جهانگیری در پاسخ به انتقادات قرار گاه خاتم الانبیاء:

قرارداد خرید کشتی برای سال 2008 است و جدید نیست

سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه

گشایش اقتصادی یا گزارش اقتصادی!؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقالبه‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دهه کرامت الگوی احیای ظرفیت های فراموش شده»،«گشایش اقتصادی یا گزارش اقتصادی!؟»،«کابوس اوراق مشارکت سررسید شده»،«خودمعصوم‌پنداری!»،«تحول سبک زندگی با مدیریت شهری»،«خواسته‌های کری»،«توافق برای تعویق یک جنگ قریب‏‎الوقوع»،«از توفیقی دعوت کنیم»،«مشکلات ایرانیان خارج از کشور و دولت تدبیر و امید»،«درباره واگذاری طرح‌های نیمه تمام» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۹۷۵۵۲
گشایش اقتصادی یا گزارش اقتصادی!؟

خراسان:دهه کرامت الگوی احیای ظرفیت های فراموش شده

«دهه کرامت الگوی احیای ظرفیت های فراموش شده»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛گویا رابطه شادی و نشاط با دین هنوز برای خیلی از افراد جامعه روشن نشده است و در این ماجرا البته نمی توان و نباید نقش علمای دینی را نادیده گرفت که اگر نگوییم ایشان و دیگر کارشناسان علوم دینی در تبیین رابطه شادی و نشاط با دین برای مردم کوتاهی کرده اند حتماً می توانیم ادعا کنیم در رساندن پیام این گونه مسائل مهم به عموم جامعه مسامحه و کم کاری هایی داشته و دارند. مصادیق بارز روشن نبودن رابطه دین با شادی و نشاط در زندگی مردم کم نیست و البته مهم تر این که حتی مفاهیم شادی و نشاط مطابق با شأن و فطرت و کرامت انسانی نیز برای آحاد جامعه آنچنان که باید از سوی علما و کارشناسان مورد ارزیابی و تبیین قرار نگرفته است. این در حالی است که برای برگزاری مجالس حزن و اندوه و ماتم و غمگساری فراوان راه و روش و آدم های ارائه دهنده این راه و روش های گاه من درآوردی و بی اساس وجود دارد و هر چه می خواهند در جامعه جولان می دهند که البته پرداختن به این موضوع مجالی مبسوط می طلبد و باید کارشناسانه بدان پرداخت.

 اما غرض از این مقدمه، شکرگزاری به درگاه خداوند به خاطر هدایت دل هایی پاک است که از سر عشق و معرفت از مبارک هنگامه سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) کریمه اهل بیت و میلاد حضرت شاهچراغ تا مبارک هنگامه سالروز ولادت سلطان سریر ارتضا حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را «دهه کرامت» خواندند و بر این «دقیقه» آن چنان عاشقانه همت و اصرار ورزیدند که اگر چه چند سالی بیش نیست این نام بامسما بر این دهه مبارک گذارده شده اما در همین فاصله کوتاه شاید کمتر جایی از ایران پهناور یافت شود که با جشنواره بین المللی امام رضا(ع) و دهه کرامت آشنا نباشد از پایتخت معنوی ایران، مشهد عزیز گرفته تا تهران و شهرهای کوچک و بزرگ و حتی شهرهای مرزی و به برکت این دهه مبارک چه جلسات و مراسم باشکوهی در جای جای ایران عزیز برگزار می شود.

چشمه فیاض و پربرکت

برگزاری ده ها جلسه علمی پژوهشی «معرفت افزا» درباره شناخت خداوند و رسول خدا و اهل بیت مکرم ایشان و آشنایی با سیره و روش این منادیان و پرچمداران حقیقی یکتاپرستی و توحید و نبوت و معاد و معنویت و تهیه و ارائه مقالات وزین و سنجیده علمی و چاپ کتاب های گرانسنگ و فخیم و دانش افزا و همچنین پاسخ به سوالات و ابهامات و شبهات تنها بخشی از برکات شکل گیری و ساماندهی این دهه مبارک است. این روزها کمتر کسی است که از میان اخبار و گزارش های متعددی که درباره برنامه های اجرا شده در دهه کرامت منتشر می شود خبر و گزارشی نشنیده باشد. در این دهه عزیز که به ولادت سه مولود گرانقدر و سرآمد آنان یعنی به میلاد پربرکت امام رضا(ع) آن قله عبودیت به درگاه ذات احدیت و آن هشتمین جلوه امامت و ولایت و آن مظهر عشق و عرفان و رضایت، مزین است صدها جلسه شعرخوانی و مشاعره با مضامین بلند شهودی و عرفانی و عشق به مقام ربانی اهل بیت(ع) و خصوصاً امام رضا(ع) به زبان ها و گویش های گوناگون برگزار می شود که ناگفته پیداست که حداقل فایده برگزاری چنین جلساتی ترویج و تعمیق شور و اشتیاق و معرفت و عاطفه دینی و وجدانی در سطوحی از جامعه است.

با برنامه ریزی هایی که در طول سال تا رسیدن به دهه کرامت طراحی می شود علاوه بر این ها صدها جلسه ارائه و معرفی آثار هنری در جای جای ایران اسلامی برگزار می شود که این خود زمینه ای بس مناسب برای کشف و شکوفایی استعدادهای هنری نوجوانان و جوانان این دیار تمدن خیز و فرهنگ پرور و هنرآفرین است، برگزاری مسابقات داستان کوتاه، جشنواره جلوه های فرهنگ رضوی در مطبوعات، فیلم کوتاه، پویانمایی، تئاتر، عکس، نقاشی و خوشنویسی، خاطره نویسی، چاوش خوانی و... و در کنار همه این ها خلق آثار و دلنوشته های برآمده از ایمان و باور و معنویت گرایی و ارادت به اهل بیت(ع) در شکل و شمایل و قالب «نامه ای به امام رضا(ع)» و همچنین آذین بندی شهرها که البته باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد همه و همه از جمله برنامه هایی است که نه تنها به ایجاد و افزایش معرفت و شور و نشاط دینی در بین آحاد مردم کمک می کند بلکه این دهه و برنامه های آن عاملی موثر شده است برای ایجاد و بسط شور و شادی و نشاط و جنب و جوشی عاشقانه برای معرفت بیشتر و ایجاد فرح و شادمانی و بهجت و نشاط در عرصه های گوناگون زندگی که البته با برنامه ریزی های دقیق تر، کارشناسانه تر، گسترده تر و اثرگذارتر و عمق بخشیدن بیشتر به مبانی معرفتی این برنامه ها می توان شاهد تأثیرگذاری هر چه بیشتر برنامه های پرفایده، جذاب و موثر دهه کرامت بر سطوح مختلف جامعه بود.

نهال بنشسته بر جویبار دل ها

به هر صورت نهال جشنواره امام رضا(ع) و دهه کرامت چند سالی بیش نیست که بر دل های پاک و جویبارهای مصفای جان های ایرانیان کاشته شده، پا گرفته، قد کشیده و به ثمر نشسته است و البته که نگاه کارشناسانه تر و دقیق تر و حمایت همه جانبه مسئولان از این اقدام مردم محور و معنویت مدار می تواند هر چه بیشتر موجب ثمردهی این نهال خوش ریشه و به ثمر نشسته شود.

روشن است که در کنار همه این برنامه های خوب و موثر، ترغیب مردم و مسئولان به انجام کارهای خداپسندانه و نیک اندیشانه و خیرخواهانه در دهه کرامت می تواند آثار ملموس تری در زندگی مردم بر جای بگذارد. معلوم است که برگزاری جشن هایی مانند جشن گلریزان و آزاد کردن زندانیانی که به خاطر جرایم غیرعمد و ناتوانی از پرداخت مبالغی در بندند، تهیه جهیزیه برای دختران دم بخت خانواده های کمتر برخوردار، دستگیری از یتیمان و کم بضاعتان، سرکشی به خانه های سالمندان و شیرخوارگاه ها، عیادت بیماران، ایجاد صلح و آشتی بین مردمان و رفع اختلافات، گشاده رویی و بخشش، آمد و شد با فامیل و وابستگان و صله رحم و گره گشایی از کار مردمان و ده ها و صدها کار نیک و خیر دیگر در کنار زیارت هر چه عاشقانه تر و عارفانه تر فاطمه معصومه(س)، شاهچراغ و علی بن موسی الرضا(ع) در هنگامه ولادت این بزرگواران در دهه کرامت همه و همه می تواند به افزایش معرفت و معنویت گرایی و عرفان واقعی، همگرایی و نوع دوستی و صد البته ایجاد فرح و نشاط و شادمانی و بهجت در جامعه کمک شایان توجهی کند.

و چه بسیار ظرفیت های فراموش شده

اما نکته قابل توجه و تأمل این که نه تاریخ ولادت حضرت معصومه و شاهچراغ و نه سالروز ولادت ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در تاریخ ناپیدا بوده است و نه کسی در میمنت و مبارکی این مولودهای پاک و آسمانی و میمنت و مبارکی ولادت و وجود دیگر اهل بیت(ع) شکی داشته است و دارد اما چرا تا به حال پس از این سال های طولانی کسانی به فکر برگزاری چنین دهه ها و مناسبت های گرانقدری آن هم به این شکل و تراز نیفتاده اند و اگر در برهه ای از تاریخ چنین مراسمی بوده و ما خبر نداریم چرا تا به حال احیا نشده به هر صورت هر چه هست این مسئله بسیار قابل تأمل است که خصوصاً چرا در همین حدود سی و پنج سال گذشته از پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام مردمسالاری دینی در قالب جمهوری اسلامی در ایران به این گونه مسائل توجه بایسته ای نشده است.

نام گذاری و سامان دهی دهه مبارکی به نام دهه کرامت و اجرای برنامه های مفید و موثر در این مناسبت های بسیار پرمیمنت طی همین چند سال به خوبی نشان می دهد که با استفاده از ظرفیت های بسیار زیاد مناسبت های ملی و دینی مانند نوروز و مهرگان و زاد روز مفاخر علمی و هنری و ادبی پرشمار این سامان از جمله بوعلی و ابوریحان و خیام و رازی و فارابی و ناصر خسرو و خواجوی کرمانی و خاقانی و ابوسعید و مولانا و فردوسی و سعدی و حافظ و برتر از همه اینان ولادت و بعثت پیامبر عظیم الشأن و ولادت ائمه اطهار و عید غدیر و عید فطر و نیمه شعبان و... که متأسفانه قدر واقعی این مناسبت ها همچنان ناشناخته مانده می توان حرکت های بسیار موثری در جهت معرفت افزایی، معنویت گرایی و عرفان واقعی، همدلی و همگرایی، عشق و محبت و دوستی و شادی و نشاط و بهجت و شادمانی در جامعه سامان دهی و اجرا کرد و با استفاده از ظرفیت های پرشمار و بسیار قابل توجه و ارزشمند تمدنی و فرهنگی و دینی کشورمان، فراوان ضعف ها، کاستی ها و خلاءهای معرفتی فرهنگی موجود را از بین برد و با استفاده از این ظرفیت های بی بدیل علاوه بر استفاده بهینه و افزودن بر پویایی و به روز کردن آن ها، هر لحظه بر غنای معرفتی، فرهنگی و تمدنی جامعه ایران عزیز افزود. و ختم کلام این که مبارک دهه کرامت به کام دل و جان همه هموطنان شیرین باد.

کیهان:گشایش اقتصادی یا گزارش اقتصادی!؟

«گشایش اقتصادی یا گزارش اقتصادی!؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می‌خوانید؛از ویژگی‌های شاخص یک مسلمان، وفای به عهد و اداء امانت است تا آنجا که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمایند: «مسلمان در دو چیز خیانت نمی‌کند حتی در مقابل کافر؛ یکی اداء امانت و دیگری وفای به عهد». با این مقدمه اگر رای مردم را امانت بدانیم- که به یقین هست و از بزرگترین امانتها هم هست- و اگر تبلیغات انتخاباتی را نوعی تعهد و قرار با مردم بدانیم، پای‌بندی به آن امانت و این عهد، به یقین تکلیف خدشه‌ناپذیر دولتمردان و علامت صداقت و سلامت آنان است. چرا که رای مردم بر اساس آن عهدها و قول‌ها شکل گرفته و دولتی تشکیل شده است. از جمله مهمترین مطالبات عمومی در انتخابات اخیر، گشایش در امور اقتصادی بود.امری که مورد تاکید ویژه رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت و در راس تکالیف و ماموریت‌های دولت یازدهم قلمداد شد. همین امر سبب شد که بخش مهم تبلیغات انتخاباتی نامزدها- و به ویژه رئیس‌جمهور محترم- به ترسیم مشکلات اقتصادی و ارائه راهکارهای مربوطه اختصاص یابد.

هنوز مردم «کلید تدبیر» جناب روحانی را فراموش نکرده‌اند که با آن وعده گشایش در امور را داد. یکی از مهمترین وعده‌های رئیس‌جمهور محترم وعده «گشایش صد روزه» در امور اقتصادی مردم بود و قرار شد افزون بر برنامه‌های بلندمدت و ریشه‌ای دولت محترم، در صد روز نخست کاری دولت، گشایشی محسوس و ملموس در امور معیشتی مردم حاصل شود. این وعده و وعده‌های مشابه پس از آنکه به پیروزی 7/50 درصدی در انتخابات منجر شد، در ایام اخذ رای اعتماد وزرا از کابینه هم ادامه یافت. دغدغه‌‌های مهم مردم و نمایندگانشان در عرصه اقتصاد به صراحت از وزرای مربوطه پرسیده شد و همه این دغدغه‌ها با پاسخ‌های امیدوارکننده‌ای مواجه شد. دغدغه‌های مهمی چون استمرار طرح‌ عظیم مسکن مهر، استمرار یارانه‌های نقدی، عدم افزایش قیمت کالاهای اساسی و خدمات دولتی و حتی کاهش قیمت‌ها از جمله این دغدغه‌ها بود.

پاسخ‌های مثبت وزرای پیشنهادی به طور طبیعی اعتماد چشمگیر نمایندگان محترم را بدنبال داشت و صد البته مسئولیت مضاعف وزرای منتخب را. اما به فاصله کوتاهی، نخست از سوی اشخاص و رسانه‌های همسو با دولت و سپس از سوی برخی مسئولین دولتی بنای ناسازگاری و بازگشت از وعده‌های داده شده آغاز شد! خلف وعده‌ای که در تضاد کامل و آشکار با وعده‌های چند روز قبل وزرا به نمایندگان مردم بود. مسکن مهر که قرار بود برای خانه‌دار شدن محرومان و بی‌خانه‌ها راه علاجی باشد و قول و وعده‌های اکید و موکد درباره آن به مردم و نمایندگانشان داده شده بود، به یکباره به عنوان عامل اصلی تورم معرفی شد! و وزیر مسکن و شهرسازی صراحتا اعلام کرد که مردم یا مسکن مهر را بخواهند یا مهار تورم را! هر چند که کمیسیون مربوطه در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که مستندات ارائه شده برای این ادعا، فاقد ارزش اثباتی بوده است اما این روند متوقف نشد و هر روز حرف و حدیث‌ تازه‌ای درباره مسکن‌مهر مطرح شد به گونه‌ای که سر جمع آن‌ها را باید باقی ماندن اسم این طرح و تعطیل عملی آن دانست! و برای پشتیبانی رسانه‌ای و هموار کردن جاده این خلف وعده در رسانه‌ای همسو با دولت نوشتند: « اساسا چه ضرورتی دارد که همه مردم صاحب‌خانه باشند! در بسیاری از کشورهای پیشرفته مردم دنبال صاحبخانه شدن نیستند و این فرهنگ غلطی است که در ایران رایج است!»

قرار بود قیمت کالاهای اساسی و خدمات دولتی رشد نکند اما به تازگی در اظهارنظر شگفت‌انگیزی قیمت برق در سراسر جهان 5 تا 7 برابر ایران عنوان شده است! و با گلایه از این فاصله زمزمه افزایش قیمت برق آغاز شده است.

بحث افزایش مجدد قیمت بنزین در سخنان برخی مسئولان و نمایندگان شنیده می‌شود! یکی از نمایندگان مجلس تاکید کرده که: «افزایش قیمت بنزین ضروری است و مردم توان پرداخت قیمت بیش از این را دارند(!) و البته افزایش قیمت بنزین هیچ تاثیری در افزایش قیمت‌ها در جامعه نداشته و صرفا تاثیر اندک روانی دارد»! سخنانی که نشان‌دهنده فاصله عمیق گوینده با وضع آحاد جامعه و عدم درک مشکلات روزمره مردم و حتی تاثیر آشکار افزایش قیمت بنزین بر همه کالاها و خدمات است.

قول داده‌ بودند طرح هدفمندی و پرداخت یارانه نقدی به همان شکل سابق ادامه پیدا کند اما از یک‌ سو دائما دم از کمبود بودجه‌ برای ادامه پرداخت یارانه‌ها سخن می‌گویند و از دیگر سو مکررا تاکید می‌شود که پرداخت یارانه‌ها تا پایان سال ادامه خواهد داشت! یعنی سال بعد سیاستی دیگر در پیش خواهد بود! آیا این به معنی اعتبار قول مسئولان فقط برای چند ماه است؟! چند ماهی که اتفاقا در آن انتخابات برگزار شد؟!

هفته قبل هم رئیس‌جمهور محترم از ارائه گزارشی در صدمین روز تشکیل دولت به مردم سخن گفت که ظاهرا این «گزارش» به جای آن «گشایش» در امور اقتصادی نشست!

اکنون جای این پرسش از مقامات محترم دولتی است که اگر قبل از انتخاب و یا قبل از رای اعتماد همین حرفها را درباره مسکن مهر، یارانه‌ها، بودجه و... مطرح می‌کردید آیا اقبال مردم و رای اعتماد نمایندگان را به دست می‌آوردید؟! یقینا و بنا به توصیه رهبر معظم انقلاب، مردم انتظار گشایش فوری در امور را ندارند و با صبر و مدارا، دولت را در حل مشکلات همراهی می‌کنند اما از دولت هم انتظار ندارند که در همین اول راه در وعده‌هایی که به مردم داده و روی آن تاکید ورزیده است، تغییر ایجاد کند.

جمهوری اسلامی:کابوس اوراق مشارکت سررسید شده

«کابوس اوراق مشارکت سررسید شده»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛براساس گزارش بانک مرکزی در چهار سال آینده باید 32 هزار میلیارد تومان بابت اصل و سود اوراق مشارکت به مردم پرداخت شود. این گزاره به تنهایی می‌تواند و باید نگرانی‌های فراوانی برای مسئولان اقتصادی کشور ایجاد کند چراکه چنین میزانی از بدهی در اقتصاد امروز ایران معنایی جز افزایش تورم ندارد مگر اینکه مسئولان تدبیری مناسب برای حل آن بیندیشند.

بنابر آمارهای رسمی ارائه شده توسط بانک مرکزی، طی سال 91 بالغ بر یکهزار و هفتصد میلیارد تومان از اوراق مشارکتی که طی سال‌های 87 و 88 فروخته شده، سررسید ‌شده است.

بخش عمده‌ای از این اوراق متعلق به شرکت‌های دولتی یا وابسته به دولت است که قاعدتاً در موعد بازپرداخت اصل مبلغ این اوراق باید از محل درآمدهای طرح‌هایی که با پول اوراق مشارکت فروخته شده ساخته شده‌اند، پرداخت گردد.

از سوی دیگر آمارهای رسمی همچنین نشان می‌دهد تعهد اوراق مشارکت سررسید شده در سال 92 به رقمی در حدود 8233 میلیارد تومان خواهد رسید.

در سال 88 در مجموع 1049 میلیارد تومان، در سال 89 نیز 2120 میلیارد تومان از اوراق مشارکت با موضوع مسکن مهر و طرح‌های وزارت نفت و نیرو، 15 هزار و 680 میلیارد تومان اوراق مشارکت سه و چهار ساله توسط دولت و شهرداری‌ها فروخته شده است. در سال 90 نیز 4486 میلیارد تومان اوراق مشارکت توسط دولت و شهرداری‌ها فروخته شده که از این میزان سررسید 4448 میلیارد تومان مربوط به سال 94 خواهد بود.

از ابتدای سال 91 تا پایان آذرماه سال گذشته 6430 میلیارد تومان اوراق مشارکت از سوی دولت و شهرداری‌ها به فروش رفته که از این میزان سررسید 2513 میلیارد تومان (اوراق مشارکت بانک مرکزی) مربوط به سال 92 است. به این ترتیب با در نظر گرفتن نرخ سودهای 5 تا 20 درصدی اوراق مشارکت فروخته شده طی این سال‌ها، رقم کل تعهد دولت طی چهار سال آینده به حدود 32 هزار میلیارد تومان خواهد رسید.

از آنجا که بنابر محاسبات انجام شده، عمر متوسط ساخت طرح‌های عمرانی در کشور ما متأسفانه کمی بیشتر از 8 سال است به راحتی می‌توان پیش‌بینی کرد که طرح‌های عمرانی که این اوراق مشارکت طی سال‌های 87 تا 89 برای تأمین منابع مالی آنها فروخته شده است هنوز به اتمام نرسیده‌اند تا بتوان امید داشت ناشران اوراق از محل درآمدهای آن طرح‌ها اصل مبلغ این اوراق را بازپرداخت کنند و از آنجا که طی چند سال اخیر خصوصاً سال‌های 90 و 91 دولت به علت اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها و بی‌انضباطی‌های مالی همواره با کسر بودجه دست به گریبان بوده است، نمی‌توان انتظار داشت دستگاه‌های دولتی ناشر اوراق مشارکت این امکان را داشته باشند که اصل مبلغ اوراق سررسید شده را از محل منابع داخلی خود پرداخت کنند.

نتیجه این شرایط چه خواهد بود؟ خیلی روشن است. افزایش بدهی شرکت‌های دولتی به شبکه بانکی کشور! چرا که بنابر مقررات موجود در شرایطی که ناشران اوراق مشارکت امکان بازپرداخت اصل مبلغ را در سررسید نداشته باشند، این مبالغ در قالب قرارداد جدیدی به تسهیلات پرداخت شده بانک به ناشر اوراق تبدیل می‌شود. براین ارقام می‌توان مطالبات معوق چندین هزار میلیاردی بانک‌های خصوصی و دولتی را از شرکت‌های دولتی اضافه کرد که در حکم بدهی دولت به شبکه بانکی خواهد بود.

ناگفته پیداست که چنین شرایطی در سال‌های آینده بار مالی فراوانی را بر دوش دولت خواهد گذاشت که رهایی از آن تقریبا ناممکن است مگر اینکه دولت بتواند با اتخاذ تدابیر خاصی از متراکم شدن بدهی‌ها و تعهدات قبلی جلوگیری کند. در غیر این صورت این تعهدات آثار خود را به صورت کسری بودجه دائمی بروز خواهد داد که منجر به تورم می‌شود.

نگرانی‌ها زمانی اضافه می‌شود که بدانیم یکی از علل اصلی تورم ساختاری در کشور ما همواره کسر بودجه دولت و روش‌های نادرستی بوده که برای جبران این کسری بکار گرفته شده است.
از این رو انتظار می‌رود دولتمردان با تدوین یک برنامه میان مدت راهکارهایی برای خلاصی از این تعهدات و ایجاد توان بازپرداخت این بدهی‌ها توسط خود دستگاه‌های فروشنده فراهم آورند. ارتقای سطح بهره وری، کاهش طول عمر طرح‌ها و تأمین مالی از طریق روش‌های ارزان‌تر می‌تواند از جمله این راهکارها باشد.

هر چند فرا رسیدن زمان سررسید اوراق مشارکت سررسید شده می‌تواند یک کابوس باشد، ولی گفتگوی تلویزیونی رئیس‌جمهور در شب چهارشنبه گذشته که با امیدواری فراوان درباره مسائل اقتصادی سخن گفت، این نوید را می‌دهد که دولت "تدبیر و امید"بتواند بر این کابوس فائق آید و سایر مشکلات اقتصادی را یکی پس از دیگری از میان بردارد. دکتر روحانی در اظهارات تلویزیونی خود چند بار از "ستاد اقتصادی دولت" نام برد. این عنوان، نشان دهنده وجود یک اطاق فکر اقتصادی در دولت است که امری مبارک می‌باشد واز بهره‌مندی از خرد جمعی در مسائل اقتصادی خبر می‌دهد، چیزی که در دولت‌های نهم و دهم وجود نداشت و اگر به درستی از آن استفاده شود می‌تواند دولت یازدهم را در فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی یاری نماید.

رسالت:خودمعصوم‌پنداری!

«خودمعصوم‌پنداری!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛خودمعصوم‌پنداری چیست و در حوزه سیاست چه معنا و تبعاتی دارد؟

مارقین و ناکثین در دوران حضرت علی(ع) مصداق سیاسی پدیده خودمعصوم‌پنداری بودند. آنها با بهانه گرفتن یک موضوع سیاسی بر طبل تفرقه در میان امت اسلام کوبیدند و حال آنکه خود می‌دانستند حق چیست و اهل آن کدام هستند. اما مشتی جاهل را پشت سر خود جمع کردند و تا مرز نابودی پیش رفتند. خود معصوم‌پنداران همه را اهل معصیت می‌دانند الا خودشان را، آنها از معصیت‌کارترین عناصر روزگار خودشان هستند.

"پیراهن عثمان" بهانه‌ای شد تا شمار زیادی از مسلمانان در جنگ جمل به خاک و خون کشیده شوند و سران بهانه‌جوی آن هم سرمایه، آبرو و جان خود را بر آن نهند. موضوع حکمیت نیز بهانه‌ای شد تا جمعی تبهکار بر امام حق بشورند و جنگ نهروان را برپا کنند. هر دوی این جماعت حاضر نبودند در گفتگوهای سیاسی، موضوع قتل عثمان و مسئله حکمیت روشنگری شود و هر سفیری را که در جهت روشنگری گام برمی‌داشت، ‌می‌کشتند.

متأسفانه ما در انقلاب اسلامی گرفتار شبهه جماعتی بودیم که بر سبیل "جمل" و "نهروان" گام برمی‌داشتند و با کمک بوق‌های اجنبی در تولید "بهانه" و "شبهه" برای راه‌اندازی جنگ و خونریزی لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند.

پدیده لیبرال‌ها و اتحاد آنها با منافقین در صدر تاریخ انقلاب اسلامی و راه‌اندازی جنگ داخلی و ترور و انفجارهای روزهای اول انقلاب که 17 هزار نفر از مردم ایران را به کام مرگ کشید، عبرت‌آموز است.

سران خودفروخته آنان تا آنجا پیش رفتند که در کنار صدام و نیروهای چندملیتی آن 8 سال علیه مردم ایران ظاهر شدند و از این ابا نداشتند که مهر وطن‌فروشی و خیانت به پیشانی آنها بخورد. این روزها آنان در ذلت و خواری گرفتار آمده‌اند به‌گونه‌ای که هیچ دولتی پذیرای پناهندگی آنان نیست.

پس از غروب منافقین و لیبرال‌ها در آسمان سیاست ایران دوباره شاهد حرکت جدید معاندان و معارضان در 18 تیر سال 78 شدیم. حرکت آن روز، نوعی تجدید سازمان ضدانقلاب با یک روکش داخلی بود. مردم در 23 تیر 78 پاسخ این جماعت را دادند. اما آنها رفتند. 10 سال برنامه‌ریزی کردند و در سال 88 با پیراهن عثمان "تقلب" در انتخابات ظاهر شدند. لایه‌بندی این جریان، از بدریخت‌ترین گروه‌های ضدانقلاب مثل منافقین و لیبرال‌ها و بهائیان را دربر می‌گرفت تا مقبول‌ترین آنها که نام و نشانی در انقلاب داشتند، آنها تقلب در انتخابات را بهانه کردند و حاضر نبودند در هیچ فرآیند قانونی ادعای خود را اثبات کنند. آنها هیچ گفتگویی را در هیچ سطحی برنتافتند.
آنها هیچ نهاد فیصله‌بخش را هم نپذیرفتند و می‌خواستند موضوع تقلب به عنوان یک زخم در پیکره همگرایی و وحدت ملت باقی بماند و اصلا دست هیچ طبیبی در درون نظام به آن نرسد و متأسفانه هنوز هم بر آن اصرار دارند!

آنها آنقدر بی‌محابا عمل کردند که در ادامه کار اصلا کاری به موضوع تقلب نداشتند. ظرف مدت یک ماه آن را به فراموشی سپردند و در آشوب‌آفرینی‌های خود در خیابان‌ها تیغ بر آرمان‌ها و اهداف امام و انقلاب کشیدند. هیچ چیز آنها را در این شورش و تبهکاری ارضا نمی‌کرد تا اینکه روز عاشورا تیغ بر شعائر الهی دین کشیدند و شعار مرگ بر اصل ولایت‌فقیه دادند. ملت و رهبری در مقابل آنها صبوری کردند. بی‌مهری خیلی از رهبران آنها به نظام را نادیده گرفتند. مجازات‌های الهی و انسانی آنها را تخفیف دادند تا شاید سر عقل بیایند و از معارضه با نظام و مردم دست بکشند. البته این سیاست مدارا جواب داد، بدنه، آنها را رها کرد. رأس هم به تردید افتاد. اما جماعتی که از اول آتش بیار معرکه بودند، ایستادند و در شیپور همنوایی با بی‌بی‌سی، رادیو اسرائیل و رادیو آمریکا دمیدند و امروز هم حاضر نیستند لب و دهان خود را از دهانه این شیپور بردارند.

مردم در 9 دی به آنها پاسخی درخور دادند و اگر لازم هم باشد و شرارت آنها ادامه پیدا کند باز خیابان‌های ایران و تهران را پر از شیفتگان انقلاب برای لعن و نفرین بر آنها خواهند کرد.

انتخابات دوره یازدهم بهانه‌ای شد تا آنها به بازخوانی حرکت خود بپردازند. آنها به هیچ روی با رویکرد افراط و تفریط مشروعیت حضور نداشتند. خوشبختانه شورای نگهبان هم جلوی این حضور غیرقانونی را گرفت. انتخاباتی آرام، سالم، منطقی و قانونی برگزار شد. انتقال قدرت هم به آرامی و در نهایت ادب و آداب مردم‌سالاری دینی صورت گرفت، اما آنها هنوز به بازگشت به میدان "افراط" آن هم با نقاب "اعتدال" ناامید نیستند.

دولت، مردم و نظام باید مراقب بازگشت رادیکال‌ها و افراطیون، آن هم به پشتیبانی و تحریک بیگانگان در سپهر سیاست ایران باشند.

آنچه در همایش به اصطلاح اصلاح‌طلبان جوان در شهرکرد گذشت یک زنگ خطر برای ظهور فتنه جدید و یا بازسازی فتنه قدیم است.

محمدرضا خاتمی، دبیرکل حزب منحله مشارکت در این نشست مطالبی گفته که نشان می‌دهد در سبیل "خودمعصوم‌پنداری" دست‌اندرکار احیای فتنه است. او در این همایش دوباره بر طبل تقلب و دستکاری آرا کوبید و گفت: "نباید فراموش کنیم اگر ما امروز اینجا هستیم، مرهون پایداری، صبر و ایستادگی صدها نفری هستیم که برای اینکه بزرگ‌ترین انحرافات در تاریخ انقلاب را از بین ببرند و آن دستکاری در آرای مردم بود ایستادند و مقاومت کردند." (سایت ضدانقلابی کلمه 23/6/92)

وی از تبهکاران اغتشاشات سال 88 که اکنون در حبس و حصر هستند،‌ دفاع کرد و این نشان می‌دهد که آنها برگشته‌اند به نقطه اول شروع فتنه.

او به این هم بسنده نکرد؛ گریست و جماعت را به گریه انداخت تا یک نمک و فلفلی هم به این شور جدید، به قول خود، بیفزاید.

به جناب آقای محمدرضا خاتمی و اخوی بزرگوارش که این روزها در برخی میتینگ‌های سیاسی همین حرف‌ها را می‌زنند،‌ باید گفت: اخوان محترم! یک انتخابات سالم با رعایت ادب و آداب مردم‌سالاری دینی برگزار شده است. جریان فتنه در این انتخابات نامزدی نداشته است تا پیروزی و شکست آن را محک بزنیم. جریان رقیب فتنه در سال 88 هم نامزدی در این انتخابات نداشت تا توفیق و یا عدم توفیق آن را محک بزنیم.

رقبای آقای روحانی هیچ‌کدام، جریان رقیب فتنه در سال 88 را نمایندگی نمی‌کردند و بعضا در مناظرات، نقد خود را از عملکرد برخی در گذشته بی‌پرده می‌گفتند.

آقای روحانی هم خود تصریح داشته که مستقل پا به عرصه رقابت گذاشته و نامزد جریان و گروه خاصی نیست و تصریح نموده که نامزد اصلاح‌طلبان نیست.

او شعارش را اعتدال قرار داد تا فاصله خود را با افراط‌گری‌های سال 88 اعلام نماید. او بر امید تکیه کرد تا بر طبل ناامیدی (که اصلاح‌طبان در اغتشاشات سال 88 بر آن می‌کوبیدند و رفع ناامیدی را در تسلیم کشور به غرب معرفی می‌کردند) کوبیده نشود.

اصلاح‌طلبان وقتی وزیر ارشادشان را به بی‌بی‌سی فرستادند تا با یک لشکر روزنامه‌چی پناهنده و فراری، علیه ملت بشورند باید تا ابد سرافکنده باشند. چرا این روزها سرشان را بالا گرفته‌اند و از پیروزی و شکستی سخن می‌گویند که بافته ذهن آنهاست؟

آنها باید با ملت همراه شوند و راه اعتدال را بپیمایند نه اینکه بر طبل فتنه بکوبند. ملت به آنها اجازه بازتولید فتنه را نمی‌دهد.

مسئولان نظام باید هوشیار باشند عده‌ای در تلاشند. بین اصلاح‌طلبان و ساختارشکنان پیوند ایجاد شود. هیچ تنبهی در ادبیات سیاسی آنها دیده نمی‌شود. آنها می‌خواهند از سران فتنه قهرمان بسازند. آنها باید بدانند خیانت‌های سران فتنه به ملت و کشور را با آب هفت دریا هم نمی‌توان شست!

آنها نباید طوری سخن بگویند که عصمت دارند و هیچ گناه سیاسی را در اغتشاشات سال 88 مرتکب نشده‌اند.

آنها باید دست از "خودمعصوم‌پنداری" بردارند، شاید مردم از گناهان سیاسی آنها درگذرند.

تهران امروز:تحول سبک زندگی با مدیریت شهری

«تحول سبک زندگی با مدیریت شهری»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است که درآن می‌خوانید؛سبک زندگی مفهومی‌کاملا برخاسته از بطن زندگی اجتماعی هر جامعه است، مفهومی‌که اساسا در آمیخته با آموزه‌ها، عناصر و متغیرهای فرهنگی است که همواره در جامعه بازتولید می‌گردند یا به همان سیاق قبل همچون سنت‌ها ادامه پیدا می‌کنند. گزاف نیست اگر از سبک زندگی به‌عنوان مفهومی‌یاد کنیم که بسط اجتماعی گسترده ای در سطح جوامع انسانی دارد و از طریق فرآیندهای فرهنگی در اجتماع انتقال پیدا می‌کند و اینکه متغیر‌های متعدد اجتماعی که در هرجامعه تفاوت‌هایی دارد در این بسط اجتماعی دخالت دارند. عوامل متعددی همچون سن، جنس، طبقه اجتماعی، هویت اجتماعی، باورهای فرهنگی،گسترش تکنولوژی و... نوع نیازها و الگوهای زندگی را با تغییراتی مواجه می‌سازند؛ امری که امروزه می‌توان در سطح شهر تهران آن را به‌صورت ملموس مشاهده کرد.

سبک زندگی شهرنشینان امروز تهران به‌واسطه حضور این متغیرها تفاوت اساسی با گذشته پیدا کرده است به‌نحوی که با استانداردهای آن در سطح جهانی مغایرت‌هایی دارد. نگاهی به سرانه مصرف منابع و پیامدهای بعضا ناگواری که از این موضع شکل گرفته است نشان می‌دهد که اهمیت پرداختن به این موضوع و راهکارهای مدیریت الگوهای رفتاری شهروندان در برابر منابع ناپایدار ضرورت دارد.

نگاهی به آمار‌های روزانه تولیدات زباله، آلودگی‌های زیست محیطی، ترافیک، مصرف بی‌رویه منابع اولیه در تمام سطوح به خوبی نشان می‌دهد که می‌بایست تدابیر اساسی و جدی اتخاذ گردد که بخشی از آن برعهده مدیریت شهری قرار دارد. مدیریت شهری که بازوان تقنینی آن را شورای اسلامی‌شهر و بازوان اجرایی آن را شهرداری تشکیل می‌دهد. اهمیت سبک زندگی بر اساس سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی‌ایران و تاکیدی که مقام معظم رهبری در خصوص آن دارند در کنار الزامی‌که از تحلیل رفتن منابع ناپایدار شکل گرفته است ایجاب می‌کند که روند سیاستگذاری در مدیریت شهری به‌عنوان نهادی محلی در حوزه سیاستگذاری، تفاوت‌هایی با گذشته داشته و اهداف جدی‌تر را در این خصوص دنبال کند.

در دوره‌های گذشته مدیریت شهری همواره تلاش می‌گردید که لوازم توسعه حیات شهری بر مبنای شکل‌گیری زیر ساخت‌هایی دنبال گردد که عمدتا ابعاد سخت افزاری را دنبال می‌کردند هرچند که این بیان به معنی انکار فعالیت‌های نرم‌افزاری نیست که انجام شده است. اما در اولویت قرار دادن فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی در کنار فعالیت‌های عمرانی و زیر بنایی می‌تواند راهکارهای مهمی‌پیش روی مدیریت شهری در زمینه سبک زندگی به حساب آید. شهر تهران با جمعیتی بالغ بر 12 میلیون نفر و با ترکیبی به نسبت جوان، به‌عنوان بزرگ‌ترین مصرف‌کننده منابع ناپایدار طبیعی به حساب می‌آید که همواره هزینه‌های سرسام‌آوری را به جامعه تحمیل می‌کند.

بی شک سنگ بنای مدیریت هزینه‌های این جمعیت عمدتا مصرف‌کننده را می‌بایست در راهکارهای فرهنگی و اجتماعی یافت. تدوین قوانینی منطبق با استانداردهای جهانی و البته اسلامی‌در حوزه زندگی شهری که حیطه عملی و قانونی مدیریت شهری است اولین گامی‌است که باید برداشته شود. در کنار این امر می‌بایست به دنبال راهکار‌های اساسی و رسانه‌ای در امر ارتباطات اجتماعی با شهروندان بود.

تبلیغات محیطی موثر با بهره گیری از توان متخصصان فرهنگی و رسانه ای می‌تواند کمک ویژه ای به مدیریت شهری کند تا با کنترل عوامل موثر بر روند تغییرات سبک زندگی، فرازهایی از بهبود میزان و نحوه مصرف منابع شکل بگیرد. فرهنگ سازی متناسب با بافت‌های فرهنگی، جمعیتی، سنی و طبقه ای جامعه کمک می‌کند که میزان اتلاف انرژی‌های ناپایدار همچون آب، برق، گاز، سوخت و همچنین مواد خوراکی کاهش یابد که ماحصل آن پس‌اندازی خواهد بود که در خدمت رشد اقتصادی و اجتماعی شهر قرار خواهد گرفت. لذا انتظار است که مدیریت فرهنگی یک پارچه ای در حوزه عمل نهاد مدیریت شهری شکل بگیرد. شاید این امکان پذیر نباشد که انتظار داشته باشیم که تمام نهاد‌های متولی امور فرهنگی و اجتماعی جامعه حول این محور بخواهند در تعامل جدی با یکدیگر در این امر ورود پیدا کنند ولی نهاد‌های متولی امور فرهنگی و اجتماعی مجموعه مدیریت شهری می‌بایست از اقدامات جزیره‌ای و نامتناسب با سیاستگذاری‌های کلان کشور پرهیز کنند.

رویکردی که دراین‌خصوص پیش روی مدیریت شهری است، اینست که با دنبال کردن سیاست‌های کاملا کارشناسانه و متناسب با واقعیت‌های جامعه، اجماعی در خصوص این امر حیاتی شکل گیرد. لذا نیاز است که شورای اسلامی‌شهر تهران با ورود جدی به این امر به‌دنبال طرح مصوباتی باشد که بار قانونی و ایجابی لازم برای مجموعه مدیریت شهری داشته باشد به‌نحوی که سر بازدن و جزیره ای عمل کردن در این خصوص همراه با تبعاتی بازدارنده باشد. امیدواریم که در این دوره مدیریت شهری، با پر رنگ‌تر کردن حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی و دنبال کردن سیاست گذاری‌های جدی تری، توسعه متوازنی را در سطح شهر تهران دنبال کنیم.

آفرینش:تکدی‌گری؛ دردی که نیاز به درمان دارد

«تکدی‌گری؛ دردی که نیاز به درمان دارد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیان‌بخت است که در آن می‌خوانید؛یکی از آن صحنه‌های آشنایی که همه روزه و به گونه‌ای مکرر شاهد و ناظرش هستیم مربوط به مساله و معضل اجتماعی تکدی‌گری است که هر بار به شیوه‌ای در برابر دیدگان‌مان اتفاق می‌افتد و عواطف و احساسات بینندگان را به طور مکرر جریحه‌دار کرده و درموارد بسیاری نیز نوعی سوءاستفاده از عواطف و عقاید جامعه در آن به چشم می‌خورد.

کودکان آشنای سرچهارراه‌ها که در انتظار توقف اتومبیلها در پشت چراغ قرمزند تا کار خود را شروع کنند، زنانی که با کودکانی شیرخواره درآغوش، در خیابانها، ایستگاههای مترو و... به تکدی‌گری مشغولند، افراد دارای نقص عضوی که از عابران استمداد می‌کنند، عده‌ای که برای اثبات تنگدستی خود به شواهد و مستندات پزشکی و... که با خود به همراه دارند استناد می‌کنند و از عابران تقاضای توجه و دلسوزی می‌نمایند، دست‌هایی که در مقابل مخاطبانی با عکس‌العملها و واکنشهای متفاوت به گدایی دراز می‌شوند و .... نمودهایی از این معضل و درد اجتماعی هستند که بارها و بارها آن‌ها را از نظر گذرانده‌ایم.

مقوله تکدی‌گری که به نظر می‌رسد درصورت کنترل نشدن و تنظیم ننمودن برنامه‌هایی در راستای ریشه‌کنی آن، دایره و گستره‌اش هر روز وسیع‌تر می‌شود مساله‌ای است که از چند بُعد قابل بررسی و تامل است که پرداختن به آنها در اتخاذ تصمیمات مناسب برای به حداقل رساندن آمار متکدیان و درمان این درد اجتماعی ضروری است.

یکی از مواردی که در این رابطه دارای اهمیت است بحث ریشه و منشا بروز این پدیده و دلایل افزایش آمار متکدیان در جامعه است. به راستی چه عاملی طیف تکدی‌گران را در سطح جامعه وسعت می‌دهد؟ دلایلی نظیر ناکامی اقتصادی و فقر؟ (که به طور قطع و یقین این مورد از مهم‌ترین علل در بروز این ناهنجاری اجتماعی خواهد بود)، مسائل فرهنگی و علل روانی و فردی؟ شاید بتوان گفت بسته به این که علت بروز این پدیده چه باشد می‌توان عاملان تکدی را به دو دسته تقسیم نمود: دسته اول کسانی که به دلیل فقر اقتصادی، بیکاری، نقص عضو و یا از کارافتادگی و دلایلی این‌چنینی به ناچار و از سر نیازمندی به قشر تکدی‌گران پیوسته‌اند.

در حقیقت در مورد این افراد می‌توان گفت تکدی‌گری نمود نیاز و فقر معیشتی این طیف است و دسته دوم کسانی که تکدی‌گری را به گونه‌ای حرفه‌ای و با تشکیل باندها و گروههای زیرمجموعه و زیردست خویش در پیش گرفته‌اند؛ البته دراین مورد نیز نمی‌توان تاثیر دلایل برشمرده شده برای گروه اول و ناکامی‌های اقتصادی را بی‌تاثیر دانست. اما به طور کلی با توجه به این که افراد تکدی‌گر به چه دلیل به این امر مبادرت می‌ورزند می‌توان برای رفع و حذف این پدیده تلخ در سطح اجتماع اقدام کرد.

آن چه در این رابطه مهم است آغاز به اقدام در راستای ریشه‌کنی این امر می‌باشد. با توجه به این که این ناهنجاری اکنون از محدوده سنی خاص نیز خارج شده و کودکان در سنین بسیار پایین تا افراد بسیار سالخورده را دربرمی‌گیرد و به علاوه همان طور که این پدیده به دلایل مختلفی اتفاق می‌افتد خود دلیل بروز بسیاری ناهنجاری‌های دیگر نیز در سطح جامعه می‌شود که دربلندمدت قابل رویت خواهد بود و درحقیقت این درد، خود به دردهای فرهنگی و اجتماعی جامعه دامن می زند. یکی از مواردی که در این زمینه حائز اهمیت است موضوع کودکان قربانی تکدی و آینده و سرنوشت آنهاست. کودکانی که نه به میل خود بلکه به دلایلی چون فقر، بی‌سرپرستی یا بدسرپرستی، بیماری سرپرست خانواده، اعتیاد والدین و عواملی از این دست مجبور به این کار شده‌اند.

عکس العلمها در مقابل این پدیده نیز بسیار متفاوت‌اند. از بی اعتنایی و بی توجهی گرفته، تا خشونت و پرخاش و یا اعتماد به نیاز شخص متکدی و دادن مبلغی پول. اما آن چه در درمان این درد اجتماعی مهم به نظر می‌رسد اتخاذ راهکارهایی است که به جای درمان مقطعی، تا حدود زیادی آن را از چهره اجتماع کمرنگ و محو کرده و آن را به صورت عمیق مورد درمان قرار دهد. در غیر این صورت برنامه‌های کوتاه‌مدت و طرح‌هایی که با اجرای آن‌ها نیز بازگشت متکدیان به حرفه تکدی‌گری همواره انتظار می‌رود چندان کارساز نخواهد بود و درصورت توفیق، تنها در همان بازه زمانی کوتاه اثرگذار خواهد بود.

به هر روی یکی از مهمترین نیازهای فعلی جامعه در حال حاضر مساله برنامه‌ریزی برای حذف تکدی‌گری و ساماندهی متکدیان است. ساماندهی‌ای که در آن، دیگر برگشتی در کار نباشد.

حمایت:خواسته‌های کری

«خواسته‌های کری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، دیروز راهی سرزمین‌های اشغالی شد. این سفر در حالی صورت گرفت که بخشی از آن را تکرار اقدامات آمریکا در باب روند سازش تشکیل می‌داد. آمریکا که در منطقه با چالش‌های بسیاری مواجه است در ماه‌های اخیر تلاش کرده است تا با احیای روند سازش به نوعی جایگاه خود را در منطقه احیا سازد. اما آنچه در سفر کنونی کری بیش از موضوع فلسطین و مذاکرات سازش دارای اهمیت است تاثیر تحولات سوریه بر سفر وی است.در هفته‌های اخیر آمریکا مواضعی جنگ‌طلبانه را در قبال سوریه اتخاذ کرد که با استقبال صهیونیست‌ها مواجه شد.

در این میان ایستادگی سوریه در برابر تهدیدات و نیز حمایت‌های جبهه مقاومت منطقه و نیز کشورهای فرامنطقه‌ای نظیر سوریه و چین عملا سیاست‌های آمریکا در قبال سوریه را با ناکامی همراه ساخت که این امر موجب نارضایتی صهیونیست‌ها از آمریکا شد به گونه‌ای که بسیاری از سران این رژیم به انتقاد و اعتراض به عقبگرد آمریکا در برابر سوریه پرداخته‌اند. آنان بر این امر تاکید دارند که رفتار آمریکا عملا باج دادن به جبهه مقاومت است که وضع را برای این رژیم سخت‌تر ساخته است.

در این میان آمریکایی‌ها به نوعی تلاش دارند تا از یک سو بر شکست‌های خود در سوریه سرپوش بگذارند و از سوی دیگر امتیازاتی را برای صهیونیست‌ها کسب کنند تا حداقل از میزان ناکامی آنان در جنگ سوریه کاسته شود. بر این اساس می‌توان گفت که سفر کری به سرزمین‌های اشغالی از یک سو نوعی دلجویی از صهیونیست‌ها به دلیل ناتوانی آمریکا از اجرای طرح جنگ علیه سوریه است و از سوی دیگر آمریکا تلاش دارد تا چنان وانمود سازد که مذاکره با صهیونیست‌ها برای مقابله با اقدام یک‌جانبه این رژیم در منطقه بوده است.

با این ادعا آمریکا از یک سو حمایت‌ها و کمک‌های جدید خود به این رژیم را توجیه می‌کند و از سوی دیگر از جامعه جهانی خواستار امتیازاتی برای این رژیم می‌شود. آمریکا تلاش دارد تا سکوت جهانی در برابر اشغالگری صهیونیست‌ها و نیز برخی اهداف منطقه این رژیم از جمله لغو تحریم‌های ضد صهیونیستی اروپا را محقق سازد.

با توجه به این اوضاع می‌توان گفت که سفر کری به سرزمین‌های اشغالی بیش از هر چیز برگرفته از ناتوانی و تزلزل آمریکا در اجرای خواسته‌های این رژیم است که تلاش دارد تا به نوعی بر آن سرپوش بگذارد و با اعطای امتیازاتی به این رژیم از آنها دلجویی کند.

به عبارتی دیگر کری ماموریت دارد تا به صهیونیست‌ها ارادت خود و دولتمردان آمریکایی را نشان دهد تا شاید کمی از فشار لابی صهیونیست‌ها در آمریکا (آیپک) مبنی بر لزوم اقدام نظامی علیه سوریه کاسته شود؛ جنگی که آمریکا می‌داند ورود در آن برابر با شکستی دیگر همانند شکست صهیونیست‌ها در جنگ 33 روزه لبنان است.
     
قانون: توافق برای تعویق یک جنگ قریب‏‎الوقوع

«توافق برای تعویق یک جنگ قریب‏‎الوقوع»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم امیرعلی ابوالفتح است که در آن می‌خوانید؛توافق اخیر آمریکا و روسیه بر سر کنترل و نابودی تسلیحات شیمیایی سوریه، سمت و سوی تحولات این کشور را تاحدودی تغییر داده است؛ در واقع دولت باراک اوباما، رئیس‎جمهور آمریکا، که تا قبل از این توافق، کاملا مصمم بود علیه سوریه دست به اقدام نظامی بزند و پیش از این نیز اعلام کرده بود که استفاده از سلاح‎های شیمیایی در سوریه، خط قرمز آمریکا و اروپاست و در صورت استفاده با واکنش غرب مواجه خواهد شد، امروز در توافق با روسیه، پذیرفته که تسلیحات کشتار جمعی از سوریه خارج و نابود شود و تنها در صورت تخطی از حمله نظامی بهره خواهند برد.

شاید اوباما این انتظار را نداشت که مجازات سوریه به بهانه استفاده از سلاح‎های شیمیایی با اقبال عمومی در داخل و خارج از آمریکا مواجه نشود. در حقیقت اشتباه محاسباتی آمریکا این بود که تصور می‎کرد به همان اندازه که دولت آمریکا، حکومت بشار اسد را مقصر قلمداد می‏کند، جامعه جهانی نیز در این نقطه، اشتراک‎نظر دارد. در حالی که رای مجلس عوام انگلیس برای صدور مجوز حمله به سوریه نشان داد که در میان نزدیک‎ترین یاران آمریکا نیز در این رابطه اجماع وجود ندارد؛ در داخل آمریکا نیز به همین صورت بود. چرا که بیش از یک دهه جنگ در افغانستان و عراق و هزینه‎های سنگینی که این جنگ‌‎ها به دنبال داشت، همچنین بی‎پایه و اساس بودن بهانه‏های شروع جنگ در عراق، باعث شد هم شهروندان آمریکایی و هم نمایندگان کنگره با احتیاط بیشتری حرکت کنند و پیرامون حمله به سوریه تردید داشته باشند. در این فضا پیشنهادی که از طرف مسکو مطرح شد فضا را تاحدودی به نفع گروهی که از فرصت بیشتر برای مذاکرات حمایت می‎کردند، تقویت کرد.

اما این بدان معنا نیست که آمریکایی‌ها موضوع جنگ و حمله را کنار گذاشته‎اند. شاید بتوان گفت پیشنهاد پوتین صرفا برای به تاخیر انداختن جنگی بود که قریب‎الوقوع به نظر می‎رسید؛ با این امید که در روند مذاکرات، فرآیند سیاسی به گونه‏‎ای پیش رود که آمریکایی‎ها از حمله نهایی به سوریه منصرف شوند. اتفاقی که شاهدش هستیم در مقایسه با حمله آمریکا به سوریه یک حرکت مثبت است اما این مسئله را نیز باید در نظر داشت فرآیند سیاسی که آمریکایی‎ها در حال پیگیری آن هستند این احتمال را تقویت می‎کند که با به تعویق افتادن این فرآیند، زمینه برای اجماع جهانی علیه سوریه تقویت شود.

به این معنی که اگر به هر دلیلی خواسته یا ناخواسته دولت سوریه در واگذاری سلاح شیمیایی تعلل انجام دهد یا آمریکایی‎ها بتوانند بهانه‎ای را ایجاد کنند که نشان‎دهنده تعلل سوریه باشد، این بار ایجاد اجماع چه در داخل و چه در خارج آمریکا برای حمله نظامی آسان‎تر خواهد بود و می‎توان سوریه را مجازات کرد. ضمن اینکه سلاح‎ کشتار جمعی که در سوریه وجود دارد در مقابل توان هسته‎ای اسرائیل شکل گرفته و از دست رفتن این ابزار، کشور سوریه را در برابر حمله‎ای که ممکن است در آینده رخ دهد، بی‎دفاع خواهد کرد. این مسئله را نیز باید در نظر داشت رفتار آمریکا در برابر چنین کشورهایی، رفتارهایی بر پایه صداقت و صحت نیست؛ همچنان‎که در مورد عراق ابتدا سلاح‏های کشتار جمعی این کشور نابود شد، توان موشکی‎اش از بین رفت و بعدها به بهانه‎ای باز حمله صورت گرفت.

در مورد لیبی نیز به همین صورت بود؛ معمر قذافی به امید اینکه حکومتش هیچگاه مورد حمله قرار نگیرد تمام ظرفیت‎های هسته‎ای را به خارج منتقل و در اختیار آمریکا قرار داد، اما این موجب نشد که آن‎ها چند سال بعد به لیبی حمله نکنند. لذا در مورد سوریه نیز شاید حمله‎ای که قرار بود در ماه سپتامبر 2013 شکل بگیرد، به‌تاخیر بیفتد و طی ماه‎های آینده، جریان‎های حامی جنگ در داخل آمریکا و اروپا وضعیت را به گونه‎ای پیش ببرند که زمینه را برای حمله نظامی علیه سوریه‎ای آماده کنند که دیگر سلاح شیمیایی هم در اختیار ندارد.

 

 

شرق:از توفیقی دعوت کنیم

«از توفیقی دعوت کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جعفر کامبوزیا اگر به جهت‌گیری محوری دولت یازدهم که برآمده از آرای تغییرخواهی مردم در انتخابات بود بنگریم، معرفی آقای دکتر میلی‌منفرد و تاسف جامعه دانشگاهی از عدم‌رای‌اعتماد به ایشان و سپس سرپرستی جناب دکترجعفر توفیقی را باید در راستای شنیدن همین پیام جدی جامعه دانشگاهی ارزیابی کرد. امروز که معرفی سرپرست فعلی وزارت علوم به مجلس برای تصدی وزارتخانه، قوت گرفته است بهتر است همه نمایندگان همسو با جامعه دانشگاهی، این مهم را مد نظر قرار دهند که فردی برای سکانداری فضای علمی کشور و ترمیم آسیب‌های واردشده در هشت‌سال گذشته، قدم در راه گذاشته است که می‌داند، ساحت علم و دانشگاه برای توسعه کشور باید به کدام سو حرکت داده شود. او به خوبی می‌داند عناصر اصلی فضای علمی چه کسانی هستند؟ استادان و دانشجویان جزو عناصر اصلی نهاد دانشگاه هستند و تقاضای مشخصی به‌عنوان نخبگان جامعه دارند.

نمایندگان مجلس به‌جای پرداختن به آسیب‌های جدی حوزه علم و دانشگاه که در پی حضور عناصر غیردانشگاهی در رای وزارت علوم، ایجاد شده است، به‌دنبال مسایلی هستند که جهت‌گیری غیرعلمی و بعضا سیاسی را تداعی می‌کند. بعضا دیده شده که برخی عناصر افراطی - که در میان خود اصولگرایان، قابل پذیرش نیستند- علاقه‌مند به تحمیل مسایلی به وزرای معرفی‌شده هستند که دور از شأن وزارت و متضاد با خواست مردم برای تغییر است که در 24 خرداد، به روشنی به همگان اعلام کردند.

نگارنده به سبب تجربیات دانشگاهی و مدیریت در این حوزه و همچنین افتخار حضور در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم برای پیگیری نیازهای دانشگاه، آقای دکتر توفیقی را کارشناسی متعهد، اخلاق‌مدار، قانون‌مدار و آشنا به نیازها و ضرورت‌های فضای علمی کشور می‌شناسد. وی از معدود افرادی است که بر جزیی‌ترین مسایل دانشگاه‌های کشور، مسلط است. با وجود اینکه در این هشت‌سال در مسوولیت قرار نداشت، در جلسات استادان گزارش‌هایی ارایه می‌کرد که بسیار به روز بود. وقتی کسی اینچنین چالش‌ها را می‌داند و مسیر به سوی پیشرفت را می‌شناسد چرا می‌خواهند کشور را از حضور وی بی‌نصیب بگذارند؟ ویژگی آقای دکتر توفیقی، سیاسی عمل‌نکردن است.

اصولگرایی ایشان را می‌توان در دستورات و پیگیری‌های اخیر درخصوص ریاست دانشگاه علامه، دانشجویان ستاره‌دار، وام‌های دانشجویی و بورسیه و... مشاهده کرد. او برای کسب رای اعتماد، حاضر به گذشتن از آنچه ضرورت و نیاز جامعه دانشگاهی می‌داند، نشده است. دانشجویان ستاره‌دار، هشت‌سال از بهترین سال‌های عمر خود را فقط به دلیل داشتن عقیده‌ای متفاوت و انتقاد از برخی مسایل، از دست دادند و دستور توفیقی بیانگر آن است که حاضر نیست حتی یک ساعت دیگر بر رنج فرزندان این مردم که با‌ هزاران امید و آرزو وارد آزمون تحصیلات تکمیلی شدند افزوده شود.

 دستور دکتر توفیقی و ایجاد کمیته‌ای برای پیگیری وضعیت استادان و دانشجویان، تلاش برای جبران حق ضایع‌شده است که «دیگران»، بر فضای علمی تحمیل کردند. ایشان علاوه بر تشکر و سپاس همه ما دانشگاهیان و مردم، اجر اخروی این تصمیم قانونی و خداپسندانه را خواهند برد. باید از چنین افرادی با عزت، دعوت کرد تا مسوولیت وزارت علوم را بپذیرند. نتیجه رویکردهای غیرعلمی دولت سال‌های اخیر، امروز برای همه مردم آشکار شده است و ذره‌ذره زندگی آنان را تحت‌تاثیر قرار داده است. مردم می‌خواهند فرزندانشان در فضای علمی شایسته ایران و ایرانی تحصیل کنند و با توجه به پتانسیل‌های عظیم جامعه دانشگاهی کشور، حضور فردی که بتواند این توانایی را بالفعل کند می‌تواند، آب رفته را به جوی بازگرداند.

بهار: مشکلات ایرانیان خارج از کشور و دولت تدبیر و امید

«مشکلات ایرانیان خارج از کشور و دولت تدبیر و امید»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم محمد طاهری است که در آن می‌خوانید؛سخنان رییس محترم جمهوری در محل سفارت جمهو‌ری اسلامی ایران در بیشکک و در جمع ایرانیان مقیم آن کشور بارقه‌ای از امید را در دل ایرانیان خارج از کشور دمیده و پرواضح است که در شرایط تحریم فعلی، نخستین گروهی که قادر است به یاری دولت آمده و با ورود سرمایه‌های سرگردان خود، یاری‌رسان بخش اقتصادی کشور باشد، ایرانیان خارج از کشور هستند که خوشبختانه بسیاری از آنان در بهترین موقعیت‌های شغلی و مالی قرار داشته و امیدوارند دولت تدبیر و امید با نگاهی مثبت و آغوشی باز پذیرای آنان باشد تا به سرزمین مادری برگشته و دینی که بر این مملکت دارند را ادا کنند.

البته با توجه به سوابق امر «شورای‌عالی امور ایرانیان خارج از کشور» که در دولت قبلی به ریاست رییس‌جمهوری وقت تاسیس شده بود، توانست در جهت برقراری ارتباط با ایرانیان خارج از کشور تلاش کند و به‌خصوص با برگزاری سمینارهای تهران و شیراز که با حضور جمع کثیری از ایرانیان مقیم خارج تشکیل شده بود، در جلب اعتماد نسبی ایرانیان خارج از کشور به سرزمین مادری کار کند.

اما متاسفانه مدیریت ناکارآمد و سوءاستفاده‌ها، منجر به تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی از شورای‌عالی امور ایرانیان خارج از کشور و درنهایت تعلیق بودجه شورا توسط مجلس شورای اسلامی شده که این امر موجب یک نوع بدبینی به این شورای ارزشمند شده و درنهایت سبب شد که دولت یازدهم درصدد بازگرداندن مجدد فعالیت‌های شورای‌عالی امور ایرانیان خارج از کشور به مجموعه وزارت امور خارجه برآید تا پاسخگویی به نیازهای عظیم ایرانیان خارج از کشور و جذب سرمایه‌های عظیم آن‌ها در سطح رییس اداره در وزارت امور خارجه انجام گیرد.

حال با توجه به نقش موثر ایرانیان خارج از کشور و جایگاه شورای‌عالی امور ایرانیان در برقراری روابط و تعاملات، طرح چند سوال از دولت محترم تدبیر و امید ضروری به نظر می‌رسد. به فرموده رییس محترم جمهور، حل مشکلات ایرانیان خارج از کشور مورد توجه ویژه دولت است؛ آیا کاهش سطح مدیریتی شورای‌عالی امور ایرانیان خارج از کشور و سپردن این مسئولیت به یک اداره در وزارت امور خارجه می‌تواند گام مثبتی در حل مشکلات باشد و اساسا این اداره قادر به حل مشکلات و برقراری روابط و جلب اعتماد لازم خواهد بود؟ وزارت امور خارجه تاکنون تا چه حد در تحقق اهداف برقراری رابطه با ایرانیان خارج از کشور موفق بوده و آیا تاکنون قادر به جذب حتی یک دلار سرمایه ایرانیان خارج از کشور به وطن عزیز و اسلامی شده است؟ آیا نسبت به افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور درباره نحوه برخورد با این شورا و تنزل سطح مدیریتی آن از سطح ریاست محترم جمهوری تا سطح رییس اداره اندیشیده شده است؟ آیا این عمل نمی‌تواند موجب یک نوع بدگمانی و بی‌توجهی به ایرانیان خارج از کشور تلقی شود؟

بر همین اساس پیشنهاد مشخص به ریاست محترم جمهوری باوجود مشغله‌های فراوانی که دارند آن است که با احیای مجدد شورا در سطح مدیریت ریاست‌جمهوری و سپردن مسئولیت‌های اجرایی به دستان توانا، لایق، معتمد و به‌دور از حیف و میل‌ها و سوءاستفاده‌ها، مرکزی توانمند با مدیریتی قوی ایجاد و دوباره توجه ایرانیان خارج از کشور را به خاک مادری جلب کرده و در تشویق جلب و جذب سرمایه‌های سرگردان ایرانیان مقیم خارج که در معرض تاراج کشورهای منطقه با ‌هزاران بهانه واهی قرار گرفته، گام برداشته شود. خلاصه کلام آن‌که ایرانیان خارج از کشور که به هر دلیل دور از وطن به‌سر می‌برند، نیازمند یک گوش شنوا در سطح بالای مملکتی هستند که درددل‌های آن‌ها را به گوش جان سپارد. مراکزی مانند مرکز پاسخگویی از راه دور ایرانیان، تاسیس بانک ایرانیان خارج از کشور، مرکز نخبگان ایرانیان خارج از کشور، مرکز بررسی سرمایه‌گذاری‌های خارجی و... که در دستور کار شورای‌عالی امور ایرانیان خارج از کشور قرار داشته و به فراموشی سپرده شده، می‌تواند گوش‌های شنوایی برای شنیدن سخنان و درددل‌های ایرانیان خارج از کشور باشد.

بدون شک با احیای مجدد یا تاسیس این دست از مراکز و مدیریت صحیح آن‌ها در شرایط سخت تحریم‌ها، می‌توان گام‌های اساسی و مطمئنی در راستای جذب سرمایه‌های سرگردان و جلب اعتماد ایرانیان خارج از وطن و... برداشت. امید است دولت تدبیر و امید با تدابیری حکیمانه به این مقوله با نگاهی موشکافانه و جدی بنگرد و درنهایت با احیای «شورای‌عالی امور ایرانیان خارج از کشور» امیدی تازه در دل ایرانیان خارج از کشور ایجاد کند.

ابتکار:باز هم موضوع ملاقات در راهروها!

«باز هم موضوع ملاقات در راهروها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛قرار است که محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران روز اول مهر ( بیست و سوم سپتامبر ) با کاترین اشتون مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا در نیویورک ملاقات نماید. این ملاقات در حاشیه ی سفر دکتر روحانی به نیویورک به منظور شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل صورت می‌گیرد. بناست در این سفر صبح روز بیست وچهارم سپتامبر سخنرانی آقای اوباما انجام گیرد و بعد از ظهر همان روز سخنرانی آقای دکتر روحانی برنامه ریزی شده است.

بنابراین امکان همزمانی بین این دو سخنران مهم وجود ندارد ولی مطابق برخی خبرها گویا بناست به صورت برنامه ریزی نشده ! و به قول عادل فردوسی پور در یک اقدام کاملاً خود جوش جان کری و دکتر ظریف در راهروها به شکل تصادفی همدیگر را ملاقات نمایند.

برنامه ریزی برای دیدارهای تصادفی خود بخشی از دیپلماسی است. اگر این خبر صحت داشته باشد و این اتفاق رخ نماید نشان می‌دهد که فضای بین‌الملل همچون سال 76 نسبت به ایران مثبت گردیده است و آنچنانکه آن زمان در هنگام سفر سید محمد خاتمی به نیویورک بیل کلینتون تلاش نمود تا به صورت تصادفی در مسیر حرکت آقای خاتمی قرار گیرد و دیداری در حد احوالپرسی سمبلیک انجام گیرد که البته به دلایلی آن اقدام ناکام ماند و از آن پس منتقدین خاتمی، او را به خاطر پرهیز از رویارویی نکوهش کردند و دیگران روایات دیگری از آن ارائه نمودند ولی فضای مثبت آن روزها و تغییر نگاه دنیا نسبت به ایران عامل سناریوی دیدارهای راهرویی بود.

آن روزها گفتمان خاتمی در فضای رسانه ای و نخبه ای غرب به یک مطالبه عمومی تبدیل شد و فشار بر سیاستمداران به منظور تغییر رویکرد در قبال ایران افزایش یافت و در یک دوره ی کوتاه شاهد رفت و آمد مقامات غربی به ایران و صف کشی آنان برای دیدار با مقامات کشورمان بودیم. اکنون نیز در مطلع فعالیت دولت تدبیر و امید، علائم این تغییر نگاه، در صحنه جهانی رو به ظهور است.

 نشانه‌های از علائق غربیها در خصوص بهبود روابط و کاهش تنش در روابط، نمایان می‌باشد. امواج مثبت کنونی تأثیر تعیین کننده ای در تغییر رویکرد آمریکا در خصوص سوریه گذاشت و صدای طبل جنگ، چند روزی است که فروکش کرده و صدای دیپلماسی جایگزین آن گردیده است.

مطابق برخی گمانه‌ها بناست ملاقات بین آقایان ظریف و ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس صورت پذیرد و امکان بازگشایی سفارتخانه‌ها در دستور کار می‌باشد. فضای رسانه ای غرب در مسیر گمانه زنی پیرامون بن بست شکنی از پرونده هسته ای شکل گرفته است و هر روز شاهد گمانه جدیدی در این خصوص می‌باشیم. فتیله ایران هراسی، در فضای عمومی پایین کشیده شده و از تب اسلام هراسی، فرو کاسته شده است.

این همه نشان می‌دهد که تصویر اولی که در فضای رسانه ای غرب مخابره می‌شود چقدر می‌تواند در ذهنیت افکار عمومی نقش ایفا بکند. تصویری که از شخص دکتر روحانی و تیم سیاست خارجی آن مخابره شده منطبق بر رویکرد اعتدال و عقلانیت می‌باشد. به طور طبیعی با چنین تصویری، فضا بر رادیکالها و جنگ طلب‌ها تنگ می‌شود و تعامل به عنوان مطالبه جامعه جهانی و افکار عمومی در دستور کار سیاستمداران قرار می‌گیرد. حال باید دید آیا آنچه را که نمی‌توان در دیپلماسی رسمی و پشت میزهای چانه زنی بدست آورد در ملاقات‌های به اصطلاح تصادفی و در راهرو‌های مجمع عمومی سازمان ملل و یا کنفرانسهای بین‌المللی می‌توان بدست آورد و قفل مذاکره مستقیم با کلید تدبیر در این راهروها باز خواهد شد یا خیر ؟


دنیای اقتصاد:درباره واگذاری طرح‌های نیمه تمام

«درباره واگذاری طرح‌های نیمه تمام»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛یکی از دغدغه‌های اصلی دولت، سروسامان دادن به انبوه طرح‌های نیمه تمامی است که به‌عنوان میراث دولت قبلی بر جای مانده است. درخصوص طرح‌های نیمه تمام باید تفکیک میان دو دسته کلی از طرح‌ها مدنظر باشد:

دسته اول طرح‌های زیرساختی شامل زیرساخت‌های اقتصادی (راه، نیروگاه، سد و...) و زیرساخت‌های اجتماعی (شامل مدرسه، بیمارستان و...) است. ویژگی‌ این دسته از طرح‌ها این است که ارائه آن به‌طور سنتی جزو وظایف دولت‌ها بوده است و دارای منافع اجتماعی غیرقابل استحصال است. این طرح‌ها به نوعی جزو کالاهای عمومی (Public good) محسوب می‌شود و دارای اثرات مثبت (positive externality)  بوده و بنابراین بخش خصوصی فی‌ذاته انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری در آنها ندارد و در صورتی که به‌طور کامل از طریق سرمایه‌گذاری خصوصی تامین شوند، هزینه تمام شده خدمات برای مصرف‌کننده نهایی بسیار سنگین خواهد بود.

بیمارستان‌های خصوصی و مدارس غیرانتفاعی مثال‌هایی از این موضوع هستند. از این رو واگذاری این‌گونه طرح‌ها باید در چارچوب روش‌های مشارکت عمومی – خصوصی (ppp) و با در نظر گرفتن تعهدات و انتظارات دولت و انتظارات از بخش خصوصی، نرخ تعرفه‌ها، تنظیم بازار و... صورت گیرد. در این حالت ارزیابی اقتصادی طرح‌ها، انتقال ریسک‌ها و... نیز طبق روش‌ها و متدولوژی‌های خاص خود باید صورت گیرد. نکته مهم این است که هدف از این‌گونه واگذاری‌ها نه کسب درآمد برای دولت باید باشد و نه انتقال انحصار به بخش خصوصی و ایجاد رانت برای آن. هدف اصلی از واگذاری‌ها باید افزایش رفاه اجتماعی از طریق اتمام و تکمیل سریع‌تر و کم‌هزینه‌تر این طرح‌ها بدون ایجاد شرایط انحصاری باشد.

دسته دوم نیز سایر طرح‌ها شامل پروژه‌های صنعتی (فولاد، سیمان، پتروشیمی و...) است که قاعدتا باید توسط بخش خصوصی صورت گیرد. قاعدتا در فرآیند واگذاری طرح‌های نیمه تمام ممکن است مقاومت‌هایی از سوی دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط صورت گیرد. وجود طرح‌های عمرانی در هر دستگاه به معنی ردیف بودجه مستدام و سایر منافع و علایق مدیریتی است؛ بنابراین ممکن است موضوع با کارشکنی دستگاه‌ها و مدیران مربوطه مواجه شود. در این خصوص باید سازوکارهای انگیزشی برای دستگاه‌ها و مدیران برای همراهی با فرآیند واگذاری طرح‌های نیمه تمام صورت گیرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها