متن این یادداشت که به بهانه هجمههای اخیر علیه «پایتخت ۳» منتشر شده بدین شرح است:
در حالی که سریال پایتخت با ترویج فرهنگ اصیل مردم خطه شمال و نمایش هنرمندانه نوعدوستی و خونگرمی آنها و توجه ویژه به انسجام خانواده و روابط فامیلی، سریالی موفق بوده، به جای آنکه مورد حمایت مسئولین محلی واقع گردد به خاطر برخی اغراض سیاسی آگاهانه یا ناآگاهانه مورد بیمهری واقع میشود.
باز هم ماجرای تکراری قومیت گرایی و جان گرفتن دوباره آن این بار به بهانه ویژه برنامه نوروزی سیما و موج سواری های رسانه ای و درهم تنیدگی منافع حزبی و سیاسی در تلاش برای تلخ نمودن تجربه شیرین طنز عوام بدور از تمسخر، در ذائقه مخاطب ایرانی؛
این بار سریال پایتخت مورد بی مهری های سیاسی قرار میگیرد. هرچند انتقادات متعددی بر عملکرد محتوایی سازمان صدا و سیما وارد است و بارها مورد نقد نگارنده واقع گشته، اما نباید در مسیر انتقاد از اعتدال و میانه روی خارج شد و نقاط مثبت را نادیده گرفته و انکار کرد. گویا برخی از مسئولین در تلاش برای خود شیرینی و جا نماندن از قافله جریان انتقادی، حاضرند بر واقعیات و ذائقه مخاطب پشت پا زده و مترصد فرصتی برای آینده سازی های خیالی خود باشند.
شکل گیری و تاریخ و تمدن کشور ایران و سلسله آریایی از دیرباز قرین با تنوع قومیتی بوده و خود متضمن مزیت های فراوانی در طول تاریخ برای کشور بوده است. به جرات می توان گفت ایفای نقش قومیت های مختلف در شکل گیری و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از موثر ترین عوامل بوده است . با اندک مروری در تاریخ درمی یابیم، نام اقوام ایرانی با وقایعی حماسی و غرور آمیز عجین گشته است که خود برآمده از تعهد آنان به دین و فرهنگ دیرینه شان است؛ عملکرد اقوام توانسته در برهه های مختلف جریان های منحط فرهنگی و سیاسی کشور را محدود و بعضا محو کند، وقایعی همچون قیام سربداران و اسطوره های مقاومتی همچون ستار خان و باقرخان تا مبارزات مردم اصفهان و تبریز و شیراز و سیستان همگی گواه این مدعاست ؛ لذا سناریوی تخریب این نقطه قوت به صورت نرم و سخت همواره مد نظر بدخواهان این سرزمین و ایران و ایرانی بوده است.
با مرور تاریخ شاهد آن هستیم که در مقوله فرهنگ تلاش برای تخریب چهره اقوام و گویش ها چه در قالب تمسخر های گاه و بیگاه و چه در قالب محو نمودن رسانه ای و عدم وزن دهی به موفقیت های اقوام دنبال می گشته؛ این حرکت در دوره پهلوی به اوج رسیده و رسما مظاهر فرهنگی اقوام مورد هجمه قرار می گیرد و حتی لباس های بومی مناطق نیز با لباس های متحد الشکل غربی جایگزین می شود ؛ فضای هنر و رسانه نیز از این هجوم بی نصیب نمانده و شاهد شکل گیری هنر تقلیدی و بی هویت در سینما، موسیقی، نشر و سایر عرصه ها بودیم. یقینا شکستن این پارادایم که چند دهه از طرق مختلف تغذیه و حمایت گشته بسیار دشوار بوده و احتیاج به فرهنگ سازی در قشر هنرمند کشور و تولید ادبیات هم تراز این موضوع را دارد.
با مروری در پرونده سینما و تلوزیون و سایر عرصه های فرهنگی در می یابیم که متاسفانه تولیدات آنان، توفیق چندانی در رفع این نقیصه نداشته و کمتر برنامه ی هویت سازی توانسته به مقابله با این نقص بپردازد. جامعه سینمایی و سیمای کشور اسیر توجه نقطه ای و مبالغه آمیز بر موضوعات انتزاعی بدور از واقعیت با محوریت شهر تهران و فرهنگ و سبک زندگی لایه بسیار نازکی از مردم است. فضای نشاط رسانه ای نیز به تقلید از طنز های غربی به سمت سوژه های کم ارزش و بی محتوا آن هم به کمک تخریب و تمسخر پیش رفته است و این خود هزینه ای استراتژیکی را بر فرهنگ و اجتماع تحمیل می کند.
اما در کنار این نقاط ضعف خوشبختانه چند سالی است جامعه هنری کشور و صدا و سیما حرکتی اصلاحی را آغاز کرده و شاهد تولید برخی برنامه های فاخر با رویکردی متناسب در رفع خلا های کشور در حوزه های مختلف هستیم؛ پروژه های هویت ساز سینمایی و برخی برنامه های تلوزیونی برای کودکان و برخی سریال های سیما از این جنس اند. فضای طنز فاخر در برنامه هایی نظیر قند پهلو و برنامه هایی هویت ساز برای کودکان نظیر کلاه قرمزی و شکرستان و برنامه هایی در تلاش برای ترویج فرهنگ بومی همچون سریال پایتخت از نمونه های موفق در ورود به چنین عرصه ای هست.
اگرچه سریال پایتخت از برخی نقطه نظرات نقاط ضعف بسیار جدی دارد که بارها و بارها مورد انتقاد منتقدین واقع گشته اما جسارت ورود به فضای جدید و خلق سناریو ها و کاراکتر های عامی که در عین حال از جذابیت آنها کاسته نشده و انتخاب سوژه هایی که کمتر مشابه آن دیده شده ستودنی است. آنچه اهمیت این سریال را دوچندان می کند خط شکنی و ورود به فضایی جدید آن هم در رده حساس ترین برنامه های ویژه نوروزی و کسب موفقیت در جلب رضایت مخاطبان است؛ تا جایی که توانسته خود الگویی از برنامه ی هویت ساز و شاد به دور از تمسخر و لودگی باشد. البته همان طور که گفته شد با بررسی این برنامه از دیدگاه های مختلف می توان انتقادات متفاوتی نیز به آن وارد کرد اما موفقیت این سریال و وجوه مثبت آن توان جبران این نواقص را دارا ست؛
متاسفانه در کمال تعجب شاهد آن هستیم که یکی از نقاط قوت برنامه که توجه به اقوام مختلف علی الخصوص مردم خطه مازندران است از دید عده ای محدود تبدیل به نقطه ضعف این سریال می گردد؛ جالب آنکه یکی دو تن از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی نیز مصاحبه های شدید الحنی را علیه این سریال کرده و برخی رسانه های محلی نیز به انتقاد از این سریال پرداخته اند. یقینا عرصه نقد و تضارب آرا از حقوق حقه هر مخاطبی است و بستر آن برای مردم فراهم است اما این امر وقتی منجر به حرکت های بعدی از جانب برخی مسئولین دولتی و یکی دو نماینده از جناحی خاص می گردد، بیش از پیش تعجب برانگیز می شود. جالب اینجاست که پس از فراخوان های متعدد تنها جمعی 50 نفره مقابل استانداری تجمع می کنند و مسئولین محترم این مطالبه را خواسته مردمی دانسته و تمام هم خود را در توقف پخش این برنامه نهاده اند.
یقینا فضای اردو کشی روش مناسبی برای به کرسی نشاندن نظرات نیست حال آنکه این امر نیز محقق نشده است و بهتر است مسئولین محترم منطقه گوشه چشمی هم به نظر سنجی های مردمی که از هم وطنان علی الخصوص مردم شریف مازندران تهیه گشته داشته باشند. |
یقینا فضای اردو کشی روش مناسبی برای به کرسی نشاندن نظرات نیست حال آنکه این امر نیز محقق نشده است و بهتر است مسئولین محترم منطقه گوشه چشمی هم به نظر سنجی های مردمی که از هم وطنان علی الخصوص مردم شریف مازندران تهیه گشته داشته باشند، چرا که سریال پایتخت بنا بر آمار ها جز سریال های محبوب سیما نه تنها در این عید نوروز بلکه در طول سریال های نوروزی تمامی سالها بوده و همین که سری سوم این سریال نیز مورد استقبال مردم قرار میگیرد خود محکم ترین گواه این مدعاست. آیا واقعا آسیب شناسی مسئولین محترم آن قدر دقیق و عادلانه بوده که بدون قضاوت جامع حکم به ادامه بازپخش سریال می دهند و نظرات مردم را در این قضاوت دخالت نمی دهند،
اما ای کاش مسئولین محترم دولتی استان اندکی سعه صدر بیشتری در ورود این چنینی به موضوع از خود نشان می دادند. همان طور که شاهد هستیم نا آرامی های منطقه تماما ناشی از حربه دشمن در ایجاد تفرقه و اختلاف در میان اقوام و ادیان مردم است تا آنها را از مشترکات شان در دین و فرهنگ و ملیت به سمت افتراق های حاشیه ای سوق دهند. یقینا کشور ما نیز همواره در معرض این آسیب هست. بهتر است نمایندگان محترم با هوشمندی و تامل بیشتری دست به چنین اقدامات خودساخته ای بزنند تا خدای ناکرده آب به آسیاب بدخواهان نریزند کما اینکه رسانه های بیگانه مترصد چنین فرصتی بوده و از دلسوزی این نمایندگان و مسئولین محترم سوء استفاده کرده و به تکمیل پازل خود پرداختند.
در حالی که سریال پایتخت با ورود خط شکنانه به این عرصه سعی در برقراری عدالت رسانه ای داشته و با ترویج فرهنگ اصیل مردم خطه شمال و نمایش هنرمندانه نوع دوستی و خون گرمی آنها و توجه ویژه به انسجام خانواده و روابط فامیلی در کنار نقاط قوت دیگر آن یک نمونه سریال موفق بوده، به جای آنکه مورد حمایت مسئولین محلی واقع گردد به خاطر برخی اغراض سیاسی آگاهانه یا ناآگاهانه مورد بی مهری واقع می شود.
جالب اینجاست که ادله منتقدین در حد انعکاس نادرست آداب و رسوم خطه شمال و یا بی هدفی سریال و اسراف بیت المال دانسته شده. اما صدور حکم توقیف سریال و محکوم کردن مسئولین رسانه و چنین مجازات سنگینی هیچ همخوانی با هم ندارند. جای تعجب است از مسئولین محترمی که در فضای فرهنگی تا کنون حتی یک مصاحبه مکتوب از آنها به چشم نمی خورد چگونه نسبت به عرصه هنر احساس دغدغه کرده اند و چنین مطمئن دست به انتقاد و صدور حکم می زنند. یا آیا اگر تامین مالی چنین سریالی با چنین سطح بالایی از رضایت مندی مخاطبین اسراف بیت المال است، چرا مسئولین محترم تا کنون نسبت به صرف هزینه های کلان در برخی وزارت خانه ها و بنیاد های سینمایی برای برخی فیلم های بی محتوا و روشنفکر پسند که از حداقلی از مخاطب مردمی نیز برخوردار نیستند و بعضا هیچگاه به اکران هم نمی رسند اعتراض نمی کنند. حال انکه یک نهاد بخش خصوصی نیز تامین مالی این سریال را عهده دار گشته.
چرا نمایندگان محترم به چندین فیلم سینمایی تولید شده که مردم غیور و زحمت کش خطه شمال را به صرف افرادی عامی و کم سواد که نهایت اعتبار آنها کلید داری از ویلای ثروت مندان تهرانی و کلفتی آنها بوده است اعتراضی نکردند. جالب آنکه گویا این موفقیت آنچنان به کام برخی تلخ آمده و تخریب صدا و سیما برای برخی آنچنان واجب موکد گشته که این سریال را مخرب تر از عملکرد استعمارگران غربی در غارت آفریفا می دانند! آیا چنین هجمه ای منصفانه است؟ آیا این از تشبیه عملکرد صدا و سیما به استعمارگر و مردم اقوام به افراد مستعمره و برده چیزی جز کف و سوت رسانه های خارجی را نصیب کشور می کند.؟ آیا استعمار فرانو سودایی جز محو خرده فرهنگ های بومی و حرکت به سمت دهکده جهانی را دارد؟ آیا همچنان بر مسیر انصاف هستیم؟
آیا پرداخت هنری به بحث خانواده و فضای صمیمیت آن که سالهاست از تولیدات سینمایی ما رخت بربسته شایسته تقدیر و چشم پوشی از برخی نواقص احتمالی نیست؟ آیا بهتر نیست به جای تخطئه، تولید چنین سریال هایی مورد حمایت واقع گردد تا فرهنگ اصیل و سبک زندگی تمامی اقوام کشور به معرض نمایش گذاشته شود؟ آیا بهتر نیست نمایندگان و مسئولین محترم به جای حساسیت های القایی این چنینی، نسبت به گسست های فرهنگی و هجمه های رسانه های بیگانه بر فرهنگ و هنر اصیل ایرانی-اسلامی حساسیت به خرج دهند
یقینا انتقاد کردن حق هر مسئولی و هر شخصی می باشد اما نشستن در کرسی قضاوت و صدور حکم یک جانبه و نادید گرفتن نظر متخصصین رسانه و فرهنگ و بالا تر از آن مردم ایران و ذبح دستاورد های فرهنگی کشور در لا به لای دعوا های سیاسی شایسته مسئولین محترمی که در نظام جمهوری اسلامی مشغول به خدمت اند نمی باشد و جا دارد در این گونه اعمال و رفتار های عجولانه تجدید نظر گردد.
جان کلام آنکه، تصویری که این سریال در انعکاس فرهنگ و اصالت اقوام ایرانی نمایش می دهد، زلال تر از آن است که عده ای سیاست باز با گل آلود کردن آن در فضای رسانه ای، به ماهیگری بپردازند.
هادی سلیمی/ خبرگزاری فارس
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد