در ستایشِ کانون خانواده/ نگاهی به پربیننده‌ترین سریال‌های سال 92 تلویزیون

«مادرانه»، «بچه‌های نسبتا بد»، «آوای باران»، «پژمان»، «دودکش» و «پایتخت2» سریال هایی بودند که با اقبال بیشتر مخاطبان مواجه شدند.
کد خبر: ۶۵۳۶۴۹
در ستایشِ کانون خانواده/ نگاهی به پربیننده‌ترین سریال‌های سال 92 تلویزیون

از میان ده‌ها سریال پخش شده در شبکه‌های سیما، تعداد کارهایی که دیده شدند و مخاطب میلیونی پیدا کردند، انگشت شمارند. از میان سریال‌های پر‌بیننده امسال، «مادرانه»، «بچه‌های نسبتا بد» و «آوای باران» در ژانر ملودرام اجتماعی و «پژمان»، «دودکش» و «پایتخت2» در ژانر کمدی ـ خانوادگی بودند. البته «یادآوری» محصول شبکه‌ آی‌فیلم، هم سریال خوبی بود که چندان دیده نشد و اگر از شبکه‌ای پربیننده‌تر روی آنتن می‌رفت شاید گستره مخاطبانش هم بیش از این می‌شد.

پایتخت2؛ کانون گرم خانواده

در میان سریال‌های نوروزی سال 92، پایتخت2 در جذب مخاطب، یکه‌تاز بود. البته عمده موفقیت آن را باید مدیون سری نخست این سریال دانست، چون اگر پایتختی که سال 90 پخش شد، ضعیف و خسته‌کننده از آب درآمده بود مسئولان رسانه ملی با ساخت سری دوم و حالا سومش موافقت نمی‌کردند. سیروس مقدم که در سال‌های اخیر به فیلمساز مورد‌اعتماد رسانه ملی تبدیل شده و آثارش عمدتا جزو پربیننده‌ترین‌های سیما بوده، بخوبی نبض مخاطبان را در دست دارد و حتی نامش می‌تواند یک فیلمنامه متوسط را به اثری قابل قبول تبدیل کند.

/Media/Image/1392/10/13/635243636141669981.jpg

داستان‌هایی معمولی با آدم‌هایی معمولی همه دار‌و‌ندار پایتخت بود که با یک داستان‌پردازی حساب‌شده توانست در دل مردم نفوذ کند و همدلی آنها را همراه گریه و خنده آدم‌های قصه برانگیزد. البته در پایتخت2، نویسندگان دیگر دغدغه شخصیت‌پردازی نداشتند و این کارشان را راحت‌تر کرده بود، چرا که‌مردم در سری اول، شخصیت‌ها را شناخته و با آنها اُخت شده بودند.

خانواده دوستی، توکل بر خدا، اعتقاد به حلال و حرام، احترام به بزرگ‌ترها، نوعدوستی و کمک به دیگران، همه اینها در لایه‌های زیرین سریال وجود دارد و نویسنده‌ها آنها را به مخاطب منتقل می‌کنند، اما نه گل درشت و به شکلی که توی ذوق بزند. این هنر فیلمنامه‌نویسان پایتخت است. از طرف دیگر، خلق داستانک‌های فرعی جذاب در کنار قصه اصلی و آوردن شخصیت‌های جدید در هر قسمت، از دیگر شگردهایی بود که اجازه نمی‌داد سریال از نفس بیفتد و یقه تماشاگر را رها کند.

دودکش، برنده رقابت با خروس

از میان سریال‌هایی که ماه رمضان روی آنتن رفت بجز مادرانه که اثری ملودرام و تلخ بود، شبکه‌های دو و سه سریال‌هایی کمدی تدارک دیده بودند و «دودکش» براحتی توانست دیگر رقیبش (خروس) را با فاصله‌ای زیاد پشت سر بگذارد.

/Media/Image/1392/04/31/635101315346484731.jpg

اولین عامل موفقیت دودکش را باید فیلمنامه ساده و یکدست آن دانست. برزو نیک‌نژاد با شناخت خوبی که از شخصیت‌های قصه‌اش داشته فضا را به‌سمت رئالیسم برده و این برای بیننده‌ای که مشابه آن آدم‌ها و رویدادها را هر روز در زندگی خود و اطرافیانش مشاهده می‌کند، ملموس و باور پذیر است. البته نویسنده در بعضی مواقع در شخصیت پردازی‌ها زیاده از حد اغراق می‌کند که با اغماض می‌توان آن را لازمه ایجاد صحنه‌های کمدی موقعیت دانست. نکته دیگر، بها دادن به شخصیت‌های زن برای اجرای صحنه‌های کمدی بود که در دودکش دیدیم. عفت و عالیه نیز پابه‌پای مردها می‌آمدند و مکمل‌های خوبی برای فیروز و بهروز بودند.

اگر تبدیل شدن دیالوگ‌های یک سریال به‌تکیه‌کلام مردم کوچه بازار را نشانه دیده شدن یک سریال بدانیم، تکرار روزمره دیالوگ‌های دودکش (مثل ضِرس قاطع، آمپاس، قمپوز در کردن، لغز خواندن و آچمز) را می‌توان شاهدی بر پرمخاطب بودن این اثر به حساب آورد.

زوج برق‌نورد و تشکر که در «ساختمان پزشکان» شکل گرفتند و در «دزد و پلیس» دیده شدند، نقش‌های اصلی دودکش را ایفا کردند. امیرحسین رستمی نیز که انتظار می‌رفت همان شخصیت کم‌هوش و بی‌حواس شکور در شمس‌العماره را تکرار کند با هوشمندی توانست پنجره جدیدی در جنس بازی‌اش بگشاید و تا چند سال خود را در مقابل کلیشه‌شدن بیمه کند. از طرف دیگر محمدحسین لطیفی که یک دوره رکود را با آثار پرحاشیه و ناتمامش در شبکه نمایش خانگی پشت سر گذاشته بود، توانست با ساخت دودکش به‌دوران اوج خود برگردد.

مادرانه؛ پدرانه با اعمال شاقه

/Media/Image/1392/04/31/635101149614512872.jpg

طلاق سوژه جدیدی نیست و بارها دستمایه فیلمنامه‌نویسان قرار گرفته، اما آنچه سریال مادرانه را با این سوژه تکراری به موفقیت رساند، بازی خوب بازیگران و داستانگویی بی‌نقص سعید نعمت‌‌اله بود.

او مانند کارهای قبلی‌اش (جراحت، دیوار و زیر‌هشت) ابتدا یک مساله را مطرح و بعد آن قدر روی آن مانور می‌دهد که به فاجعه تبدیل می‌شود. رعنا که چند سال قبل از ارسلان طلاق گرفته و بچه‌هایش را به امان خدا گذاشته و رفته، ناگهان سر و کله‌اش پیدا می‌شود و می‌خواهد بچه‌هایش را با خود ببرد. این اتفاق باعث می‌شود رابطه نه‌چندان مثبت اردلان با دخترش نمود پیدا کند و در ادامه به فاجعه‌ای می‌رسیم که رها با سرکشی‌ها، دوستی با جنس مخالف و اعتیادش رقم می‌زند. تقابل یک زن مثبت (مریم) با یک زن وظیفه نشناس و خودخواه (رعنا)، مواجه شدن اردلان با عشق قدیمی‌اش، راه رفتن روی خطوط قرمز تلویزیون و تلنگر زدن به مفاسد اقتصادی و ثروت بعضی از تازه‌به‌دوران رسیده‌ها از دیگر عوامل ایجاد جذابیت در این سریال به‌شمار می‌روند.

/Media/Image/1392/04/31/635101149909269012.jpg

البته مادرانه در پرداخت، ضعف‌هایی هم داشت. مثل شخصیت‌پردازی محمدجواد که از بس خوب و پاک بود روی اعصاب بیننده‌ها رژه می‌رفت یا آن پیرمرد موسفیدی که گوشه عزلت اختیار کرده و فقط کارش دلداری دادن و حل‌کردن مشکل آدم‌های قصه بود.

بچه‌های نسبتا بد، سریالی نسبتا خوب!

«بچه‌های نسبتا بد» بیست و سومین سریال سیروس مقدم ـ کارگردان پر کار تلویزیون ـ شب‌های پاییز روی آنتن رفت. داستان درباره یک گاوصندوق حاوی 2000 سکه طلا بود که به همت یک موسسه خیریه و برای اهدا به زوج‌های نیازمند فراهم شده، اما از سوی چهار جوان به سرقت می‌رود.

پیمان عباسی با نوشتن قصه‌ای پرافت و خیز که شخصیت‌های اصلی‌اش چند جوان هستند، قدم اول را در جذب مخاطب نوجوان و جوان برداشته و در قدم دوم با انتخاب یک زاویه دید مدرن برای روایت غیر‌خطی، تجربه جدیدی در سیما باز کرده است که در بعضی قسمت‌ها حتی به سریال‌های روز دنیا پهلو می‌زند.

سیروس مقدم نیز که سبک جدیدی از دکوپاژ و تصویربرداری نامتعارف را در «زیر هشت» تجربه کرده بود، در این سریال نیز همان فضا را پیاده کرد؛ زیرا ریتم تند حوادث و کنش‌های دراماتیک موجود در قصه و رابطه آدم‌ها چنین شیوه‌ای را می‌طلبید تا در تماشاگر این هیجان و اشتیاق برای پیگیری کار از بین نرود. تدوین کار هم بشدت در خدمت قصه بود. بازی میلاد کی‌مرام و یوسف تیموری (که نشان داد هنوز می‌تواند نقش‌های جدی هم بازی کند) را نیز باید جزو نقاط مثبت سریال ارزیابی کرد.

پرداختن به مفاهیمی همچون ناموس‌پرستی، سوءظن به یک بیگناه، اعاده حیثیت، عشق پسر فقیر به دختر پولدار، تلاش برای بقای خانواده و عاقبت کشیده ‌شدن به راه خلاف، گرچه مورد پسند تماشاگر عام قرار می‌گیرد، اما کار را سطحی و شعاری می‌کند که می‌توان جزو نقاط ضعف بچه‌ها دانست.

پدیده‌ای به نام پژمان

برگ برنده سریال«پژمان» بدون تردید خود پژمان جمشیدی، فوتبالیست سابق تیم پرسپولیس بود که این بار در قامت یک بازیگر کاربلد و ششدانگ جلوی دوربین ظاهر شد. او که خود، ایده سریال را به برادران قاسمخانی پیشنهاد کرده بود، توانست در نقش یک فوتبالیست بازنشسته که سنش بالا رفته و هیچ تیمی او را نمی‌خواهد، ظاهر شود و با زبان طنز، مشکلات و مسائلی را که فوتبالیست‌ها پس از پایان دوران فوتبال خود با آن دست به گریبانند، بازگو کند. زوج او و سام درخشانی بخوبی با بیننده ارتباط برقرار کرده و همه رفتارهایشان اعم از قهرهای بچگانه، رفاقت‌ها، فرصت‌طلبی‌ها و سادگی ذاتی‌شان به دل می‌نشست.

/Media/Image/1392/09/04/635209942174367260.jpg

دومین عامل جذابیت این سریال، حضور برادران قاسمخانی به عنوان نویسنده بود که با توجه به سابقه خوبشان می‌تواند قبل از پخش یک سریال، پرطرفدار بودن آن را تضمین کند. قاسمخانی که خلق شخصیت‌های خنگ و بامزه به یکی از اصول اولیه نوشته‌هایش تبدیل شده، پژمان را نیز چنین آدمی فرض کرده و البته با ریسک بزرگ جمشیدی برای ایفای این نقش، شخصیت پژمان را به یکی از ماندگارترین شخصیت‌های چند سال اخیر بدل‌می‌کند.

کنایه‌های جذاب و بعضا تلخ به وضع فوتبالیست‌ها، شوخی با فعالیت‌های اجتماعی زنان (که بهاره رهنما نمادش بود) استفاده از فوتبالیست‌ها در جای درست و بازی‌گیری مناسب از آنها را نیز باید به حساب سروش صحت گذاشت تا این‌گونه مثلث موفقیت پژمان کامل شود.

آوای باران؛ موفق در یک ماراتن بی‌رقیب

«آوای باران» در حالی توانست پرمخاطب‌ترین سریال فصل زمستان شود که رقیب قدرتمندی نداشت. این سریال با درونمایه‌ای اجتماعی ـ خانوادگی درباره تاجری ثروتمند به نام طاها بود که بر اثر ورشکستگی مالی، زندگی‌اش با تغییراتی همراه شد. از طرف دیگر پرداختن به آسیب‌های اجتماعی و مسائلی که پیرامون کودکان کار و خیابان وجود دارد، وجهه اجتماعی سریال را پررنگ‌تر کرد به نحوی که در بعضی قسمت‌ها آنها بودند که قصه را به جلو هدایت می‌کردند و شخصیت‌های اصلی را در سایه قرار داده بودند. با این حال، وجه ملودرام کار، گاهی بشدت هندی می‌شد و در قسمت‌های آخر نیز قصه کشش لازم را برای همراه کردن مخاطب نداشت.

تجربه نشان داده سریال‌هایی که شخصیت اصلی‌اش یک دختر باشد این شانس را دارد که بااستقبال خانم‌های خانه‌دار و دخترانی که قسمت عمده وقت خود را در منزل سپری می‌کنند، مواجه شود؛ نکته‌ای که درباره آوای باران صدق می‌کند و قبل از پخش نیز می‌شد آن را حدس زد. هوشمندی سهیلی‌زاده در انتخاب بازیگران و سپردن نقش‌هایی متفاوت با آنچه تماشاگر از آنها دیده را باید یکی از نقاط قوت این سریال دانست. بخصوص الهام چرخنده و سام درخشانی و نیز مهران احمدی که یکی از ماندگارترین نقش‌های تلویزیونی خود را ایفا کرده‌اند.

جمشید خاوری/ قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها