هزینههای زندگی هر روز افزایش مییابد و با افزایش هزینهها دیگر تشکیل خانواده و ازدواج دل شیر میخواهد و در کنارش عزمی برای کم کردن توقعات تا بتوان کمی از هزینههای زندگی را آن هم در شروع زندگی مشترک کم کرد. حال بماند که توقعات عروس و دامادهای امروزی نسبت به آنهایی که درگذشته به خانه بخت رفتهاند بیشتر است و خیلیهایشان در همان روزها و سالهای اول زندگی میخواهند همه چیز داشته باشند و چندان دوست ندارند برای رسیدن به آرزوهایشان تلاش زیادی کنند. همین توقعات وقتی در کنار توقعات زیاد خانوادهها قرار میگیرد سدی میشود بر سر راه تشکیل خانواده و ازدواج جوانان. اما راه چاره چیست؟ دراین روزها که بازار مجالس عروسی سکه است سراغ جوانانی رفتم که دارند سور و سات عروسی را فراهم میکنند که در فرصت باقی مانده تا شروع ماه محرم به خانه بخت بروند. برای دیدنشان به بازار تهران رفتم جایی که تقریبا گذر بیشتر عروس و دامادها برای خرید عروسی به آنجا میافتد. البته عروس و دامادهایی تقریبا از طبقه متوسط.
یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای آینه و شمعدان
خیابان ۱۵خرداد حدفاصل خیابان وحدت اسلامی تا چهار راه گلوبندک. معمولا مشتریهایی که برای خرید به این خیابان میآیند و مغازههای این خیابان را برای خرید انتخاب میکنند عروس و دامادهایی هستند که برای برگزاری مراسم عروسی آماده میشوند. چون اینجا بورس فروش آینه و شمعدان است.
سعید و حنانه یک هفته دیگر مراسم عروسیشان است و همراه مادر سعید و مادر حنانه برای خرید آینه و شمعدان به این خیابان آمدهاند. اول خودم را معرفی میکنم و بعد یک راست میروم سراغ اصل موضوع. اینکه وضع مالیشان چه طور است و آیا برای برگزاری مراسم عروسی مشکل مالی دارند یا خیر؟
سعید بیمحابا میگوید: وضع مالی چندان خوبی ندارم ولی بالاخره باید ازدواج کرد. میگویم حالا که وضع مالیات مثل خیلی از جوانهای دیگر است فکر میکنی چطور میشود از سد هزینههای سرسام آور ازدواج گذشت و با حذف بعضی هزینهها و صرفه جویی، مراسمی کم خرجتر برگزار کرد.
نگاهی به اطرافش میاندازد و تا میبیند همسر، مادر و همچنین مادر همسرش حواسشان نیست و مشغول ورانداز کردن مدلهای مختلف آینه و شمعدان هستند به آرامی میگوید: همین خرید آینه و شمعدان از آن هزینههایی است که میشود آن را کم کرد. همین الان یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای خرید آینه و شمعدان کنار گذاشتهام، فقط خودم و خدا میدانیم چطور این پول را جور کردهام. واقعا اگر آینه و شمعدان یک میلیون و ۵۰۰هزار تومانی نخریم نمیتوانیم زندگیمان را شروع کنیم؟
همین موضوع را وقتی از عروس خانم میپرسم جوابش متفاوت است و میگوید مگر قرار است چند بار در طول عمرش ازدواج کند؟ به همین خاطر ترجیح میدهد یک بار برای همیشه هزینه کند و چیزی را بخرد که دوست دارد!
من و همسرم مقید به برگزاری جشن عروسی نیستیم اما...
حالا مادرها هم وارد بحثمان میشوند و وقتی میفهمند موضوع بحث کاهش هزینههای ازدواج است ترجیح میدهند نظراتشان را اعلام کنند.
آقا سعید که گویا از گرفتن وامهای مختلف در همین روزهای اول زندگی مشترک دل خوشی ندارد و بیشتر از همه نگران بازپرداختشان است میگوید: به عقیده من میتوان با صرف نظر از بعضی خواستهها و هزینههای بیجا به آرامش بعد از ازدواج کمک کرد. مثلا همین مراسم عروسی. به نظر من و همسرم نیازی به برگزاری جشن عروسی نیست و ما ترجیح میدهیم بدون برگزاری جشن عروسی، تنها با یک میهمانی کوچک خانوادگی و سفر به مشهد مقدس، سر زندگیمان برویم. اما...
نگاهش به مادرش ختم میشود و از اینجا به بعد را مادر ادامه میدهد و میگوید: آقا شما قضاوت کنید. من و پدرش همین یک پسر را داریم و هزار و یک آرزو. سعید میگوید هزینهای را که قرار است برای جشن عروسی بکنید به من بدهید تا زندگی راحت تری داشته باشم. ولی ما هم آرزو داریم، آبرو داریم، یک عمر به فامیل و دوست و آشنا گفتهایم انشاءا... عروسی سعید. حالا بعد از یک عمر آبرو داری به مردم بگوییم فقط یک میهمانی گرفتند و رفتند. عروس خانم هم که تا به حال ساکت بود میگوید: خیلی از هزینههایی که برای عروسیها صرف میشود غیر ضروری است و میتوان با کم کردنشان از مشکلات خانوادهها و جوانها کاست. ولی متاسفانه رسم و رسومات دست و پاگیر همه را درگیر خودش کرده است. مثلا من و سعید ترجیح میدادیم بدون گرفتن جشن عروسی، تنها با یک میهمانی ساده زندگیمان را شروع کنیم ولی خانوادههایمان قبول نمیکنند. آخر وقتی ما برای فراهم کردن پول رهن خانهمان زیر بار قرض و وام رفتهایم واقعا چه دلیلی دارد برای یک شب جشن گرفتن چندین میلیون تومان هزینه کنیم.
ازدواج آسان یعنی کم کردن هزینهها
چند مغازه آن طرفتر زوج جوان دیگری همراه با مادر و خواهر عروس خانم برای خرید عروسی به بازار آمدهاند. وقتی نظرشان را درباره ازدواج آسان میپرسم و اینکه چه طور میشود ازدواج را آسان گرفت ناگهان مادر عروس خانم با ناراحتی میگوید: آقا ازدواج به این آسانیها هم که شماها میگویید نیست. جوانها فکر نکنند هرکسی را که درخیابان دیدند و خوششان آمد مورد مناسبی برای ازدواج است و بگویند چون ازدواج آسان خوب است برویم با او ازدواج کنیم! کلی طول میکشد تا مادر عروس را متوجه این موضوع کنم که ازدواج آسان یعنی کم کردن هزینهها نه اینکه به آسانی و بدون تحقیق و بررسی ازدواج کنیم. آقا مهدی و نازنین خانم نظرشان این است که در این شرایط اقتصادی برگزاری مراسم عروسی اصلا به صلاح نیست و اگر خودمان به تنهایی قادر به تصمیم گیری بودیم هیچ وقت ۱۵میلیون تومان برای جشن عروسی هزینه نمیکردیم و ترجیح میدادیم این پول را به زخم دیگری از زندگیمان بزنیم. برای ماکه خودرو نداریم فکر میکنم خرید یک دستگاه خودرو خیلی واجبتر از جشن عروسی است. این حرف هارا مهدی میزند ولی نازنین باناراحتی میگوید: من قبول ندارم من حتی اگر شده بایک جشن مختصر هم دوست دارم لباس عروس بپوشم تا در آینده با دیدن هر عروسی حسرت نخورم. اما در عوض میتوان از خیلی هزینهها کم کرد. مثلا نیازی نیست حتما لباس عروس بخریم بلکه میتوان برای یک شب لباس کرایه کرد، یا نیازی نیست سفره عقد آن چنانی کرایه کنیم یا برویم و ماشین عروس کرایه کنیم. اما من با نگرفتن جشن عروسی مخالفم.
توافق کردهایم برخی هزینهها را حذف کنیم
برایشان آرزوی خوشبختی میکنم و خیابان را به سمت بازار تهران ادامه میدهم. خدا را شکر هم بازار آینهو شمعدان فروشیها سکه است و هم بازار عروسی. زن و مرد جوانی توجهم را جلب میکنند اما اینکه به تنهایی برای خرید آمدهاند این شبهه را ایجاد میکند که شاید عروس وداماد نباشند. اما بعد از پرسیدن سوالم مشخص میشود آنها هم تازه عروس و دامادند و قرار است دو هفته دیگر به خانه بخت بروند.
درباره هزینهها که میپرسم آقا داماد میگوید: هزینهها خیلی بالاست ولی ما با هم تفاهم کردهایم به خاطر راحتی خودمان در آینده از یک سری هزینهها بزنیم. البته خانوادههایمان مخالفت کردهاند ولی ما تصمیم خودمان را گرفتهایم. پدرمن یک کارمند بازنشسته است و میخواست از پس اندازش برای من عروسی بگیرد ولی من مقاومت کردم، البته همکاری همسرم هم خیلی موثر بود. اول کار شاید پدر و مادرم ناراحت شده باشند اما الان میبینند که با آن پس انداز میتوانند خودشان آرامش بیشتری داشته باشند. البته این طور هم نیست که کلا مراسم عروسی منتفی شده باشد، خیر، بلکه به جای هزینههای بیجا به این نتیجه رسیدیم که جشن مختصری بگیریم و فقط از میهمانان درجه اول در خانه پدری پذیرایی کنیم. همسرم هم مراعات پدر و مادرش را کرد و به جای خرید جهیزیه گران قیمت، لوازم منزل را از کالاهای تولید داخل انتخاب کرد و هزینه خرید جهیزیه رابه نصف کاهش داد. او و همسرش در برخی هزینهها مانندخرید خنچه (خوانچه)، لباس عروس و کت وشلوار گران قیمت هم صرفه جویی کردهاند اما به گفته عروس خانم قرار است عکاس و فیلم بردارشان از بهترینها باشد چون در آینده تنهاهمین عکسها و فیلم عروسی است که باقی میماند و برایشان خاطره میشود.
فضایی برای رقابت خانوادهها
دکتر ابهری رفتارشناس و آسیبشناس اجتماعی ازدواج را یکی از مراحل اصلی زندگی هر فرد دانست. مرحلهای از زندگی که متاسفانه در دو دهه اخیر به خصوص در دهه گذشته با تغییر سبک زندگی ایرانیان، تحت تاثیر برنامههای ماهوارهای و فضای مجازی به نوعی چشم و هم چشمی و فضایی برای رقابت خانوادهها بدل شده است.
وی به نقش پررنگ خانوادهها در افزایش سن ازدواج جوانان اشاره کرد. وی با اشاره به هزینه ۳۵ میلیون تومانی ازدواج در شهر تهران و دیگر کلان شهرها گفت: هزینههای بالای برگزاری مراسم و خرید ازدواج از دیگر عوامل به تاخیر انداختن ازدواج است که اصرار خانوادهها بر انجام رسم و رسومات دست و پاگیر، باعث افزایش سن ازدواج در جوانان شده است.
وی در مسیر رقابت افتادن جهیزیه عروس را از دیگر عوامل دست و پا گیر در ازدواج دانست و گفت: در بسیاری از موارد خانواده دختر به خاطر ضعف در تهیه جهیزیه پرزرق و برق، بهانه میآورند و با سنگ اندازی از ازدواج جوانان جلوگیری میکنند، غافل از اینکه فلسفه جهیزیه فراهم آوردن امکانات اولیه برای شروع زندگی است نه مجلل کردن آن.
وی تاکید کرد: بسیاری از هزینههای آزار دهنده ازدواج نه تنها قابل چشم پوشی است بلکه حذف آنها هیچ لطمهای به زندگی نوین جوانان نمیزندو حتی باعث شیرینی زندگیشان هم خواهد شد.
وی درگیر شدن جوانان با قرض و اقساط متعدد را از عوامل بروز افسردگی و اضطراب دانست و گفت: میتوان به جای سرویس جواهرات تنها به دو حلقه ازدواج بسنده کرد، یا به جای خرید لباسهای مجلل و گران قیمت، به لباسی ساده رضایت داد. بهتر آن است که به جای دعوت از همه اقوام و آشنایان با هزینهای کمتر جشنی مختصر گرفت و هزینه آن را برای زندگی آینده جوانان سرمایه کرد.
وی ساده زیستی و پرهیز از تشریفات را ضامن خوشبختی جوانان دانست و تاکید کرد: در طول ۳۰ سال گذشته در بررسیهایی که بر روی بیش از ۵۰هزار پرونده طلاق انجام دادم، علت هیچ یک از طلاقها قناعت و ساده زیستی اعلام نشده بود بلکه این چشم و هم چشمی و اشرافیگری است که پایههای زندگیهای مشترک را سست و متزلزل میکند.
>> خراسان/ علیرضا کافی
* شما چه نظری دارید؟ تجربهها و نظراتتان را در این زمینه، با ما در میان بگذارید *
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد