تلفنی آدرس آموزشگاه را گرفتم و برای ملاقات حضوری وقت خواستم و او هم با آغوش باز پذیرفت. روز بعد همراه سه نفر از همکاران طبق قرار به سمت آموزشگاه رفتیم. تابلوی آموزشگاه ابتدای کوچه خودنمایی میکرد. او با چهرهای گشاده به استقبالمان آمد. آموزشگاه او سالن کوچکی بود که به سه اتاق منتهی می شد. سالن آموزش، اتاق پرو و دفتر مدیریت.
وارد سالن آموزش شدیم. همه چیز باسلیقه و زیبایی خاصی سرجایش قرارگرفته بود. روی وایتبرد با خطی خوش نوشته بود «مهمانان عزیز به آموزشگاه ما خوش آمدید.» چرخ خیاطی قدیمی با برچسب «بیست سال تضمین» که به رنگ طلایی روی آن حک شده بود باصلابت روی سکوی سنگی سالن جاگرفته بود و به بقیه چرخهای خیاطی فخر میفروخت. وقتی دید نگاهم روی چرخ خیاطی قدیمی سر میخورد، با مهربانی دستی به سر چرخ کشید و گفت: «بعداز گذشت این همه سال، بهتر از چرخ خیاطیهای امروزی برایم کار میکند.»
دفترهای حضور و غیاب آموزشگاه به ترتیب سنشان روی سکوی سنگی قرار گرفته بودند. اولین دفتر را برداشتیم به تاریخ بیست و هفتم شهریور 51. خاطرات این همه سال دفتر را وزینتر کرده بود. عکسهای قدیمی کارآموزان ما را به دهه پنجاه برد. آخرین برگ دفتر بیست و هفتم شهریورماه 92 را ثبت کرد. گذر زمان، حتی غباری از خستگی و بیحوصلگی بر چهره بایگانی منظم و دقیقش ننشانده بود.
ابتدا از خودتان برای ما بگویید.
در کرمانشاه به دنیا آمدهام و از دوازده سالگی به خیاطی علاقهمند شدم. در هفده سالگی با راهنمایی یکی از دوستانم برای کسب امتیاز آموزشگاه، در آزمون شرکت کردم و به لطف خدا و با تلاش و کوشش توانستم بین 36 نفر شرکتکننده ـ که من کمسن و سالترین آنها بودم ـ با احراز بالاترین نمره، مقام اول را به دست آورم.
سال 42 امتیاز تاسیس آموزشگاه گرفتم، اما به دلیل پایین بودن سنم، سال 46 به من اجازه دادند به طور رسمی کارم را شروع کنم.
در تمام این سالها حتی یک مورد تبلیغات نداشتم. کارم بهترین مبلغ من بود. کارآموزانم با تعریف از کارم، کارآموز جذب می کردند و کارآموز، با خودش کارآموز می آورد |
در آن زمان آموزشگاهها زیر نظر آموزش و پرورش فعالیت میکردند که آزمون جامعی داشت و مباحثی نظیر نازک دوزی، ضخیم دوزی، ژورنال و روش تدریس را امتحان میگرفتند.
اولین بار که به سمت خیاطی گرایش پیدا کردید، کی بود؟
عشق و علاقه فراوانی که از نوجوانی به خیاطی داشتم باعث شد آن را به طور جدی دنبال کنم. آن زمان که مدرسه میرفتیم، درسی به اسم کاردستی داشتیم. همیشه کاردستی های من بالاترین نمره را میگرفت. معلمها، کاردستیهای مرا به همدیگر نشان می دادند و به خاطر خلاقیت و ذوقی که در آن به کار رفته بود، تحسینم می کردند. شاید همان باعث شد این انگیزه در من تقویت شود که به سمت خیاطی بروم.
ـ نقش خانواده در موفقیت شما چقدر بود؟
پدرم خیلی اصرار داشت ادامه تحصیل بدهم اما خودم علاقه زیادی به خیاطی داشتم. وقتی پدرم علاقه مرا دید یک چرخ خیاطی برایم خرید. آن روز را هرگز فراموش نمیکنم، انگار همه دنیا را به من دادند. خیلی خوشحال شدم.
ـ رمز موفقیت خودتان را در چه می بینید؟
توکل به خدا، تلاش و پشتکار و عشق و علاقه. من همیشه با مهر و محبت با کارآموزانم برخورد میکنم و میدانم نحوه بیان و شیوه تدریس نیز بسیار اهمیت دارد.
بیان شیرین و محبتآمیز، تعهد و اخلاق خوش، کارآموزان را جذب و آنها را در یادگیری دروس ترغیب میکند.
هیچ گاه دلم نمیخواهد کارآموزم دست خالی از آموزشگاه برود و مجبور شود مجدد هزینه کند. کارآموزانی داشتم که به دلیل نداشتن سواد یا گیرایی درس ناامید میشدند، اما من کوتاه نمیآمدم چون دلم نمیخواست سرخورده شوند. با انرژی و توان مضاعف چندبار درس را با عشق و محبت برایشان تکرار میکردم. درس را آسان میکردم به گونهای که برای کارآموزان در هر مقطعی قابل فهم باشد.در تمام این سالها حتی یک مورد تبلیغات نداشتم. کارم بهترین مبلغ من بود. کارآموزانم با تعریف از کارم، کارآموز جذب می کردند و کارآموز، با خودش کارآموز می آورد.
از سختیها و مشکلات کار بگویید.
هر کاری مشکلات خاص خود را دارد، اما با توکل به خدا، همراهی خانواده و سعی و تلاش توانستم پیشرفت مطلوبی در کارم داشته باشم.
خانمها میتوانند در کنار رسیدگی به امور روزمره زندگی و فرزندانشان به کار خیاطی هم بپردازند و از نظر اقتصادی هم کمک حال خانواده باشند |
هیچ وقت به خیاطی و تدریس به عنوان کار نگاه نکردم. لذتبخشترین تفریح زندگیام تدریس و خیاطی است و هرگز این شغل برایم خستهکننده و تکراری نبوده، چون با عشق کار میکنم. جایی که عشق هست، کهنگی رنگی ندارد.
تلخترین و شیرینترین خاطره کاری را برایمان تعریف کنید.
به لطف خدا خاطره تلخ نداشتم. اینکه در آزمون اولیه بین 36 نفر که همه از نظر سن و تجربه کاری از من جلوتر بودند، توانستم رتبه اول را به خودم اختصاص دهم، بسیار برایم شیرین بود. شیرینتر از همه اینها زمانی است که پس از گذشت سالها کارآموزانم را میبینم که بزرگ شدند، تشکیل زندگی دادند و از هنر خیاطی که یادگرفتند در زندگیشان بهره میگیرند.
خیاطی چه نقشی میتواند در زندگی یک زن داشته باشد؟
خیاطی میتواند نقش بسیار اثربخشی در زندگی یک زن ایفاکند. خانمها میتوانند در کنار رسیدگی به امور روزمره زندگی و فرزندانشان به کار خیاطی هم بپردازند و از نظر اقتصادی هم کمک حال خانواده باشند.
به نظر من همه باید در کنار هر شغل مهمی که دارند، خیاطی را یادبگیرند که بتوانند حداقل لباسهای شخصی خودشان را که به دوخت و دوز سریع احتیاج دارد، بسرعت آماده کنند و مجبور نباشند برای هر کار سادهای به خیاطی مراجعه کنند.
در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
برای همه دختران و پسران جوان خوشبختی آرزو میکنم.
>> جام جم/ ضمیمه چاردیواری/ الهام فرهادی
از شما یه سوال دارم می خوام یه چرخ خیاطی گلدوزی بخرم نظرتون به چه ماركی هست. كاچیران یا ژانومه. البته ژانومه های الان تایوانی هستن اگر كمكم كنید ممنون می شم.
آدرس اموزشگاه:كرمانشاه،چهارراه شیر و خورشید به سمت میدان رفعتیه،كوچه اول،آموزشگاه گلی