آنچه می خوانید، قسمت اول مقاله بلند پژوهشگر و جامعه شناس پاکستانی ، احمد افضل است.
کد خبر: ۳۳۷۹۸
نویسنده در این مقاله به موضوع آزادی های جنسی در جوامع لیبرال پرداخته و تاثیر این نوع نگرش را در فروپاشی این جوامع بررسی کرده است.
این مقاله ، حاصل نگاه یک پژوهشگر جهان سومی است که صرف نظر از اعتقادات مذهبی ، تاثیر لیبرالیسم جنسی بر جامعه را به طور علمی و با شواهدی که غالب آنها از محققان غربی نقل شده ، بررسی می کند.

هر چند فمینیست های دو آتشه ، مصرانه معتقدند زنان و مردان ، جز در کارکردهای تولیدمثل ، در دیگر امور همسانند و تفاوت های عمده ای که درباره آنها برشمرده می شود، زاییده محیط سرکوب است؛ اما با این همه ، شواهدی در دست داریم که استنباطی کاملا متفاوت به دست می دهد.
پژوهش های معتبر علمی نشان داده اند، تفاوت های مردان و زنان ، بنیادی ژنتیکی داشته و بر مبانی زیستی استوار است.
نگاه مراقبت جویانه و غیرتهاجمی زنان به دیگران ، توانایی ها و شایستگی های آنها در مناسبات مردمی اجتماعی ، گرایش آنها برای گذشتن از خواسته های شخصی به منظور برآوردن خواست دوستان و آشنایان ، تمایل آنها به دوری جستن از تعارضات ، مناقشه ها و دغدغه آنها برای یاری رساندن و ملاطفت با دیگران ، در کنار غریزه قوی مادری و مربیگری ، زنان را به بهترین سازندگان خانه و خانواده بدل کرده است.
در دیگر سو، مردان قوی ترند؛ دوست دارند در مفهوم پردازی منطقی بدرخشند و عموما در مقایسه با زنان ، خود اتکا، خودکفا و مستقل ترند.
این همه ، مردان را در خور و شایسته نقش تامین کننده ، نگاهبان و گرداننده واحد خانواده می سازد. اصلی ترین عامل کنش جنسی ، هم در زنان و هم در مردان هورمونی است به نام تستوسترون.
منبع اصلی این هورمون ، در مردان ، بیضه ها و در زنان ، غدد فوق کلیوی است. تفاوت میان زنان و مردان از آنجا نشات می گیرد که مردان ، از نخستین لحظه شکل گیری نطفه در رحم (به واسطه نزدیکی فیزیکی رحم و غدد فوق کلیوی ) در معرض هورمون تستوسترون قرار دارند میزان این هورمون ، پس از بلوغ نیز در مردان 20 برابر بیشتر از زنان است.
این تفاوت ، مردان را در مقایسه با زنان ، مهاجم تر، سلطه جوتر و از نظر جنسی فعال تر می سازد. بدین سان ، هورمون بیشتر، تمایل افزون تر مردان را برای روابط جنسی گسترده تر در پی آورده است.
مردان ، عموما بیشتر به جنبه های فیزیکی روابط جنسی تمایل دارند. در آن سو، زنان عمدتا به همدلی و همراهی ، عشق ، تعهد، پیوند قلبی و احساسات بها می دهند.
مطالعات نشان داده است ، مردان ، در صورتی که از روابط جنسی محروم شوند، تندخو و عصبی می شوند، حال آن که زنانی که به هر دلیل ازدواج نمی کنند، بندرت چنین رفتاری از خود نشان می دهند.
مردان از ظرفیت بیشتری برای مهارت های بصری برخوردارند و بیش از زنان به تحریکات بصری پاسخ می گویند (و از همین روست که تحت تاثیر چهره و شکل جنس مخالف قرار می گیرند و باز به همین دلیل است که 90 درصد مشتریان تصاویر مستهجن را مردان تشکیل می دهند).
در آن سو، زنان معمولا برای شایستگی های ارتباطی ، موقعیت اجتماعی ، اخلاق و آداب رفتاری - و بندرت جلوه ظاهری جنس مخالف - مجذوب مردان می شوند.
زنان همیشه ، شکوه می کنند که مردان بسان شی ای به آنان می نگرند. مردان ، در مقابل گلایه می کنند که زنان تنها به گفتگو و حرف زدن دل می بندند.
هر دو گروه درست می گویند، چون نزد مردان ، رفتار جنسی چیزی نیست جز آنچه بعینه می توان دید و آن را دریافت ، ولی نزد زنان ، رفتار جنسی عمدتا در ارتباطات انسانی و مناسبات عاطفی و صمیمانه جلوه گر می شود. با این همه ، اعتراض ها هر چه باشند، نمی توانند در طبیعت مردان و زنان تغییری پدید آورند.
زنان باید بدانند که عموم مردان (برپایه طبیعتشان) بسیار آسان تحریک می شوند و کوچکترین جلوه های دوستی و مودت را، دعوتی جنسی تعبیر می کنند.

معجزه ازدواج

مردان بنا بر غریزه شان در پی ارتباطات جنسی گسترده اند. این ازدواج است که می تواند شهوت لگام گسیخته آنها را به عشقی سازنده بدل سازد و دلمشغولی کوتاه مدت آنها با کام جویی های فیزیکی را به تعهدی بلندمدت برای نگاهداری و نگاهبانی از خانواده بدل کند.
اگر در حوزه رفتار جنسی ، محدودیت اجتماعی و حقوقی در کار نباشد، مردان ، بسیار تمایل خواهند داشت که به الگوی رفتار جنسی غریزی و غیرمسوولانه و بی لگام خویش روی آورند.
ثمره چنین بی بند و باری جنسی را در شمار بسیار مردان ازدواج ناکرده ای می توانیم ببینیم که ناگزیرند بار زندگی خود و فرزندانشان را به تنهایی بر دوش کشند. بی بند و باری جنسی ، نهاد خانواده را متزلزل می کند. صرف نظر از تلاشهایی که انجام می گیرد، تا تک مادری (یعنی تربیت فرزندان در خانواده هایی که در آنها تنها مادر حضور دارد و کودکانش را خود بزرگ می کند) را پدیده ای شایع و توجیه پذیر جلوه دهد، این واقعیت ، وجود دارد که خانواده هایی که از سرپرستی توام پدر و مادر بهره مندند، از رهگذر فراهم آوردن محیطی مناسب برای رشد و تربیت فرزندان ، نتایج بهتری را فراهم می آورند.
آزادی جنسی بی حساب و کتاب ، به مردان اجازه می دهد با بی مبالاتی هر چه می خواهند انجام دهند و از آنجا که در نبود هر گونه قرارداد اجتماعی جدی هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند آنها را به رفتاری متعهدانه وادارد، شمار عمده ای کودکان نامشروع به دنیا می آیند که از توجه ، مراقبت و عشق پدرانشان محرومند. صد البته هیچ جامعه ای نمی خواهد چنین هرج و مرجی را پذیرا باشد.

دیدگاه های نادرست درباره طبیعت انسان

برخی از ما، چنین می اندیشیم که آزادی جنسی ، آن گونه که هم اکنون در غرب رواج دارد، نتیجه شورش های ناگزیری است که درباره محدودیت های غیرطبیعی و ریاکاری ها و سختگیری های اخلاقی عصر ویکتوریا رخ داد و این که روش لیبرالی در زندگی ، نشان روشن اندیشی و عقلانیت است و شایسته است که ما هم بدان گردن نهیم.
با این همه ، خوب است بدانیم فرهنگ بی بند و باری جنسی (که ریشه های آن را می توان در محیط اجتماعی انگلیسی - امریکایی ، در سده پیش سراغ گرفت) کاملا با طبیعت انسانی در تعارض است و دستاورد ناخجسته ولی اجتناب ناپذیر 2 نظریه بسیار گمراه کننده (تکامل داروین ، روانکاوی فروید) به شمار می آید.
اندیشه های چارلز داروین (1809-1882) و زیگموند فروید (1856-1939)، نقش مهمی در تحول درک عمومی و مبانی رفتاری مردان و زنان غربی داشته است. نگرش به انسان ، به عنوان حیوانی صرفا پیچیده و هوشمند (که تامل داروین آن را طرح و تبلیغ کرد)، آثار ویران باری بر ساختار خانوادگی و اجتماعی بر جای گذاشت. اخلاقیات و الزام به کنترل خویش (خود کنترلی ) از میان رفتند.
امروز، همه توجهات صرف نیازهای فیزیکی و خواسته های شهوانی شده است. اگر من حیوانی بیش نیستم ، دیگر چرا خود را با مذهب ، سنت و قرارداد اجتماعی محدود کنم و آزار دهم؛
هر چیز مجاز و شدنی است و دیگر قانونی شکسته نخواهد شد. قانونی هم که به استناد و اکثریت آراء سازمان می یابد، انعطاف پذیر و کنترل شدنی خواهد بود. اندیشه های فروید، در ادامه اندیشه های داروین طرح شدند.
دیدگاه فروید درباره طبیعت انسان بسیار بکر و نو و در عین حال ، عاری از دقت است. از دید فروید، مهمترین و محوری ترین انگیزه رفتار آدمی که در ناخودآگاه او جای دارد، تمایل جنسی است و تمامی سنتها، آداب و قراردادهایی که به گونه ای مانع بیان و اظهار آزادانه غریزه جنسی می شوند، به سلامت روانی انسان آسیب می رساند و او را دچار مخاطرات روانی عصبی می کند.
هرچند اندیشه های فروید، هنوز در میان اندیشمندان ، بحث انگیز و مجادله خیز است ، او خود، بسرعت ، به چهره ای مشهور بدل شد و نام او - بویژه در امریکا - با مفهوم آزادی جنسی مترادف شد.
عقاید فروید، بعدها در هنر، ادبیات ، نمایش و فیلمهای مشهور انعکاس یافت و از این طریق ، همه نسلها را تحت تاثیر قرار داد.
تاثیر نظریه فروید بر اندیشه و فرهنگ غرب بسیار و تخمین آن بسی دشوار است. به هر روی ، می توان گفت مذهب بی بند و باری جنسی ، گسترش و رواج خویش را مرهون آموزه های فروید است.

فراموش نکنیم که ما انسان هستیم

ما چگونه می توانیم با روند رو به گسترش بی بند و باری جنسی ، در حالی که از حمایت علوم گوناگون ، همچون روان شناسی و... برخوردار است مقابله کنیم؛
پیامد ویرانگر رویکرد مادی به نظریه تکامل و نگاه جنسی به روان ، تنها هنگامی کاستی می گیرد که به طبیعت دوگانه انسان - در برابر دیگر جانداران - توجه کنیم.
انسان ، از کالبدی فیزیکی در کنار روحی معنوی ، ترکیب یافته است . این دوگانگی بدان معناست که انسان ، همزمان با غرایز حیوانی ، برای بقا تولید مثل و سلطه بر دیگران ، استعدادی پرقدرت برای فضیلت های اخلاقی و انگیزه ای قوی برای عشق ورزیدن ، دوست داشتن و پرستش وجودی برتر را نیز دارد.
غفلت از ساخت معنوی انسان ، این سوئتعبیر را پیش می آورد که ما چیزی فراتر از میمون های پیشرفته نیستیم و این ، خود به جامعه ای می انجامد که در آن ، جنبه های فیزیکی و شهوانی انسان ، بیشترین اهمیت را می یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها