تحول نظام سلامت ، هدیه اما از دولت به مردم نیست بلکه بازگشت دولت به وظیفه اصلی خود است

سلامت، هدیه شهروندان به دولت

بنیان علم پزشکی و آنچه به عنوان درمان جسمی و روحی می‌شناسیم مبتنی بر یک اصل ساده رساندن موجود بیمار به سلامت است و زدودن امر ناسالم و رفع درد برای زندگی بهتر و راحت‌تر.
کد خبر: ۶۸۶۶۱۵

پس دغدغه بهداشت، سلامت، درمان و بالا بردن کیفیت زندگی به سبب کم کردن رنج‌ها و دردهای آدمی اساس علم و هر نظام و سازمان مربوط به پزشکی را تشکیل می‌دهد، اما این مسأله ساده هیچ گاه به طور طبیعی در بطن و متن شرایط عینی پزشکی قرار نداشته است، یعنی همواره پزشکی ـ گویی به طور طبیعی ـ به عنوان یک نظامی که از آموزش پزشکی آغاز و به مراکز درمانی ختم می‌شود، در مناسبات اجتماعی بطن و متن یاد شده خود را به سیاست و اقتصاد باخته است و منافع و قدرت به شکل مستقیم و غیرمستقیم اساس فضا و نظام پزشکی و جامعه مربوط به آن را در دست گرفته است. این که اخلاق در علم پزشکی از دیر باز جایگاهی ویژه داشته و مدام مورد تذکر و تأکید و تدوین قرار گرفته است به همین دلیل بوده که به نوعی بتواند اصل سلامت، بهداشت و تعهد به کاهش رنج‌های آدمی را از حاشیه به متن بازگرداند.

در جامعه ایران هم پزشکی دچار همین نقصان بوده است. درست مثل جوامع غربی اقتصاد آزاد و ساختار کنترل‌گر قدرت و بروکراسی و حلقه بسته نظام اداری که اجازه پیگیری امر سلامت را نداده است. پزشکی با تبدیل شدن به یک چرخه اقتصادی و کاسبی پردرآمد با جایگاه اجتماعی بالا و برتر، از علم درمان، بازار پر درآمد سود ساخته است و به فساد متعلقات نظام درمان،از دارو و اداره مراکز درمانی و... دامن‌زده است. نظام آزادسازی و افسارگسیخته اقتصادی در علم پزشکی به متضرر شدن بیمار و بسته شدن حلقه درمان‌شوندگان منجر شده است. در چنین فضایی، درمان به امری انتخابی تبدیل می‌شود که تنها کسانی از آن بهره‌مند می‌شوند که به سطحی از توان تأمین خواسته فزاینده پزشکان و بازار دارو و... رسیده باشند.

اما سویه دیگر مشکل و رنجی که عامه مردم از فرآیند درمان می‌برند همدستی اصل اول با نظام حمایتی ضعیف و بروکراسی پررنج و بیمارکننده روند درمان است. فرآیند پیچیده و تحقیرآمیز حمایت دولت از بیمار که بیشتر به نبود حمایت شبیه است یا روندی برای منصرف کردن بیمار از خواست حمایت و حتی خواست درمان به نوعی برآمده از نظام ناکارآمد و سخت و غیردستیاب بیمه و خدمات درمانی و تأمین سلامت اجتماعی کشور است. باز هم آنچه که اینجا اساسا محلی از اعراب و اهمیت ندارد و مورد توجه سیاستگذار و مجری از دولت تا یک منشی ساده مطب یا کلینیک نیست، نفس این تلاش حمایتی برای درمان و سلامت آدمیان است. یعنی اساسا درمان و سلامت آنچنان اهمیتی ندارد، چون این دستگاه عریض و طویل و ناکارآمد و رنج‌زای درمانگری، خود به خود تشدیدکننده و حتی موجب بیماری است.

در بیشتر موارد روند کاسبکارانه جامعه پزشکی و همین طور ساز و کار ناکارآمد و نحیف حمایت مالی از بیمار منجر به این می‌شود که بیمار تا جایی که می‌تواند و قابل چشمپوشی است از درمان منصرف شود. یعنی اگر می‌بیند که می‌تواند از درمان دندان، گوش یا گرفتگی کمر و حتی دردهای دیگر خود که الزاما به مرگ ختم نمی‌شود، کناره‌گیری کند، این کار را انجام می‌دهد تا با رنج بیشتر فرآیند به دست نیامدنی درمان دچار نارسایی‌های دیگر در زندگی خود نشود. این کناره‌گیری از بزرگ‌ترین عوامل خطرات جمعی است و سلامت عمومی را اتفاقا پرهزینه‌تر می‌کند. بدیهی است که در یک وضع کلی، نابسامانی درمان، جامعه‌ای بیمار و عصبی را شکل می‌دهد. جامعه‌ای که برای داشتن سلامت توسط درمانگر و سیاستگذار درمان و عوامل اجرایی آن تحقیر شده است، آرزوی درمانش از یک نیاز طبیعی به یک حسرت دردآلود بدل شده و بیماری‌های ساده‌اش در طول چند سال به سبب کناره‌گیری از درمان، بیماری‌هایی عمده و اساسی شده است. طبقه متوسط و فرودست، جامعه و قدرت را پاسخگوی نیاز خود نمی‌یابد و بنابراین نسبت به آن احساس رضایت نمی‌کند. این بیماری عام را در جامعه گسترش می‌دهد، بیماری‌های جسمی و روحی در جامعه وقتی کثرت یافت جامعه خموده و کیفیت زندگی که هیچ، میل به زندگی در آن دچار سقوط می‌شود.

طرح‌هایی چون طرح‌های نظام سلامت و حمایت ویژه و متمرکز دولت از درمان سریع و درست، بسیار مفید خواهد بود و این فضای نامناسب را خواهد شکست. دولت برای جلوگیری از ناهنجاری‌های مهلک و هزینه‌های سرسام‌آور آینده، به طور قاطع و همه‌جانبه باید به سمت دعوت دوباره مردم به درمان خود حرکت کند. دستگاه سیاستگذاری و حکومتی با نگرانی از فضای عمومی جامعه، همان طور که نگران سلامت اعتقادی مردمان است، باید سلامت جسمی و روحی آنها را هم مورد نظر و دقت قرار دهد تا بتواند رشد و توسعه مورد نظر خود را میسر کند.

زمانی نظام سلامت و پزشکی راهی برای کنترل و یکسان سازی آدمیان بود، اما در جوامع جدید و یک فضای باز و توسعه یافته، نظام سلامت روندی است برای درمان جامعه تا هر کس بتواند به آسودگی به خودسازی بپردازد و با رنگ و فکر خاص خود چرخ کشور را در حوزه کنش‌مندی خود بچرخاند. کشوری که در فقدان چنین نظامی در چرخه فاسدی از کاسبکاری لجام گسیخته فضل فروشانه و نظام حمایتی ناکارآمد و ورشکسته، گیر کرده است چونان وسیله نقلیه ایستاده‌ای است که توان رسیدن به مقصد را ندارد و روز به روز فاصله طبقاتی در آن افزایش پیدا می‌کند. زیرا عده‌ای کیفیت زندگی خود را در توان بالا بردن کیفیت سلامت افزایش می‌دهند، اما عده‌ای ناتوان از این امر، بیماری به شیوه بودن روزمره‌شان تبدیل می‌شود و اینجا دیگر اساسا بحث از کیفیت زندگی غلط خواهد بود.

پشتکار و جدیت دولت یازدهم برای پیگیری نظام جامع سلامت، امیدواری بزرگی است که امکان مغتنمی را در اختیار طبقه متوسط و فرودست قرار می‌دهد تا بتوانند زندگی خود را متحول کنند. آنچه دولت باید امروز به سمت آن برود، جذب اعتماد دوباره مردم به نظام درمانی کشور و همین طور امکان سهل درمان شدن است. این هدیه‌ای از دولت به مردم نیست بلکه بازگشت دولت به وظیفه اصلی خود است که موجبات اندیشیدن به سطوح بالاتر توسعه را ایجاد می‌کند. این شروعی برای سالم‌سازی راه توسعه است، سلامت شهروندان هدیه آنهاست به دولت و اداره‌کنندگان جامعه؛ نوعی اعلام آمادگی برای پیشرفت و توسعه متوازن.

علیرضا نراقی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها