نمادهای تعصب در فوتبال

ورمزیار: کمیاب و نایابمان‌ کردند

آبی آبی، از آن دست استقلالی‌هایی است که معتقدند خونشان آبی است؛ صادق ورمزیار تمام دوران فوتبال خود را با پیراهن مورد علاقه‌اش به میدان رفت تا در صفحات آبی تاریخ فوتبال ایران از این لحاظ جایگاه ویژه‌ای داشته باشد.
کد خبر: ۶۹۷۶۷۳
ورمزیار: کمیاب و نایابمان‌ کردند

به گزارش جام جم ورزشی، مدافع چپ چشم زاغ استقلال در دهه‌های 60 و 70 با اشاره به این موضوع که حد فاصل سال‌های 1361 تا 1377 یعنی حدود 17 سال با پیراهن استقلال به میدان رفته است، درباره انگیزه‌های آبی شدنش به جام‌جم می‌گوید: همه همدوره‌ای‌ها و فوتبالیست‌های آن زمان بارها گفته‌اند که آن زمان هیچ کس به فوتبال به‌عنوان منبع درآمد نگاه نمی‌کرد و من نیز از این موضوع مستثنا نیستم. عشق و علاقه به پیراهن استقلال و بزرگانی همچون ناصر حجازی و حسن روشن مرا به این سمت سوق داد؛ بزرگانی که من آلبوم تصاویر آنها را برای خودم درست کرده بودم.

ورمزیار که در دوران نونهالی و نوجوانی عضو تیم محلی سیمان شهرری بوده است، درباره چگونگی پیوستنش به استقلال ادامه می‌دهد: وقتی چهارده، پانزده ساله بودم، یعنی سال 59 خبردار شدم استقلال می‌خواهد از تعدادی بازیکن تست بگیرد، من هم اقدام کردم و در میان حدود 200 نفر با این‌که سن و سالم از دیگران به مراتب کمتر بود، در تست فنی باشگاه قبول شده و به آرزویم یعنی رسیدن به پیراهن استقلال دست یافتم. در حالی تمریناتم را در رده‌های پایین تیم مورد علاقه‌ام شروع کردم که پس از چند وقت با مصدوم شدن یکی دو بازیکن این فرصت را یافتم که به ترکیب تیم بزرگسالان راه پیدا کنم و از سال‌های 62ـ61 بتدریج در کنار بزرگان استقلال به میدان رفتم.

پاسخ رد به پیشنهادهای رنگی و سرخ

از ورمزیار می‌پرسیم در همه سال‌هایی که در سطح اول فوتبال ایران برای استقلال به میدان رفتی، آیا فقط عشق به پیراهن تو را در این تیم ماندگار کرد و پیشنهادی از دیگر باشگاه‌ها نداشتی؟ او پاسخ ما را این‌گونه می‌دهد: این اصلا شعار نیست، واقعا چیزی جز عشق و علاقه به پیراهن استقلال نبود که مرا در این تیم نگه داشت. انسان گاهی با علایقش زندگی می‌کند و علاقه من هم استقلال بود. این در شرایطی بود که به گواه کادر فنی وقت تیم‌های استقلال و دیگر تیم‌ها، من پیشنهادهایی از تیم‌هایی مانند کشاورز تهران، پلی‌اکریل اصفهان، ذوب‌آهن اصفهان و حتی پرسپولیس داشتم که پاسخ من به همه آنها در نهایت چیزی جز «نه، من استقلالی‌ام» نبود.

برخی بازیکنان استقلال و پرسپولیس و همدوره‌ای‌های ورمزیار با وجود علاقه به پیراهن تیمشان چند صباحی را برای کسب درآمد راهی کشورهای حاشیه خلیج فارس شدند، ورمزیار چرا به آنجا نرفت؟ او تصریح می‌کند: پیشنهادهای من صرفا مربوط به باشگاه‌های داخلی نبود، بلکه در سال 1371 وقتی به همراه تیم ملی فوتسال در جام جهانی در هنگ‌کنگ چهارم شدیم پیشنهادی به ارزش 350 هزار دلار از آمریکا داشتم، در مقطعی هم که تیم ملی در آلمان اردو زده بود، از باشگاه‌های آلمانی و همچنین باشگاه‌های بل‍ژیکی پیشنهادهایی داشتم، اما در نهایت هیچ وقت از استقلال جدا نشدم.

افسوس نمی‌خورم، افتخار می‌کنم

امروزی‌ها درست یا نادرست می‌گویند پس زندگی‌مان چه می‌شود؟ تعصب خالی که نان و آب نمی‌شود، آیا بابت فرصت‌های از دست رفته و پاسخ رد دادن به پیشنهاد مالی دیگر باشگاه‌ها، امروز افسوس نمی‌خورید؟ کاپیتان پیشین استقلال پاسخ این پرسش ما را این‌گونه می‌دهد: نه هرگز، چون با استقلال زندگی کردم و همه سال‌هایی که در این تیم بودم، انگیزه‌ای جز عشق و علاقه به پیراهن تیم و هواداران عزیز باعث ماندگاری‌ام در این تیم نشد، من یک استقلالی هستم و بابت وفاداری به پیراهن تیمم نه‌تنها هیچ وقت افسوس نمی‌خورم که به آن افتخار می‌کنم. با وجود این گلایه‌هایی دارم که خواهم گفت.

دلیل کمیابی و نایابی تعصب

امروز دیگر بندرت اثری از نمادهای تعصب می‌بینیم، دلیل آن چیست؟ آیا همه چیز به مسائل مالی برمی‌گردد؟ وقتی این پرسش را مطرح می‌کنیم، انگار دست روی دل کاپیتان پیشین استقلال گذاشته‌ایم.

او در پاسخ می‌گوید: من یک جنبه موضوع را توضیح می‌دهم، ما زندگی‌مان را برای استقلال گذاشتیم و از رقم‌های مالی رنگارنگ هم گذشتیم و هیچ وقت پیراهنی غیر از پیراهن این تیم نپوشیدیم، منتی هم نیست، همان‌طور که گفتم افتخار هم می‌کنیم. اما به نظر من عملکرد مدیران باشگاه یکی از عوامل رنگ باختن تعصب‌ها شده است؛ وقتی بازیکن امروز پشت سرش را نگاه می‌کند و می‌گوید پس صادق ورمزیار که 17 سال با عشق پیراهن این تیم به میدان رفت، کجاست؟ می‌گوید بی‌خیال تعصب، باید به فکر خودمان باشیم. امثال ما که انتظاری جز احترام از باشگاه نداریم، شما ببینید خاویر زانتی آرژانیتنی به پاس وفاداری​اش به باشگاه اینتر در حالی که هنوز از فوتبال خداحافظی نکرده است، به‌عنوان معاون باشگاه انتخاب می‌شود، این یعنی احترام گذاشتن. واقعا با امثال ورمزیار و اصغر حاجیلو باید این‌گونه برخورد شود؟ اینجاست که دلمان می‌گیرد و می‌گوییم، چرا؟

ورمزیار صحبت‌هایش را این‌گونه تمام می‌کند: به هر حال بازیکنان با تعصب و بزرگ درست است که هویت خود را از باشگاه می‌گیرند، اما آنها نیز به نوبه خود به باشگاه هویت و اعتبار می‌بخشند. حیف است با عملکرد مدیران از این نظر به سمت و سوی کوچک شدن برود، در همه افتخارات باشگاه و ستاره‌هایی که الان دوستان به آن می‌نازند، ما نقش داشتیم؛ از قهرمانی آسیا و نایب قهرمانی آسیا بگیرید تا موفقیت در دربی‌ها و لیگ و جام حذفی. غیر از این است که همه این عناوین و هواداران متعصب، استقلال را استقلال کرده‌اند؟ با همه این احوال و همه بی‌مهری‌ها ما هیچ وقت آرزویی جز موفقیت استقلال نداریم و چون اینجا صحبت تعصب و وفاداری بود، حیفم آمد که درد دلی هم نکرده باشم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها