در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
تلهفیلم «حتی اگر شب باشد» ساخته منیر قیدی که از شبکه چهار پخش شد با محوریت همین سوژه از مرگ برای ستایش زندگی استفاده میکند. داستان فیلم درباره دختر جوان نویسندهای است که به بیماری سرطان مبتلا میشود. او بیماریاش را از خانواده پنهان میکند و تلاش میکند در فرصت باقی مانده از عمرش کتاب جدیدی بنویسد تا امیدی برای بیماران سرطانی باشد.
شاید یکی از بهترین موقعیتهای دراماتیک درخصوص موضوع مرگ، همجواری و تعامل آن با زندگی باشد. به این معنی که شخصیت اصلی قصه نسبت به مرگ خود آگاهی پیدا کرده و بداند فرصتی برای زنده بودن و زندگی کردن ندارد. از حیث فلسفی بسیاری از امور و پدیدهها در نسبت با ضد خود شناخته میشوند و جهان جمع اضداد است که از طریق دو قطبی شدن پدیدههایش به این شناخت کمک میکند. مثلا روز در مقابل شب، سردی در مقابل گرمی و... این دوگانگی از حیث روانشناختی نیز قابل تعمیم و تامل است مثل شادی در برابر غم یا هیجان در مقابل رخوت. مرگ اگر تجربه ترسناکی به نظر میرسد اما شاید هیچ تجربهای در سطوح مختلف از این پدیده، قدر و قدرت زندگی را برای آدمی ملموس و قابل باور نمیکند. چنانچه سلامت با عارض شدن بیماری ارزشمندتر میشود. این موقعیت هستی شناختی ـ روانشناسی در قصه حتی اگر شب باشد به موقعیتی دراماتیک بدل شده و فیلم بدون اینکه در دام سانتی مانتالیست حسی ـ اخلاقی گرفتار شود بخوبی تجربهها و کشمکشهای درونی شخصیت اصلی خود را که دختری جوان به نام آواست به تصویر میکشد.
آوا که بیست و هشت ساله است در واکنش اولیه نسبت به آگاهی خود از سرطانی که دارد دچار یاس و افسردگی شده و درلاک خویش فرو میرود اما بتدریج با فهم و درک این واقعیت به بازتفسیر از مرگ و زندگی دست یافته و تلاش میکند در مدت زمان کوتاهی که برای زندگی کردن دارد از این فرصت در جهت تحقق یکی ازآرزوهای بزرگش که همان نویسندگی است تلاش کند. نوشتن و آفرینش به واسطه ماهیت خلاقانه خود واجد روح زندگی بوده و میتواند به زندگی او معنای تازهای بدهد. فیلم بدون اینکه دچار احساسیگری شده و سویه عاطفی درام را پررنگ کند تلاش میکند مبارزه آوا با مرگ و دست و پنجه نرم کردن او با این پدیده را برجسته سازد. محصول این نگاه چه در مضمون و ساختار مفهومی قصه و چه در فرم روایی و ساختار اجرایی به گونهای است که بیش از آنکه مفهوم مرگ و ترس از آن در مخاطب برجسته شود امید و انگیزه برای زندگی و شکوه آن نمایان میشود. فیلمساز قصه را در زمستان و با بهرهگیری از نشانههای طبیعی این فصل مثل برف و سرما و باران روایت کرده و موسیقی ملایم و مغموم و نوازشگر فیلم نیز به فضاسازی آن در جهت بسط مفهومی ـ روانی قصه کمک میکند.
انتخاب مهدی احمدی در نقش پزشک آوا (دکتر پویا) با آن چهره سرد و درونی، انتخاب هوشمندانهای است که توانسته به تاثیرگذاری روانشناختی فیلم کمک زیادی کند. نقشی که یادآور استاد ادبیات در فیلم «شبهای روشن» ساخته فرزاد موتمن است. استفاده از رنگهای خاکستری و سفید یا لوکیشنهایی مثل کتابفروشی و مدرسه را نیز به این عناصر و مولفهها اضافه کنید تا دلیل محکمتری بر هوشمندی و دقت فیلمساز در بازنمایی فضا و اتمسفر روانی فیلمش بیابید.
نویسنده بودن آوا و معلم ادبیات بودنش موجب میشود سوژه فیلم در فضای شاعرانهتر روایت شده و نوع نگاه و واکنش آوا نسبت به موقعیت تازهاش در زندگی باورپذیرتر شود.بخشی از نگاه شاعرانه در متنهایی که آوا درباره زندگی و آدمهای اطرافش میگوید، منعکس میشود. در لابهلای این واگویهها و تجربههای درونی آوا، میتوان از زندگی روزمره فاصله گرفت و فهمید ما انسانها چقدر غرق در زندگی روزمره خود هستیم که بسیاری از زیباییهای این زندگی را نمیبینیم. واقعیت این است که مرگ آگاهی موجب سرخوردگی و گریز از زندگی نمیشود بلکه ظرفیتهای ناشناخته زندگی و خودمان و زیباییهای آن را به ما نشان میدهد که محصول آن بهتر زیستن است.
سیدرضا صائمی/ جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: