وقتی جوجه‌ها تازه سر از تخم در‌آورده‌اند مادر‌ به چشم آنها، حجمی زنده و پوشیده از پر است که فقط برایشان غذا می‌آورد، اما در هفته‌های بعد معنای مادر برای جوجه‌ها تغییر می‌کند و بالاخره روزی می‌رسد کرک کمرنگ روی تن جوجه‌ها، پرها نرم و بلند می‌شود و آن‌وقت دیگر پرنده مادر برای جوجه‌هایش شکار نمی‌کند، بلکه به آنها پریدن را می‌آموزد .
کد خبر: ۵۵۸۹۹۵

در دنیا هیچ پرنده مادری نیست که به جوجه‌هایش پرواز را یاد ندهد، اما میان آدم‌ها، مادرهایی وجود دارند که خیال می‌کنند کارشان فقط تغذیه‌کردن فرزندان است و هیچ‌وقت مستقل‌شدن را به بچه‌ها یاد نمی‌دهند.

دکتر شهربانو قهاری، روان‌شناس می‌گوید مستقل تربیت‌کردن فرزندان، مهم‌ترین وظیفه‌ای است که هر زنی در ایفای نقش مادری به عهده دارد؛ مسئولیتی که اگر بدرستی انجام شود، مادر می‌تواند از پس نقش‌های دیگرش هم به عنوان یک زن در زندگی خصوصی و اجتماعی‌اش بربیاید.

شما مادر هستید‌؟

بله، من یک دختر دارم که همین تازگی شش سالش تمام شده است.

در تربیت دخترتان بیشتر از آموخته‌های فرهنگی و عرفی استفاده می‌کنید یا از کتاب‌های روان‌شناسی که در رشته‌تان خوانده‌اید‌؟

من آمیزه‌ای از هر دو را به کار می‌برم. شیوه برخورد والدینم را هم تا حدی برای تربیت فرزندم استفاده می‌کنم. گاهی بخش‌هایی را که می‌پسندم به کار می‌گیرم و بخش‌هایی را که حس می‌کنم تاثیر منفی داشته است، حذف می‌کنم. آموخته‌های ما همیشه درست نیست. گاهی باید به آنها شک کرد و تغییرشان داد.

شما به عنوان ‌روان‌شناس ، برای مادری‌کردن ، تجربه‌های شخصی‌تان را در طول زندگی با آموزه‌هایتان از کتاب‌های روان‌شناسی همراه می‌کنید و آنچه را به نظرتان نادرست است، حذف کرده‌اید، اما مادری عادی چگونه می‌تواند آموزه‌های نادرست در زمینه ایفای نقش‌اش را پیدا و اصلاح کند؟

هر مادری برای سنجش شیوه تربیتی‌اش باید به فرزندی که پرورش داده توجه کند. اگر او طبیعی و سلامت است، یعنی مادر نقشش را بدرستی انجام داده و اگر طبیعی نیست یعنی مادر در ایفای نقش‌اش اشکالی داشته است.

علاوه بر این او باید به بازخوردهای دیگران هم در این زمینه اهمیت بدهد. اصولا در شرایطی که رفتار کودک درست نباشد، اطرافیان به مادر هشدار می‌دهند.

در فرهنگ ما باوری وجود دارد که بر اساس آن مادر خوب باید در راه فرزندش فنا شود و همه زندگی‌اش را فدای او کند. نظر شما در این باره چیست؟

این نظر را قبول ندارم. هر جایی که خود را فنا کنیم، توقع‌مان بالا می‌رود؛ یعنی مادری که همه زندگی‌اش را فقط صرف فرزندش می‌کند، سطح توقع و انتظاراتش نسبت به او بالا می‌رود. بالا‌رفتن سطح انتظارات مادر باعث می‌شود حس سلطه‌جویی‌اش در ارتباط با فرزندش قوی شود و در نتیجه اصرار داشته باشد فرزندش کسی شود که او می‌خواهد، کارهایی را بکند که او مایل است و به طور کلی مانع شکل‌گیری فردیت فرزندش شود.

هر زن چند نقش فراگیر دارد. یکی از نقش‌های زن، مادر بودن است. نقش دیگرش، همسری است. از سوی دیگر، زن نقشی معنوی هم دارد. بخشی از این معنوی‌بودن، پرداختن به مذهب است و بخش دیگرش پرداختن زن به فعالیت‌های اجتماعی عام‌المنفعه است؛ یعنی تاثیر گذاشتن بر محیط اطراف و اجتماعش به نحوی مثبت. مثلا او باید بتواند برای بهزیستی مردم یا اصلاح اجتماعش کاری انجام دهد.

زن در هر یک از این نقش‌ها که غرق شود، نقشش در بخش‌های دیگر کمرنگ خواهد شد و نمی‌تواند مسئولیت‌هایش را در آن نقش‌ها بدرستی انجام دهد و این عقب‌ماندن به ناکامی، نارضایتی و سرخوردگی می‌رسد. چنین وضعی، روابط فردی‌مان را هم تهدید می‌کند. کسی که سرخورده و ناامید است به مرور زمان پرخاشگر، عصبی و تحریک‌پذیر می‌شود و با اطرافیانش، خشونت‌آمیز برخورد می‌کند.

بیشتر مادرهایی از این دست، سالمندی‌شان را هم با حسرت می‌گذرانند. این‌طور نیست‌؟

دقیقا همین‌طور است. پشیمانی و تاسف از هیجان‌های تهدیدکننده دوره سالمندی است. آدم‌ها در کهنسالی به گذشته بر‌می‌گردند و به فرصت‌هایی که از دست داده‌اند، فکر می‌کنند و اگر نتوانند با آن کنار بیایند حتی مرگ راحتی نخواهند داشت. پس هر انسانی باید گزاره‌های مختلف رشدی را در مراحل مختلف رشدی بدرستی طی کند تا در سالمندی تاسف دامنش را نگیرد.

مادر خوب از دیدگاه شما چه جور مادری است؟

به نظرم اصلا درست نیست که مادرها را به دو گروه مادرهای خوب و بد تقسیم کنیم. مادرها ممکن است کارآمد و ناکارآمد باشند و حتی کارآمدی و ناکارآمدی‌شان هم طیفی است یعنی مطلق نیست و هر مادری شاید از برخی وجوه کارآمد و از برخی وجوه دیگر ناکارآمد باشد.

از دیدگاه من، تعریف ما از کارآمد بودن هم، بیشتر بر اساس باوری نادرست است و خیال می‌کنیم مادر کارآمد باید فقط به فرزندش خدماتی برای تامین نیازهای اولیه‌اش بدهد برای مثال او را تغذیه کند یا تمیز نگهش دارد.

ما مادرها، بیشترین میزان این خدمات را در سال‌های اولیه به فرزندمان عرضه می‌کنیم، اما با گذشت زمان، باید مستقل‌شدن را به او یاد بدهیم. برخی مادرها از این وظیفه غافلند و خیال می‌کنند خدمات‌دهی‌شان به فرزند باید تا پایان عمر ادامه داشته باشد در حالی که با افزایش سن فرزندان، باید بخشی از مسئولیت‌ها را به خود آنها واگذار کرد.

من معتقدم مادری که فرزندش را مستقل تربیت کند، یک مادر کارآمد است. البته مادر، وظایف مهم دیگری هم دارد برای مثال باید فرزندش را راهنمایی کند، بر عملکردش نظارت داشته باشد و در ارتباط با او بازخورد بدهد یعنی وقتی فرزند کار درستی انجام می‌دهد تشویقش کند و اگر کارش نادرست بود نسبت به آن واکنش نشان دهد.

برخی مردم گمان می‌کنند شاغل بودن مادر از میزان کارآمدی‌اش کم می‌کند، چون کار‌کردن باعث می‌شود او فرصت کمتری برای ایفای نقش‌هایش داشته باشد. شما هم موافقید؟

البته ساعات شاغل بودن تا حدی مهم است. برای مثال مادری که صبح برود و شب برگردد مسلما زمان کمتری برای همراه فرزند بودن دارد، اما به نظر من، مساله مهم‌تر کیفیت رابطه با فرزند است. ما مادرانی داریم که از صبح تا شب کنار فرزندشان هستند و انجام مسئولیت مادری را فقط در ارائه خدمات می‌دانند و از نقش‌های دیگر غافل می‌مانند و فرزندانی پرتوقع و غیرمستقل بار می‌آورند.

البته منظورم این نیست که مادر اصلا نباید در خانه خدمات ارائه بدهد طبیعتا مسئولیت آشپزی یا نظارت بر این که چه نوع مواد غذایی در خانه هست و مواردی از این دست، معمولا با مادرهاست، اما‌ منظورمن این است که گاهی یک مادر خیال می‌کند تنها مسئولیتش همین است و این درست نیست!

در بسیاری از متون روان‌شناسی مربوط به کودک بر نقش مادر بشدت تاکید شده است. آیا نقش مادر از نقش پدر در تربیت فرزند مهم‌تر است؟

تربیت بشدت امری مشارکتی است. نقش مادر در سال‌های اولیه زندگی پررنگ‌تر است، اما هر چه بچه‌ها بزرگ‌تر می‌شوند و به سن یادگیری و اجتماعی‌شدن و بلوغ می‌رسند نقش پدر مهم‌تر می‌شود.

تصور این که نقش پدر فقط وظیفه تامین اقتصادی خانواده را بر عهده دارد هم اشتباه است و اساس مشکلات فرزندان بویژه در پسران در دوره نوجوانی می‌شود.

در کشورهای توسعه‌یافته زن‌ها، پیش از فرزندآوری و حتی در دوره بارداری دوره‌هایی را برای یادگیری چگونگی ایفای نقش مادری می‌گذرانند. به نظرتان این نوع آموزش‌ها در کشور ما هم لازم است؟

این نوع آموزش‌ها در کشور ما ضروری، اما بسیار کم است. مادری‌کردن صرفا غریزی نیست. آموزش اهمیت بسیار زیادی دارد و کم‌هزینه‌ترین روش برای پیشگیری اولیه است تا از انحراف فرزندان جلوگیری کنیم. آموزش در پیشگیری‌های ثانویه هم موثر است؛ یعنی خانواده‌ای که در تربیت فرزندش دچار مشکل شده است با آموزش می‌تواند از بروز چالش‌های بیشتر جلوگیری کند.

من معتقدم فرصت‌مان برای فرزندپروری بسیار کم است، چرا که ما فقط تا نوجوانی فرزندمان می‌توانیم بر تربیت او تاثیر بگذاریم و به همین علت به یک نهضت آموزش فرزند‌پروری و بویژه چگونگی ایفای نقش مادری نیاز داریم. نهضتی که پایدار باشد نه مقطعی و بویژه از طریق رسانه‌ها، اطلاعات را به مادرها منتقل کند.

جام جم / مریم یوشی زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها