«من کلا عاشق ادبیات بودم. شعر و رمان تمام دنیای آن سالهای مرا تسخیر کرده بود و من شاعری بودم که میدانستم هیچ وقت شعر خوبی نخواهد سرود. با دیدن فیلمها و تشویق دیگران بود که بعد از مدرسه سراغ بازیگری رفتم و درس این کار را هم خواندم. یعنی رشته هنرهای نمایشی در دانشگاه که بیشتر، بودن در آن محیط و فضا در بازیگر شدن من تاثیر داشت تا درسهایی که خوانده میشد. در وقع عشق به ادبیات مرا به دنیای نمایش کشاند. چون تمرینهایی که در عرصه ادبیات داشتم مرا به این نتیجه رسانده بود که خیلی استعداد ندارم. مرا راضی نمیکرد و میدانستم که پیشرفتی نخواهم داشت.»
مهدی هاشمی، اگرچه شاعر خوبی نشد، اما بازیگر خوبی شد. بازیگری که نخستین قدمهایش را محکم برداشت. با ۱۲ سال حضور مستمر و مدام در تئاتر و در کنار کسانی چون داریوش فرهنگ، گلاب آدینه و سوسن تسلیمی: «من و داریوش فرهنگ و البته بعدها گلاب آدیبنه و سوسن تسلیمی به همراه کسانی چون علیرضا خمسه، اکبر ثابت، کسایی، کیهان رهگذا، مرضیه برومند، بهرام شاهمحمدلو، رضا بابک، هوشنگ رحیمی، رضا فیضنوروزی و احمد آقالو در دانشکده به طور سیاه مشق مدام کار میکردیم تا اینکه حقیقتا به تجربههای خوبی دست یافتیم. در عین حال با مراکز حرفهای آن زمان مثل اداره تئاتر و کارگاه نمایش در ارتباط بودیم و طی این مدت که ۱۲ سال طول کشید تئاترهای بسیاری را به روی صحنه بردیم.»
همین تجربه ۱۲ ساله است که باعث میشود مهدی هاشمی همواره معتقد باشد به این که راه آزادی از تئاتر میگذرد. او تاریخ تئاتر را گواهی بر این مدعا میداند چرا که در هر دوره شاهکارهایی نوشته شده درباره روشنگری و اینکه انسان چه باید بکند تا به آزادی و روشنی برسد.
مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ، در همان سالها گروه پیاده را راه انداختند. یکی از فعالترین گروههای نمایشی: «گروه پیاده در واقع یک گروه دو نفره بود که از حاصل همکاری من و داریوش فرهنگ پا گرفته بود. بین ما دو نفر دانشجویانی بودند که با روش کاری ما آشنایی داشتند. روشی مبتنی بر بداههسازی و در واقع یک نوع تئاتر تجربی. همیشه یک قصه کوتاه را انتخاب میکردیم و نمایش در جریان تمرین شکل میگرفت. آثاری هم که از میان بزرگان جهان انتخاب میکردیم اغلب آثاری بودند که با سبک کاری ما جور در میآمد. مثلا «شهر کوچک ما» نوشته تورنتون وایلدر و ...»
اما برشت سرفصل مشترک گروه «پیاده» بود. نمایشنامهنویسی که این گروه دو اجرای موفق از آثارش داشت. نخست «دایره گچی قفقازی» که سال ۵۸ در سالن اصلی تئاترشهر اجرا شد و «آدم، آدم است» در سالن چهارسو سال ۵۵.
با رسیدن انقلاب اما فضا عوض شد. در همان سال ۵۸ از یکم تا بیستم آبان مهدی هاشمی، به همراه سوسن تسلیمی، در نمایشنامهای بازی میکرد که هنوز هم بر سر زبانهاست: «مرگ یزگرد» دو سال بعد، گروه لیسار، فیلم این نمایشنامه را به کارگردانی خود بیضایی و بازی این دو نفر میسازد. فیلمی که اولین و آخرین نمایشش در جشنواره فیلم فجر بود و بس.
بعد از انقلاب پیوند مهدی هاشمی با تئاتر بریده شد: «اما بعد از انقلاب دیگر ما را به تئاتر شهر راه ندادند. به همین خاطر من و داریوش فرهنگ سریال «سلطان و شبان» را برای تلویزیون نوشتیم و از طریق تلویزیون یک بار دیگر خودمان را به یک جمعیت گسترده معرفی کردیم. چون تئاتر مخاطب خاص خودش را دارد. وقتی در تئاتر هستی خیال میکنی خانهای داری که خانه هنری توست. وقتی دیگر در این خانه جایی نداری انگار هیچ کس نیست. «سلطان و شبان» موقعیتی بود تا یک بار دیگر به مردم بگوییم ما هستیم و جالب اینجا بود که همه خیال میکردند ما تازهکاریم.»
«سلطان و شبان» حالا به یکی از نوستالژیکترین سریالهای دهه شصت تبدیل شده است. سریالی که نویسندگانش مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ بودند، آهنگسازش بابک بیات بود و گریمورش عبدالله اسکندری. بعد از ۱۲ سال کار مداوم در تئاتر، حالا به واسطه این سریال مهدی هاشمی، خودش را به مردم معرفی میکرد. مردمی که درخشش او و بازیهایش را در صحنه تئاتر ندیده بودند و دیگر هم ندیدند.
سینما، شروع دیگری بود. شروعی که با خسرو سینایی آغاز شد، سال ۵۸ و با همکاری با کارگردانانی چون بهرام بیضایی، رخشان بنیاعتماد و کیانوش عیاری ادامه پیدا کرد.
«دو فیلم با یک بلیت» با داریوش فرهنگ، «زرد قناری» با رخشان بنیاعتماد، «ناصرالدین شاه آکتور سینما» با محسن مخملباف، «همسر» با مهدی فخیمزاده، «هیچ» با عبدالرضا کاهانی، «خانه پدری» با کیانوش عیاری و ... هنوز این فهرست ادامه دارد. فهرستی که در آن میتوان به راحتی سراغ نقشهای ماندگار و جاودانهای را گرفت که مهدی هاشمی آنها را بازی کرده است.
در تلویزیون اما اوضاع کمی فرق میکرد. سابقه حضور مهدی هاشمی در تلویزیون اگرچه بسیار درخشان با «سلطان و شبان» شروع شد و با سریال «کوچک جنگلی» ادامه یافت. سریالی که در آن نقش «دکتر حشمت» را بازی میکرد اما بعد از آن دیگر مهدی هاشمی به تلویزیون بازنگشت تا این که همایون اسعدیان توانست رضایتش را برای بازی در سریالش جلب کند. بهرحال دوره فترت و جدایی این بازیگر گزیدهکار و سختگیر در انتخاب نقش، از تلویزیون بسیار طول کشید: «تلویزیون اگر مردم را نامحرم فرض نکند، اگر بینندگانش را ملتی فرض نکند که خودش در استخدام آنهاست که وظیفه دارد مشکلات جامعه یا گرفتاریهای آنان را منعکس کند مشکلش حل میشود. تلویزوین به نوعی عامه مردم را متاسفانه گاهی بسیار سطحی و ناآگاه میبیند که فعلا لازم نیست حقایق را بدانند... از این جهت تلویزیون عرصه سرگرمی های آسان و نشخوار دوباره یک زندگی کسالتبار میشود. همان زندگی بیمعنای روزمره که یکبار دیگر در برنامههای تلویزیونی برای مردم مرور میشود. این رسانه اگر بتواند همسنگ خبرهای دغش با اجراهای زندهاش مثل فوتبال برنامههای خوب نمایشی اجرا کند ـ که گاهی این اتفاق میافتد ـ آن وقت مردم با نگاه جدیتری به آن چشم میدوزند.»
برای همین کار کردن در تلویزیون برای بازیگری که همیشه سعی کرده سطح کارش را پایین نیاورد، نوعی ریسک محسوب میشود. قماری که البته هاشمی همیشه آن را برده است: «بازیگری که در وهله اول برای خودش احترام قائل است معمولا همه جوانب را در نظر مییرد و بعد یک کار را قبول میکند. تمام کارهایی که من در تلویزیون انجام دادهام کارهایی بودهاند که به آنها باور داشتهام. در هیچ کدامشان صرفا به خاطر پول شرکت نکردم و آن را در مرتبه نخست قرار ندادم. «سلطان و شبان» را همانطور که گفتم به خاطر این ساختیم که یک بار دیگر خودمان را به مردم معرفی کنیم. سریال «کوچک جنگلی» را هم که ناصر تقوایی بسیار خوب نوشته بود و بهروز افخمی آن را خوب کارگردانی کرد و من نقش دکتر حشمت را در آن داشتم ازجمله کارهایی بود که من احساس میکردم کار خوبی میکنم و همچنان هم فکر می کنم یکی از بهترین سریال های تلویزیون است. بعد از آن دیگر در تلویزیون حضور نداشتم تا این که سریال «چراغ جادو» پیش آمد و من به خاطر علاقهای که به همایون اسعدیان کارگردان آن مجموعه داشتم در آن شرکت کردم. بعد از آن هم سریال استثنایی «هزاران چشم» که تجربه نادری بود.»
حالا مهدی هاشمی، باز هم در تلویزیون با یک سریال به خانههای مردم بازگشته است. او در سریال «دردسرهای عظیم» بار دیگر قدرت بازیگریاش را به رخ میکشد. او دیگر آن جوان لاغراندام سلطان و شبان نیست که بانویش را صدا میزد و برای دفع شدن بلا از سرش به هر کاری تن میداد. او بازیگری ست کارکشته و با سابقه که حضور در هر سریال و فیلم به آن اعتبار میبخشد. بازیگر کهنهکار و البته با سوادی که به خوبی میداند از زندگی و کار و حرفه و هنرش چه میخواهد. (خبرآنلاین)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم