سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
برنامهسازانی که همیشه با هراس برای این قشر برنامهسازی میکنند و خانوادههایی که ـ به توصیه صاحبنظران ـ کنترل تلویزیون را جزو اشیای غیرضروری و البته خطرزا برای کودکان میدانند، اما جدا از این حساسیت بعضا بجا، واقعیت امر چیز دیگری است؛ واقعیت این است که بسیاری از ما فکر میکنیم باید «برای» کودکان برنامه ساخت و آنها را سرگرم کرد. هیچ وقت به آن سوی موضوع اهمیتی داده نشده است. اینکه برای یک بار هم که شده «با» کودکان برنامه ساخت و با آنها سرگرم شد؛ کودکانی که پاکند و معصوم و هرچه بیشتر نزدیکشان میشویم، باید جوانب امر را بیشتر رعایت کنیم. بیشتر مراقب باشیم و بیشتر زلال. آنها زیادی حساسند و هیچ وقت نمیتوانند چیزی را که فکر میکنند پنهان سازند، یا مثلا جور دیگری آن را بگویند، یا اصلا تلاش کنند مثلا با برنامهریزیهای دقیق، با فلان شخص بیشتر بجوشند و از فلان کس دوری کنند.
آنها اگر لبخند میزنند، یعنی چیزی خوشحالشان کرده است. اگر بیحوصله میشوند، لابد چیزی خستهکننده بوده، یا اگر عصبانی میشوند و کلافه حتما چیز ناراحتکنندهای بوده است و باید حسابی مواظب خاطرشان باشیم.
میخواهم بگویم حضور کودکان در تلویزیون فیلتر زخیم انتقال حس را از میان برمیدارد. بیواسطه حسی را با مخاطبان رد و بدل میکند و به همین دلیل ساده است که کار با کودکان پر است از خاطره و مخاطره و «با» کودکان برنامهسازی کردن دل شیر میخواهد.
باید زیادی شفاف باشیم و بدانیم که هماهنگیها و سفارشهای پیش از شروع برنامه کفاف حجم اتفاقات غیرقابل پیشبینی را نمیدهد. اینکه اصولا هنگام کار با کودکان هیچ مهاری در کار نیست. همه چیز همان است که میبینیم. چیزی دستکاری و شکلبندی نمیشود و درست همین اتفاقات ناب است که حضور کودکان را در تلویزیون ویژه و دیدنی میکند. مثل همین چندی پیش که برنامه «رادیو هفت» از شبکه آموزش این جسارت را به تن خرید و «با» کودکان برنامه ساخت. در یک بخش چند دقیقهای با آنها حرف زد. حرف زد؛ چراکه اصلا وقتی با کودکان برنامه میسازیم، نیازی به متن و دیالوگ نیست. نیازی به خلق فضای فانتزی یا مثلا ایجاد حسی ناب به مدد عناصر خارجی در برنامه نیست. خود کودکان با حرف زدنشان این فضا را به وجود میآورند. فقط باید رگ خوابشان را به دست بیاوریم.
در آن بخش برنامه «رادیو هفت» هم همین اتفاق افتاد. کودکانی میآمدند و کار خاصی نمیکردند. آنها فقط میآمدند و فقط حضور داشتند. بعد از آن دیگر چند دوربین بود برای ثبت لحظات و نفر مقابلی که سعی میکرد دنیای درونی آنها را کشف کند. این خود بچهها بودند که همه چیز را پیش میبردند. همین یک اتفاق، همین چند دقیقه پای صحبتهای دنیای متفاوت کودکان نشستن، انسان را میبرد به عالمی دیگر که همه چیز در آن جور دیگری است. کودکانی که میآیند، مینشینند و از خودشان میگویند. از حسشان نسبت به ما آدمبزرگها میگویند. اتفاقا خیلی چیزها را هم به ما یادآوری میکنند. خیلی از چیزهایی که خیلی وقت است فراموشمان شده است. اینکه دیر اعتماد میکنیم، دیر به حرف میآییم، دیر چیزی به وجدمان میآورد و...
همیشه دیر میکنیم، حتی برای ابراز محبتهایمان، حتی برای به زبان آوردن اندک چیزهای خوب. کودکان اما در تلویزیون به ما میفهمانند این قاب کوچک دوربین چیزی نیست که وقتی روبهرویش قرار بگیری، بخواهی کس دیگری شوی. آنها به ما میفهمانند هیچ چیز این دنیای سر به هوا آنقدر جدی نیست که برایش برنامهریزی کنی، نقشه بکشی و بعد از موبهمو اجرا شدنش ذوق کنی. آنها گرم و صمیمیاند و استفاده از آنها در برنامههای تلویزیون یعنی اینکه یک برنامهساز آنقدر دلش بزرگ هست که برای آدم کوچکها هم جا داشته باشد، یعنی اینکه ما میتوانیم از این به بعد برنامههایی را تماشا کنیم که هیچ چیزش روی برنامهریزی حساب شده و خشک پیش نمیرود، یعنی برنامهها بیشتر شبیه به زندگی است؛ همانطور به هم ریخته و دلنشین، همانطور خودمانی و بیشیلهپیله، مثل خود بچهها.
مهراوه فردوسی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد