هشت بند برای این قطعنامه پیشنهاد دادهاند که در مهمترین آن چون مدعی شدهاند اسنپبک فعال شده، ایران باید براساس قطعنامههای ششگانه، غنیسازی و تحقیق و توسعه در مورد آب سنگین را متوقف کند و همچنین علاوه بر شورای حکام، گزارشهایی به شورای امنیت نیز ارائه شود و ایران پروتکل الحاقی را اجرا کند.
این مجموعه و همچنین سایر جزئیاتی که مطرح کردهاند، دقیقا نشان میدهد اروپاییها از گذشته درس نگرفتهاند. در سالهای ۸۲ تا ۸۴ نیز تقریبا همین وضعیت وجود داشت. ایران در پذیرش حتی پروتکل الحاقی اقدامات داوطلبانهای انجام داده بود اما آنها به تعهدات خود عمل نکردند و ایران هم مجبور شد فعالیت غنیسازی را که داوطلبانه متوقف کرده بود، دوباره آغاز کند. آنها نیز در نهایت پرونده را به شورای امنیت بردند. اکنون چون میدانند اگر پرونده به شورای امنیت برود با وتوی روسیه و چین روبهرو میشود-چون روسیه و چین در یک بیانیه رسما اعلام کردهاند که مخالف هستند و اصولا پرونده ایران باید در شورای حکام آژانس به حالت عادی برگردد-برای جلوگیری از این موضوع میخواهند این قطعنامه را تصویب کنند و همچنان پرونده ایران را نه در قالب برجام، بلکه در قالب همان قطعنامههای ششگانه زنده نگه دارند و همچنان مدیرکل در چارچوب همان قطعنامهها گزارش بدهد؛ هم به شورای حکام و هم به شورای امنیت.
پس این اقدام، با سیاست آمریکا و اسرائیل کاملا همراستا و همسو است. کشوری مانند آمریکا که به سایتهای تحت نظارت آژانس حمله کرده و توسط شورای حکام محکوم نشده است اما حالا میخواهد چنین قطعنامهای تصویب شود که به احتمال بسیار زیاد هم تصویب خواهد شد. منتها به جای آنکه اروپاییها ابتکاری انجام دهند در جهت یافتن یک توافق جدید یا یک «مدالیته» جدید بین ایران و آژانس-که با توجه به حملاتی که صورت گرفته باید مشخص شود همکاری بین ایران و آژانس چگونه شکل بگیرد و ترتیبات نظارت و کنترل چگونه باشد- حالا سیاست فشار حداکثری را دنبال میکنند تا به زعم خود به نتیجه دلخواه برسند. این سیاستهای رادیکال عملا پاسخهای رادیکال نیز در پی خواهد داشت و گره کار را کورتر خواهد کرد.