«آقای پدر»: آرامش روستا را با تهران عوض نمی‌کنم

امیر حسین صدیق از زندگی خود در روستا می‌گوید

یک نقاش: تهران، قاتل خاطره‌هاست

آرزوهایی دارم؛ آرزوهایی که واقعا آرزوست چون احتمال تحققش در حال حاضر صفر است و حتی به این فکر می‌کنم که بازگو کردنش چه توفیری دارد. بازگو کنم که چه شود؟ یا چه اتفاقی را صورت دهد؟ بیهوده است بیهوده! اما باز هم تکرارش می‌کنم؛ تکرار و تکرار!
کد خبر: ۷۱۵۹۴۲

جام جم سرا: امیدوارم این تکرارها در نهایت ثمری داشته باشد و تاحدی بخش کوچکی از دلواپسی‌های ما را حل کند.
شاید این روزها همه و همه در این فکر باشند که اوضاع شهر ما چرا این گونه است؟ آیا این جا شهر است یا مرکزی تجاری؟ تجارتی که کارش فروش اجناس دسته چندم و بنجل است که از دبی یا کشورهای عربی وارد می‌شود! آیا این مکان محلی برای زندگی است؟ آیا می‌شود در این شهر نفس کشید و میراث‌دار ارزش‌هایی بود که از قدیم برای این مردم به یادگار مانده است؟ آیا اصلا از میراث‌های شهر ما چیزی باقیمانده است که به آن استناد کنیم یا اشاره‌ای به آن داشته باشیم؟

نه! امروز چیزی باقی نمانده است. لقب خوبی برای شهر تهران در ذهن دارم که «قاتل خاطره»هاست. مسئولان شهری هم شراکتی در این بازی دارند. خاطره‌های ما از کوچه‌های قدیمی و باغ‌های این شهر دارد از بین می‌رود. دارد می‌میرد. حالا شهر ما یک قاتل حرفه‌ای در خود جای داده و این قصد هست تا تمام ارزش‌های ما را از بین ببرد!

خاطره‌های ما به چه قیمتی از بین می‌رود؟ مگر ما عقده تبدیل شدن به شهری مانند دبی داریم که این گونه رفتار می‌کنیم؟ برای من به عنوان یک فرد عادی این موضوع به هیچ وجه خوشحال کننده نیست زیرا فرهنگ ما را به فنا می‌برد.

دیگر خبری از آن کوچه‌های ناز شمیران نیست؛ دیگر موضوعی را در شهر نمی‌بینم که بخواهم به آن ببالم. مدیریت فاجعه بار شهر ما؛ ما را به نقطه‌ای راهنمایی می‌کند که هیچ است. تمام این کوچه پس کوچه‌ها زمانی پیام‌آور اصالت و داشته‌های مادران، پدران و نیاکان ما بود. ما با دستان خودمان داشته‌هایمان را از بین می بریم؛ روزی دوست دارم به چهره مدیران این شهر نگاه کنم و بپرسم دلیل این کار و این نوع توسعه شهر، چه بوده است؟ چرا باغ‌های خیابان پسیان باید خشک شود و از بین برود و به جای آن، چند برج تجاری بروید؟! چرا کسی نیست به این چراها پاسخ دهد؟ آیا ما غایتمان دست‌یابی به داشته‌های کشورهای عربی بوده و هست؟ ما چه کم داریم که بخواهیم از پس راهی برویم که کشورهای بی‌تمدن رفته‌اند؟ آیا این جا ایران است؟

آیا این همان کشوری نیست که ما به تمدن و انسان‌های آن می‌نازیم؟ حالا به چه سمتی رفته‌ایم به ذهنمان بیاید این گونه نیست یا این گونه به نظر نمی‌رسد؟ به کجا رسیده‌ایم که فرهنگ‌دوستان آرزوی توقف این روند را در شهر تهران دارند.

بله! درست است این ساخت و ساز نیست، ویرانی است که ساختمان‌ها با روش‌های غیر معمول و حتی خلاف توسط افرادی خاص، بالا می‌رود. ظاهرا شهردار هم نمی‌تواند جلوی این روند را بگیرد. به شهرهای شمال نظاره کنید. محیط‌های شهری که برای مردم به وجود آوردند را ببینید. شمال کشور ما یکی از بهترین نقاط کشور ما است. گردشگران خارجی هم این نظر را بیان کرده‌اند. این مکان منحصر به فرد است. اما زمانی که به شمال کشور می‌روید تمام حاشیه شهر و مناطق زیبای آن را تعمیرگاه‌ها و مکانیکی‌ها اشغال کرده است که این موضوع به شدت مایه ناراحتی است. محور اصلی زیبایی شهر، به جای اینکه شامل ساختمان‌های زیبای قدیمی شود، ساختمان‌های پلاستیکی است و معماری شهرهای شمالی را نیز زیر سوال برده‌اند.

زمانی آرزوهای من به وقوع می‌پیوندد که ما توسعه محور باشیم، توسعه شهرها به هیچ وجه اشتباه نیست بلکه اساسا موضوع توسعه یکی از الزامات یک شهر می‌تواند قلمداد شود.کسی مخالف با توسعه نیست اما شما شهر پاریس را نظاره کنید! شاید یکی از برزگترین شهرها در امر توسعه باشد اما کسی اجازه دست اندازی به آثار و میراث قدیمی آنها را ندارد. اما این جا همه در صدد این هستند که به طریقی به پول برسند حالا مهم هم نیست چگونه! این مهم است که افراد به منفعتشان دست یابند. اگر این میان آثار چند هزار ساله یا باغ‌های شمیران که از زمان آغا محمدخان قاجار مورد توجه افراد زیادی بوده، از بین برود برای این قشر اهمیتی ندارد. اینها ارزش‌های ما است نه آنها. قشر نوکیسه یک‌شبه متولد شده!

اکنون در حال دچار شدن به عقده فرهنگی و اجتماعی هستیم. باید کنار هم باشیم و نظاره گر قتل یکی‌یکی از داشته‌ها و خاطراتمان باشیم.کسانی هستند که دلسوز حال و روز این اوضاع شهر ما هستند اما به آنها هم مجالی داده نمی‌شود؛ سیستم شهری به هم ریخته است و جالب اینکه در این سیستم هر که کار خوب انجام دهد بر کنار می‌شود و هرکه کار را به مذاق فرادستان انجام دهد، دلسوز و امین خوانده می‌شود.

تا این زمان به هیچ وجه این گونه فکر نمی‌کردم که به این روز دچار شویم و زیبایی‌ها تبدیل به زشتی‌ها و زشتی‌ها تبدیل به زیبایی‌ها شود این تفاوت جالب است اما همین است که هست. اوضاع این‌گونه است دیگر، چه باید کرد؟ (بهرام دبیری - نقاش/شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها