دستگیر شدن بابک زنجانی خوشحالم نکرد! چون امثال او ثمرهٔ فرآیندهای ناسالم جامعه هستند و دستگیر کردنشان هم عین خوردن استامینوفن کدئین فقط درد را تسکین میدهد ولی روند ناسالم جامعه مثل قبل ادامه پیدا میکند. گناه شخصی مثل بابک زنجانی این است که آدم باهوشی است و راه پول درآوردن را در یک ساختار معیوب بلد است. گناه او این است که فرمولهای بدحساب جامعهٔ قناسش را میشناسد و به بهترین وجه ممکن از آنها استفاده میکند. جامعهٔ قناسی که قواره سیاست و فرهنگ و ورزش و اقتصادش آنقدر زهوار در رفته است که کافی است کمی باهوش باشی تا بتوانی خودت را به آن بالا بالاهایش برسانی.
نمیگویم بابک زنجانی مجرم است چون طبق قانون هنوز اتهاماتش ثابت نشده. الان هم درباره یک مجرم حرف نمیزنم درباره کسی حرف میزنم که با کمی اغماض شبیه همهٔ ماست... شبیه آن کارمندی که فقط بیست دقیقه در روز کار مفید انجام میدهد ولی نه کک خودش میگزد و نه مافوقش، چون ساختار نظارت کیفی در سازمانهای ما دو هزار نمیارزد و رئیس و مرئوس هم خیالشان از حقوق آخر ماه راحت است... ماه به ماه پول فروش نفت به حسابشان واریز میشود و مهم نیست کاری انجام داده باشند یا نه....
توی کشوری که پیاز کشاورزش آنقدر میماند تا میگندد، سیب زمینیاش سهم گاوها و گوسفندها میشود و محصولات دیگر به نام کشاورز است و به کام دلال چرا باید زحمت «تولید» را به جان خرید و رفت سرِ زمین و شخم زد؟ کافی است کمی راه و چاهش را بلد باشی و بشوی دلال، بشوی تاجر، بشوی وارد کننده، بشوی بابک زنجانی!
نقطه عطف معیوب بودن ساختار جامعه اینجاست که مبنا میشود «جمع کردن پول بیشتر» و نه «کار» بیشتر یا «تولید» بیشتر. شخصا از علم اقتصاد سر رشتهای ندارم و درباره نظام بانکداری، که به گفته بعضی صاحب نظران روی پاشنهٔ «کلاه شرعیها» میگردد نظری نمیدهم. ولی خوب میفهمم وقتی در یک سیستم، بورس باز و دلال بتوانند یکه تازی کنند کاملا طبیعی است که ارزش کار کردن رنگ ببازد.
وقتی کسی از تبصرهها و بخشنامههای واردات خودرو میتواند یک ماهه پولدار شود مسلما سرمایهاش را نمیبرد سمت تولید یا ارائه خدمات. وقتی کسی از اوضاع بازار ارز و سکه و مسکن خبر داشته باشد کافی است کمی حواسش را جمع کند که «هر وقت پایین آمد بخرد و هر وقت بالا رفت بفروشد!». توی این سیستم یکی همیشه سود میکند و آن دیگری همیشه ضرر. یکی سرمایهاش یکشبه چند برابر میشود و خیلیها هم همزمان به خاک سیاه مینشینند، عین وقتی که قیمت مسکن بالا میرود.
نمیدانم اسم این سیستم معیوب چیست... ولی خوب میدانم نتیجه عملی چنین سیستمی شباهت غیرقابل انکاری به اثرات «قمار» و «ربا» دارد. دو گناه کبیره که میتوان با آنها بدون کار، تولید یا ارائه خدمت پول درآورد.
در چنین ساختار معیوبی حرص پولدار شدن یک مسئله عادی میشود. وقتی بابک زنجانی بیست سال پیش با یک روز دلالی دلار میتواند هفده میلیون تومان کاسب شود مسلما دیگر زیر بار کار کردن نمیرود و «تجارت غیرعادی» را ترجیح میدهد. وقتی «دلال» و «بورس باز» ما سر یک شوک یا یک اتفاق غیرعادی مثل تحریم یکدفعه طعم چندبرابر شدن سرمایهاش را بچشد مسلما دیگر به حق خودش قانع نخواهد بود... چون «ضرر دیگران» و مفتکی پولدار شدن زیر زبانش مزه کرده!
اگر من هم جای چنین کسی بودم و لذت اینطور پول درآوردن را میچشیدم هیچ وقت راضی نمیشدم هشت هزار میلیارد تومان بیزبان را به وزارت نفت پس بدهم! اگر من هم جای او بودم آنقدر با قانون چک و شرکتهای صوری و بخشنامههای بانکها بازی میکردم که اگر کسی هم به هزارتوی کارهایم سرک کشید نفهمد چکار کردهام.
باز هم تاکید میکنم که نمیگویم بابک زنجانی مجرم است... ممکن است هیچ کدام از اتهاماتی که عنوان شد ثابت نشود ولی این را مطمئنم که راه برای انجام دادن این کارها توسط او باز بوده. او کسی بوده عین همه ما که میتوانست از فرصتهای دور و برش استفاده کند و این کار را هم کرد... اگر ما هم تاحالا استفاده نکردهایم فقط از نیتهای پاکمان نیست... شاید راهش را بلد نیستیم!
>> تابناک/ رامین مرادی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد