بی‌وفایی همسران، ریشه در روابط متشنج زناشویی دارد

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

بی‌وفایی یکی از دردناک‌ترین تجربیات انسان است و اغلب دامنه وسیعی از افراد را در بر می‌گیرد و به آنان آسیب می‌رساند. همسر، فرزندان، اعضای خانواده و حتی خود شخص و نفر سوم در این میان آسیب می‌بینند. رایج‌ترین بی‌وفایی، روابط فرازناشویی (روابط خارج از ازدواج) است که آن را ارتباط با فردی غیر از همسر تعریف کرده‌اند.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۳
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

در واقع هر نوع پنهانکاری از همسر در مورد روابط خارج از ازدواج، نوعی بی‌وفایی و خیانت تلقی می‌شود که خود مهم‌ترین عامل در از بین رفتن حس اعتماد زوجین محسوب می‌شود. فرد آسیب‌دیده در بی‌وفایی اغلب احساس شکست کرده و احساساتی همچون خشم، شرم، لطمه و زیان‌دیدگی، فریب‌خوردگی، ترس و بی‌اعتمادی را تجربه می‌کند. در بی‌وفایی آنچه بیش از هر موردی مهم است و کمتر به آن توجه می‌شود، این است که بی‌وفایی همسر ریشه در روابط متشنجی دارد که دو طرف با یکدیگر داشته و مسائل حل نشده‌ای که زوجین را به مرور از یکدیگر دور ساخته و به طرف نفر سوم سوق داده است.

ناسالم بودن همسران، عامل بی‌وفایی

بی‌وفایی و خیانت امری است که معمولا در بین همسران ناسالم و آسیب‌خورده به مراتب بیشتر اتفاق می‌افتد که مهم‌ترین ویژگی‌های آنان به این قرار است:

ـ همسران ناسالم، یکی یا هر دو نفرشان، رفتار و شخصیت رشد‌کرده‌ای ندارند.

همان‌طور که می‌گویند عقل سالم در بدن سالم است. زوج سالم را نیز زن و مرد سالم به وجود می‌آورند. زن و مردی که رفتار و شخصیت سالمی نداشته باشند، معمولا در به وجود آوردن زندگی مشترک موفق، ناکام می‌مانند.

ـ همسران ناسالم معمولا مدیریتی کارآمد بین همسر و خانواده خویش ندارند. در شرایطی که ارتباط بین همسر و خانواده خویش دچار آسیب می‌شود، همسری که واسطه است باید نقش فعال‌تری داشته باشد.

اگر قبل از ازدواج به کسی (بخصوص از فامیل و بستگان) علاقه‌مند بوده‌اید، اجازه ندهید با داشتن همسر، عشق کهنه شعله‌ور شود. سعی کنید داشتن ارتباط با عشق قبلی را کنترل و سپس قطع کنید و به فکر او نباشید

ـ همسران ناسالم نمی‌توانند بدرستی و بخوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در چنین شرایطی ارتباط بین آنها گسسته می‌شود و نمی‌توانند بدرستی منظور خود را به یکدیگر ارائه و تفهیم کنند.

ـ همسران ناسالم معمولا در زندگی‌شان اوقات خوشی را نمی‌گذرانند. آنان به دلیل ماهیت رفتاری و ارتباطی که دارند رنج‌ها و آزارهایی را نسبت به یکدیگر اعمال می‌‌کنند که همین امر باعث رنجش و ناراحتی آنان می‌شود. فرزندان همسران ناسالم نیز از تلخی حضور والدین‌شان بی‌بهره نمی‌مانند.

ـ همسران ناسالم در طول زندگی، علاقه‌شان را به یکدیگر از دست می‌دهند. در صورتی که عشق نیز مثل هر پدیده‌ای دیگر به مراقبت و نگهداری نیاز دارد و چنانچه توجهات لازم از آن به عمل نیاید، تبدیل به بی‌علاقگی و در مراحل پیشرفته‌تر به نفرت تبدیل می‌شود.

شرلی گلاس، روان‌شناس و متخصص آمریکایی حوزه خیانت و متخصص در زمینه بی‌وفایی، رهنمودهایی برای پیشگیری از بی‌وفایی ارائه می‌دهد:

ـ مرزها و حفاظ‌های مناسب را حفظ کنید. به خاطر داشته باشید بی‌وفایی به مرزهای اخلاقی، ارتباطی، ارزشی، خانوادگی و زناشویی مربوط می‌شود.

ـ بدانید محیط کار می‌تواند یک خطر بالقوه باشد. در محیط کار حتی‌الامکان سعی نکنید همیشه با یک فرد غیرهمجنس خاص در ساعت معین و سر یک میز غذا یا چای صرف کنید.

ـ از صمیمیت عاطفی با غیر اجتناب کنید. ممکن است تصور شود صحبت از مسائل خصوصی با یک غریبه یا همکار تنها یک بحث عادی است، ولی این بحث ممکن است براحتی به درددل و روابط عاطفی منجر شده و حتی از آن هم فراتر رود.

ـ اگر قبل از ازدواج به کسی (بخصوص از فامیل و بستگان) علاقه‌مند بوده‌اید، اجازه ندهید با داشتن همسر، عشق کهنه شعله‌ور شود. سعی کنید داشتن ارتباط با عشق قبلی را کنترل و سپس قطع کنید و به فکر او نباشید.

ـ اگر مساله‌ای ازجمله مشکل با جنس مخالف در خارج از منزل پیش آمد، آن را با همسر خود (البته با شناختی که از وی دارید) در میان بگذارید و در صورت بی‌اعتمادی به همسرتان با کسانی که در امور خانوادگی و زناشویی تخصص دارند، مشاوره کنید.

ـ دور دوستان آزاد اینترنتی، تلفنی و پیام کوتاهی را در صورتی که از جنس مخالف باشند، خط بکشید. اتاق‌های چت اینترنتی می‌تواند عامل بی‌وفایی جدی باشد.

ـ اطمینان حاصل کنید دوستان، خانواده و مجموعه شبکه اجتماعی‌تان حامی ازدواج شما هستند. اگر دوستان یا بستگان شما مخالف ازدواجتان باشند، می‌توانند عقاید و باورهای شما را تغییر دهند، شما را به روابط خارج ازدواج تشویق کنند و با ضعیف کردن عهد و پیمان، ارزش‌ها و مسئولیت‌پذیری خانوادگی باعث تضعیف رابطه شما با همسرتان شوند.

معمولا مهم‌ترین نیازهای عاطفی ما آنهایی است که در صورت ارضا شدن موجب شادترین و رضایت‌بخش‌ترین احساس در ما می‌شوند. جای تعجب نیست که مردان و زنان در برطرف کردن نیازهای یکدیگر مشکل دارند، چراکه آنان قادر به درک احساسات یکدیگر نیستند

آیا این اتفاق در زندگی ما هم رخ خواهد داد؟

چرا اغلب به عنوان یک زن یا حتی یک مرد تصور می‌کنیم نفر سوم هرگز به زندگی ما راه نخواهد یافت و بی‌وفایی و خیانت مربوط به زندگی مشترک ما نیست و فقط در فیلم‌ها دیده می‌شود یا شامل زندگی اطرافیان می‌شود؟ در حالی که اصلا هم مطمئن نیستیم نیازهای عاطفی‌ ما در زندگی زناشویی برطرف می‌شود یا خیر. براستی چرا اغلب زوجین ما کمتر احساس خوشبختی دارند و در خلوتگاه خود هرگز یک آرامش نسبی ندارند؟ براستی چرا این دروغ را به عنوان پیام برای اطرافیان خود ارسال می‌کنیم که ما خوشبختیم و هیچ مشکلی در زندگی زناشویی نداریم!

معمولا مهم‌ترین نیازهای عاطفی ما آنهایی است که در صورت ارضا شدن موجب شادترین و رضایت‌بخش‌ترین احساس در ما می‌شوند. جای تعجب نیست که مردان و زنان در برطرف کردن نیازهای یکدیگر مشکل دارند، چراکه آنان قادر به درک احساسات یکدیگر نیستند. برخی از آنان هم حتی تمایل دارند کاری انجام دهند که موجب رضایت دیگری شود، اما اغلب تلاش‌هایشان در جهت نادرست است. آنچه یکی از طرفین بیشترین تاکید را بر آن دارد، اغلب از نظر دیگری کمترین اهمیت را دارد. برخی زوجین هم اصلا لازم نمی‌دانند که بخواهند خود را به زحمت انداخته و به نیازهای عاطفی طرف مقابل خود اهمیتی بدهند. پس نتیجه آن می‌شود که زوج ناراضی به نوعی احساس افسردگی و تهی بودن کند. چراکه همیشه احساس نارضایتی و ناخشنودی دارد. مسلما هیچ فردی از این سبک زندگی خوشش نمی‌آید، اما ناگهان شخصی را ملاقات می‌کند که احساسی فوق‌العاده را در وی ایجاد می‌کند، مانند این که ابرها کنار رفته و خورشید دوباره می‌درخشد. در اینجاست که فرد به این باور می‌رسد نفر سوم در برطرف کردن احساس غم و افسردگی وی حکم یک معجزه را دارد! اما این معجزه نیست. این هیجانات فرد است که وی را تشویق می‌کند کورکورانه زمان بیشتری را با شخصی که به نظر او وی را کاملا درک می‌کند، سپری کند. غافل از این که زندگی فرد و خانواده‌اش از روال عادی خارج می‌شود، اما از طرف دیگر نمی‌توان منکر این واقعیت شد که نیازهای برطرف نشده تاثیری قدرتمند دارند. آنقدر قدرتمند که اشخاص تمایل پیدا می‌کنند همسر، فرزندان، شغل و باورهایشان را فدا کنند تا به خواسته‌های خود برسند. خواسته‌هایی که فرد باور دارد هیچ گاه همسر او حتی پس از سال‌ها زندگی مشترک آن را برطرف نکرده است.

این مساله جزو طبیعت آدمی است که هر فردی دوست دارد در کنار کسی قرار بگیرد که او را خوشحال کند، به وی توهین نکند و از همه مهم‌تر او را درک کند یا دست‌کم تلاش این درک کردن را انجام دهد و هیچ فردی با روان سالم تمایلی ندارد سالیان دراز در کنار کسی به عنوان همسر قرار بگیرد که پس از سال‌ها تازه به این نتیجه برسد تمام عمر خود را اشتباه کرده است، زمانی که دیگر دیر است!

عجولانه تصمیم نگیرید

در زمان افشای بی‌وفایی و پس از آن،‌ مهم‌ترین مساله این است که عجولانه تصمیم نگیرید. کشف بی‌وفایی، یک زمان بحرانی است. زوجی که سال‌های زیادی را با هم گذرانده‌اند و دارای تاریخچه طولانی زندگی مشترک و فرزند هستند، صلاح است بیش از آن که تنها بر درد ناشی از بی‌وفایی تمرکز کنند، به دنبال دلایل بی‌وفایی باشند و عاقلانه این است که تا زمانی که خونسردی خود را بازنیافته‌اند، از هرگونه اقدام خاص بپرهیزند. اولین معنایی که زوجین ممکن است به بی‌وفایی نسبت دهند، این است که همسر آنان دیگر به‌ آنها علاقه‌ای ندارد. اما ورای این تفکر ممکن است کشف کنند به عنوان یک زوج چقدر جدا از هم بوده‌‌اند. شما می‌توانید به جای تمرکز بر نفر سوم و کنکاش درباره وی از این فرصت برای تمرکز بر مشکلات خود در زندگی زناشویی بهره ببرید. تمرکز و خشم بر نفر سوم مانع تفکر روشن و واضح درباره جنبه‌هایی از زندگی زناشویی که نیازمند است، می‌شود. احساس رقابت با نفر سوم تنها بر درد شما می‌افزاید. همسر شما ممکن است در یک دوره شیفتگی و شیدایی شدید قرار داشته باشد و احساس تند و شدیدی را تجربه کند که بعد از مدتی این احساس کاهش می‌یابد.

لازم است زمانی را به تفکر دقیق درباره احساسات مثبت و منفی درباره همسر بی‌وفایتان اختصاص دهید و با خانواده و دوستان درباره آنچه اتفاق افتاده صحبت نکنید چرا که با کشف خیانت به مرور ممکن است ازدواج به قعر دره سقوط نکند و دوباره روابط به حالت عادی بازگردد، ولی حرف‌های دوستان و خانواده‌ای که فرد آسیب‌دیده با‌ آنها صحبت کرده براحتی فراموش نمی‌شود. این مساله می‌تواند موجب مشکلات بعدی باشد. معمولا افراد در برابر خیانت طرف مقابل خود دچار هیجانات و احساسات متفاوتی می‌شوند. هیجاناتی که در خلال برملا شدن بی‌وفایی همسرتان تجربه می‌کنید، هم باعث ایجاد درد و رنج در شما می‌شود و هم می‌تواند سبب رشد و تحول‌تان شود. اکثر افراد تصور می‌کنند احساس تقصیر، خجالت، گناه و خشم احساسات منفی هستند و می‌خواهند تا جایی که می‌توانند خود را از شر این احساسات بد خلاص کنند.

این عمل تا حدی نادرست است، چرا که هیجانات بظاهر منفی ممکن است اثرات مثبتی بیش از منفی داشته باشد. اثرات هیجانی چون خشم می‌تواند بیش از حد باعث آسیب به خودتان و نه دیگران باشد. ماندن در شرایط خصمانه باعث پیامدهای ناراحت‌کننده‌تری می‌شود. احساس خشم به خشم بیشتر منجر می‌شود. هر چه بیشتر به خودتان اجازه عصبانی شدن دهید، طرف مقابلتان بیشتر عصبانی می‌شود. اگر شما خشم‌تان را نسبت به همسرتان ابراز کنید، او هم براحتی به همان اندازه نسبت به شما خشمگین شده یا ممکن است با دوری کردن از شما در برابر ابراز خشم‌تان مقابله کند. این حالت به یک چرخه تکراری خشم ـ خشم نسبت به خود و نسبت به فرد بی‌وفا منجر می‌شود در نتیجه این عامل باعث خشم بیشتر و فاصله بیشتر و برون‌ریزی متقابل شده و یک انزجار متقابل را به وجود می‌آورد. حالت دیگری که باعث فوران احساسات منفی می‌شود و از حل شدن مشکل جلوگیری می‌کند، سرزنش و ملامت کردن فرد بی‌وفاست. متاسفانه سرزنش کردن فقط به این معنا نیست که شما دیگری را ملامت کنید، بلکه ممکن است شما خودتان را نیز سرزنش کنید. سرزنش یک احساس منفی قوی است. بیش از آن‌که کمک‌کننده باشد آسیب‌زننده است. وقتی خود را مقصر دانسته و سرزنش و ملامت می‌کنید در واقع به خودتان ضربه می‌زنید. اگر چنین طرز فکری داشته باشید غیرممکن است بتوانید به روشنی و به طور سازنده درباره موقعیت‌تان فکر کنید. همچنین سرزنش کردن فرد سوم نیز به همان اندازه بی‌فایده است. زوج آسیب‌دیده اغلب می‌گوید: «او همسرم را از من دزدیده»، اما از این نکته غافلند که افراد دزدیده نمی‌شوند. زمانی که یکی از زوجین زندگی مشترک را رها کرده و به فرد دیگری می‌پیوندد در واقع وی با پای خودش از این زندگی بیرون رفته است. سرزنش کردن همسرتان نیز غیرمنطقی و بی‌فایده است.

در حقیقت اگر می‌خواهید ازدواج موفقی داشته باشید، باید مهم‌ترین منبع لذت و شادمانی هم باشید. باید به یکدیگر فرصت دهید به شیوه‌ای به یکدیگر توجه کنید که هیچ‌کس نمی‌تواند چنین توجهی داشته باشد

بیشتر سرزنش‌های همسر، اجازه صحبت درباره مشکلات واقعی زندگی مشترک را نمی‌دهد و زندگی مشترک عملا به پایان خط می‌رسد. معمولا فرد آسیب‌دیده وقتی با خیانت مواجه می‌شود به جای بررسی این که چه مشکلی در ارتباط مشترکشان وجود داشته که همسر مرتکب خیانت شده، متعجب می‌شوند که چه چیز باعث خطای همسرشان شده است.

راهنمای بهبود روابط به منظور جلوگیری از بی‌وفایی

ـ در زندگی زناشویی کارآمد باشید. بخش مهم کارآمد شدن در این مسیر احترام به یکدیگر است. سعی کنید خواسته‌های یکدیگر را مشخص کرده و سپس آنها را محترم بدانیم. همه ما وسوسه می‌شویم نسبت به آنچه درک نمی‌کنیم، رفتاری غیرمنصفانه داشته باشیم و زمانی که همسرمان نیازهایی متفاوت از نیازهای ما دارد تصور می‌کنیم آنها غیرضروری است.

ـ شما می‌توانید مهم‌ترین منبع شادمانی یکدیگر باشید. در حقیقت اگر می‌خواهید ازدواج موفقی داشته باشید، باید مهم‌ترین منبع لذت و شادمانی هم باشید. باید به یکدیگر فرصت دهید به شیوه‌ای به یکدیگر توجه کنید که هیچ‌کس نمی‌تواند چنین توجهی داشته باشد و اگر شما و همسرتان از این فرصت استفاده نکنید هر دو طرف احساس می‌کنید چیزی مهم را از دست داده‌اید.

ـ در فعالیت‌های لذتبخش همراه هم باشید. یکی از سریع‌ترین راه‌هایی که موجب می‌شود از یکدیگر خسته شوید، انجام فعالیت‌های لذتبخش به صورت جداگانه است. سعی کنید تا حد ممکن اوقات فراغت‌تان را با هم سپری کنید و نیازهای عاطفی یکدیگر را از طریق گفت‌وگو و محبت برآورده سازید. سپری کردن اوقات فراغت همسران به اتفاق یکدیگر نه‌تنها از بهترین راه‌ها برای ساخت ارتباط است، بلکه موجب می‌شود جالب‌ترین لحظات زندگی‌تان را با هم تجربه کنید.

ـ احساسات منفی را که نسبت به یکدیگر دارید بیان کنید. در بیشتر ازدواج‌ها بیان نکردن نارضایتی و تلاش یکجانبه برای برطرف‌کردن نیازهای همسر عامل آسیب‌زای دیگری است. گاهی هر دوی شما از موضوعی ناراضی هستید، اما نارضایتی‌تان را آشکار نمی‌کنید. شما می‌توانید با آشکار کردن احساسات واقعی‌تان، راه حلی برای مشکلات‌تان پیدا کنید. هر زمانی که احساسات واقعی‌تان را بیان نمی‌کنید، توانایی همسرتان را برای برطرف کردن نیازهایتان از بین می‌برید. بیان حقیقت تنها چیزی است که به موفقیت منجر می‌شود.

>> معصومه اسدی/ جام‌جم

* شما چه نظری دارید؟ تجربه‌ها و نظراتتان را در این زمینه، با ما در میان بگذارید *

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها