خراسان:خطر سیاسی شدن شورای چهارم پایتخت
«خطر سیاسی شدن شورای چهارم پایتخت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمدسعید احدیان است که در آن میخوانید؛نظرسنجی ها نشان می دهد که مردم از عملکرد شهردار پایتخت سیاسی اقتصادی ایران یعنی تهران و همچنین پایتخت معنوی ایران یعنی مشهد رضایت بالایی دارند و این رضایت از یک طرف با توجه به تاثیرات فراملی این دو پایتخت، باعث بالارفتن مقبولیت و جایگاه سیستم اجرایی نظام شده است و از طرف دیگر سطح توقع مردم از شورای شهرچهارم و شهرداران منتخب آنان را بیشتر می کند اما واقعیت این است که آغازعملکرد چهارمین شورا حداقل در تهران و تا حدی نیز در مشهد باعث نگرانی سیاسی شدن به جای مردم محوری شورا شده است (البته درباره اعلام نظر قطعی برای شورای مشهد هنوز باید کمی صبر کرد).
نمی خواهم شعار دهم همیشه هرچه افکارعمومی می گویند درست است اما نمی توان این واقعیت را انکار کرد که هنگامی که افکارعمومی عملکرد گذشته فرد یا مجموعه ای را با اکثریت بسیار بالا مثبت می دانند اشتباه در تشخیص مردم بعید به نظر می رسد مخصوصا هنگامی که نخبگان و کارشناسان مستقل و منصف نیز با مشرب های فکری و سیاسی مختلف به رغم نقدهای جدی در مجموع این برآیند رویکردها و عملکردها را تایید کنند لذا می توان با اطمینان عملکرد شهرداران تهران و مشهد را در مجموع مثبت ارزیابی کرد.
ضرورتی ندارد درباره شهرداری مشهد زیاد وارد بحث شوم چرا که هنوز گزینه نهایی شهردار آینده این شورا مشخص نشده است و اعلام موضع براساس اخبار اولیه و پیش فرض های ذهنی، هرچند جای نگرانی ها را باقی می گذارد اما برای اظهارنظر کافی نیست و باید منتظر تصمیمات و رفتارهای بعدی بود به همین دلیل تنها این سوال را از شورای شهر مشهد مطرح می کنم که اگر نداشتن گزینه مطرح و جدی که هم توان بالای اجرایی داشته باشد هم به مسائل منطقه ای و امورشهر مشرف باشد، دلیل تاخیر در تصمیم گیری است، چرا تلاشی برای نگه داشتن شهردار سابق از سوی آنان دیده نشده است؟ آیا اگر در انتخاب جایگزین نتوانستیم گزینه مناسبی پیدا کنیم بهتر نیست برای تثبیت شهردار سابق و هم افق کردن نگاه ها حداقل چند جلسه مشترک گذاشته شود؟
اما درباره شهر تهران باید تاکید کرد اتفاقات مربوط به پیش و مخصوصا پس از انتخاب شهردارتهران به گونه ای است که زنگ خطر سیاسی شدن شورای شهر به صدا درآمده است. حتی اگر اینکه چرا اصلاح طلبان شورای شهر با اینکه علی رغم رضایت مردم و نخبگان از عملکرد آقای قالیباف در شهرداری تهران به دنبال گزینه های دیگر رفتند را بتوانیم به گونه ای توجیه کنیم، نمی توانیم عملکرد اصلاح طلبان بعد از رای یکی از اعضای هم فکر خود به آقای قالیباف را نادیده بگیریم و از خطر سیاسی شدن شورای چهارم در آینده ابراز نگرانی نکنیم.
به نظر می رسد مساله اصلی این نیست که آیا رای دادن خانم راستگو به عنوان فردی در لیست اصلاح طلبان، به گزینه ای که اصلاح طلبان تمایل ندارند یا فشار بر وی به دلیل رای اش از نظر تعاریف حزبی یا اخلاق سیاسی درست است یا نه، بلکه مساله اصلی این است که چرا اصلاح طلبان شورا دراین مساله نگاهی کاملا سیاسی دارند. مگر نه این است که در مردم سالاری دینی حضور در قدرت با هدف خدمت به مردم صورت می گیرد آیا وارد کردن مصالح و منافع سیاسی گروهی (حتی به فرض درست بودن) با هدف اصلی یعنی خدمت به مردم در تضاد قرار نمی گیرد؟ اینکه در فرآیندی فردی به عنوان شهردار انتخاب می شود آیا درست است که عصبانیت مان از انتخابی که صورت گرفته است را به صحنه جامعه و صحن شورا بیاوریم؟ آیا همین مساله باعث نمی شود همه فضای خوبی که در روزهای رای گیری انتخاب رئیس شورا(بین آقای چمران و مسجد جامعی) و انتخاب شهردار(بین آقای قالیباف و محسن هاشمی) صورت گرفته بود که در آن بیشتر بوی همدلی و توجه به مصالح مردم می داد تحت الشعاع قرار گیرد و با ملتهب شدن فضا و راه افتادن ماجرای قدیمی تهمت بگم بگم های به دادگاه ارائه نشده و... آینده شورا محل نزاع های سیاسی شود؟
در حالیکه براساس اخبار رسمی و غیررسمی موثق بعد از جلسه ای که آقای روحانی با آقای قالیباف داشتند "تفاهم" و "توافق" کامل برای خدمت رسانی به مردم ایجاد شده است به گونه ای که وزیرمحترم ارشاد در جلسه رسمی از شهردار شدن آقای قالیباف حمایت کرد، دلسوزانه تصریح می کنم با توجه به بازتاب اتفاقات پایتخت در تمام کشور، بزرگان اصلاحات باید ورود کنند و حداقل به خاطر منافع گروهی خود هم که شده نه تنها مساله ایجاد شده جدید را حل و فصل کنند بلکه باید به طور جد اجازه ندهند شورای چهارم تا پایان دوره خود درگیر مسائل سیاسی شود چرا که امروز مردم از کارگزاران خود فقط کار می خواهند و کار و کار واز هرکس که با بهانه هایی مانند اخلاق سیاسی، افشاگری یا... دغدغه های گروهی اش را بر وظایف مسئولیتی اش ترجیح دهد رویگردان می شوند.
کیهان:چرا نگاه کلان؟
«چرا نگاه کلان؟» عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم روحالله عبادی است که در آن میخوانید؛«نگاه کلان»؛ این نکته ترجیعبند و فراز اصلی بیانات رهبر معظم انقلاب در دو دیدار اخیر با اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه بود. «کلاننگری» و «نگاه جامع» در نقطه مقابل «جزیینگری» و «نگاه برش خورده و ناقص» به مسائل و تحولات است و به نظر میرسد تأکید رهبر انقلاب بر تجهیز به «نگاه کلان»، هم به دلیل پیچیدهتر شدن شرایط داخلی و خارجی و هم ناظر بر برخی واقعیتهای صحنه و متغیرهای قابل پیشبینی است.
عناصری که باید به نگاه کلان مجهز شوند نیز طیفی از مردم تا مسئولان هستند. دلیل اینکه مردم باید با این نگاه مسائل را تحلیل کنند، این است که جمهوری اسلامی یک نظام مردمسالار است و همچنان که ساختارهای سیاسی آن با «تکیه بر رأی مردم» شکل میگیرد، تصمیمات و اقدامات کلان آن نیز بر مبنای «اجماع ملی» استوار میشود. بنابراین، چنانچه تحلیل عمومی در یک دستگاه مبتنی بر مختصات جامع و کلان رقم نخورد، نظام اسلامی پیشروندگی منطق و گفتمان خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر، ابزار مهم اعمال سیاستهای کلان کشور مسئولان هستند و در صف مقدم بسیاری از این سیاستهای کلی نیز، مسئولان اجرایی به ویژه دستگاه دیپلماسی و دیپلماتهای جمهوری اسلامی قرار دارند.
آنچه که این روزها، اهمیت برخورداری از یک نگاه کلان و عمیق و تاریخی به مسائل میان ایران و غرب و در واقع تقابل غرب با دنیای اسلام را پراهمیتتر از همیشه میکند، تحولات پرشتابی است که هر لحظه بر پیچیدگی آنها افزوده میشود و هر یک از این اتفاقات پایهای برای تحولات آینده میشوند. ماجرای سوریه در این میان نمونه درخورتوجهی است؛ نگاه ناقص و جزیی به ماجرای سوریه، به این تحلیل و جمعبندی دمدستی و ابتدایی میرسد که: «تحولات سوریه در امتداد «بیداری اسلامی» است، بشار اسد باید در همان روزهای اول اعتراضات کنارهگیری میکرد، مقاومت اسد منجر به جنگ فرسایشی و کشتار مردم شد، راهحل نیز همان راهحل اول و اسقاط نظام در سوریه است.»!!
ضعف و آسیب نگاه «سر پایین» و به تعبیر آیه شریفه قرآن «مکبا علی وجهه» به تحولات این است که ناظر، همه واقعیت را نمیبیند و در نتیجه نمیتواند یک قضاوت واقعی و درست بکند. همچنین ناظر جزیینگر که تمام صحنه را یکپارچه نمیبیند، از شناخت صفبندیها و تمیز دوست و دشمن و تفاوت قائل شدن میان تاکتیکها و راهبردهای جبهه مقابل ناتوان میماند و در نتیجه در بکارگیری راهبردها و تاکتیکهای خود نیز دچار اشتباه و انفعال و سردرگمی میشود.
نمونههای وطنی صاحب این نگاه نیز امروز موجود است؛ یک جریان داخلی (که البته افرادی با انگیزههای مختلف در آن حضور و نقش دارند)، بخش عمدهای از همت و ظرفیت خود را روی این نقطه متمرکز کرده است که جبهه مقابل را نسبت به «تغییر»ات اساسی در راهبردهای جمهوری اسلامی و مسئولان جدید آن متقاعد کرده و به خیال خود، حریف را به انعطاف و تغییر استراتژی در مقابل ایران اسلامی بکشاند! نهایتا به حساب خود منعطف کند.
این جریان سیاسی و فکری، منطقا از تحلیل کلان و دقیقی از صحنه و واقعیات برخوردار نمیباشد، چرا که تقابل جمهوری اسلامی و جبهه استکبار را براساس یک اعتماد و خوشبینی غیرواقعی به غرب، یک سوءتفاهم قابل حل میپندارد و مسئولیت ایجاد این سوءتفاهم را نیز عمدتا متوجه داخل کشور میکند.
ضعف دستگاه تحلیلی برخی مسئولان در برخورداری از نگاه کلان و نگاه امیدوارانه و آرزومندانه به بیرون، در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی بارها امتحان خود را در عرصههای گوناگون با مردودی پس داده است. اما نمونه دست به نقد ناکامی این نگاه برای عبرت گرفتن این روزها در مصر پیش چشم همه دنیاست.
منتخبان مردم در مصر که پس از سالها استبداد و سلطه مورد حمایت غرب روی کار آمدند، نتوانستند با نگاهی کلان، موقعیت خود، صف دوستان و دشمنان و نقشه راه اصولی را تعیین کنند. جریان اخوانالمسلمین مصر در میان مردم بعنوان یک جریان لائیک و سکولار شناخته نمیشد، چه آنکه جریانهای ملیگرا و لائیک، احزاب و کاندیداهای خود را داشتند. اخوان بعنوان یک جریان اسلامگرای دارای سابقه مبارزه با استبداد شناخته میشد. اما چه شد که این جریان اسلامگرا در ظرف کمتر از یک سال چنان صحنه را واگذار کرد که اکنون به تعبیر رهبر انقلاب، «دیکتاتور سی ساله ذلیلکننده ملت مصر از زندان آزاد میشود و آن کسانی که با رأی مردم انتخاب شده بودند، احتمال محکومیت به اعدام درباره آنان میرود»؟ پاسخ روشن است؛ منتخبان جزیینگر، دوستان واقعی خود را نشناختند و با سادهدلی، در چارچوب سیاست «تمکین» دل به وعدههای آمریکا و اسرائیل بستند.
یک نگاه کلان و عمیق به تحولات منطقه و بیداری اسلامی نشان میدهد که جبهه استکبار برای حفظ تسلط استعماری خود بر منطقه و کشورهای اسلامی، در مقابل بیداری اسلامی رو به طراحیهای پیچیده آورد و اصل تحولات در سوریه و بلافاصله گسیل حجم کمنظیر از سلاح و تروریست و حمایت خارجی برای سقوط اسد نیز کاملا در چارچوب همین نگاه کلان، یعنی «تقابل تاریخی و عمیق غرب با اسلام» و حفظ «سلطه استعماری» با محوریت دادن به رژیم صهیونیستی در منطقه قابل ارزیابی است. براساس همین هدف و راهبرد یعنی «ضدیت با اصل اسلام» نیز بود که غرب حتی اسلام سیاسی ملاحظهکار و فریبخورده در مصر را هم تحمل نکرد.
الگوی مصر، یک نمونه به روز و شکست خورده پیش روی هر جریان سیاسی و فکری است که اولا حاضر نیست سر خود را بلند کند و با نگاهی کلان جایگاه خود و موافقان و معارضانشان را بشناسد و دوم اینکه آرمانها و اصول را نادیده میگیرد و با جزیینگری و اعتماد کور در خصوص نیات جبهه استکبار و چشم بستن بر واقعیاتی که ماهیت و محتوای حاکم بر نظام بینالملل را میسازد، منشأ اقتدار و مصونیت خود را در کنار آمدن و تمکین به آمریکا میجوید (نه افزایش اقتدار درونی و ساخت داخلی قدرت).
واقعیاتی که ماهیت نظام بینالملل را میسازد و راهبرد اساسی برای مصونیت در مقابل این واقعیتهای تلخ و تداوم پیشرفتهای شیرین کشور، همان است که رهبر انقلاب در دیدار ائمهجمعه بیان کردند: «باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان دادهاند که به هیچکس رحم نمیکنند و برخلاف ادعاهای حقوقبشری و ظاهرسازیهایشان، کشته شدن میلیونها انسان نیز، وجدان آنها را متأثر نخواهد کرد... باطن قضیه آن است که غربیها از کشتار هیروشیما، از کشتار میلیونها انسان در جنگهای جهانی اول و دوم، و از کشتار مردم بیگناه پاکستان، افغانستان و عراق، احساس ناراحتی نمیکنند و در آینده هم هر جا منافعشان اقتضا کند، از کشتار انسانها ابایی نخواهند داشت، بنابراین باید اقتدار درونی خود را در عرصههای گوناگون سیاسی، حکومتی، معیشتی و مردمی افزایش دهیم.» و عملیاتی شدن این دستورالعمل منوط به «پیشرفت درونزا» و «استحکام بخشیدن به ساخت درونی قدرت» است.
اما آیا دستگاه ذهنی برخی سادهدلان داخلی قادر به درک این واقعیات و محتوای خشن حاکم بر منطق استعماری و ضداسلامی و راهبرد تقابلی آن یعنی پیشرفت درونزای اقتدارآفرین خواهد بود؟
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛برگزاری گردهمائی ائمه جمعه سراسر کشور در تهران و سخنان رهبر انقلاب و رؤسای سه قوه در این گردهمائی یکی از رویدادهای هفته جاری بود که با توجه به نقش مورد انتظار از نماز جمعه در شکل دادن به فرهنگ جامعه، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
رهبر انقلاب خطاب به ائمه جمعه تأکید کردند خطبههای نماز جمعه باید پاسخ دهنده سؤالات و گشاینده گرههای ذهنی مخاطبان به ویژه نسل جوان باشد.
این رهنمود، با توجه به نیاز فراوان نسل جوان به معارف اسلامی و هجوم سیلآسای تبلیغات مسموم رسانههای بیگانه به فرهنگ بومی و دینی، از حساسیت زیادی برخوردار است. ائمه جمعه باید توانائیهای علمی، فکری و بیانی کافی برای مواجهه با تبلیغات مسموم را داشته باشند تا بتوانند از عهده وظیفهای که به آنها محول شده برآیند. این مهم فقط هنگامی قابل تحقق است که مسئولان مربوطه در گزینش ائمه جمعه و نظارت بر عملکرد آنها به ویژه در مورد محتوای خطبهها با دقت و رعایت ضوابط عمل کنند.
خود ائمه جمعه نیز با توجه به جایگاه مهمی که به آنها اختصاص داده میشود باید بیش از هر چیز به محتوای خطبهها چه از نظر علمی و پاسخگوئی به شبهات و چه از نظر حفظ استقلال خود در اظهارنظرهای سیاسی و اجتماعی و توجه به نیازهای واقعی مردم اهمیت بدهند. امام جمعه در هر منطقهای نماینده رهبری نظام در آن منطقه است. به همین دلیل، مردم از امام جمعه انتظار دارند مانند پدری مهربان با آنها برخورد نماید، از حال آنها باخبر باشد، با آنها بجوشد و در شادیها و غمها در کنارشان باشد. نهاد امامت جمعه، با این روش است که میتواند به رسالت واقعی خود عمل کند و به همان راهی برود که اسلام برای این نهاد مهم در نظر گرفته است.
رهبر انقلاب در این هفته مطالب مهمی نیز درجمع کارگزاران حج بیان کردند که میتواند نقشه راه مسئولین حج در برگزاری این مراسم مهم اسلامی باشد.
ایشان در دیدار روز چهارشنبه کارگزاران حج گفتند: دوری از جدال در ایام حج که در قرآن کریم برآن تأکید شده به معنای جدال نداشتن برادران دینی و مسلمان با یکدیگر است که هم شامل پرهیز جدال زبانی و هم شامل تنافر قلبی میشود.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: متأسفانه برخی کج فهمها، با تفسیر غلط از جدال نداشتن در ایام حج، تلاش دارند تا فلسفه برگزاری مراسم برائت از مشرکین را زیر سؤال ببرند درحالی که جدال با شرک و کفر، از اساسیترین دستورات اسلام است. ایشان مسلمانان را به هوشیاری در قبال نقشه بدخواهان برای ایجاد اختلافها و درگیریهای مذهبی فراخواندند و تأکید کردند: دشمنان امت اسلامی بخوبی متوجه شدهاند که درگیری مذاهب اسلامی به نفع رژیم غاصب صهیونیستی است و برهمین اساس با راه اندازی گروههای تکفیری از یک طرف و با ایجاد رسانههای به ظاهر اسلامی و حتی شیعی برای دامن زدن به اختلافات از طرف دیگر، بدنبال درگیر کردن مسلمانان با یکدیگر هستند. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: بزرگان تشیع اعم از امام(ره) و دیگران همواره بر حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید کرده اند، بنابر این آن تشیعی که با هدف دامن زدن به اختلافات، از رسانههایی که در لندن و امریکا هستند، تبلیغ میشود، در مسیر شیعه واقعی نیست.
فعالیت چهارمین دوره شوراهای اسلامی سراسر کشور که از هفته گذشته شروع شد و این هفته با انتخاب شهرداران به اوج رسید، از وقایع قابل توجه این روزها بود. در تهران، که مرکز جمهوری اسلامی ایران است، انتخاب شهردار با حاشیههائی همراه شد که در شأن این کلان شهر و این نظام نبود. اینکه چه کسی شهردار شد مهم نیست، ولی اینکه در جریان انتخاب شهردار مطالبی میان اعضای شورای اسلامی شهر رد و بدل شود که با امانتداری آنان برای مدیریت شهری منافات دارد، غیرقابل قبول است. اعضای شورای اسلامی شهر تهران همدیگر را به خیانت، پذیرفتن رشوه، سیاسی کاری و... متهم کردند و این مطالب به صورت گسترده در رسانهها منتشر شد و خاطر مردم را آزرد. مردم، انتظار دارند اعضای شورای اسلامی شهر، به ویژه کلان شهر تهران، از بهترین، متدینترین و اخلاقیترین افراد جامعه باشند. این، انتظار کاملاً درستی است، زیرا بدون برخورداری از چنین صفاتی اصولاً امکان خدمت به مردم وجود ندارد البته اگر آنان با این نیت به شوراها راه یافته باشند که به مردم خدمت کنند.
در سطح منطقه و بین الملل، موضوع تصمیم رئیسجمهور آمریکا برای حمله نظامی به سوریه به بهانه ساختگی استفاده این کشور از سلاح شیمیایی علیه مخالفین خود، این هفته در صدر اخبار قرار داشت. خوشبختانه عقب نشینی انگلیس و عدم همراهی بسیاری از کشورها با رئیسجمهور آمریکا و مخالفت ملتها حتی مردم خود آمریکا با حمله نظامی آمریکا به سوریه، تأثیر مثبتی بر جای گذاشت و رئیسجمهور آمریکا را وادار به عقب نشینی کرد. آنچه اوباما را وادار کرد از کنگره آمریکا بخواهد بررسی مسأله حمله نظامی به سوریه را به تأخیر بیاندازد، دو واقعه بود؛ یکی عدم تأیید اجلاس 20 کشور صنعتی جهان که اوائل این هفته در روسیه برگزار شد و دیگری نظر بازرسان سازمان ملل که اعلام کردند حمله شیمیائی غوطه شرقی توسط دولت سوریه صورت نگرفته است. البته طرح روسیه مبنی بر نظارت سازمان ملل بر سلاحهای شیمیائی سوریه نیز برای عقب نشینی اوباما توجیه خوبی بود که توانست او را از تنگنائی که در آن قرار گرفته بود نجات دهد.
در این میان، تلاش دولت جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از وقوع حمله نظامی آمریکا به سوریه نیز ستودنی است. همانگونه که رئیسجمهور در گفتگوی تلویزیونی سه شنبه شب گفت، دولت جمهوری اسلامی با تماسها و مذاکرات فراوان توانست نقش مؤثری در جلوگیری از برافروخته شدن آتش جنگ در منطقه ایفا کند.
رئیس جمهور کشورمان در گفتگوئی تلویزیونی خود علاوه بر موضوع سوریه، درباره سایر موضوعات خارجی و داخلی نیز مطالبی مطرح کرد که نشانههای امیدواری به آینده در آنها مشهود بود. این امید وجود دارد که این دولت بتواند با تدبیر و دوراندیشی برای حل مشکلات داخلی و خارجی گامهای مؤثری بردارد.
این هفته نیز مصر ناآرام بود و طرفداران اخوان المسلمین مطالبات خود را در تظاهرات و تجمعات و بیانیهها و سایر اقدامات مطرح کردند. حکومت کودتائی ژنرال عبدالفتاح السیسی با ممنوع ساختن 55 هزار امام جماعت از فعالیت در مساجد، ضدیت خود را با گرایشهای دینی نشان داد و با ادامه برخوردهای خونین با مخالفان، ثابت کرد که همچنان توسل به قوه قهریه را برای برکناری دولت قانونی محمد مرسی را روش اصلی خود میداند.
ترکیه نیز این هفته ناآرام بود. مرگ یک معترض 22 ساله در آنکارا موجب تظاهرات مردم در اسلامبول شد و دولت اردوغان بار دیگر گرفتار اعتراضات و راه پیمائیهای مخالفان گردید. دولت اردوغان، چند ماه است با تظاهرات مخالفان که سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی او را برای کشور زیانبار میدانند مواجه است و ناظران معتقدند با توجه به ناکامی اردوغان در سیاست دخالت در سوریه و مشکلاتی که در داخل دارد، بعید است از ناآرامیهای کنونی نجات پیدا کند.
رسالت:خرد جمعی در تصمیمسازیها
«خرد جمعی در تصمیمسازیها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛مجلس شورای اسلامی در ماده 139 بودجه سال 92 تدبیر خوبی در مقابله با تحریمهای ظالمانه آمریکا اندیشیده است. در این ماده آمده است:
"در سال 1392 ستاد تدابیر ویژه مقابله با تحریم موظف است کلیه مصوبات خود را که دارای آثار اقتصادی، مالی و تجاری و مرتبط با این قانون است، طی بیست و چهار ساعت پس از تصویب کتبا برای کلیه اعضای اصلی شورای عالی امنیت ملی ارسال نماید. هر یک از اعضا اگر مصوبه را خلاف قانون یا مصلحت کشور تشخیص دهند میتوانند لغو آن را از رئیس شورا تقاضا کنند. در این صورت مصوبه ستاد تدابیر در جلسه شورای عالی امنیت ملی مطرح و در صورت تصویب با رعایت اصل یکصد و هفتادو ششم (176) قانون اساسی قابل اجرا است. چنانچه هیچ عضوی طی پنج روز از تاریخ دریافت مصوبه ستاد تدابیر، تقاضای لغو آن را نکند، مصوبه قابل اجرا است. مفاد این بند رافع مسئولیت قانونی ستاد تدابیر ویژه و اعضای آن نیست."
چنانکه از مفاد ماده 139 برمیآید، قرار است یک ستاد ویژه اقتصادی، مقابله با تحریمها را تصدی کند. طبیعی است که عناصر کلیدی این ستاد، وزرای اقتصادی دولت باشند و چون تصمیمات آنها ربط مستقیم با امنیت ملی دارد، طبیعی است که این تصمیمات یک بار دیگر از نگاه امنیت ملی مورد دقت قرار گیرد. لذا براساس آنچه که در ماده 139 بودجه 92 آمده است باید تصمیمگیریهای ستاد ویژه به شورای امنیت ملی برود و وفق اصل 176 قانون اساسی پس از تصویب به اجرا درآید.
متاسفانه براساس تبصره 8 اصلاحیه قانون بودجه 92 دولت تقاضای حذف ماده 139 از سوی مجلس را مطرح کرده است. معلوم نیست دولت اساسا با تشکیل "ستاد تدابیر ویژه مقابله با تحریمها" مخالف است یا با ارسال تصمیمات ستاد به شورای امنیت ملی؟!
اگر با اولی مخالف باشد معلوم است دولت خود را در وسط معرکه نبرد اقتصادی دشمن با ملت ایران نمیبیند. و اگر با دومی مخالف است معلوم است دولت ربط جنگ اقتصادی دشمن را با موضوع امنیت ملی درک نمیکند.
در هر دو صورت باید به "تدبیر" تیم اقتصادی دولت که قاعدتا در شکلگیری اصلاحیه بودجه مشارکت داشتهاند، تردید کرد. بدون شک مجموعه تصمیمسازی و تصمیمگیری ستاد تدابیر ویژه مقابله با تحریمها همراه با دقت نظر اعضای شورای امنیت ملی که رئیسجمهور در راس آن است محصول خرد جمعی بلندپایگان اقتصادی و امنیتی کشور است. رئیسجمهور در ایام تبلیغات انتخابات اندر فواید عقلانیت و خرد جمعی و اعتنا به نخبگان داد سخن بسیار داده بود. امروز وقت آن است که به آن عمل کند.
نکته مهم در تصمیمگیری و تصمیمسازی علیه تحریمهای اقتصادی دشمن، سرعت عمل است. آمریکاییها به سرعت میروند سراغ تنگ کردن حلقه محاصره اقتصادی. اخیرا شنیده شده حتی صنعت فرش کشور را که میلیونها ایرانی از محرومترین طبقات جامعه زندگیشان به آن وابسته است، هدف قرار دادهاند. آمریکاییها در این تصمیمگیری نشان دادهاند برخلاف ادعایشان با دولت طرف نیستند بلکه با ملت، آن هم با مستضعفترین آنها طرفند. آمریکاییها میخواهند حتی یک دار قالی را که در اعماق روستاهای محروم برای سد جوع وجود دارد برچینند. در چنین شرایطی فرماندهی تیم اقتصادی دولت تدبیر و امید باید دست به ماشه، بهنگام و دقیق بوده و تصمیماتش وفق ماده 139 قانون بودجه سال 92 براساس خرد جمعی اقتصاددانان و مقامات امنیتی کشور باشد.اکنون خطر اصلی برای دولت، هدر دادن زمان است. هر زمان که میگذرد باید یک تصمیم عقلانی برای مقابله با تحریمها اتخاذ شود. با مصاحبه و ایراد سخنرانی، مشکلات اقتصادی حل نمیشود. باید تصمیم گرفت- آن هم از طریق مراجع قانونی- و قاطعانه اجرا کرد و در این مرحله به غیر از تدبیر، قدری هم به شجاعت نیازمندیم.
رئیس جمهور محترم سه شنبه شب در اولین گزارش تلویزیونی به مردم برای چندمین بار تکرار کرد ظرف100 روز اول به طور دقیق آنچه را که از شرایط کشور تحویل گرفته ایم به مردم گزارش می دهیم.
یکی از روزنامه های اصلاح طلب در گزارشی از سخنان رئیس جمهور در صفحه اول خود نوشت ؛ آمارهای تکان دهنده روحانی از اقتصاد ایران!
به نظر می رسد در این گونه گزارش دادن به مردم نه "تدبیر" لحاظ شده و نه آن، "امید" آفرین است.
روحانی در این گزارش می گوید: " تا پایان سال هدفمندی یارانه ها را به همین صورت کنونی اجرا می کنیم." این مهر تایید به سیاست دولت قبل و مجلس است. از طرفی وزیر نفت می گوید: "تا پایان سال جاری قیمت سوخت تغییر نمی کند."
لذا آقای روحانی باید این توضیح را به مردم بدهد که ما به التفاوت آنچه از بابت سوخت از مردم می گیرد و آنچه که باید به مردم پرداخت کند را از کجا می خواهد بیاورد؟ اگر از همان جایی باشد که دولت قبلی می آورد پس این همه گله از دولت قبل برای چیست ؟
ضمن اینکه ارزش ریالی آنچه پرداخت میشود با توجه به تورم به مراتب کمتر از دولت قبل است.
نکته مهم در گزارش رئیس جمهور عدم توجه به نقش تحریمها در سال گذشته و اثر آن دررشد اقتصادی کشور است . اینکه مدام از رشد اقتصادی منفی در سال گذشته سخن گفته شود و از فشار ، تهدید و تحریم خارجی حرفی به میان نیاید و سهم آن ادا نشود نادیده گرفتن واقعیت است . امیدواریم دولت کنونی از سد تحریمها به سلامت عبور کند و خبرهای امیدآفرین به مردم بدهد تا مردم بتوانند عیار " تدبیر" دولت کنونی را با دولت گذشته مورد سنجش قرار دهند.
تهران امروز:عبور روسها از سیاست فرصتطلبانه
«عبور روسها از سیاست فرصتطلبانه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که ر آن میخوانید؛رفتار روسها در ماجرای سوریه،نمونهای کمتر دیده شده از حضور بینالمللی این قدرت جهانی است.مقاومت و ایستادگی مسکو و شخص پوتین در ماجرایی که بیش از دو سال طول کشیده است؛باعث توجه دوبارهای به این کشور و جهت گیری آتی آن در معادلات بینالمللی شده است.در حالی که هر روز از تمایل چینیها برای تقابل جویی با غرب کاسته میشود و آنها ترجیح میدهند به تجارت پرسود خود مشغول باشند؛روسیه رفتاری درخور یک قدرت بزرگ را در پیش گرفته است؛از متحد خود تا آخرین لحظه و با تمام ابزارها حمایت میکند و حاضر نیست عقبنشینی کند.
طی 20سال گذشته این رفتار از سوی روسها تنها در ماجرای چچن و نیز ماجرای جنگ علیه گرجستان دیده شده است.یعنی جایی که حوزه مستقیم مرزهای روسیه تلقی میشود و با حاکمیت ملی این کشور ارتباط دارد. روسها بعد از فروپاشی اتحاد شوروی،در عرصه بینالمللی به رفتارهای کاسبکارانه و عدم تمایل به مقاومت جدی در مقابل رویکردهای تهاجمی ایالات متحده در گسترش حوزه نفوذ خود شناخته میشدند.در دیدگاه ایرانیان نیز نگاه خوبی به روسها وجود ندارد.
در تحلیل محتوای سخنان و دیدگاههای کارشناسان و سیاستمداران ایرانی می توان به بدبینی ایرانیان به روسها و میزان پایبندی آنها به حمایت از دوستانشان پی برد.این تحلیل در پی رفتار دو دهه گذشته روسها با ایران به ویژه در ماجرای هسته ای تشدید شده و تصور عمده بر این است که روسها از کشورهای همراه خود بهعنوان یک «کارت بازی»در تعامل خود با غرب و به ویژه آمریکا استفاده میکنند.بسیار گفته و شنیده میشود که روسها در مقابل خواسته غرب مقاومت میکنند، قیمت بالاتری را مطالبه میکنند و در نهایت کوتاه میآیند، امتیاز خود را میگیرند، عرصه را خالی می کنند و همراهان خود را تنها میگذارند.
این تصویر ایرانی گرچه تاحدی اغراق شده ولی با واقعیت سازگار است.روسها در دودهه گذشته کمتر متناسب با پرستیژ یک قدرت بزرگ رفتار کردهاند.رفتاری فرصت طلبانه به ماجراها و رویدادهای جهانی داشتهاند و بیشتر در حد و اندازه های یک قدرت بزرگ سست عنصر بر صحنه حاضر شدهاند که بهرغم بلوف زدن نهایتا عرصه را خالی می کنند و امتیازهایی به دست می آورند.تقریبا نشانهای وجود ندارد که روسیه مبارزه ای بر سر حوزه های غیرمستقیمتر موثر منافع خود را تا حد اعلا پیگیری کرده باشد.از اینرو تصور جهانی این است که هیچ نیرویی قادر به اتکا به روسیه نیست.
رفتار روسها در ماجرای عراق و مهمتر از آن لیبی حد اعلای این سست عنصری را به نمایش گذاشت و به آمریکاییها اجازه داد تا در کار خود پیشروی قابل ملاحظهای داشته باشند. آیا ماجرای سوریه و ایستادگی مسکو بر سر حفظ اسد باید بهعنوان نوعی تجدیدنظر در الگوی رفتار روسها تلقی شود؟در روسیه و میان نخبگان سیاسی آن بحثی جدی درخصوص حدود و صغور و ضرورت های دفاع از سوریه در مقابل هجوم غرب برای راندن روسیه از شامات مطرح است.
جمعبندی آن است که سوریه از موقعیتی راهبردی برای حضور جهانی روسیه برخوردار است و باید برای آن هزینه داد.بی تردید شخص پوتین و وزیر خارجه کارآمد وی،سرگئی لاوروف این فکر را به خوبی نمایندگی میکنند.ولی آنها به خوبی میدانند که مسکو از توانایی متوازنی با آمریکا برای به چالش کشیدن پیشروی غرب برخوردار نیست.بنابراین جانب احتیاط را حفظ میکنند.
به نظر میرسد که اگر روسها(با همراهی ایران و تا حدی چین)بتوانند ماجرای سوریه را مدیریت و ماجرا را به سوی حل سیاسی منازعه سوق دهند؛از آزمونی بزرگ سربلند خارج شدهاند که بر شأن و منزلت جهانی آنها خواهد افزود.
سیاست روز:اوباما ۱۱ سپتامبری دیگر
«اوباما ۱۱ سپتامبری دیگر»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛یکی از مهمترین تحولات در قرن بیست و یکم را حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر تشکیل میدهد.
۲۰ شهریور ۱۳۸۰مصادف با حادثهای به نام حادثه ۱۱ سپتامبر برجهای دو قلو در نیویورک بود. اکنون دوازده سال از آن زمان میگذرد و جهان همچنان این سوال را دارد که آیا واقعا ۱۱ سپتامبری وجود داشته است.؟ آیا لشگر کشی آمریکا به افغانستان برگرفته از این حادثه بوده و یا اینکه ۱۱سپتامبر بهانه ای به آغاز جنگی از پیش طراحی شده بوده است.؟ چرا آمریکا برای انتقام گیری خون چند صد نفر میلیون انسان بیگناه را در افغانستان گرفته است و پس از ۱۲ سال همچنان بر ادامه حضور در افغانستان و کشتار مردم این سرزمین اصرار دارد؟
نکته قابل توجه در سالگرد ۱۱ سپتامبر آنکه دولتمردان آمریکا همچنان تلاش دارند تا فضایی مانند ۱۱ سپتامبر را تداعی نمایند. در حوزه۹ داخلی آمریکا فضای امنیتی را تشدید کرده است. در حوزه جهانی نیز مسئله سوریه را مطرح کرده در حالی که تلاش دارد تا مسئله سلاح شیمیایی در سوریه و امنیت آمریکا را به یکدیگر گره زند.
برخی ناظران بر این عقیدهاند اوباما با این تحرکات در سالگرد ۱۱ سپتامبر میخواهد تا یاد و خاطره این حادثه را آن طور که آمریکا میخواهد در اذهان زنده نماید یعنی امری برای توجیه جنگ طلبیهای آینده. هدف آن است که مانند سالهای گذشته سالگرد یازده سپتامبر به محلی برای پرسشهای جهانی درباره این حادثه مشکوک نگردد تا ابعاد رسوایی آمریکا درباره ۱۱ سپتامبر بیش از این برملا نشود.
در همین حال اوباما تلاش میکند تا با امنیتی ساختن فضای آمریکا و صحنه جهانی بر ناکامیهای اقتصادی آمریکا سرپوش گذارد در حالی که همزمان تلاش میکند تا به توجیه سیاستهای جنگ طلبانه در جهان بپردازد.
اوباما اکنون دورانی بس سخت را سپری می کند چرا که از یک سو در حوزه داخلی از موقعیت مطلوبی برخوردار نمیباشد و از سوی دیگر در صحنه بین الملل ناتوان گردیده و نتوانسته کشورها را برای اجرای خواست آمریکا علیه سوریه تحریک نماید. در این شرایط است که اوباما برجسته ساختن مسئله ۱۱ سپتامبر و فضای امنیتی آمریکا را در دستور کار قرار داده است. اوباما تلاش کرده تا در چنین فضایی ضمن پنهان سازی ناکامیها و چالشهای خود راه را برای تحقق برخی اهداف حاشیهای نظیر توجیه ادامه فعالیت زندان گوانتانامو، استمرار فشارها بر اقلیتهای دینی بویژه بر مسلمانان و در حوزه خارجی نیز توجیه جنگ افروزی در جهان از محورهای اصلی سیاستهای اوباما را تشکیل میدهد.در یک کلام می توان گفت که تحرکات اوباما در سالگرد ۱۱ سپتامبر نه از روی قوت بلکه از روی ضعف وی است که با هوچی گری و حاشیه سازی به دنبال پنهان کردن آن است.
جوان:دام افراطیون معتدل برای نماد همت جهادی
«دام افراطیون معتدل برای نماد همت جهادی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛بعضی رسانههای دوم خردادی اعم از مجازی و مکتوب همین که فهمیدند هاشمی نمیتواند وارد «بهشت» شود، به ناچار این خط مشترک و البته مضحک را پی گرفتند؛ «قالیباف اصولگرا نیست!... قالیباف یک عنصر معتدل است که بیشتر تمایل به اصلاحطلبان دارد تا اصولگرایان!. . . قالیباف حتی در ظاهر هم بیشتر شبیه ما اصلاحطلبان است!. . . قالیباف آنقدر اصلاحطلب است که در همین چند وقت اخیر چند بار با فلانی دیدار داشته!. . . قالیباف حتی از محسن هاشمی هم به اصلاحطلبان نزدیکتر است!.»در این باره لازم است به نکاتی اشاره شود.
یک: عناصر وابسته به آقایان هاشمی و خاتمی اگر چه در هر دو انتخابات 24 خرداد و 17 شهریور، کمر به تخریب سفت و سخت قالیباف بسته بودند، لیکن پرروتر از آنند که از شهردار تهران سهم نخواهند! حرف حساب قبیله دوم خردادیها این است؛ «جناب قالیباف! این درست که ما تو را تخریب کردیم، اما تخریب ما دلیل نمیشود که تو سهم ما را ندهی!. . . اگر ما تا قبل از 17 شهریور، سهم تو را با فحش و تخریب و ناسزا میدادیم، بر تو فرض است که هوای سهم ما را از سفره قدرت شهرداری داشته باشی!» تأکید مداوم بر اصولگرا نبودن شهردار تهران یعنی مدیون دانستن شهردار تهران به اصلاحطلبان و در نتیجه یعنی سهم خواهی از دکتر قالیباف.
دو: اگر قالیباف از نظر بعضی دوم خردادیها اصولگرا نیست و تعلقی به جریان اصولگرایی ندارد، باید پرسید پس چرا این همه توسط شما تخریب میشد؟! و آیا جز این است که در ایام انتخابات 24خرداد، او را حتی بیش از جلیلی تخریب میکردید؟! و متاثر از ترس تان از پایگاه رأی اجتماعی قالیباف، علی الدوام از دوگانه دلخواهتان یعنی «روحانی و جلیلی» مینوشتید؟! شما تا ثانیهای قبل از انتخابات 17 شهریور، دست از مذمت قالیباف برنداشتید، حال چه شده که قالیباف حتی از آقازاده جناب هاشمی هم اصلاحطلبتر شده؟!
سه: عجبا! روحانی که اساسا جزء نامزدهای چهارگانه اصلاحطلبان نبود و رسماً به صورت مستقل نامزد شد و همچنان مستاجر خانه دوم خردادیها خوانده میشود و هنوز هیچی نشده باید شاهد مباحث مربوط به عبور «شاه کلید» از «کلید» باشد، «اصلاحطلب» است، اما حاج باقر که علنا در اصلیترین و مهمترین ائتلاف اصولگرایان - ائتلاف سه گانه اصولگرایان- و در پیمان با آقایان حداد عادل و ولایتی بود، «اصولگرا» نیست؟؟!! واقعاً بنازم روی این جماعت اصلاحطلب را! گمانم آن روز که خداوند منان در حال تقسیم «رو» به ابنای آدم بوده، بعضی دوم خردادیها چند بار توی صف ایستاده بودند!!
چهار: بسی با مزه است؛ از قرار، اصولگرایان با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد، راحتتر و باکلاستر کنار آمدند تا اصلاحطلبان با نتیجه انتخابات شورای شهر 17 شهریور! اگر اصولگرایان در 24 خرداد از اسب افتاده باشند، شتابزدگی، عجله و زمام گسیختگی این روزهای اصلاحطلبان حاکی از این مهم است که ایشان در 17 شهریور، هم از اسب افتادهاند، هم از اصل!! و الا چیست این همه یاوهسرایی؟! یک روز راستگو را خائن خطاب میکنند و دگر روز ادعا میکنند قالیباف اصولگرا نیست!!
پنج: شکی نیست که قالیباف ممکن است به پارهای رفتار و گفتار بعضی دیگر از اصولگرایان نقد داشته باشد.
از آن سو، بعضی رفتار و گفتار شهردار محترم تهران نیز ممکن است چندان همخوان با اصول جریان اصولگرایی نباشد، اما قدر مسلم، قالیباف از اصولگرایان بوده، هست و خواهد بود. اگر اثبات اصلاحطلب بودن روحانی به هر حال چند تایی دلیل و برهان لااقل ژورنالیستی میخواهد، لیکن روشنتر از روز است که قالیباف متعلق به جریان اصولگرایی است.
شش: به عنوان کسی که در انتخابات 24 خرداد به قالیباف رأی داد، به عنوان کسی که در همان ایام هزینه داد و بیهیچ چشم داشتی، ضمن علنی کردن رأی خود، از قالیباف دفاع کرد، به عنوان کسی که اسیر موج و فریفته جو نشد و «تشخیص درست تکلیف» را فدای «تکلیف گرایی منهای نتیجه» نکرد، به عنوان کسی که از قالیباف، هم در برابر تخریب افراطیون دوم خردادی دفاع کرد، هم در مواجهه با بعضی صحنه نشناسیهای دوستان اصولگرا، و به عنوان کسی که از شنیدن خبر ابقای قالیباف در «بهشت» مسرور شد و سجده شکر به جای آورد، این حق برایم محفوظ است که خطاب به شهردار جهادی تهران نکاتی را به اختصار بیان کنم.
الف: برای ما آنچه مهم است، «خدمت» است، نه «سیاست.»ما اساسا سیاست را تدبیری برای اداره درست امور و انجام بهتر و بیشتر خدمت معنی میکنیم. ما با آنکه به قالیباف، هم رأی داده ایم و هم هزینه، هیچ از او نمیخواهیم الا خدمت جهادی به این مردم. ما با وجود آن همه حمایت، اندک سهمی از قالیباف نخواسته و نمیخواهیم اما از شهردار توقع داریم متوجه فرق اساسی ما با کسانی باشد که دیروز او را تخریب، امروز او را غیر اصولگرا و لابد فردا اصلاحطلبش میخواهند و میخوانند. از قضا سم مهلک خدمت، همین سهم خواهیها و سیاست بازی هاست. آنهم سهم خواهی کسانی که به جای «برادری» «نابرادری» خود را بارها و بارها به شهردار تهران ثابت کردهاند.
ب: معتقدم هم جریان اصولگرایی برای قالیباف خوش یمن بوده و هم شخص شهردار مسبب خدمت به این جریان اصیل بوده است. فلذا ما هم چنان که متوجه نیت شوم اصلاحطلبان از اصولگرا ندانستن قالیباف میشویم، هم از شهردار محترم، هم از منتقدینش در جریان اصولگرایی تمنا داریم متوجه نقشه شوم سهم خواهان باشند و با ندانم کاری و غفلت، خروجی عملکرد شهرداری را به سمت دعوا و مرافعه سوق ندهند که این همان هدف افراطیون معتدل است.
ج: بر جناب شهردار فرض است که متوجه فرق میان «تعامل با همه اعضای شورای شهر به قصد قربانی نشدن خدمت» با «امتیاز دادن بیمبنا به بعضی اعضای جدیدالورود اما پر ادعای شورا» باشند. این دومی به مسلخ بردن خدمت، پای سهم خواهی سهم خواهان است.
د: شرط تمدید حمایت ما از شهردار، کار است و کار و کار. ملاک ما خدمت است که بلاشک همان متر و معیار رهبر انقلاب نیز هست. ما اگر چه متوجه کار سخت شهردار در تعامل با شورای شهر جدید هستیم، لیکن معتقدیم؛ ریش و قیچی خدمت جهادی دست خود قالیباف است. اگر قالیباف در مناظرههای انتخاباتی 24 خرداد، بیخود و بیجهت به رقیبش پاس گل داد، اینک بهترین وقت برای جبران آن پاس گل روی مخ است. این جبران، بیش از آنکه «دیدار» بخواهد، «کار» میخواهد و «اندکی ابتکار در فن بیان.»
جناب شهردار محترم! روزی در ایام تبلیغات ریاست جمهوری از مردم خواستید که صدا و تصویرتان را ضبط کنند تا اگر رئیسجمهور شدید، با آن «صدا و تصویر ضبط شده» با شما سخن بگویند و از شما مطالبه داشته باشند. هر چه بود و هر که بود، شما رئیسجمهور نشدید، اما مادام که بر صندلی خدمت نشسته باشید - هر جا و هر کجا- «آن وعده مضبوط» میعاد خوبی برای ما و شماست. خلاصه کنم همه وعده شما را، میشود همین جمله که باری پیش از این در مطلع یک متن نوشته بودم؛ «صداقت، سیادت دارد بر سیاست.»فیالحال مینویسم؛ «خدمت، برتری دارد بر سهم خواهی... و کار، اولویت دارد بر دیدار.»
حمایت:از موج خبری عبور کنیم
«از موج خبری عبور کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن میخوانید؛دوشنبه شب هفته جاری، باز هم یک حادثه دلخراش از نوع تصادفهای جادهای، ساعاتی بعد به تیتر یک بسیاری از خبرگزاریها و روزنامهها و نیز رسانه ملی تبدیل شد. ماجرا از این قرار بود که در اتوبان قم – تهران، بر اثر برخورد بسیار شدید دو اتوبوس از دو سمت مقابل جاده و گذر از گاردریل و حتی خراب کردن چند تیر چراغ اتوبان و پس از آن آتش سوزی، متأسفانه 88 تن از هموطنانمان کشته یا مجروح شدند. شدت حادثه و آمار بالای تلفات و مصدومان آن، چنان بود که حتی شنیدهها حاکی از آن است که چندین تن از وزرا برای پاسخ به پرسشهای برخی نمایندگان در این باره به مجلس فراخوانده میشوند.
البته متأسفانه شنیدن اخبار ناگوار مربوط به حوادث جادهای در ایران به یک عادت دیرپا برای ما ایرانیان تبدیل شده، منتهای مراتب این بار، شمار بالای کشته شدگان و مجروحان و نیز کیفیت ماجرا به گونهای است که به نظر میرسد بیش از موارد مشابه قبلی، مورد توجه مسئولان، رسانهها و مردم قرار گرفته است.
گرچه بارها در رسانههای جمعی به این قبیل موضوعها پرداخته و گفته شده است که وقتی بر اساس آمار، روزانه به طور میانگین بیش از 60 نفر در حوادث رانندگی در سطح کشور کشته میشوند، باید به طور جدی به فکر چاره بود، اما هر بار پس از یک موج کوتاهِ رسانهای و اجتماعی و گاهی انعکاسِ برخی هشدارها و ابراز نگرانیها، به یک امر کاملاً عادی (!) تبدیل شده است، گو اینکه این حوادث جدای از آنکه خانوادههایی را عزادار و چند روزی رسانهها را به خود مشغول میکنند، اثر و نتیجه خاص دیگری در بر نداشته و ندارد! گرچه در حادثه یاد شده، سرعت بالای اتوبوسها و مشکل نقص فنی در آنها، همچنین وضع جاده و ایمنی گاردریل به عنوان عوامل تأثیرگذار در بروز حادثهای چنین مرگبار مطرح شدهاند، در هر صورت به نظر میرسد که عامل انسانی (به صورت بیتوجهی به معاینه فنی) نیز در شکلگیری این فاجعه دخالت داشته است.
همین عامل انسانی و نیز شرایط یاد شده دیگر باعث شده که با کمال تأسف بگوییم که تصادفهای جادهای گرچه نهمین علت مرگومیر در جهان به شمار میروند، در کشورمان، جایگاه دوم را دارا هستند. گفتنیها در این خصوص بسیار است و انشاءالله در آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت؛ اما آنچه مهم است اینکه ای کاش در پسِ چنین حوادث دلخراشی، فکری اساسی برای کاهش و مهار بحرانهایی از این دست کنیم.
شرق:برد- برد هستهای
«برد- برد هستهای»عنوان سرمقاله روزناه شرق به قلم حمیدرضا آصفی است کهدر آن می خوانید؛مذاکرات هستهای نزدیک به 10سال است که ادامه پیدا کرده و به اعتقاد بنده این زمان برای حل موضوع کافی بوده اما طولانیشدن زمان مذاکرات نشان میدهد که طرف مقابل ارادهای برای حل موضوع ندارد اگر آمریکا موضوع را از دریچه منافع خود و نه از دریچه منافع اسراییل میدید زودتر به نتیجه میرسیدیم. اختلافی جدی بین ایران و 1+5 وجود دارد؛ عدم وجود اراده برای حل مساله از سوی طرف مقابل و دیدگاه و رویکرد آنها درباره برنامه صلحآمیز هستهای جمهوریاسلامی ایران؛ ما این موضوع را از دریچه فنی و حقوقی میبینیم اما طرف مقابل با دید سیاسی و امنیتی به آن نگاه میکند در حالی که موضوع هستهای ایران اصلا موضوع سیاسی و امنیتیای نیست، یک بحث فنی و تکنیکی و در چارچوب مقررات بینالمللی و NPT است.
اگر طرف مقابل در چارچوب NPT و مقررات حاکم بر رفتار هستهای کشورها، عمل میکرد تاکنون این مساله حل شده بود. نکته دیگری که آقای روحانی نیز بهدرستی به آن اشاره کردند این است که این مذاکرات برای بهنتیجهرسیدن باید زمان محدود و مشخصی داشته باشد .
به این معنا که مذاکره به صرف مذاکره نمیشود بهویژه وقتی طرف مقابل مذاکره میکند و شب قبل از مذاکره، ایران را تحریم میکند. منطقی نیست که گفتوگو و مذاکره انجام شود و از سوی دیگر طرف مقابل اقدامات خصمانه خود را تشدید کند. نکته دیگر اینکه طرفین باید برای این مساله، نقشه راه داشته باشند به این معنا که طرف غربی بداند که از ایران چه میخواهد و آن را اعلام کند، ایران هم اعلام کرده غنیسازی حق ماست و شفافیت نیز مورد انتظار و مطالبه غرب است که ایران در این مورد کاملا آماده است و در موضعگیریهای مکرر آقای روحانی بر این نکته تاکید شده است. شفافسازی چیزی است که طرف مقابل از ما میخواهد، و اما بهرسمیتشناختن حق غنیسازی و هستهای ما، تکلیف غربیهاست، اگر این دو، کنار هم باشد مشکلی پیش نخواهد آمد. نکته دیگر اینکه 1+5 باید بپذیرد که ما در کجا قرار داریم.
نباید بازگشت به عقب را مطالبه کنند، اگر بحث تعلیق و توقف پیش آید روشن است که مذاکرات سرانجامی نخواهد داشت. غرب باید همسانپنداری کند و خود را جای جمهوریاسلامی ایران بگذارد، این به حل سریعتر موضوع کمک میکند، ما چیز زیادی نمیخواهیم؛ تنها حقوق هستهای ایران، لغو تحریمهای ظالمانه یکجانبه و همچنین تحریمهایی که از سوی سازمانملل اعمال شده که بیمبناست به رسمیت شناخته شود. زیرا از ابتدا پرونده ایران نباید از سوی آژانس به شورای امنیت احاله میشد. اگر طرف مقابل به این نکات توجه کند مساله زودتر حل خواهد شد.
اما آنچه مهم است اینکه آمریکاییها در این مذاکرات منافع خود و کشورهای غربی و آینده سیاسی خود را نباید با منافع رژیم صهیونیستی گره بزنند. رژیم صهیونیستی و معدودی از کشورهای عربی، آمریکا را در مورد سوریه به پرتگاه بدی کشاندهاند، امیدواریم متوجه باشند که به نقطه خطرناکی نزدیک شده بودند. استقرار دولت جدید و استقبال گسترده جهانی از این انتخاب و پیامهای دلگرمکننده کشورهای مختلف میتواند چتر خوبی برای 1+5 باشد که رفتار خصمانه گذشته خود را متوقف کنند و از سر دوستی و تکریم با ایران وارد مذاکره شوند.
نمیتوان با جمهوریاسلامی با زبان زور مقابله کرد کمااینکه 35سال گذشته نشان داده تمام این مسایل نهتنها ایران را به عقب برنگردانده بلکه قدرتمندتر کرده است. سیاستهای هستهای ما، سیاستهای کلان نظام است، دولتها نیز در چارچوب سیاستهای کلان تصمیم میگیرند اما آقای روحانی نشان داده علاقه دارد این مساله حل شود و نمیخواهد از این موضوع در جهت تحقیر و تخریب طرف مقابل استفاده کند. فکر میکنم اگر کشورهای 1+5 هم درصدد این نباشند که برای خود جشن پیروزی بگیرند و به اسراییل خوشخدمتی کنند، موضوع حل میشود، اگر 1+5 طوری حرکت کند که انتهای مذاکرات منافع طرفین را تضمین کند زودتر به نتیجه میرسند.
مردم سالاری:واقعیتهای موجود و رسانه ملی
«واقعیتهای موجود و رسانه ملی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن میخوانید؛در بسیاری از ممالک جهان شبکههای مختلف رادیو و تلویزیونی وجود دارند که توسط بخش خصوصی و احزاب اداره میشوند. در نظام جمهوری اسلامی ایران تمامی شبکههای صداوسیما دولتی است. بدیهی است بودجه آن از بیتالمال که همان جیب ملت است تامین گردیده و اساسا این رسانه متعلق به همه ملت ایران بوده و لذا لقب رسانه «ملی» را به خود اختصاص داده است. بدیهیترین انتظار از صداوسیما آن است که بازتاب دهنده درد دلها، مشکلات، مطالبات و خواستههای آحاد مردم باشد.
اعضای اصلاحطلب شورای شهر تهران ظاهرا تصمیم گرفته بودند تا آقای محسن هاشمی را به عنوان شهردار انتخاب نمایند؛ اما در جریان رای گیری یکی از اعضای محترم آنها به نام خانمالهه راستگو رای خود را به نام آقای قالیباف مینویسد. این اقدام خانم راستگو مورد انتقاد بخش قابل توجهی از کاربران شبکههای اجتماعی و برخی از اصلاح طلبان گردید. از طرف دیگر با استقبال و شادمانی بخش چشمگیری از جناح موسوم به راست (اصولگرایان) مواجه شد. شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی که مثلا رسانه ملی است در برنامه «بیستو سی» روز سهشنبه نوزدهم شهریور ماه خود این مساله را مورد بازتاب و توجه خاص خود قرار داد. این برنامه و پخش بخشی از نطق خانم راستگو در جلسه شورای شهر تهران و سپس مصاحبه با وی و برخی دیگر از اعضای محترم شورای شهر چنان تنظیم شده بود که گویا با یکی از قهرمانان «ملی» که اقدام او منافع هنگفتی برای مملکت در پی داشته و خطر عظیمی را از سر راه کشور برداشته است؛ برخورد قهرآمیز و اهانت بار صورت گرفته است.
در همان حالی که برنامهریزان «بیستوسی» شبکه دوم سیما این برنامه را روی آنتن برده بودند؛ دهها سوال که ای بسا بسیار مهمتر از انتقادات به عمل آمده از اقدام خانم راستگو هستند؛ در ذهن نویسنده و شاید میلیونها هموطنم خطور نمود که علیالاصول باید پاسخ آنها را از طریق همین رسانه ملی دریافت نمود. سوالاتی که با معیشت مردم ارتباط مستقیم داشته و دارند. مسائلی که موجبات ایجاد تنگنای شدید اقتصادی برای بخش زیادی از ساکنان این سرزمین را رقم زدهاند... سوالات و ابهاماتی همچون:
1- براساس آمار موجود در مراکزی همچون بانک مرکزی؛ زمانی که آقای سیدمحمد خاتمی دولت را در سال 1384 تحویل آقای محمود احمدینژاد داده است رشد اقتصادی مملکت بیشاز «شش» درصد بوده است و براساس برنامه چهارم توسعه کشور این رشد در هشت سال بعدی باید به «هشت» درصد میرسید. اما به استناد مصاحبه زنده تلویزیونی آقای دکتر حسن روحانی در نوزدهم شهریور ماه که از شبکه اول سیما پخش شد؛ رشد اقتصادی دولت تحویل گرفته از آقای احمدینژاد به استناد آمار بانک مرکزی و مرکز آمار ایران؛ «منفی» است؟
2- زمانی که در سال 1384 آقای احمدینژاد دولت را از آقای سیدمحمد خاتمی تحویل گرفت؛ نرخ تورم کمی بیشاز «ده»درصد بوده است اما امروز آقای روحانی در همان برنامه تلویزیونی صریح و روشن و به استناد آمار بانک مرکزی نرخ تورم دولت تحویل گرفته از آقای احمدینژاد را بین 39 الی 44 درصد اعلام مینماید؟!
3- اخبار متعدد دیگری در خصوص خروج شانزده میلیارد تومان از خزانه مملکت و واریز به حساب دانشگاه غیرانتفاعی؛ عدم وصول و واریز حداقل دو میلیارد دلار توسط آقایی به نام بابک زنجانی به خزانه که توسط آقای مهندس زنگنه وزیر نفت به صراحت اعلام گردیده است؛ خبرهای اختلاس از بنیاد شهید و امور ایثارگران شرکت مس و...
4- زمانی که هشت سال پیش آقای سیدمحمد خاتمی دولت را تحویل آقای محمود احمدینژاد داد کشور از لحاظ تولید گندم به خودکفایی رسیده بود اما امروز که آقای احمدینژاد بعد از هشت سال دولت را تحویل آقای دکتر روحانی داده است سالیانه میلیونها تن گندم برای مصرف داخلی وارد میکند؟!
اگرچه بخشی از مشکلات موجود بر سر راه ترقی ملت به دلیل تحریمهای ناجوانمردانه استکبار جهانی است؛ اما نباید نقش مهم سوءمدیریتها و عدم توجه به نصایح متخصصان امر را نادیده گرفت. بانی و باعث مستقیم و غیرمستقیم موضوعات ذکر شده و موارد مشابه نیز مشخص و معلوم هستند. بینی و بینالله آیا انتقادات به خانم راستگو و دفاع صداوسیما از ایشان برای مردم مهم است یا روشن نمودن علل این همه پس روی در بسیاری از امورات مملکت در هشت سال گذشته؟...
مسائل جناحی واختلاف سلائق امری طبیعی است. این امر باید در میان جریانات سیاسی که عمدتا هر کدام بخشهایی از افکار عمومی جامعه را نمایندگی میکنند؛ مطرح و مورد نقادی قرار گرفته و به چالش کشیده شود. ورود صداوسیما «له» یا «علیه» هر یک از جریانات سیاسی ملتزم به نظام جمهوری اسلامی ایران؛ رسالت «ملی» بودن آن را خدشهدار مینماید.
آیا به جای آنکه ورود آقای احمدینژاد به منزلش و استقبال حداکثر یکصد نفره اهالی محله از ایشان و یا ورودش به دانشگاه را بازتاب دهیم و یا برای کوبیدن و تضعیف و یا ایجاد تشتت در یک جناح سیاسی مملکت وارد گود شده و بخشی از یک برنامه به این امر اختصاص داده شود؛ بهتر نبوده و نیست تا با حضور کارشناسان اقتصادی و حتی قضایی بانی و بانیان رشد لجام گسیخته تورم، بیکاری، واردات بیرویه، اختلاسها و... را در برنامههای زنده تلویزیونی مورد بحث و بررسی دقیق قرار دهیم تا مردم در جریان دقیق واقعیتهای جامعه قرار گیرند؟
اگر چشم را بر واقعیات تلخ رخ داده بسته و بنا را بر صحت عملکرد دولت نهم و دهم؛ بگذاریم. یا اصلا گیریم آنچه در شورای شهر تهران در انتخاب شهردار گذشت و انتقادات وارد آمده به خانم راستگو را در تراز منافع ملی؛ مساله و مشکل اصلی و اساسی مملکت برآورد نمائیم، در این صورت آیا بهتر نبود سیمای جمهوری اسلامی به موضوعات حول و حوش وضعیت مالی شهرداری نیز بپردازد؟! و تنها یک نمونه از دهها سوال در این خصوص را برای اذهان عموم روشن نماید؟
صداوسیما متعلق به مردم است؛ هیچ ایرانی منصف، به تضعیف آن راضی نخواهد بود. صد البته تقویت آن به نفع همه میباشد. راه بستن نفوذ رسانههای بیگانه که حتما هم دنبال منافع نامشروع خود هستند؛ حفظ اعتماد مخاطب است. این مهم نیز جز با صداقت توام با بیطرفی و رعایت عدالت در خبررسانی و تحلیلها میسر و محقق نخواهد شد.
آرمان:اظهارات یکجانبه
«اظهارات یکجانبه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم غلامعلی ریاحی است که در ن میخوانید؛معاون رئیسجمهور سوریه اخیرا اعلام کرده است حمله به دمشق حمله به تهران است. وقتی در داخل کشور برخی افراد بدون اینکه مسئولیتی در زمینه سیاست خارجی داشته باشند درخصوص این دست مسائل اظهارنظر میکنند طبیعی است که دیگران به خود حق بدهند چنین نظریات بیپایهای صادر کنند. به یاد داریم که در گذشته با وجود مقامات رسمی وزارت خارجه رئیس دولت قبلی برای خود معاونین یا مشاورینی در امور بینالمللی تعیین میکرد که غالبا با مخالفت مسئولان وزارت خارجه کشورمان مواجه میشد.
نگاهی به تغییرات معنادار اخیر در ساختار سیاسی- اجرایی کشور و شرایط سخت و بحرانی کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان، سوریه، لیبی، مصر و... و حضور گسترده مردم در انتخابات 24 خرداد اینک میتوان گفت فضای امید به سمت استواری میرود و این ضرورت را به مسئولان کشورمان دیکته میکند که در حوزه سیاست خارجی باید با تدبیر و دقیقتر از گذشته عمل کرد و در مقابل اظهاراتی مشابه آنچه معاون رئیسجمهور اخیرا گفته است محاسبه شده سخن گفت.
آیا این منطق است که یک مسئول خارجی برای کشور ما خط قرمز تعیین کند؟ جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی استراتژی و تاکتیکهای خودش را دارد و دیگران حق ندارند سرنوشت خود را یکجانبه به سرنوشت کشور و مردم ما گره بزنند. همانگونه که مسئولان ارشد نظام بارها گفتهاند در سیاست خارجی حکمت، عزت و منافع ملی کشورمان شاخص و راهنمای مسئولان است و انحراف از این محور هزینههای ناخواسته فراوانی تحمیل میکند. در حال حاضر و در راس دستگاه دیپلماسی کشور فردی حرفهای قرار گرفته که بعید است در قبال اظهارنظرهای غیرمسئولانهای از این دست بیتفاوت باشد.
سوریه کشور مستقلی است با منافع ملی خودش و جمهوری اسلامی اگر در آرمانها سوریه را در محور مقاومت میبیند و از این منظر از آن کشور حمایتهای آرمانگرایانه میکند به معنی آن نیست که موجب توهم مسئولان سوریه از نظام سیاسی خودشان شود و در مقابل امواج خارجی ما را سپر دفاع خود قرار دهند. ممکن است دستگاه سیاست خارجی به فوریت و صراحت واکنش منفی لازم برای رفع آثار این بیانات را صلاح ندانسته باشد ولی تداوم این وضعیت ناخواسته ما را در میدانی از تحرکات سیاسی و نظامی قرار میدهد که انتخاب در دست خودمان نخواهد بود. بنابراین حمله به دمشق حمله به تهران نیست.
بهار:سوریه، منزلت ضحاک و بمبهای تاماهاک
سوریه، منزلت ضحاک و بمبهای «تاماهاک»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم فرید مرجایی است که ر ان میخوانید؛
چو ضحاک شد بر جهان شهریار، نهان گشت کردار فرزانگان
ندانست جز کژی آموختن، جز از کشتن و غارت و سوختن
توجیه و دلایل اعلانشده کاخ سفید و پرزیدنت اوباما از حمله نظامی به سوریه چیست؟ هدف اصلی و باطنی این اقدامات نظامی چه میتواند باشد؟ قطعنامه کنونی مورد بحث در کنگره آمریکا، مدت 90 روز به دولت اوباما فرصت عملیات نظامی در سوریه را میدهد. با وجود قولهای پرزیدنت اوباما به مردم آمریکا مبنی بر «جنگ محدود»، 90 روز به گفته ناظرین مدت کوتاهی نیست. اوباما به مردم قول داده که این عملیات نظامی بسیار محدود و فقط برای تنبیه دولت اسد مبنی بر استفاده از سلاح شیمیایی است ولی از طرف دیگر، برای جلب حمایت نیروهای جنگطلب همچون سناتور مک کین میگوید که به دستگاه نظامی سوریه چنان صدمهای خواهد زد، که توازن قوا به نفع شورشیان عوض شود. ژنرال مارتین دمسی، رییس ستاد مشترک به رسانهای اذعان کرده بود که دقیقا پیشبینی نشده که مرحله مشخص پایانی این عملیات نظامی چه مرحلهای خواهد بود؟
تعدادی از ناظران بینالمللی میپرسند که تعجیل آمریکا برای اقدام نظامی یکجانبه علیه سوریه چیست؟ چرا منتظر نتیجه تحقیقات متخصصان و بازرسان سازمان ملل (OPCW) درباره استفاده سلاح شیمیایی در سوریه نشوند؟
سازمان OPCW
طبق معاهده بینالمللی ژنو 1925، استفاده از سلاح شیمیایی غیرقانونی بوده و خطقرمزی برای آمریکا و جامعه جهانی است. ولی هیچ معاهده بینالمللی اجازه نمیدهد که یک کشور به خواست خود قبل از تفحص و بررسی شواهد لازم دست به جنگافروزی بزند.
نظرسنجیها در آمریکا بهطور قاطعانه نشان میدهند که افکار عمومی مخالف جنگ است. مردم نگران هستند که آمریکا بهعنوان یک بازیگر وارد یک جنگ داخلی شود که یک جنگ در سطح منطقهای را به ابعاد جهانی ارتقا دهد.
از دید انتزاعی، ظاهری و تئوریک، کنگره فقط نماینده مردم و منعکسکننده خواست اکثریت مردم است. ولی از نظر جامعهشناسی-انتقادی، کنگره بهعنوان یک دستگاه، مافوق نظرات مردم است. کنگره یکی از ارکان اصلی رژیم است؛ از این جهت که کنگره در ماهیت بیشتر به نهادهای قدرت و لابیها مرتبط و پاسخگو است تا مردم آمریکا. از این رو، نباید تعجب کرد که با وجود نظرات اکثریت قاطع مردم، در جلسه رایگیری، اکثریت نمایندگان کنگره بهنفع جنگ تهاجمی رای دهند. فراکسیون سیاهپوستان کنگره کار مشکلی در پیش دارد، زیرا از طرفی آنها حامیان جدی پرزیدنت اوباما هستند، ولی از طرف دیگر از زمان جنگ ویتنام به بعد همیشه مخالف جنگهای تهاجمی بودهاند. روزنامه هاآرتص اسراییل گزارش میدهد که این هفته 250 نفر از رهبران لابیهای طرفدار اسراییل راهی سالنهای ساختمان کنگره خواهند شد که نظر نمایندگان کنگره را برای حمایت از لایحه جنگ جلب کنند.
هفته پیش جفری گولدبرگ خبرنگار آمریکایی/اسراییلی گفت که پرزیدنت اوباما از لابی آیپک خواسته که آنها به نمایندگان کنگره فشار سیاسی بیاورند که از لایحه حمله به سوریه حمایت کنند. اینطور به نظر میرسد که آیپک تبدیل به یکی از مهمترین نیروهای سیاسی در واشنگتن شده که جایگاه مرجعیت و تعیینکننده پیدا کرده است. رسانههای اصلی آمریکا، اینطور نیست که همچون آیینه منعکسکننده اخبار دنیا باشند، بلکه نقش اصلی در شکلگیری گفتمان غالب داشته، و بهعنوان یکی از ارکان رژیم هستند. بهخاطر نحوه اولویت خبرها، اکثر مردم آمریکا شاید واقف نباشند که بانکیمون دبیرکل سازمان ملل و پاپ فرانسیس، مخالف حمله نظامی به سوریه هستند.
ابعاد قانونی حمله نظامی آمریکا به سوریه
حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل بهطور مشخص حمله تهاجمی یک کشور به کشور دیگر را خلاف شناخته و منع کرده است. دولت اوباما نتوانسته است از نظر حقوق بینالمللی حمله نظامی به سوریه را توجیه کند. به همین جهت، صحبت کاخ سفید خطاب به شهروندان آمریکا، معجون و مخلوطی است از خطبههای سیاسی و احساسی، ناسیونالیستی، منافع ملی و غیره. دولت آمریکا میگوید اعتبار کشور آمریکا در دنیا در خطر است؛ که ایران و حزبالله جسور خواهند شد، اعتبار آمریکا و وجهه رییسجمهوری در خطر است، که دنیا و کشورهای مختلف باید بدانند که آمریکا بلوف نمیزند، که ایماژ آمریکا مهم است.
ولی حفظ ایماژ و وجهه آمریکا بهعنوان ابرقدرت، هدف آمریکا برای تضعیف دولت اسد و تغییر توازن قوا به نفع شورشیان، ترساندن ایران و دیگران، همه و همه اهداف مختلف سیاسی- ژئوپولیتیک خودمحور است. ولی هیچیک از آنها اساس قانونی برای حمله یک کشور به کشور دیگر و ارجاع به یک بند قانونی مشخص را ندارد.
چندین حقوقدان موضع «حمله یکجانبه» اوباما به سوریه را غیرقانونی خواندهاند. دو حقوقدان از دانشگاه ییل مینویسند که در نبود اجازه سازمان ملل، هیچ کشوری حق تجاوز نظامی به دیگری را ندارد. آنها میگویند که این اصل کلی، برای پایداری صلح در دنیا و برای کشورهای مختلف از جمله خود آمریکا مهمتر از معاهدههای دیگر است. آنها میافزایند که اکنون هیچ خطری از طرف سوریه کشور آمریکا، یا ترکیه، متحد ناتو آن را تهدید نمیکند. این حقوقدانان مینویسند که پرزیدنت اوباما حق ندارد دنیا را به دوران ماقبل از منشور 1945 سازمان ملل ببرد. این منشور اجازه نمیدهد یک کشور خود را مجری قانون بینالملل تعیین کند. به عبارت دیگر، طبق قانون، یک سیستم حقوقی «امنیت جمعی» ضامن صلح جهانی است. یادآور میشود که مخالفت نمایندگان کنگره درباره جنگ، نه براساس نقض قانون بینالمللی اعلان نشده است، بلکه نگرانی آنها درباره گرفتاریهای ناشی از جنگ، نه برای جامعه آمریکاست.
اسناد و شواهد آمریکا درباره حمله شیمیایی در سوریه
سلاح شیمیایی اولینبار در 19 مارس در محله خانالعسل نزدیک شهر حلب سوریه بهکار برده شد. دولت سوریه سریع از بازرسان سازمان ملل دعوت کرد که آن مکان را بازرسی کنند. شواهد بیشتر شورشیان را مسئول میدید. مساله اتفاق خانالعسل در رسانههای آمریکایی توجه لازم را در پی نداشت. هفته پیش، پنجم سپتامبر، دولت روسیه گزارشی 100 صفحهای را منتشر کرد که در آن شواهدی ارائه شده که شورشیان مسئول سانحه خانالعسل هستند.
در 30 ماه مه، روزنامه «زمان» در ترکیه گزارشی را منتشر کرد که پلیس ترکیه 12 نفر از شورشیان سوری را با دو کیلو گاز شیمیایی «سارین» که برای حمله آماده میکردند، بازداشت کرد. هفته گذشته در ششم سپتامبر، گروه 12 نفری از مقامات بازنشسته امنیتی آمریکا نامهای به پرزیدنت اوباما نوشته و با فوریت به وی متذکر شدند که همکاران سابق آنها که در سرویس سیا مشغولند، به این نتیجه رسیدهاند که دولت بشار اسد مسئول حمله شیمیایی در 21 اوت در الغوطه نبوده است و پرونده دولت اوباما درباره ارائه شواهد لازم ناقص است. افراد سرویس سیا به این گروه 12 نفری اطمینان دادهاند که مواد شیمیایی استفاده شده در الغوطه کار ارتش سوریه نبوده و آقای جان برنن رییس سازمان سیا بهخاطر دلایل سیاسی همان اشتباه دوران عراق را تکرار میکند. این نامه میافزاید که گزارش محرمانه دولت در این مورد- که به کنگره هم ارائه شده– یک گزارش «اینتلیجنس» با شواهد نیست. بلکه بیشتر به یک گزارش سیاسی شبیه است. گزارش این گروه 12 نفری مقامات امنیتی بازنشسته، با ارائه شواهدی، شورشیان سوریه را مسئول حمله شیمیایی در الغوطه سوریه قلمداد میکند.
دکتر گارث پورتر در دو مقاله، شواهد گزارش کاخ سفید را گمراهکننده و باطل میشمرد.
آن گزارش مدعی است که مکالمه تلفنی یک مقام نظامی سوری را درباره مساله شیمیایی شنود کردهاند. اما ماموران سرویس اطلاعات انگلیس محرمانه فاش کردهاند که آنها به چنین چیزی برنخوردهاند و خود آمریکا آن نوار شنود تلفنی را تهیه نکرده، بلکه از طرف سرویس اطلاعات اسراییل به آمریکا تحویل داده شده است. البته چند روز پیش از آن روزنامه لسآنجلستایمز هم اسراییل را بهعنوان منبع شواهد مذکور معرفی کرده بود.ریز6 دکتر پورتر مینویسد برای اینکه گزارش کاخ سفید معتبر جلوه داده شود، به دروغ مدعی شده است که آمریکا نوار شنود را تهیه کرده است. علاوه بر آنکه مکالمه تلفنی چیزی را ثابت نمیکند، مقام نظامی سوری صحبتی نکرده که ارتش سوریه را متهم کرده باشد.
در ضمن با وجود اخبار اشتباه در رسانههای آمریکا، دولت سوریه در عرض 24 ساعت به مقامات سازمان ملل اجازه بازرسی منطقه الغوطه را صادر کرده بود، ولی این بازرسان بودند که تاخیر داشتند. (همان) در مقاله افشاکننده دیگری دکتر پورتر در مصاحبه با مقامات امنیتی، پی میبرد که گزارش دولت آمریکا درباره سوریه، برخلاف عرف و روال معمول در سرویسهای اطلاعاتی، با دادههای بیطرف تهیه نشده، بلکه تهیه گزارش از طرف کاخ سفید مدیریت شده بوده است که در نتیجه گزارش مذکور را سیاسی و بیاعتبار میکند.خود گزارش باید «ارزیابی اینتلیجنس» نام میداشت، ولی «ارزیابی دولت» نام گرفته بود.
نبود امضای آقای جیمز کلاپر، رییس کل سازمانهای اطلاعات آمریکا، در انتهای گزارش حاکی از آن است که کلاپر با محتوای گزارش مشکل داشته است. (همان) عدهای خاطرنشان شدند که شاید دولت آمریکا از نتیجه تحقیقات بازرسان سازمان ملل بیم دارد و سعی کرده با عجله آن را دور زده و فضای عمومی را بسیج کرده تا بستری فراهم کند که با فشار سیاسی گزارش آن بخش سازمان ملل را عقیم کند. یادآور میشود که در زمان جنگ عراق، آمریکا بهخاطر دروغهایش درباره سلاحهای شیمیایی، با تهدید آن سازمان مذکور، رییس برزیلی آن دکتر خوزه بوستانی را برکنار کرد. علاوه بر آنها، آقای دنیس کوسینیچ، نماینده مترقی کنگره، گزارش کوتاهی را منتشر کرده که ادعاهای دولت درباره سلاح شیمیایی سوریه در 10 مورد ناقص است.
ملاحظات ایران
انتخاب رییسجمهوری جدید ایران با مواضع تعامل با دنیا، شرایط جوی را در منطقه و دنیا عوض کرد و این فرآیند بهطور نانوشته توپ را در زمین آمریکا انداخته بود. در پاسخ، نومحافظهکاران و آمریکاییها برای بیاعتبار کردن رییسجمهوری دولت یازدهم و آچمز کردن ایران، دو خیزش برداشتند. چهار روز قبل از تنفیذ رییسجمهوری منتخب یکسری تحریمها در کنگره تصویب شد. قدم دوم، برنامه حمله نظامی به سوریه، متحد منطقهای ایران بود. دو هفته قبل از تهدید اوباما برای حمله به سوریه، اسناد محرمانهای در دسترس قرار گرفت که نقش آمریکا در حمله عراق با سلاح شیمیایی به ایران را در سال 1988 توصیف میکند.
دولت صدام و دولت آمریکا بهخاطر نقششان در استفاده از سلاح شیمیایی، قانون بینالمللی را پایمال کرده بودند، یعنی همان معاهده ژنو سال 1925 که این روزها دولت (و رسانههای) آمریکا به آن به کرار استناد میکند. تحلیلگر بازنشسته سرویس اطلاعاتی سیا، خانم «جودیث یافا» در مصاحبه ایمیلی به نگارنده اذعان داشت که نه تنها سازمان سیا در آن ماجرا نقش داشت، بلکه در آن مقطع سیا به دروغ طرف ایران را مسئول استفاده از سلاح شیمیایی معرفی میکرد. برای هر شهروند ایرانی خوب است که با یک جانباز شیمیایی وقت صرف کرده و احوالپرسی کند (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به انجمن حمایت از قربانیان جنگ شیمیایی).
بدون شک، اگر در آن زمان سازمان ملل متحد یک کمیته تفحص درباره این دو مجرم تشکیل داده بود، اکنون در شرایط بهتری به این مسائل میپرداختیم. اگر در آن زمان کنگره آمریکا ذرهای صداقت داشت و یک کمیته تحقیق و تفحص درباره نقش دولت متبوع خود بهراه انداخته بود و جزییات نقش آمریکا در حمله شیمیایی به ایران فاش میشد، اگر مسئولان این قانونشکنی شناخته و محکوم میشدند، امروز دولت آمریکا قامت و جایگاه قانونی و اخلاقی لازم را نمیداشت که نسبت به سلاح شیمیایی چنان موضع حق بهجانب بگیرد. تفحص جدی درباره پرونده مسئولان حمله شیمیایی به ایران، اکنون هم دیر نشده است. در هیچ جای دنیا، دادستان نمیتواند گزینشی به پرونده مجرمان بپردازد. 25 سال پیش آمریکا دستش به مواد شیمیایی آلوده بود و امسال آن را پیراهن عثمان کرده و المشنگه راه میاندازد.
استثنا درباره آمریکا
برای ناظران جهانی خارج از آمریکا این یک معماست که خودکامگی، یکجانبهگرایی و برتریجویی آمریکا تا این درجه از کجا نشات میگیرد؟ با ریشهیابی در بستر فرهنگی-سیاسی جامعه آمریکا شاید بتوان توضیحاتی یافت. در انجیل، کتاب متی، موعظه سر کوه، آیه 14 میفرماید، «شما نور جهان میباشید. شما همچون شهری هستید که بر تپهای بنا شده و در شب میدرخشد و همه آن را میبینند.» زمانی که اولین مهاجرین پیوریتن به سرزمین آمریکا آمدند، این سرزمین پناهگاهی شد برای مهاجرین اروپایی و با آرزوهای رمانتیک آرمانشهری، با ارجاع به همان «موعظه سر کوه، 14»، این سرزمین جدید و سرنوشت (رسالتی)اش را، «شهر درخشان در دامنه تپه» نامیدند. راندن سرخپوستان بومی، براساس همین ایدئولوژی «رسالت – سرنوشتساز» برتریجویی بود. بعدها البته مدرنیسم سلطه انسان بر طبیعت و سلطه انسان بر دیگری را بههمراه داشت و در قرن بیستم، این مفاهیم «رمانتیک–رسالتی–سرنوشتساز» در تاریخ اولیه آمریکا، در قالب توجیه فرهنگی امپریالیسم نو قرار گرفت. از طرف دیگر، مدتی است که تاریخدانان آمریکا مقولهای را در جامعه مطرح کردهاند بهنام «آمریکن اکسپشنالیسم»، به این معنی که آمریکا بهخاطر آزادیهای فردی، رفاه، هالیوود، تکنولوژی، وسعت کشور (و ابعاد اقتصادیاش)، در تاریخ و دنیای کنونی، منحصربهفرد و یک «استثنا» است. در این راستا، نومحافظهکاران، تعبیر وسیعتری از آن مفهوم دارند. به این معنی که بهخاطر این شرایط منحصربهفرد، کشور آمریکا دارای یک جایگاه و منزلت «استثنا در جهان» است. آنها در ذهن خود یک میثاق یا قرارداد نانوشته با دنیا تصور کردهاند که کشورشان منزلت و حق آقایی و سروری در دنیا دارد. از دیدگاه آنها، آمریکا در مقابل سازمانهای بینالملل چون سازمان ملل متحد و دیوان بینالمللی کیفر، پاسخگو نیست.
آنها معتقدند آمریکا فرای معاهدههای بینالمللی بوده و نیازی نیست که به آنها متعهد و پایبند باشد. در زمان بوش نیز بنا به همین مقوله بود که آمریکا خود را تابع معاهده ژنو مبنی بر منع شکنجه، نمیدید. در چارچوب همین منزلت «استثنا» و دکترین برتریجویی است که دولت آمریکا اعلان کرده در صورت حمله آمریکا به خاک سوریه، کشور سوریه حق عکسالعملی را ندارد و هرگونه اقدام نظامی –دفاعی از کشور خود، از طرف آمریکا یک عمل تحریکآمیز و تهاجمی محسوب میشود. در صورتیکه قرنهاست میثاقهای مختلف جهانی، دفاع از حریم خاک خود در مقابل دشمن را یک حق طبیعی
(Natural Right) میداند.
حق قانونی دفاع از خاک خود هم از اصول مرکزی منشور سازمان ملل است. بنابراین، به همین جهت است که کاخ سفید و نظام سیاسی آمریکا از نظر قانونی و معنوی نیازی نمیبینند که منتظر گزارش بازرسان سازمان ملل درباره استفاده سلاح شیمیایی در سوریه باشند. دولت آمریکا دید کاملا گزینشی نسبت به سازمان ملل و قطعنامههای آن دارد. از طرفی آن سازمان را مرجع مناسبی برای تحمیل تحریمهای گسترده علیه ایران میداند، ولی نه برای مفاد دیگر.
در پاسخ به سوال نمایندگان کنگره که چه کسی هزینه مالی حمله به سوریه را متحمل میشود، جان کری وزیر خارجه خاطرنشان شد که آن هزینه را «بعضی کشورهای عربی» قبول کردهاند. به دلیل پیشرفتهای تکنولوژیک، قدرت تخریب و انفجار سلاحهای تهاجمی آمریکا خیلی بیشتر شده و خطر استفاده از بمبهای آغشته به دیپلیتد یورینیوم (اورانیوم تخلیهشده) وجود دارد. در حال حاضر، پنج کشتی جنگی آمریکا مسلح به بمبهای «تاماهاک» در دریای مدیترانه جمع شدهاند. این موشکها هریک 5/1میلیون دلار هزینه داشته و توانایی آن را دارند که چند ساعت بر فراز هدف بچرخند، یا حتی حین پرواز تغییر مسیر دهند. موشک «تاماهک» توانایی پرواز 1600 کیلومتر مسافت را دارد– یعنی ارتش آمریکا از راه بسیار دور، بدون هیچ ریسک و خطری برای پرسنل نظامی خود میتواند نابودی و هلاکت وسیع به بار آورد. دستگاه امپریالیسم هم چون ضحاک برای استمرار هژمونی خود در دنیا، هرازگاهی نیازمند سیاست تهدیدآمیز است.
آن مارها هر دوسال در نقطهای از دنیا بمباران میطلبند. خودکامگی، جنگطلبی یا سلطه به هر شکل و فرمی، انسان را از خود بیگانه میکند. اگر غرب و آمریکا قدمهای راسخ برای صلح در سوریه برمیداشتند؛ اگر نصف آن انرژی و همتی را که صرف کمپین حمله و جنگ کرده، برای صلح و اجلاس نشست ژنو 2 صرف میکردند، مایه همبستگی و امیدواری برای کشورهای دنیا بود.
توضیح: «کویکرها» دگراندیشان مسیحی هستند که به صلح، برادری و برابری در حیات اجتماعی ایمان دارند. شخصیت ریچارد نیکسون شاید نشانه و سمبل مناسبی برای پارادوکس آمریکایی باشد. وی در یک خانواده کویکر در کالیفرنیا بهدنیا آمد، ولی مهمتر آنکه بهعنوان رییسجمهوری آمریکا، وی یکی از مدیران اجرایی دستگاه امپریالیسم بود. پرزیدنت نیکسون سرزمین و روستاهای ویتنام (و کامبوج) را در جنگ بمباران کرد و رییسجمهوری منتخب مردم شیلی دکتر سالوادور آلنده را با کودتای نظامی سرنگون کرد.
ابتکار:عقب نشینی از جنگ، پیشروی به سمت صلح
«عقب نشینی از جنگ، پیشروی به سمت صلح»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛گرچه اخبار سوریه مدتی است در صدر اخبار جهان رخ مینماید اما صدای طبل جنگ این روزها رو به خاموشی گذاشته است یا حد اقل به نظر میرسد که امید به عدم وقوع این حادثه تلخ برای مردم سوریه اکنون بیشتر از روزهای قبل است.
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا اولین بار در سخنانی که بعداً ادعا شد نوعی استدلال لفظی بوده بحث از وجود شرطی برای پیشگیری از جنگ احتمالی آمریکا و هم پیمانانش علیه سوریه را پیش کشید بحثی که بی درنگ مورد استقبال روسیه، ایران و حاکمان دمشق قرار گرفت. پس از آن نیز فرانسه و آمریکا طرح صلح در قبال تحویل سلاحهای شیمیایی سوریه و پیوستن این کشور به کنوانسیون منع گسترش سلاحهای میکربی و شیمیایی را جدی تر مورد توجه قرار دادند. اکنون گمان میرود با روند موجود، کشورهای دخیل در بحران سوریه منفعت خویش را بیشتر در صلح میجویند و حد اقل فعلاً گزینه ی جنگ از روی میز طرفهای درگیر کنار گذاشته شده است.
اوباما رئیس جمهور ایالات متحده که پیشتر از وجود خطوط قرمز برای دولت سوریه در رابطه با کاربرد سلاح شیمیایی سخن گفته بود پس از استفاده از این سلاحها که به ادعای مقامات آن کشور توسط نیروهای دولتی دمشق بر علیه غیر نظامیان به کار رفته بود، خود را مجبور به نشان دادن واکنش میدیدند چرا که میپنداشتند در غیر این صورت اعتبار گفتهها و تهدیدات کاخ سفید زین پس در جهان زیر سؤال خواهد رفت. در حالی که چنین پنداری وقوع جنگ را توجیه مینمود ولی از سوی دیگر، مشکلاتی چه در صحنه داخلی و چه در عرصه جهانی، بر سر راه این رخداد وجود داشته و دارد که از سوی دولتمردان واشنگتن نمیتوانست مورد غفلت واقع شود. باراک اوباما با این که در مصاحبه با شش شبکه تلویزیونی آمریکا به ادامه استدلالهایش درباره جنگ دیگری در خاور میانه پرداخت ولی اظهار نظر وی در مورد طرح صلح روسیه آنچنان پررنگ بود که افکار جهانی توانست ندای صلح را از پس آن بشنود.
اوباما که از ابتدا نمیخواست بار این جنگ را یک تنه بر دوش بکشد و به همین خاطر تصمیم گیری در مورد آن را به عهده سنا و کنگره نهاد، متوجه بود که هم افکار عمومی آمریکا و هم اکثریت کنگره در ائتلافی فرا حزبی متشکل از نمایندگان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، مخالف بروز جنگ هستند. به ویژه پس از طرح صلح پیشنهادی از سوی پوتین، کار وی در قانع نمودن افکار عمومی در توجیه جنگ و تحمیل هزینههای سرسام آور آن بر دوش مالیات دهندگان آمریکایی بیش از پیش سخت تر مینمود.
اوباما گرچه خود را مصمم به جنگ نشان میداد و وزیر خارجه اش را به جهت جلب نظر قدرتهای بزرگ و کشورهای دیگر دخیل در بحران سوریه به مأموریتی دیپلماتیک در این زمینه فرستاد ولی میدانست که در صورت مخالفت کنگره با اعلان جنگ، شکست سیاسی بزرگی خواهد خورد که مشکلاتی را برای او و همفکرانش به وجود خواهد آورد که حد اقل آن از دست رفتن ابهت و هیمنه کاخ سفید خواهد بود. در صحنه خارجی نیز پوزیتیویستهای آمریکایی هنوز منفعت کشور خود و حتی اسرائیل را در این جنگ به صورت قطعی نیافته بودند.
حکومت اسد گرچه مخالف جدی اسرائیل در منطقه به شمار میآید و نزدیکی این جمهوری عربی با روسیه جایی برای آن کشور در توافق با غرب را قابل تصور نمینماید ولی به نظر میرسد این دشمن سکولار که رفتاری قابل پیش بینی و معطوف به حفظ ثبات و منافع خویش دارد برای آمریکا قابل هضم تر باشد تا قدرت گرفتن گروه تروریستی النصره که نشان داده در پیروی از القاعده به هیچ عرف سیاسی، اخلاقی و انسانی پایبند نیست.
گروههای آمریکایی طرفدار اسرائیل نیز که از ادامه این جنگ داخلی در سوریه منتفع میشوند گرچه از حمله ای محدود به دمشق که توازن قدرت- که هم اکنون به نفع نیروهای وفادار به اسد است- را به نفع نیروهای مخالف تغییر دهد خشنود به نظر میرسند ولی ترس از دست بالا گرفتن گروههای تکفیری حتی میتواند آنها را نیز در قبال این جنگ به رفتاری محتاطا نه سوق دهد.
از سوی دیگر روسیه نیز اکنون به عنوان نیروی مبتکر صلح در صحنه بینالملل میتواند از یک طرف منافع خویش در سوریه را حفظ نماید و از بروز جنگ جلوگیری کند و ازسوی دیگراز فشار کشورهای غربی به سبب حمایتهایش از اسد، بکاهد. جمهوری اسلامی ایران نیز که از ابتدا همراه با متحد همیشگی اش بوده است و اقدامات ضد صهیونیستی خود را در همکاری با مجموعه دمشق و حزب الله سامان میداده است، از این طرح که به نظر میرسد در سازمان دادن آن با روسیه همکاری داشته است ناراضی نیست.
دولت بریتانیا نیز که در اقدامی غیر منتظره از سوی مجلس آن کشور از دخالت در جنگ منع شده بود اکنون میتواند به بهانه صلح در سوریه، نقش خود را در روابط جهانی به منصه ظهور بگذارد. پاریس نیز که پیشتر حضور خود در جنگ احتمالی علیه سوریه را منوط و مشروط به دخالت آمریکا دانسته بود در نگرانی از واکنش افکار عمومی فرانسه در همراهی با بریتانیا خواهان خلع سلاح شیمیایی دولت اسد است.
حکومت دمشق نیز که در داخل سخت مشغول مبارزه با گروههای مخالف، ارتش آزاد و تروریستهای النصره، است و باز شدن جبهه خارجی و حتی قرار داشتن دائمی در موقعیت تهدید به جنگ میتوانست آن را به پراکندگی نیروها و نهایتاً ضعف در مقابل مخالفان مسلح بکشاند با ترغیب ایران و روسیه مایل به پذیرش طرح مذکور است. قبول این طرح از سوی دولت سوریه حتی میتواند سرآغاز اصلاحات دموکراتیک و طرح آشتی ملی در قالب کنفرانس صلح ژنو 2 یا طرح ابتکاری دیگری در آن کشور باشد.
اما شاید کشورهایی همچون قطر، عربستان و ترکیه که از همراهان منطقه ای آمریکا در جنگ احتمالی بودند از این رویکرد جهانی ناخشنود باشند. قطر و عربستان که خود را همراهان ایدئولوژیک گروههای مخالف حکومت علوی اسد حتی گروههای تکفیری میدانند و از قدرت گرفتن تشیع وحشت دارند در این بین فقط به سرنگونی اسد میاندیشند چرا که حتی گروههای تروریستی نیز در صورت حاکمیت بر سوریه یا بخشی از آن میتوانند در ردیف هم پیمانان آنها به حساب آیند. ترکیه نیز که اندیشه احیای امپراطوری عثمانی ولی از نوع مدرنش را در سر دارد، میپندارد که گروههای مخالف در صورت رسیدن به قدرت در سوریه میتوانند عوامل کارآمدی جهت عملی نمودن این رؤیا باشند.
نهایتاً این که قدرت دیپلماسی به نظر میرسد اکنون بر جنگ طلبی غلبه کرده و قدرتهای جهانی یا به سبب ابتکار یا خلاصی از مخمصه مخالفتهای داخلی از طرح صلح رضایت بیشتری دارند تاجنگ و نمیپسندند که بار دیگر بحث از جنگ به میان آید یا حد اقل گمان نمیرود با این روند در آینده نزدیک هیچ میلی به جنگ در قدرتهای بزرگ درگیر در این مناقشه قابل مشاهده باشد.
دنیای اقتصاد:پیامدهای اجتماعی فساد اقتصادی
«پیامدهای اجتماعی فساد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترسیداحمد میرمطهری است که در آن میخوانید؛این یک واقعیت است که مشکلات و تهدیدات ناشی از فساد موجب برهمخوردن ثبات و امنیت جامعه میشود و به سنتها و ارزشهای دینی و اخلاقی لطمه میزند، توسعه پایدار را ناممکن کرده و حاکمیت قانون را تضعیف و عدالت را دستنیافتنی میکند.
بعد از اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که مدتی جامعه را در شوک فرو برده بود، اخیرا منابع رسانهای دست به انتشار اطلاعات جدیدی زدهاند و ارقام جدید آنقدر نجومی است که باور آن سخت است. هرچند موارد تازه توسط مقامات قضایی کشور بررسی و تایید و منجر به صدور حکمی نشده است، ولی تا همین جا و در این وانفسای اوضاع رکود تورمی که دامنگیر اقتصاد است و برای مردمی که با بیکاری و افزایش قیمتها دست و پنجه نرم میکنند و وضعیت معیشتی آنها آسیبپذیر شده است میتواند به باورها و دیدگاههای مردم نسبت به صحت جریان امور لطماتی وارد کند که سالها زمان میبرد تا اصلاح و اعتماد اولیه به جای خود برگردد و از این گذشته کسب غیرقانونی ثروت فردی میتواند به نهادهای مردم سالار، اقتصاد ملی و حاکمیت قانون ضربه زند. کنفوسیوس، حکیم چینی، قرنها قبل گفته است: «در کشوری که به نیکی اداره میشود فقر باعث شرم است، اما در کشوری که در آن نادرستی است این ثروت است که مایه شرمساری است».
در همه جای دنیا با «دارا شدن من غیرحق» یا «اختلاس اموال و ارتشاء» و «تطهیر عواید ناشی از جرم» و حتی «اختفاء» داراییهای حاصله از فعالیتهای مجرمانه مبارزه میشود و برای برخورد با این جرائم راهکارهایی وجود دارد و میتوان از تجربیات سایر کشورها و حتی سازمان ملل یا هر نهاد دیگری که در این زمینه فعال است بهره برد و زمینه اجرایی کردن آن را در کشور مهیا کرد. نهایت آنکه فساد و اختلاس ویرانگر است، قبل از آنکه نهادینه شود باید آن را متوقف و ریشهکن کرد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد