در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آنها یک فرد غریبه، یک کودک یا یک فرد پیر را به قتل نرسانده و به کسی تجاوز نکردهاند. آنها دزد یا مجرمان سابقهداری نیستند که اعتیاد داشته و به دنبال مصرف مواد، جرمهای تکراری و متعددی مرتکب شده باشند. برعکس آنها کسی را کشتهاند که مهمترین قسمت زندگیشان را با او سهیم بوده، به او عشق ورزیده و خاطرههای شیرین داشتهاند. بیشتر این افراد عوامل خطر شناختهشده برای قتل را نداشتهاند. عوامل خطر شامل مواردی مانند اعتیاد، بیماری مزمن روانی، خانواده از همگسیخته، مشکلات زمان کودکی یا سابقه خشونت در گذشته میشود. بیشتر آنها افرادی خانوادهدار، شاغل و معمولی هستند که در شرایط خاصی یکبار برای همیشه دست به جنایت زدهاند و تقریبا احتمال تکرار آن در آینده صفر است و به اصطلاح حقوقی بیم تجری وجود ندارد. برای ریشهیابی در قتل همسر بهتر است ابتدا خشونتهای غیر مرگبار علیه زنان که شیوع بسیار بیشتری دارد، بررسی شود. مطالعات جدید درباره خشونت علیه زنان نشان میدهد همسرآزاری در هر طبقه تحصیلی یا اقتصادی اتفاق میافتد شاهد آن هم شیوع کتکزدن همسر میان وکلا و پزشکان است که چندان کمتر از شیوع آن در جمعیت عمومی نیست. در حالیکه در متون جرمشناسی قرن نوزدهم هنگامی که صحبت از کتکزدن همسر میشد، منظور طبقه کارگر، افراد فقیر و مجرمان سابقهدار بود، امروزه مطالعات گستردهتر و دقیقتر ثابت کرده طبقه اجتماعی و تحصیلی در همسرآزاری نقش چندانی ندارد و در همه خانوادهها ممکن است کتکزدن همسر اتفاق بیفتد. از طرفی گفتیم افرادی که همسرشان را به قتل رساندهاند، از نظر ویژگیهای فردی معمولا بیماری روانی قابل توجه و محکمهپسندی که رافع مسئولیت کیفری آنها باشد، ندارند. پس چه اتفاقی میافتد که مردی همسرش را که بهترین و عاشقانهترین زمانهای زندگیاش را با او سهیم بوده به قتل میرساند؟ همان طور که گفته شد، عوامل خطر روانی یا وضع اقتصادی یا تحصیلی نقش زیادی ندارند و علت آن را باید در ویژگیهای فرهنگی جستجو کرد. فرهنگ مردسالارانه در این ماجرا نقش مهمی ایفا میکند. این که مرد به خود حق میدهد به هر دلیلی همسرش را مورد ضرب و جرح قرار دهد، در همسرکشی نقش مهمی دارد. این فرهنگ بشدت مسری است و کودکان از راه الگوبرداری، رفتار پدران با مادرانشان را ناخواسته در رابطه با همسرشان در آینده تقلید و تکرار میکنند. این فرهنگ مردسالارانه، فرهنگ ریشه داری است که به صورت غیرمستقیم در داستانهای کودکانه هم رخنه کرده است. نمونه آن «داستان خاله سوسکه» است که دنبال شوهر میگشت و تنها سوالش از خواستگارانش این بود که «وقتی دعوایمان شد، مرا با چی میزنی!» اینها بلایای فرهنگ مردسالارانه است که متاسفانه معمار اصلی آن در جامعه، خود زنان هستند. استانداردهای دوگانه در تربیت فرزندان پسر و دختر و قائل شدن حق بیشتر برای فرزندان پسر از همان کودکی از طریق تربیت صورت گرفته از جانب مادران آموزش داده میشود. تراژدی اجتماعی این است که بذر خشونت مردان علیه زنان توسط مادران پاشیده میشود. شکل آرمانی رابطه این است که قدرت دو طرف در رابطه مساوی باشد. البته واقعیت این است که هیچ وقت توزیع قدرت در خانواده به شکل کاملا مساوی اتفاق نمیافتد. همیشه زور یک نفر میچربد، اما اگر هم تا حدی نامساوی بودن قدرت وجود داشته باشد، بهتر است این قدرت به نفع زنان باشد. دلیل آن هم این است که مردان به دلیل توانایی جسمانی بیشتری که دارند، ممکن است از قدرتشان سوءاستفاده کنند. در حالی که این مساله در مورد زنان بسیار کمتر اتفاق میافتد. موارد کتکزدن شوهر و شوهرکشی حتی در خانوادههایی که قدرت نفوذ زن بیشتر است، بسیار پایین است و میتوان گفت خیلی کم اتفاق میافتد. این مردان هستند که به دلیل توانایی بیشتر جسمانی ممکن است از قدرتشان سوءاستفاده کنند، رفتارهایی که گاهی متاسفانه مورد تائید بخشی از خردهفرهنگهای جامعه قرار میگیرد. پایینآوردن آمار همسرکشی به کار فرهنگی نیاز دارد و در این مورد فرهنگسازی باید در اولویت سیاستهای سلامت روان و آموزش و پرورش قرار بگیرد.
حافظ باجُغلی
روانپزشک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: