با احسان عبدی‌پور، کارگردان

فهمیده‌ام با بازیگر چگونه باید حرف زد

وقتی نام فیلم «تنهای تنهای تنها» در فهرست بهترین فیلم‌های جشنواره فیلم فجر قرار گرفت، هیچ کس باور نمی‌کرد کارگردان جوانی که از خطه بوشهر است و فعالیت فیلمسازی‌‌اش را از مرکز صدا و سیمای بوشهر آغاز کرده، بتواند با فیلمش در میان دیگر آثار جشنواره ـ که میلیاردها تومان هزینه ساخت آنها شده ـ برگزیده شود و جوایز زیادی را از آن خود کند، اما بعد از تماشای فیلم همه منتقدان نگاه دیگری به احسان عبدی‌پور، کارگردان اثر داشتند؛ چرا که او ثابت کرد می‌توان موضوعی ملی را با زبانی بومی به جهانیان معرفی کرد.
کد خبر: ۶۸۲۲۱۱
فهمیده‌ام با بازیگر چگونه باید حرف زد

حالا امروز احسان عبدی‌پور به عنوان یک فیلمساز برجسته بین مردم و دیگر فیلمسازان شناخته شده است. در هجدهمین جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی از عبدی‌پور برای فعالیت‌های درخشانش قدردانی شد. به همین دلیل در روزهای برگزاری جشنواره مراکز استان‌ها به سراغ احسان عبدی‌پور رفتیم و با او درباره کارهایش و فیلمسازی درصدا و سیمای مراکز استان به گفت‌وگو نشستیم.

شما یکی از تک‌ستاره‌های صدا و سیمای مراکز استان هستید که با آثارتان به شهرت رسیدید. آیا احسان عبدی‌پور فکر می‌کرد روزی بتواند به این سرعت رشد کند و با فیلم‌هایش بدرخشد و نشان دهد افرادی در استان‌‌ها هستند که توانایی‌ها و خلاقیت‌های زیادی دارند و می‌توانند فیلم‌های تلویزیونی‌ای تولید کنند که در جشنواره‌ها بدرخشد و جایزه بگیرد؟

فیلمسازان زیادی داریم که با فیلم‌های تلویزیونی مطرح شدند و از سوی دیگر فیلمسازان متعددی هم داریم که هیچ وقت برای تلویزیون کار نکرده‌اند، اما در شهرستان‌ها فیلم ساخته و آثار خوبی خلق کرده‌اند. آنچه مهم است، راهی است که باید طی کرد و آثاری است که ساخته می‌شود. با آثاری که در مراکز استان ساخته می‌شود، می‌توان ثابت کرد آنهایی که در تهران زندگی نمی‌کنند هم توانایی این را دارند که فرهنگ شهر و استان خود را بخوبی در فیلم‌‌هایشان به تصویر بکشند و دستگاه اجرایی هم توان حمایت از آنها را دارد.

در این مسیر من نه اولین نفر هستم و نه آخرین نفر خواهم بود. افرادی این راه را رفته‌اند و این روش جواب داده است. در واقع آنها به نتایج مطلوب رسیده‌اند. من هم وارد همین مسیر شده و چند فیلم ساخته‌ام که مطرح شده است. این اتفاق، اتفاق جدیدی نیست. مثل الگویی است که صدها بار از روی آن لباسی تهیه کرده‌اند. من هم از روی همان الگو لباسی دوخته‌ام.

اما شما پاسخ پرسش مرا ندادید. خودتان فکر می‌کردید به این جایگاه برسید؟

من برای اولین بار فیلمی به نام «افسانه 98» ساختم که یک فیلم ویدئویی بود و بهترین اثر ویدئویی آن سال‌ها شد. سال بعد از آن یک فیلم دیگر ساختم که سیمرغ بهترین فیلم جشنواره را کسب کرد و در مجموع اینها باعث شد بخواهم قدم‌هایی به جلو بردارم. طبیعی است که مسیرم به اینجاها می‌رسید. می‌خواهم بگویم شیب حرکتم زیاد تند نبود و تقریبا ملایم بود. کسان دیگری هم بودند که از مراکز شروع به کار کرده و کم‌کم رشد یافته‌اند و فیلمسازان مطرحی شدند.

به نظر شما مراکز چقدر پتانسیل و ظرفیت دارند که فیلمسازان خوب و متبحر پرورش دهند. اگر چنین پتانسیلی دارند، پس چرا ما فقط شاهد تک‌ستاره‌ها هستیم؟

برای نقض یک حکم، یک مورد هم کافی است. یک مورد هم یک حکم را از اعتبار ساقط می‌کند. وقتی این اتفاق می‌افتد بنابراین چنین حکمی وجود ندارد که مراکز ظرفیت تولید آثار برجسته را ندارند.

پس چرا ما فقط شاهد تک‌ستاره‌ها هستیم؟

این سوال شما مثل این است که بپرسیم چرا ما همیشه به جام جهانی نمی‌رویم؟ هر بار اتفاق کوتاه‌مدتی می‌افتد که موجب ایجاد مشکلاتی می‌شود، اما این اتفاقات و این مشکلات دلیل بر این نیست که ما پتانسیل و توانایی رفتن به جام جهانی را نداریم.

این اتفاقات چیست که باعث می‌شود خیلی از ظرفیت‌های مراکز استان بالقوه بماند و بروز پیدا نکند؟

کسی می‌تواند به این پرسش پاسخ دهد که از بالا ناظر قضایا باشد. من داخل مجموعه هستم. حواسم نیست که مثلا در کرمانشاه چه اتفاقی می‌افتد ولی درباره مرکز صدا و سیمای بوشهر باید بگویم من چهار برگه، کاغذ به آنجا می‌برم و درباره تم داستان توضیح می‌دهم و بعد فیلمم را می‌سازم. طرح فیلم اولم را حتی تهران هم نفرستادند و همان جا در موردش تصمیم گرفتند. به یاد دارم سریالی برای کسی می‌نوشتم که دستمزد 13 قسمت آن حدود دو میلیون می‌شد. معاون سیمای مرکز خواست با هم صحبت کنیم. در آن زمان آنقدر سنم کم بود که حتی نمی‌توانستم آفیش شوم و به مرکز سیما بروم.

وقتی به آنجا رفتم و صحبت کردیم، دیدم حرف‌های درستی می‌زند. بعد‌ها فهمیدم فوق‌لیسانس سینما تئاتر دارد و الان هم از دوستان نزدیکم است. این اتفاق خیلی کم پیش می‌آید که چنین کسی با چنین موقعیتی مانند یک دوست با تو درباره کارت صحبت کند و حرف‌هایش برایت قابل پذیرش باشد و دلت بخواهد گوش بدهی؛ کسی که نگران کار است نه موقعیت خودش. من یک نمونه کار بردم، نشان دادم و چنین برخورد حرفه‌ای با من شد و باعث شد من که حتی دستیاری هم نکرده بودم و فیلم کوتاه هم نساخته بودم، برای اولین بار یک فیلم بلند بسازم. برخی مراکز مانند لامپ آرک سینما هستند که قوس الکتریکی دارد و نیاز به سیم درون لامپ برای عبور جریان الکتریسیته ندارد. در برخی مراکز این اختلاف ولتاژ زیاد نمی‌شود تا قوس و جهش از روی حفره ایجاد شود، ولی در برخی مراکز شرایط برای پرش از روی حفره‌ها ایجاد می‌شود.

شرایط برای من فراهم شد که از این حفره بپرم. فیلم اولم را با بودجه خیلی کمی ساختم و احمد میراعلایی وقتی برای داوری یکی از جشنواره‌‌های استانی آمده بود، این فیلم را دید و تشخیص داد فیلم بهتر است در جشنواره فجر شرکت کند و بعد از آن فیلم دیگری ساختم که باز هم سیمرغ گرفت. فیلم بعدی‌ام را در کرمان ساختم که به جشنواره کودک رفت و جایزه گرفت.

مسیر این بود که مورد اعتماد یکسری آدم‌ها قرار گرفتم و آنها شرایط ساخت فیلم را برای من مهیا کردند. همین اعتماد موجب موفقیتم شد.

می‌توانم بگویم دلایل موفقیت من اعتمادی بود که از سوی مسئولان دریافت کردم و ضمن این که کارهایم دستکاری نمی‌شد و کسی برای من فیلتر نمی‌گذاشت و راه را برایم هموار می‌کرد تا خودم کاری را که می‌خواهم انجام دهم، اما خیلی اوقات و در خیلی از جاهای دیگر به محض این که کسی می‌خواهد کاری انجام دهد، مسئولان دست و پایشان می‌لرزد و نتیجه این دلهره و دست و پا لرزیدن‌ها این می‌شود که کارها همه کپی یکدیگر می‌شود.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت در مراکز استان ظرفیت‌های خوبی وجود دارد، اما باید به فیلمسازان اعتماد و شرایط رشد آنها فراهم شود. این حرف‌ها کمی کلیشه‌ای است، اما حقیقت است. علت این که اعتماد ایجاد نمی‌شود این است که سفارش‌دهندگان اشراف کامل به کار فیلمسازی ندارند.

چطور به شما اعتماد کردند و به این مهارت رسیدید و توانستید پیشرفت کنید؟

این مساله را کمی به تقدیر سپردم و خدا را شاکرم که به من اعتماد کردند. شاید نوع فکر و دید من با آنها زاویه داشته باشد، اما مطمئنا زاویه 180 درجه نیست که کاملا مقابل مدیران و حرف و هدف آنها باشد. من به مدیران مراکز می‌گویم که می‌دانم اینجا ایران و این هم تلویزیون ایران است. بنابراین فیلمی خواهم ساخت که از تلویزیون و سینمای ایران قابل پخش باشد.

بخت و اقبال هم کمی با شما همراهی کرده است؟

ارتباط و دیالوگ را درست برقرار کردم. شاید مقداری هم بخت و اقبال چاشنی‌اش بود. اگر آدم‌ها بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و از هم نترسند، نتایج خوبی به دست خواهند آورد. این ترس باعث شده به گونه‌ای آثار خنثی و سرگردان شوند.

فیلم تنهای تنهای تنها ابتدا تله‌فیلم بود و بعد به فیلم سینمایی تبدیل شد؟

از همان ابتدا فیلم را نگاتیو گرفتیم، چون دلم می‌خواست این فیلم در حوزه بزرگ‌تری مانند سینما دیده شود. اگر این را بخواهم پنهان کنم و نگویم، یک تواضع مسخره و غیرواقعی است. من از اول نگاتیو گرفتم و نیتم این بود که اثر خوب و قابل توجهی شود و همه انرژی‌ام را هم جمع کردم برای رسیدن به این نیت.

شما این فیلم را با هزینه کمی تولید کردید و در حالی با فیلمسازان دیگر رقابت می‌کردید که مبالغ گزافی برای فیلم‌هایشان هزینه کرده بودند.

خیلی فیلم‌ها در این رقابت بودند که هم پایه فیلم من بودند، خیلی فیلم‌ها هم هستند که وارد جشنواره می‌شوند در حالی که شاید حداکثر با 150 میلیون ساخته شده‌اند.

به نظر من بودجه و هزینه زیاد ملاک ساختن فیلم خوب نیست. اگر من طرح فوق‌العاده‌ای داشته باشم که یک بازیگر درون یک اتاق است و تمام اتفاقات بی‌نظیر فیلم در همان اتاق می‌افتد، چقدر هزینه در بر خواهد داشت یا اگر طرح سخیفی داشته باشم که 200 سوارکار در کوه‌های سبلان با هم می‌جنگند و مبالغ گزافی برای آن هزینه شود و در نهایت یک اثر بی‌ارزش خلق شود؟

نقطه بحران اصلی و قابل تامل در حال حاضر فیلمنامه است. فیلمنامه‌نویسی محل بحث است. مواجهه مفهومی با سینما مواجهه با فیلمنامه است، مواجهه با فیلم یا بازیگر نیست و همه مواجهه‌ها و همه هجمه‌ها به یک فیلم هجمه به سناریوی آن فیلم است.

یعنی سناریو یک آدم دست و پا شل شده و زانو لرزانی است که به زور فقط خود را سر پا نگه داشته و راه می‌رود. در اصل بودجه در مرحله سوم و چهارم است. من بارها گفته‌ام به این سینما هیچ اعتمادی وجود ندارد و کارکردی هم برای جامعه نخواهد داشت. یک موجود مزاحمی است و به تعبیر برخی آدم‌ها اکل میت است. اکل میت یعنی وقتی از شدت گرسنگی در حال مرگ بودید، می‌توانید مردار بخورید. به تعبیر برخی افرادی که دستی در فرهنگ و هنر این مملکت دارند، توانایی ما در حوزه سینما در همین حد است که چون در تمام دنیا سینما وجود دارد حالا ما هم از ناچاری آن را داریم. این نگاه غالب تمام مردم ایران و اهل فرهنگ و هنر نیست، اما متاسفانه چنین نگرشی وجود دارد. در کشوری زندگی می‌کنیم که فرهنگش بیش از 25 نهاد دارد که هدایتش می‌کنند، همه اینها به ده بخش اصلی تقسیم می‌شود که باید به همه جواب بدهی. حال این دعواها کجا شکل می‌گیرد، روی کاغذ فیلمنامه. اصلا درباره دکوپاژ و بازیگر و... بحثی نیست. دائما بر سر داستان و فیلمنامه بحث و جدل شده و مرتبا بخش‌هایی از فیلمنامه کاسته شده و کار به جایی رسیده که گاهی صورت مساله پاک شده است.

دلیل این که بحث بودجه را مطرح کردم این بود که یکی از مواردی که همیشه فیلمسازان در مراکز استان‌ها مطرح می‌کنند، این است که ما بودجه کمی دریافت کرده و نمی‌توانیم آثار خوبی تولید کنیم. آیا واقعا این کمبود بودجه و این گلایه منصفانه است؟

بیایید مسیر را بررسی کنیم؛ چه کسانی بیشتر در مراکز استان فیلم می‌سازند؟ معمولا فیلمسازان تثبیت شده‌ای نیستند و توانایی‌های خود را نشان نداده‌اند. چطور شخصی که تثبیت نشده، می‌خواهد مثل کسی که از جشنواره‌های مختلف نامزد جوایز متعدد است، بودجه و سرمایه در اختیارش گذاشته شود.

هر کسی باید بداند کجای این مختصات قرار گرفته است. امکانی فراهم شده فقط برای این که اشخاص وارد عرصه سینما شوند. برای ورود حتی مجید مجیدی هم زجر کشیده، امیر قادری هم بین کارهایش وقفه افتاده است. پس کسانی که وارد این عرصه می‌شوند باید این نکته را درک کنند که لازمه این ورود گذراندن شرایط دشوار است. اینجا همان جایی است که ابتدا باید برادری‌ات را ثابت کنی، بحث بودجه بحث اصلی نیست.

البته این را هم بگویم که من با فیلم ارزان ساختن اصلا موافق نیستم. ورود باید بدون هیچ اهرمی صورت گیرد، اما معتقدم در فیلم اول همه گزینه‌ها باید در حد صفر باشد تا فیلمساز از همه توانایی‌‌های خود استفاده کند. من آن ریاضت ابتدایی برای فیلمساز را خیلی شریف می‌دانم. یک نکته دیگر را هم که باید در نظر گرفت این است که به زعم من برای مراکز استان‌ها این وظیفه تعریف نشده که بخواهند دست سینمای ایران را بگیرند و آن را هدایت کنند. همین که دری باشند برای ورود سینماگرها به سینما کافی است و ماموریتشان در همین حد تمام است.

شما اکنون به مهارت خاصی دست پیدا کرده‌اید و نگاهی خاص به سوژه‌ها دارید. آیا فکر می‌کنید در مرکز بوشهر هنوز هم استعدادهایی دارد که کشف نشده است؟

احتیاجی به گفتن من نیست. آمار را بررسی کنید، کاملا مشخص است. آقای صافی فیلمی ساخته که در جشنواره‌ها به نمایش درآمد و با درجه کیفی الف نوبت اکران گرفت، اما اشتباهی پیش آمد و یک شهرستان دیگر این فیلم را بدون هماهنگی پخش کرد و این فیلم نتوانست اکران شود.

مرکز بوشهر در بخش‌های مختلفی مثل مستند، ویدئویی و کوتاه جوایز بسیاری دریافت کرده در حالی که به هر حال بوشهر از مرکز سخت‌افزاری سینما خیلی فاصله دارد. وقتی شهری 300 هزار نفر جمعیت دارد، طبیعی است یک سرمایه‌گذار تجهیزات خیلی خاص سینمایی را به آنجا نمی‌آورد، اما با توجه به این کمبودها بازده بسیار خوبی دارد.

چطور به این مهارت رسیدید و روند فیلمساز شدن شما چگونه طی شد؟

هیچ کدام از این دلایلی که مطرح می کنم، دلیل تام نیست، اما می تواند دلایل لازم برای فیلمساز شدن باشد، ابتدا این که من رشته سینما خواندم، پس یک پایه و پیش‌زمینه تئاتری داشتم که خیلی کمکم کرد و در تئاتر، بازیگری را شناختم و فهمیدم بازیگر یعنی چه و چگونه باید با بازیگر حرف زد؟

من در فیلم‌هایم از بازیگر حرفه‌ای استفاده نمی‌کنم، اما اکثر بازیگران فیلم‌هایم جایزه دریافت کرده‌اند. از سوی دیگر این که خطه جنوب به لحاظ ادبیات داستانی ظرفیت بالایی دارد. آدم‌ها در جنوب در عین حال که خیلی ساده به نظر می‌رسند، عمق زیادی دارند. شخصیت‌‌های دراماتیکی هستند. من آدم خوش‌شانسی هستم که در جنوب کشور متولد و در این خطه بزرگ شده‌ام. آدم‌های جنوب و فرهنگ بومی منطقه در موفقیت آثارم سهم زیادی دارند.

بتازگی در میان کارگردانان باب شده که از حرکات پیچیده دوربین در نمابندی (دکوپاژ) استفاده می‌کنند. این گونه حرکات رنگ و لعاب دیگری به کارشان می‌دهد، اما در کارهای شما این مساله به چشم نمی‌خورد. نظرتان در این باره چیست؟

آن آدم اصیل و مولفی که در کارهایش از این حرکات دوربین استفاده می‌کند، آدم بی‌سواد و بی‌تجربه‌ای نیست. هر کسی سبک و سیاق خودش را در فیلمسازی دارد، بنابراین بهتر است در مذمت آنها چیزی نگوییم و کسی را محکوم نکنیم.

خود من هم از لحاظ دکوپاژ و دوربین و گرامر سینما از متوسط هم پایین‌ترم. اگر بیشتر می‌دانستم فیلم‌هایم خیلی بهتر می‌شد. هنوز حرکت دوربین را خوب نمی‌شناسم و نمی‌توانم بازیگران را در قاب بخوبی جابه‌جا کنم. پلان‌هایم ایستا است و صحنه‌هایم ایستا برگزار می‌شود که این اصلا خوب نیست. یعنی این کلام است که صحنه را پیش می برد و سینما نیست. خیلی بابت این موضوع غصه می‌خورم و دارم تلاش می‌کنم این عیب را برطرف کنم.

شما در صحبت‌هایتان اشاره کردید کسانی که در جنوب زندگی می‌کنند، شخصیت‌های دراماتیکی دارند. به نظرتان چقدر سوژه در مراکز داریم که دست نخورده باقی مانده است؟

در مجموع باید بگویم سوژه‌های زیادی داریم که باید مورد توجه قرار گیرد. واقعیت این است که نه‌تنها مراکز بلکه در جامعه انسانی ایران هنوز قصه‌های ناگفته‌ای برای مطرح کردن وجود دارد.

پس چرا فیلمسازان مراکز بیشتر در ساخت آثارشان از آثاری که در تهران تولید می‌شود، تقلید می‌کنند؟

فیلم ساختن و کار کردن با یک فرهنگ دیگر حتی اگر فقط یک فرهنگ زبانی باشد، خیلی سخت است. وقتی با فرهنگی غیر از فرهنگ غالب شروع می کنید مانند این است که در یک مسابقه دو از ده متر عقب‌تر از بقیه مسابقه را آغاز کنید، بنابراین باید خیلی تند بدوید تا به بقیه برسید.

فرهنگ‌ها بدون هیچ بخشنامه‌ای نسبت به هم احساس حقارت یا برتری دارند و این در نگاه آدم‌ها هست و زمانی که با یک فرهنگ کوچک‌تر می خواهی یک فرهنگ بزرگ‌تر را فتح کنی باید کالای فوق‌العاده و عجیبی داشته باشی. باید چیزی بیاورید که ندیده باشند و مجاب شوند که بنشینند آن را نگاه کنند.

وقتی از یک شهر دور از تهران شروع می‌کنی کار خیلی سخت است. فتح گیشه و به دست آوردن مخاطب زیاد کار دشواری است؛ در حالی که فیلمساز شهرستانی امکانات کمی در اختیار دارد و بندرت می‌تواند از سوپراستارها استفاده کند.

متاسفانه اکنون بیشتر آثار تولید شده در مراکز استان‌ها به جای توجه به فرهنگ بومی به سمت و سوی آثار آپارتمانی و شهری رفته است، آیا بهتر نیست مثلا مرکز بوشهر در سال دو کار خوب بسازد تا این که ده کار بسازد که تقلید از آثار ساخته شده در تهران است؟

دقیقا همین طور بوده و در واقع سیاست صدا و سیما هم همین است. در صدا و سیمای مراکز استان نمی‌توانی و نباید سوژه تهرانی بسازی. اگر مدیریت در مراکز استان‌ها خوب باشد و هنر را بشناسد این مشکل پیش نمی‌آید. چنین مدیریت‌های ناکارآمدی از من به عنوان فیلمسازی که مثلا در مرکز بوشهر فعالیت می‌کنم دعوت می‌کنند تا به استان دیگری بروم و درباره فرهنگ آنجا فیلم بسازم، در حالی که من اصلا با آن فرهنگ آشنایی ندارم و این جنایت است در حق آن فرهنگ و مخاطبش و خیلی سخت است که با توجه به مشکلات مادی که همه با آن درگیر هستند، فیلمسازان چنین پیشنهاداتی را نپذیرند. آنها در واقع دارند از روی الگوهای ثابت لباس می‌دوزند. وقتی می‌بینند مثلا عبدی‌پور فیلم خوبی ساخته، می‌خواهند برای آنها هم بسازد در حالی که عبدی‌پور برای فرهنگ بومی خودش می‌تواند آثار خوبی خلق کند، نه برای فرهنگی که هیچ شناخت و زمینه‌ای از آن ندارد. مدیریت ضعف دارد که الگوی جدید طراحی نمی‌کند و می خواهد کپی کند.

شما در فیلم تنهای تنهای تنها یک موضوع بومی را به یک موضوع جهانی ربط دادید و این موضوع خیلی هم خوب جواب داد. چطور به این مساله رسیدید؟

معتقدم اگر فیلم قادر باشد برخی موانع را بردارد و در واقع حجاب‌ها را از روی آدم‌ها پس بزند همه به این فیلم نگاه می‌کنند. مهم نیست که در این فیلم به چه زبانی حرف می‌زنند. موضوع فیلم من جهانی نیست. زیرا هر موضوعی که ورای مرزها مطرح شود، یک فیلم فرامرزی نیست. اگر آدم‌ها فارغ از مرز و بوم‌ات بتوانند با فیلم ارتباط برقرار کنند یک فیلم جهانی ساخته‌ای.

در حال حاضر مراکز برای ساخت آثار نمایشی با چه مشکلاتی روبه‌رو هستند و آیا می‌شود با وجود این مشکلات آثار خوب ساخت؟

حدود دو سال است به دلیل مسائل اقتصادی در مراکز، تولید وجود ندارد. شنیده‌ام اتفاقاتی قرار است بیفتد. اگر برای یک فرهنگی فیلمی بسازی که آن فرهنگ را ارتقا ندهد آن فرهنگ را منهدم کرده‌ای.

خرده فرهنگ‌های ایرانی شکننده هستند و اگر با کمی سهل‌انگاری مواجه شود براحتی می‌شکند. این مقوله بسیار حساس است و به اعتقاد من اگر نمی‌تواند خوب بیان شود اصلا بهتر است اثری درباره خرده‌فرهنگ‌ها ساخته نشود. مثلا اگر در تهران یک فیلم ساخته شود که عالی نباشد هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اما اگر برای یکی از مراکز استان‌ها فیلمی ساخته شود که ضعیف باشد بشدت آزاردهنده خواهد بود و غرور اهالی آن مرز و بوم را بشدت آزرده می‌کند و آنها براحتی می شکنند. بسیاری از این گونه آثار که با بی‌توجهی و سهل‌انگاری ساخته شده در زندگی یک بچه بوشهری، لر، گیلک اثر گذاشته و در بیست سالگی او ظهور کرده و ما هرگز متوجه آن نبوده‌ایم.

آیا برنامه‌ای مثل جشنواره مراکز استان‌ها روی کیفیت آثار تاثیر می‌گذارد؟

در کل دنیا جشنواره یکی از اهرم‌های جلو برنده است. کمترین سود جشنواره‌ها این است که آدم‌ها همدیگر را می‌بینند و خستگی‌شان در می‌رود، با هم آشنا می‌شوند، سفارش کار می‌دهند و می‌گیرند، اما جشنواره امسال می‌توانست خیلی بهتر و اثرگذارتر باشد، می‌توانست شادتر و پرمحتواتر برگزار و انگیزه و شرایط بهتری برای خلق آثار باکیفیت‌تر فراهم شود.

نگاه ملی به موضوعات اجتماعی

احسان عبدی‌پور، یکی از کارگردانان فعال، جوان و پرانرژی است که بعد از ساخت نخستین فیلم سینمایی‌اش با نام «تنهای تنهای تنها» توانست نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازد.

شاید به گمان برخی، فیلم تنهای تنهای تنها یک اثر سیاسی است، اما عبدی‌پور این مساله را رد می‌کند و می‌گوید این فیلم سیاسی نیست. یکی از دلایلی که باعث شد برخی این فیلم را سیاسی بدانند، اظهارنظر تعدادی از چهره‌های سیاسی درباره این فیلم بود.

این در حالی است که عبدی‌پور در این فیلم و دیگر ساخته‌هایش انگشت بر مضامین انسانی گذاشته است. به همین دلیل در فیلم تنهای تنهای تنها بر جسارت قهرمان کوچک داستان تاکید می‌کند تا شخصیت اصلی قصه باورپذیر باشد.

اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به کارنامه عبدی‌پور بیندازیم باید گفت او به موضوعات اجتماعی روز کشورمان علاقه‌مند است و تلاش می‌کند مسائل بومی را بدرستی با این موضوعات ترکیب کند تا مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. در واقع ویژگی اصلی عبدی‌پور نگاه ملی‌اش به موضوعات است. او صرفا به دنبال رقابت نیست، بلکه بیشتر علاقه‌مند است اثری خوب و تاثیرگذار بسازد. ضمن این که او به دنبال کلیشه‌های رایج سینما نرفته و فقط به فکر گیشه نیست، بلکه می‌خواهد بدرستی و به دور از اغراق روایتگر مضامین اجتماعی و انسانی باشد.

علاوه بر آن، او برخلاف برخی کارگردانان جوان که ترجیح می‌دهند در نخستین آثار سینمایی‌شان از حضور بازیگران معروف استفاده کنند، به سمت این ماجرا نرفته و همین مساله یکی از امتیازات منحصر به فرد او به شمار می‌آید. (فاطمه عودباشی/ جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها