محسن سلیمانی فاخر از منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در نقد آوای باران در یادداشتی یادآور شده است: آوای باران روایت داستان سریالی مبتنی بر ذائقه تماشاگر عام با درامی پرجاذبه رنگین و مملو از کشش های مخاطب پسند بازاری است که بدون منطق و بی اساس با واقعیت پیش می رود و چالش ها و گره های درام از روایت واقعی فاصله می گیرد و همه را در این می بیند که با این عناصر مخاطب را با خود همراه کند شاید اگر آواز خوانی در میان کاراکتر ها به تصویر کشیده می شد این سریال سرگرم کننده ترین مجموعه تلویزیونی را لقب می گرفت.
سرگرم کردن مخاطب بافضا سازی و ترشح احساسات گرایی غلو آمیز و روابط وصل و هجران اشک و شوق برانگیز اصلی ترین سیاست این سریال است که شاید سازندگان به همین بسنده کرده اند هرچند که با مطرح کردن انحرافات اجتماعی نوعی جامعه شناسی در کار عنوان می شود اما نداشتن پشتوانه فکری ساختارمند در بین چینش ها و روابط خرده داستانها این هدف فرعی را از میان برداشته است.
ابتدایی ترین چالش قصه به پاپوش طه ریاحی و جاسازی هروئین در داخل کیفش اغاز می شود، مشکل از همین جا نیز شکل می گیرد نخست انکه مشخص نمی شود که این بسته چگونه به کیف او وارد شده است در ادامه همین ساختار معیوب او به حبس ابد محکوم میشود، حال این شخصیت بی هویت هیچ کس را ندارد تا خواهر زاده اش منجی او شود تا اداره شرکت و سرپرستی فرزند ش رابه او بسپارد و اینها به سادگی از میان برچیده می شود و پس از بیست سال، مورد عفو نامشخصی قرار می گیرد و هم معلوم نمی شود که چرا و چگونه محکوم به حبس مورد عنایت قرار می گیرد ، حال نادر کلاش قصه با جا زدن دختر خود می خواهد اموال دیگر او را به چنگ اورد .
از سویی دیگر فرید، پسر این خانواده کلاهبردار بی پاسخ می ماند که تحت چه شرایطی این شخصیت اسمانی را به خود گرفته است و باز هم مخاطب از خود باید پی ببرد که به چه کاری مشغول است که این همه ژانگولر بازی می کند، درظاهر مددکار اجتماعی است و در عمل پلیس امنیت ملی است ، احکام الهی در جامعه جاری و ساری می کند و شخصیت قهرمان داستان می شود خانه ای جدا اختیار می کند مادرش حکم زنی خشن و سنگدل را ایفا می کند و پدرش هم رل ناپدری او را.
بعد از بازگشت طه به ایران دختری را جایگزین دختر گم شده اش می کنند و تنها با یک خال می توانند دختر نادر را به جای باران معرفی کنند ایا در طول این مدت او هیچ عکسی از دخترش ندیده است که این تغییر از هفت سالگی به بعد را متوجه نمی شود .
هیچ نشانی از اقوام دیگر حتی خانواده مادری باران نیست گویی کسی جز نادر و همسرش در قید حیات نیست که این بی هویتی و بی کسی انان را پوشش دهد ، به اینها مراحل ثبت اسناد و مدارک هویتی برای پنهان نگه داشتن ماجرا بادی بر هواست.
سریال مسائل مختلفی را در باب بی پروایی با والدین ، همسریابی ، عشق بازی و معشوقه یابی و معشوقه ستیزی را به خوبی ارائه می کند که گاه تماشای پدری در کنار دختر نوجوانش به عملی زجر اور مبدل می شود.
از اینها که گذشت باید به بعد بسیار قابل پذیرش و قابل دفاع انتخاب بازیگران اشاره کرد که به نظر می رسد دوره قحط البازیگر است، سام درخشان فرزندانی دارد که هم سن و سال اویند و تنها چند رشته موی سپید این بی تعادلی را حل کرده است، انتخاب فرید برای نشان دادن آن کاراکتر و شخصیت بیشتر کمیک جلوه می کند و اینها را به دیگر مسائلی فیلم همچون نبود استدلال لازم برای سرپرستی مشتی کودک و فرستادن آنان به گدایی و تکدی گری با آن همه لقمه های بزرگ و چرب از شوی شکیب ، متقاعد کردن کیانوش -آن عاشق آس و پاس- برای گذشتن از عشقی که خود را به آب و آتش برای درمان او زد، راضی شدن آدم های قصه با دیالوگ های بی منطق با آن همه شناخت از شخصیت و اعمال شکیب . بی شوهر ماندن عشق ابدی طه و ایست سن و عمر او ، علت اصرار و گستاخی دختر نادر با والدین برای ازدواج با جوانی بی سرو ته با چاشنی خواستگاری رویایی و... از نگاه گذری و آنی فیلمساز نشات می گیرد که مدام به صورت تدریجی در سریال عرضه می شود.
جالب انکه فرید شبه قهرمان با یک روز توزیع عکس های هفت سالگی باران به یک قدمی او می رسد که اتفاقی ماوراالطبیعی در شهری به عظمت تهران است حال که به او نزدیک می شود کار معطل و رها باقی می ماند . با همه اینها اوای باران یک سریال از جنس شاید برای شما هم اتفاق بیفتد می ماند و عاقبت و فرجام کسب غیر حلال را به خوبی به مخاطب ارائه می کند و مشخص است که پایان قصه همه ادم های بد به سزای اعمال خویش می رسند.
از موردی که به راحتی نمی توان عبور کرد تصاویر سوخته و اور دوز قسمت های ابتدایی سریال است که واقعا اگر این تصاویر از یک موسسه خصوصی به رسانه ملی ارسال می شد با این توضیح ناظرین پخش مواجه می شد: این کیفیت تصویر مناسب پخش از تلویزیون نیست. (ایرنا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
شاید هم تفریحات كم شده و زندگیها انقدر سرد و بی لذت شده كه مردم مابه راحتی جذب سریالی درجه3 میشن!حداقل تو شهر ما كه اینطوریه!
ولی موضوع كودكان كار واقعا مهم و قابل ذكر بود!حداقل این یكی رو خوب اومده!
من سریالهای ایرانی رو همیشه دنبال می كردم.اما مدتهاست كه هیچ سریال درخور توجهی ندیدم.توجه من به این سریال از بابت نام كارگردان و نویسنده هایش است كه معمولاً آثارقابل توجهی ارائه كرده اند اما این بار با وجود بار سرگرم كننده ی سریال، عملاً هیچ نقطه ی قوتی در آن نمی بینیم.گویی نویسنده ها را مجبور كرده اند دوهفته ای قصه را بنویسند و گره های داستان را فی البداهه و بدون حسابگری تعریف كنند.
بحث مسائل آسیب اجتماعی و كودكان كار هم چنان ابتدایی و در حاشیه مطرح شده كه اصلاً به چشم نمی آیند و هیچ سیاه نمایی هم در این زمینه صورت نگرفته. شكیب بیش از آن كه - فراخور موقعیتی كه دارد- یك فرد حقه باز،خشن، سیاستمدار و بی رحم باشد، بیشتر شبیه یك كاراكتر ساده لوح و لوده می باشد.
در انتخاب بازیگران هم به منطق خاصی نمی رسیم.مخصوصاً در گریم آنها. گویی سریالهای ماهواره ای تركی و گریم های سطحی و باورناپذیرشان روی سریالهای ما هم تأثیر گذار بوده كه این جای تأسف است!