خجالت کشیدم سوابق جبهه‌ام را جمع کنم کارت ایثار بگیرم

نظرات این مطلب را می‌خواندم. بیشتر نظراتی که خوانندگان برای آن نوشته‌اند جالب و عمیق است اما یکی از آنها را نمی‌دانم چه شد که بیشتر پسندیدم.

آنجا که نوشته است؛خجالت کشیدم سوابق جبهه‌ام را جمع کنم کارت ایثار بگیرم.

شما هم این نظر را بخوانید.

سلام . نمی‌دونم چی شده چند وقتیه اهل نظر دادن ونظر نویسی شدم؟ من هم یکی از آن صدها هزار رزمنده فراموش شده‌ام که گهگاهی دلم از بی معرفتی بعضی ها ریش می‌شد، اما چند وقتی جهت کار فرهنگی واقامه نماز وغیره به آسایشگاه حضرت امام «ره» و ثارالله مأمور شدم  تمدن آبادانی که قطع نخاع گردن بود را زیارت کردم که وقتی احوالشو می‌پرسیدم فقط می‌گفت الحمدلله. یا ابوبکر آن نوجوان سقزی و یا رحمت و قهرمان و خزایی واصغری یا شهید اکبر عرب از بچه‌های قروه که مسلخش همان اتاق روبه آفتاب اسایشگاه شد؟ دیگر به خودم جرأت نق زدن را ندادم وآخرش به آسایشگاه  امام «ره» در سعادت آباد با برادران پروانه که هرسه نفر دور شمع چرخیده و؟؟؟؟ و یا آسایشگاه نورافشار با شهید افغانخواه و رحمتی و حجتی و دیگر عزیزانی که؟؟؟؟؟؟ در حال نبرد در قله‌های مریوان و تپه‌های قصرشیرین بودن، تازه آنجا فهمیدم که کار را کی انجام داده بود و ادعایش را کی کرده؟؟؟خجالت کشیدم سوابق جبهه‌ام را جمع کنم کارت ایثار بگیرم تا من هم هنوز تو دزلی با شهیدان احد و نظر وحق‌مراد و نعمت بمانم واین که فهمیدم ای بابا من که از همه بی مرام تر بی‌معرفتتر هستم که چند سالیه احوالی از آسایشگاه های غریب با سرداران مظلومش نپرسیده‌ام.

 فقط این لحظه سحری با قطراتی اشک دعا می‌کنم «اللهم عجل لولیک الفرج»-آمین