جام جم آنلاین گزارش می دهد

فرجام هفت جنگ با مقاومت

هفت ماجراجویی خونبار صهیونیست ها علیه فلسطینیان برخلاف انتظار تل آویو و حامیان غربی آن، به تقویت جبهه مقاومت و آشنایی روزافزون فلسطینیان با تاکتیک های موثر نبرد به ویژه به شکل نامتقارن آن منجر شده است.
کد خبر: ۶۹۸۰۵۲
فرجام هفت جنگ با مقاومت

بعد از جنگ 1973 رژیم صهیونیستی گمان می کرد که این آخرین جنگش خواهد بود. به معنایی می توان گفت که تل آویو درست فکر کرده بود زیرا این آخرین جنگ او با ارتش های منظم عربی بود، اما به شکل عام آخرین جنگ برای این رژیم نبود.

پس از آنکه طرف های رسمی (دولت های عربی) سکوت اختیار کردند و سر در گریبان تغافل ناشی از سازش فرو بردند، رژیم صهیونیستی وارد زنجیره ای از جنگ ها علیه مقاومت فلسطینی در لبنان طی سال های 1978 تا 1982 شد. بعد از آن، جنگ های اسراییل در کرانه باختری رود اردن و غزه اشغال شده در سال های 2002 و 2003 کلید خورد. در غزه سال های 2008، 2012 و 2014 جنگ ها در گرفت. جنگ افروزی رژیم صهیونیستی علیه مقاومت لبنان نیز در سال های 1993، 1996 و 2006 رخ داد. به این جنگ ها باید دو انتفاضه اول (1987-1993)و دوم فلسطینی (2000-2004) را نیز افزود.

پیداست که رژیم صهیونیستی مبتنی بر تمسک به ابزارهای قدرت و تجاوز رژیمی است که بیشترین جنگ ها را در تاریخ تاسیس خود از سال 1948 تاکنون ثبت کرده است. 14 جنگ با میانگین یک مورد درگیری جدی در هر 5 سال. 4 جنگ با ارتش های منظم عربی و 10 جنگ دیگر با گروه های مقاومت فلسطینی (7 جنگ) و لبنانی (3 جنگ). در حالی که فاصله زمانی بین جنگ های اسراییل با ارتش های دولت های عربی به 10 سال می رسید، میانگین ورود به جنگ های غیرمنظم با گروه های مقاومت به 3 تا 4 سال بوده است.

شکست زودهنگام

به رغم این جنگها، آشکار است که رژیم اشغالگر قدس در دو مساله اساسی ناکام مانده است.

اول اینکه همواره ادعا می کرد پناهگاه امنی برای یهودیان جهان است حال آنکه بدترین مکان از حیث قرار گرفتن آنها در معرض تهدید به دلیل سیاست های خصمانه و اشغالگرانه رژیم صهیونیستی به شمار می رود. وانگهی این رژیم به مثابه تشکیلاتی نظامی است که به جای حافظ منافع بودن برای غرب، از جهان می خواهد امنیت و ثبات و برتری آن را تامین کند.

دوم اینکه ادعا می کند دولتی است که پیشدستانه عمل می کند و ارتش آن شکست ناپذیر است؛ امری که ورود این رژیم به جنگ های یادشده، خلاف آن را ثابت می کند. بنابراین، اسراییل دیگر آن رژیمی نیست که نقش پایگاه را برای حمایت از منافع آمریکا در خاورمیانه داشته باشد به ویژه پس از آنکه موشک های پاتریوت برای حفاظت از آن در برابر موشک های عراقی (2001) وارد عمل شد و یا زمانی که این رژیم ناچار شد به طور یکجانبه از جنوب لبنان (سال 2000) و غزه (سال 2005) عقب نشینی کند.

عملیات لیتانی

حمله لیتانی (رود جنوب لبنان) در ماه مارس 1978 اولین جنگ رژیم صهیونیستی علیه مقاومت فلسطینی به شمار می رود. رژیم صهیونیستی این جنگ را به بهانه عملیات شهید کمال عدوان به راه انداخت؛ عملیاتی که دلال المغربی زن فدایی فلسطینی از جنبش فتح، آن را فرماندهی کرد.

تل آویو در این جنگ توانست همه پایگاه های فدائیان را در عمق 10 کیلومتری داخل خاک لبنان و تا رود لیتانی از بین ببرد و در این محدوده، منطقه ای تحت مدیریت سازمانی موسوم به «ارتش جنوب لبنان» به وجود آمد. این جنگ 7 روز طول کشید و یک هزار و 160 لبنانی و فلسطینی طی آن کشته و ده ها هزار لبنانی از شهرها و روستاهای خود آواره شدند. ده ها تن از سربازان صهیونیست نیز در این جنگ به هلاکت رسیدند.

میزان ناچیز کشته های اسراییل قابل درک بود، زیرا از حملات هوایی و آتش توپخانه و موشک به جای درگیری مستقیم انسانی استفاده می کرد. با این حال برای ساکنان فلسطین اشغالی که با وعده های گوناگون به این سرزمین کوچانده شده بودند، درگیر شدن در جنگ حتی با وجود تلفات پایین، کابوسی بود که آسایش را از چشمان آنان می ربود. اسیر شدن سربازان اسراییلی از این هم بدتر بود زیرا از یک سو تل آویو را ناچار می کرد در مواردی تن به مصالحه بدهد و از موضع امتیازگیری صرف با پشتگرمی قدرت های غربی کوتاه بیاید و از سوی دیگر، وجود پاشنه آشیل گروگانگیری از رژیمی که خود هزاران فلسطینی غیرنظامی را به بند کشیده است، رویای برتری صهیونیستها بر اعراب و جهان اسلام را به باد می داد و زمینه را برای ناامنی مداوم این رژیم به وجود می آورد.

جنگ الجلیل

جنگ اسرائیل علیه لبنان در سال 1982 با عنوان «صلح الجلیل» دومین جنگ رژیم صهیونیستی علیه نیروهای مقاومت بود. نیروهای اسراییلی در این جنگ تا بیروت پایتخت لبنان پیش رفتند و سه ماه آن را محاصره کردند. همچنین آتش مداوم هوایی و توپخانه ای بر سر این شهر می بارید. در نتیجه این تهاجم، فرماندهان سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) ناچار شدند پیشنهاد خروج امن نیروهای خود را در چارچوب طرحی با نظارت دولت وقت آمریکا ارائه کنند.

روزنامه اسراییلی یدیعوت آحارونوت در روز 14 آوریل 2000 در مقاله ای به قلم الکس فیشمن با عنوان «کشته های ارتش دفاع از اسراییل در جنگ لبنان چه تعداد بودند؟» مدعی شد: این جنگ 14 هزار کشته در صفوف لبنانی ها و فلسطینی ها بر جای گذاشت این در حالی بود که ارتش اسرائیل 400 تن را از دست داد.

در شروع انتفاضه دوم (2000 تا 2004) که رنگ و بوی جدالی نظامی به خود گرفت، اسرائیل دو حمله به مقاومت فلسطینی را تدارک دید. گروه های هدف دارای اولویت عبارت بودند از گردان های شهدای الاقصی، گردان های تابعه جنبش فتح و گردان های عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس.

شلیک صهیونیستی از برج دفاعی به انتفاضه های اول و دوم

حمله اول ذیل نام «برج دفاعی» در ماه مارس 2012 و عملیات دوم با عنوان «راه تعیین کننده» به اجرا گذاشته شد. در نتیجه آن، برخی از مناطق تحت مدیریت تشکیلات خودگردان اشغال شد، زیربناهای گروه های مقاومت هدف قرار گرفت و یاسر عرفات رییس وقت تشکیلات خودگردان در مقر خود واقع در رام الله محاصره شد تا اینکه برای درمان به فرانسه رفت و همانجا درگذشت. (اواخر سال 2004)

انتفاضه دوم را می توان نقطه عطفی در مبارزات و مواجهه نظامی فلسطینی ها با صهیونیست ها دانست که طی آن، 1060 اسراییلی در وضعیتی بی سابقه کشته شدند و در نقطه مقابل نیز حدود 5 هزار فلسطینی به شهادت رسیدند.

کارکرد انتفاضه دوم

این انتفاضه با انتفاضه اول فلسطین (1987 تا 1993) تفاوت ماهوی داشت زیرا در انتفاضه اول، قیام مردمی، پررنگ تر و بیش از بعد مواجهه نظامی بروز یافته بود. میزان تلفات هم دارای تفاوتی فاحش بود؛ 1600 شهید فلسطینی در برابر 183 کشته اسراییلی.

با این وجود، انتفاضه توانست دستاوردهای بزرگی را کسب کند؛ امنیت اسراییل را مختل کرد، اسطوره شکست ناپذیری و بی بدیلی این رژیم را در بعد امنیتی آن در هم شکست، تناقضات داخلی آن را بیش از پیش به سطح آورد، چهره بین المللی آن را خدشه دار ساخت و ضمن جلب همدردی جهانی با مساله فلسطین، این سرزمین را در دستور کار نقشه ترسیمی جدید جهان قرار داد.

سرب گداخته

جنگ پنجم رژیم اشغالگر قدس با نام «سرب گداخته» در اواخر 2008 و ابتدای 2009 علیه غزه در چارچوب تضعیف حماس و با هدف اعلامی آزادسازی گلعاد شالیط اسیر صهیونیست دربند مقاومت به راه افتاد. هدف دیگر، نابود کردن توان موشکی مقاومت فلسطینی بود که حالا بیش از گذشته قابلیت های تهاجمی مقاومت را افزایش داده بود.

این عملیات با توحش منحصربفردی از سوی طرف اسراییلی دنبال شد و 1391 شهید برجای گذاشت که 344 تن از آنان کودک و 110 شهید، زن بودند. 9 صهیونیست کشته شدند که 6 تن از آنها سرباز بودند.

ستون ابر

جنگ ششم را صهیونیست ها «ستون ابر» نامیدند و در نوامبر سال 2012 یک هفته کامل به طول انجامید. 191 فلسطینی شهید و یک هزار و 526 نفر مجروح شدند که غالبا از کودکان، زنان و سالخوردگان بودند. در مقابل، 6 اسراییلی به هلاکت رسیدند.

اکنون و در هفتمین تجاوز رژیم اشغالگر علیه مقاومت فلسطینی و بخش تحت محاصره غزه، با وجود تلفات بالای فلسطینی ها در نتیجه توحش این رژیم، انفعال دولت های عربی و حمایت های کشورهای غربی از اقدامات آن، به نظر می رسد معادله قدرت در سطوح میدانی و سیاسی تا حد زیادی به نسبت جنگ های گذشته به نفع مقاومت فلسطینی در حال رقم خوردن است.

صخره سخت

جنگ هفتم که صهیونیست ها نا «صخره سخت» بر آن نهاده اند، ثابت کرد که فرض تضعیف دشمن با حملات پی در پی همواره جوابگو نیست و تصور تخلیه توان حریف با توسل به حملات بی امان، گاه به جای تضعیف به تقویت طرف مقابل منجر می شود.

اگر چه آتش تهیه حمله این بار صهیونیست ها به غزه را ادعای کشته شدن سه جوان صهیونیست به دست گروه های فلسطینی فراهم کرد و با وجود انکار مکرر چنین اقدامی از سوی نیروهای مقاومت، رژیم اشغالگر بهانه را کافی و فرصت را برای حمله مغتنم دانست، اما هدف واقعی از تهاجم صهیونیست ها به غزه، تخلیه توان مقاومت به ویژه در بعد موشکی بود؛ با این وجود، صحنه میدانی نبرد نشان داده است که نه تنها چنین هدفی محقق نشده بلکه حتی برآورد رژیم صهیونیستی از میزان استعداد و توانایی گروه های مقاومت اشتباه بوده است.

گروه های مقاومت فلسطینی اکنون بیش از هر زمان دیگری برای تقابل با رژیم اشغالگر آماده هستند و می توان به جرات مدعی شد که توانمندی های مقاومت فصل جدیدی از موازنه قدرت را در منطقه گشوده و کفه ترازوی قدرت را در منطقه به نفع مساله فلسطین تغییر داده است.

در همین راستا، شلیک صدها موشک از غزه به مناطقی مانند تل آویو، حیفا و قدس بی سابقه بوده است.

عدم پذیرش آتش بس از سوی گروه های مقاومت نیز یکی از وجوه امتیاز این جنگ به نسبت گذشته بود زیرا فرض دشمن صهیونیستی بر این بود که در مدت مورد نظر، می تواند توان موشکی مقاومت را منهدم و شروط خود را در قالب آتش بس به فلسطینیان تحمیل کند اما در عمل، نتیجه، عکس همه برآوردها بود.

نه برآورد اسراییلی از میزان موشک های مقاومت صحیح بود، نه ارزیابی آن از توان ادامه جنگ در جبهه مقابل و نه حتی بانک ادعایی اهداف. ادامه موشکباران حماس و جهاد اسلامی نشان می داده است چنین بانک اهدافی، چه اندازه بر پایه اطلاعات غلط یا کمبود اطلاعات تهیه شده است.

بسیاری از ناظران اوضاع فلسطین اذعان دارند که رژیم صهیونیستی قرار بود انبارهای موشکی مقاومت فلسطینی را نابود و تونل های انتقال سلاح و تجهیزات را تخریب کند اما انتشار تصاویر تعداد بی سابقه کودکان، زنان و سالخوردگان شهید غزه، ثابت کرد که تل آویو با درک از ضعف شدید اطلاعاتی، کنترل خود را از دست داده و با بی هدفی بیش از پیش، تنها شلیک می کند.

مصایب و ابعاد ویرانگر جنگ بر هیچ کس پوشیده نیست. همه بر این اصل متفق القولند که آثار منفی جنگ ها تا سال ها می تواند بخش های مختلف زندگی فردی و اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار دهد اما تجربیات جنگ برای کسانی که همواره در معرض تحمل آن هستند با کسانی که جنگ ها را تحمیل می کنند متفاوت است.

در واقع درک صحیح از نقاط ضعف خود و طرف متخاصم در نتیجه تقابل های پی درپی، می تواند به تغییرات بزرگی در معادلات قدرت منجر شود و تجربه جنگ های نامتقارن که منتهی به شکست های غیرقابل باور شده است، گویای این واقعیت است.

جواد ارشادی-جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
پرستو
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۳۱
۰
۰
امیدوارم هر چه زودتر از شر صهیونیست های اشغال كم بشه

نیازمندی ها