گفت‌وگو با مردی که 30 سال اعتیاد داشت

خسارت‌ها را جبران می‌کنم

جواد بعد از 30 سال مصرف تریاک و شیره به درمان رسیده و اکنون هفت ماه است رها شده و زندگی سالمی دارد و حتی ورزش هم می‌کند. گفت‌وگوی ما را با او که این روزها سالم زندگی می‌کند، بخوانید.
کد خبر: ۵۴۷۳۶۳

چه شد که درگیر مواد مخدر شدی؟

از 17 یا 18 سالگی شروع شد. مادربزرگم اهل تریاک بود. اواخر که پیر شده بود چشم‌هایش نمی‌دید، گاهی ما را صدا می‌زد که برایش وافور بگیریم. من از همانجا با مواد مخدر آشنا شدم و کم‌کم به دود آن عادت کردم، بعدها فهمیدم وقتی از مادربزرگم جدا می‌شوم، احساس کرختی و بدن‌درد دارم. به همین دلیل هر وقت می‌رفتم وافور را برای او نگه دارم، مخفیانه کمی تریاک برای خودم بر‌می‌داشتم و یواشکی می‌کشیدم و بتدریج درگیر مواد شدم. بعدها که مادربزرگم به رحمت خدا رفت، خودم مواد می‌خریدم. زمان هرچه می‌گذشت، مصرفم بالاتر می‌رفت. اوایل از خانواده پنهان می‌کردم، اما بعد از مدتی آنها هم متوجه شدند ولی با این حال برای این که بیرون نروم و کار خطرناکی انجام ندهم، قبول کردند در خانه این کار را بکنم. اواخر به جایی رسیده بود که صبح ساعت ده از خواب بیدار می‌شدم و تا ساعت دو که به دفتر کارم می‌رفتم، مشغول بودم. تازه آنجا هم مصرف می‌کردم، بعد ساعت شش و هفت با دوستان جمع می‌شدیم تا ساعت چهار صبح مشغول بودیم.

اولین باری که با یک دوست مصرف کردی، چطور بود؟

اولین بار با چند نفر از همکاران ساختمانی‌ام بود؛ چون من در کار ساختمان هستم. آن مصرف خیلی لذتبخش بود. این کار به من انرژی می‌داد و می‌توانستم بهتر به کارم برسم. در واقع اول دوستم تعارف کرد و چون من هم زمینه‌اش را داشتم، قبول کردم.

این که مصرف‌کننده مواد شده بودی، چه تاثیری در روابط خانوادگی‌ات داشت؟

اوایل خوب بود، چون اثر چندانی نگذاشته بود. با مصرف مواد، انرژی می‌گرفتم کار می‌کردم، بچه‌ها را به گردش می‌بردم و با خانواده تفریح می‌رفتم، اما کم​کم هر چه اثرات موادمخدر بیشتر می‌شد، فاصله‌ام هم با خانواده بیشتر می‌شد تا جایی که این اواخر من اصلا خانواده‌ام را نمی‌دیدم و خیلی دیر به خانه می‌رفتم ولی خانواده تحملم می‌کردند.

چه شد که تصمیم به درمان اعتیاد گرفتی؟

من خیلی راه‌ها را رفته بودم و خیلی وقت بود که این تصمیم را داشتم. از طریق خانواده برای «یو.آر.دی» رفته بودم، سم‌زدایی کرده و چند باری هم پیش دکترهای مختلفی رفته و تنها کاری که نکرده بودم روش سقوط آزاد بود که در کمپ‌ها انجام می‌شود. خودم هم از ادامه اعتیاد خسته شده بودم چون حتی مسافرت هم نمی‌توانستم بروم. مثلا از تهران تا اصفهان باید سه جا نگه می‌داشتم و می‌کشیدم. خیلی از این کار خسته شده بودم. شب و روزم شده بود پای بساط نشستن. یک بار در برنامه‌ای دیدم کسی را آورده بودند که می‌گفت روزانه 400 قرص دیفنوکسیلات مصرف می‌کرد، اما حالا گذاشته بود کنار. بعد فهمیدم در کنگره 60 برای درمان روش تدریجی دارند و آدم را به مرور زمان از مسیر اعتیاد دور می‌کنند. به همین دلیل خیلی پیگیر شدم و برای مشاوره رفتم. اولین سوال این بود که چه کسی تو را به اینجا آورده؟ به خاطر کارت آمده‌ای یا فشار خانواده؟ جواب دادم هیچ کدام. گفتم: خسته شده‌ام. به این ترتیب مرا پذیرفتند و سفرم را شروع کردم. قبل از آن در مدت 30 سال تخریبی که داشتم، هر وقت به مشکل مالی می‌خوردم، تصمیم به ترک می‌گرفتم.

یعنی اگر مشکل مالی نبود ممکن بود ترک نکنی؟

بله، ممکن است اینجور می‌شد، اما خدا را شکر در مسیر درست قرار گرفتم و درمان شدم. زمانی بود که باید قسم می‌خوردیم که اعتیاد نداریم، اما الان باید قسم بخوریم که یک زمانی اعتیاد داشته‌ایم، چون کسی باور نمی‌‌کند که ما مصرف‌کننده بوده‌ایم.

غیر از شیره و تریاک مواد مخدر دیگری هم مصرف کرده‌ای؟

در مسیری که فرد درگیر مواد مخدر می‌شود، با همه چیز سر و کار دارد. اوایل مشروب هم می‌خوردم، اما دائمی نبود. اواخر هم دوستانم مرا برای کشیدن شیشه دعوت کردند و مصرف کردم، اما خوشم نیامد چون بی‌خوابی‌اش زیاد بود و تحمل آن را نداشتم.

بدترین خاطره‌ای که در دوران مصرف داشتی، چه بود؟

من از دوران اعتیادم خاطره بد زیاد دارم، چون خیلی از چیزها را از دست می‌دادم. مثلا 15 میلیون تومان از کسی طلب داشتم و مدت‌ها بود که می‌گفت امروز می‌دهم، فردا می‌دهم، یک روز که می‌خواست به خارج از کشور برود، زنگ زد و گفت من فردا از ایران می‌روم، نمی‌آیی پولت را بگیری؟ گفتم، فردا چه ساعتی بیایم؟ گفت ساعت ده فرودگاه باش تا پولت را بدهم، من ساعت هشت صبح شروع کردم به تریاک کشیدن و تازه ساعت یک ربع به ده بود که به سمت فرودگاه راه افتادم. موقعی که رسیدم او رفته بود و فقط یک پیغام برایم گذاشته و نوشته بود «تو که دلت برای خودت نمی‌سوزد، من هم دلم برای پول تو نمی‌سوزد» پولم را خورد و برد. خیلی مواقع می‌شد که وقت پزشک می‌گرفتم و باید همسرم را به مطب می‌بردم، اما چون به مواد وابسته بودم اول باید خودم را می‌ساختم و بعد به دیگران می‌رسیدم. به همین دلیل همیشه درگیر اینجور مسائل بودم و زیاد ضربه خوردم و خیلی چیزها را از دست دادم.

در مجموع چند بار برای ترک اقدام کردی؟

فکر می‌کنم در این 30 سال فقط پنج یا شش سال اول بود که به فکر کنار گذاشتن مواد مخدر نبودم ولی در مجموع حدود 20 بار احساس کردم باید کاری بکنم، اما هیچ وقت موفق نبودم تا این که آخرین بار تصمیم جدی گرفتم و الان واقعا هیچ احساسی به مواد مخدر ندارم.

فکر می‌کنی چرا این بار موفق شدی؟

دلیل موفقیتم روش درمان است. من همیشه از لحاظ جسمی ترس داشتم و فکر می‌کردم جسمم بدون مواد نمی‌تواند دوام بیاورد، اما با این روش درمانی همزمان با جسم، روح آدم را هم تقویت می‌کنند و جهان‌بینی آدم را تغییر می‌دهند. مثلا اولین کاری که می‌کنند این است که اسم معتاد را از روی ما بر می‌دارند و می‌گذارند «مسافر». این خیلی هوشمندانه است و به آدم قوت می‌دهد، چون افراد نمی‌توانند حقارت کلمه اعتیاد و معتاد را تا آخر عمر تحمل کنند، به همین دلیل با شروع پروسه درمان، باری که تحمل این لقب ایجاد می‌کند، قطع می‌شود و وقتی این اتفاق افتاد، فرد روحیه می‌گیرد و بهتر می‌تواند خودش را مدیریت کند.

می‌گویی دفعات قبل مدتی پس از کنار گذاشتن مواد دوباره سراغش می‌رفتی، آیا احتمال دارد دوباره این اتفاق بیفتد؟

به نظر من نه. چون این دفعه شرایط با دفعات قبل فرق دارد. مثلا زمانی که با دارو ترک می‌کردم، پنج ماه مسیر را می‌رفتم و همیشه باید دارو را با خودم یدک می‌کشیدم و همزمان با آن باید برای بی‌خوابی یک قرص، برای پا درد یک قرص و برای اضطراب و دلشوره قرص دیگری می‌خوردم، اما الان دیگر بدن درد ندارم. در کل هیچ احساس ضرورتی برای داروی دیگری ندارم و چنین کمبودهایی را در جسم و بدنم نمی‌بینم. روحیه‌ام هم بالاست و می‌خواهم به دیگر مسافران خدمت کنم.

اگر با این نگاه برگردی به گذشته، امکان دارد دوباره به سمت مواد مخدر بروی؟

نه. اگر یکی به من پیشنهاد بکند این طرف خیابان یک میلیارد تومان پول گذاشته‌اند، برو آن یک پک تریاک را بزن و بعد بیا این یک میلیارد را بگیر، من چنین کاری نمی‌کنم. البته دقیقا نمی‌دانم شاید آنقدر از تریاک منزجر هم نباشم، چون تریاک باعث شد این احیای انسانی را درک بکنم.

به هر حال مصرف مواد، بخش زیادی از سال‌های عمرت را به خود اختصاص داد، برای جبران آن می‌خواهی چه کار بکنی؟

از وقتی که سفر من شروع شد، جبران خسارت‌ها در برنامه‌هایم قرار گرفت. در اینجا سعی می‌شود کمتر با مواد درگیر باشی، یعنی طوری رفتار می‌کنند که اصطکاک افراد با خانواده و جامعه کمتر شود، اما الان که رها شده‌ام، شروع کرده‌ام به جبران خسارت‌هایی که به خانواده و جامعه زده‌ام. کار من ساختمانی است و کارهای بزرگی انجام داده و الان هم دوباره برگشته‌ام و کار می‌کنم. از پنج سال گذشته اصلا خانواده‌ام را مسافرت نبرده​ام، ‌اما در ماه اولی که سفرم را در کنگره شروع کردم، خانواده‌‌ام را به سفر دور دنیا بردم. خیلی راهکارها برای جبران خسارت‌ها دارم و تازه اول راه هستم.

توصیه‌ات برای افرادی که الان مصرف‌کننده هستند، چیست؟

همه یک سری چیزهای کلیشه‌ای داریم که به عنوان توصیه می‌گوییم، ولی چیزی که من می‌توانم بگویم این است که تنها کسی که به درد انسان می‌خورد، خود انسان است و افراد اول باید فکر خودشان باشند، از طرفی من اگر سالم نباشم نمی‌توانم به زن و بچه‌ام برسم و با اجتماع خوب برخورد بکنم.

بنابراین ما اگر یک اجتماع خوب و سالم می‌خواهیم اول باید خودمان را درست کنیم. من در 30 سال مصرف مواد مخدر خیلی ضربه خوردم و در کل همه اطرافیانم از صدماتی که به خودم زده بودم، تاثیر گرفته بودند. بنابراین الان هم که به فکر خودم افتاده‌ام اثرش در خانواده‌ام دیده می‌شود. حتی بچه‌هایم می‌گویند خدا یک پدر دیگر به ما داده است. ببینید من چقدر تاثیر بد داشته‌ام که بچه‌های من چنین فکری را دارند، کسی هم که الان مصرف‌کننده است، به نظر من اگر می‌خواهد زندگی خوبی داشته باشد، باید از مواد دوری کند حالا به هر طریقی که فکر می‌کند موثر است، در این زمینه سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های مختلفی فعالیت می‌کنند.

شاهد حلاج

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها