«پایتخت 3» امسال نیز توانست توقعات مردم را برآورده کند. این سریال مثل قسمت‌های پیشین بر روابط خاص آدم‌های قصه تمرکز کرده بود و تلاش می‌کرد تصویری باورپذیر از یک خانواده ایرانی ارائه کند و البته در این میان این نقی معمولی بود که بیش از همه به چشم آمد و به نوعی نقطه ثقل ماجراهای سریال شد.
کد خبر: ۶۶۱۹۷۵

درواقع او مردی ساده و نماینده قشر معمولی و متوسط مردم بود که می‌توانیم نظیر او را به وفور در اطرافمان ببینیم. آدمی که نه اصرار بر مثبت بودنش می‌شود و نه تلاشی در منفی نشان دادنش صورت می‌گیرد. حتی وقتی که آدم تلخ ماجرا می‌شود باز هم شیرینی مخصوص به خودش را دارد.

آدمی که در «پایتخت 1» به عنوان فرزندی دلسوز و نگران و مسئول برای باباپنجعلی، نمی‌تواند پدرش را به تقی ـ برادر بزرگ‌تر بی‌خیالش ـ بسپارد، بنابراین تمام تلاش خود را برای حفظ خانواده‌اش می‌کند و با وجود تنگناهای بسیار، هیچ گاه چهارچوب‌های معمول زندگی اجتماعی را هم نمی‌شکند.

او فقط یک نقی معمولی است با «هما»ی سعادتی بر دوش و «ارسطو»یی فلسفه‌باف و ماجراجو در کنار خود به عنوان پسر خاله.

مردی که در «پایتخت 2» از بیکاری رنج می‌برد اما غرورش اجازه نمی‌داد دست نیاز به سوی هر کسی دراز کند. گاه آن قدر دل‌نازک می‌شد که حتی کمک‌های همسرش را به چشم ابزار خودنمایی می‌دید و در کشاکش غرور و نیاز، دلش را راضی به همراهی گلدسته و بارگاهی می‌کرد که قرار بود به روستایی در قشم برود.

او در پایتخت 3 ماجراهای دیگری را از سر گذراند. ناکامی‌های او همزمان شد با موفقیت‌های اطرافیانش در زمینه‌های مختلف اجتماعی و همین موضوع ساده دیگ حسادت او را به جوش آورد اما طوری که مخاطب نه فقط او را سرزنش نکرد بلکه با همذات‌پنداری، به او حق می‌داد که اگر ناکامی‌ها و شکست‌های فردی، در بستری از موفقیت‌های اطرافیان قرار بگیرد و تعارض پیش بیاورد، انسان ممکن است حتی به پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند و قد بلند همسر هم حساس شود و آن را راهی برای نشان دادن برتری در شخصیت و دستیابی در موفقیت‌های اجتماعی بداند یا حتی به پسرخاله‌ای که مانند او گواهینامه پایه یک دارد، ولی به عنوان راننده ترانزیتی سر از جاده‌های اروپایی در می‌آورد، حسادت کند یا به شوهر خواهری که تیر خورده و زخمی‌اش هم مورد تجلیل و قدردانی قرار می‌گیرد رشک ببرد و با عصبانیتی چشمگیر، پلنگ گچی‌اش را از بالای پله‌ها به پایین پرت کند.

در این مجموعه همان‌قدر که نقی، حسادت می‌کند و وجوهی از شخصیت خود را نشان می‌دهد که تاکنون در او به این پررنگی ندیده‌ایم، همان قدر هم معمولی است و شخصیتی خاکستری دارد و وقتی می‌شنود دامادشان، ساچمه‌ای در نزدیکی نخاعش دارد از صمیم قلب ناراحت می‌شود و اشک می‌ریزد و از خدا می‌خواهد که همه چیز به خیر و خوشی تمام شود.

پایتخت 3 شبکه‌ای از روابط اجتماعی و خانوادگی در هم تنیده شده را نشان می‌دهد و در عین حالی که بیانگر روابط اجتماعی در اطراف ماست، راه برون رفت از گرفتاری‌هایی را که بیشتر خودمان به آن عمق و گستردگی می‌بخشیم نیز نشان می‌دهد.

وجه مثبت این سریال و کارگردانی آن، طراحی خاکستری و در عین‌حال غیرقابل پیش‌بینی شخصیت‌های آن است؛ درست برخلاف برخی سریال‌های دیگر که می‌توانی همان اول دستشان را بخوانی.

قسمت آخر سریال آنجا که نقی روی تشک می‌رود و با حریفان مختلف روبه‌رو می‌شود، به لحاظ بازیگری و نیز کارگردانی به‌صورت هوشمندانه و خلاقانه پرداخت شده که در نوع خودش کم‌نظیر بود. به نظر می‌رسد شخصیت‌های این سریال آنچنان بین مخاطبان طرفدار پیدا کرده و به پختگی و کمال رسیده‌اند که بعید نیست سال آینده سری چهارم آن با داستانی جذاب‌تر جلوی دوربین برود.

محبوبه ناطق

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها