حمید منوچهری متولد 1320 است . از سن 17سالگی فعالیت هنری خود را به طور جدی آغاز کرد و تئاتر را تحت آموزش های استاد رفیع حالتی و دوبله را زیر نظر استاد هوشنگ کاظمی آموخت .
کد خبر: ۱۸۸۵۵
حضورش در رادیو هم برمی گردد به چند دهه پیش . هم کارگردان برنامه های مختلف بوده و هم در نمایش های گوناگون ایفای نقش کرده است . او یکی از کسانی است که دلش برای هنرمندان رادیو و زنده نگه داشتن یاد آنها، عاشقانه می تپد.
شما علاوه بر فعالیت در زمینه دوبله و رادیو، در عرصه بازیگری هم حضور داشته اید. برخی عقیده دارند بازیگری که وارد رادیو می شود، دیگر نمی تواند کار بازیگری را به طور مستمر ادامه دهد و از دیده ها محو می شود. آیا چنین چیزی برای شما هم اتفاق افتاده است؛
من این حرف را قبول ندارم . مردم ما بسیار خوب هستند و به این سادگی ها کسی را فراموش نمی کنند. اگر کسی را پذیرفتند، او در ذهنشان برای مدتها ماندگار می شود. من شش یا هفت سال است که کار تصویری انجام نداده ام ؛ ولی مردم هنوز هم به من لطف دارند و هنوز هم می گویند: آقا سلام علیکم.
شما چند سالی کارگردانی برنامه صبح جمعه را عهده دار بودید که برنامه موفقی هم بود، گمان می کنم یکی از عوامل موفقیت این برنامه استفاده از هنرمندانی بود که شاید بهترین های رادیو بودند؛ چیزی که امروز کمتر شاهد آن هستیم.
نه اصلا این طور نبوده است . نمایش های رادیو اصلا منحصر به این نمایش ها نیست . ما در حال حاضر یک اداره عریض و طویلی داریم به نام اداره کل نمایش . این اداره ممکن است اصلا با برنامه جمعه کار نکند یا دوستانی که صبح جمعه را کار می کنند، ممکن است با این اداره کار نکنند. به هر حال ، چیزی که هست صبح جمعه همه چیز نبود، ما در طول این سالها بازیگران بسیاری داشتیم که خوب هم کار می کردند؛ اما در صبح جمعه نبودند و به اندازه کافی برای مردم شناخته شده بودند، زنده یاد سارنگ ، زنده یاد محتشم و... اما چون برنامه صبح جمعه یک برنامه تفریحی بود و ساعت پخش آن نیز مناسب بود، با استقبال مواجه شد. البته عزیزانی که برای صبح جمعه انتخاب می شدند، می بایست توانمندی بسیاری را می داشتند. که البته همین طور هم بود، صداهای هنرمندان بسیار انعطاف پذیر بود، هرکدامشان شاید کار چند نفر را انجام می دادند و یک نفر در قالب چندین نفر ایفای نقش می کرد. دلیل دیگری این ماندگاری آن است که آن هنرمندان با عشق وارد کار شدند، فعالیت رادیویی را با کار دیگری که حتما پول بیشتری هم داشت معاوضه نکردند. تمام آنها عاشق کارشان بودند و زشت و زیبا را هم پذیرا می شدند. دلیل ماندگاری تمام هنرمندان ، همانا عشق به هنرشان است . اگر مرتضی احمدی در یادها مانده است و یا حمید خان قنبری و یا زنده یاد تابش و خیلی های دیگر، دلیلی جز این ندارد. همین مرتضی خان احمدی کارمند راه آهن بود، اما شاید به اندازه ای که رادیو می رفت آنجا نمی رفت و همچنین شادروان حسین امیرفضلی ، او کارمند اداره پست و تلگراف بود. حسین 50سال عمرش را صرف رادیو کرد.
منظور من هم همین هست . عده ای آمدند، کار کردند و ماندگار شدند و حالا فقدان آنها بسیار محسوس است . این خالی بودن جای بزرگان و تکرار نشدن صداهای ماندگار آیا خطری برای رسانه رادیو محسوب نمی شود؛
البته این موضوع ماندگاری و خلق کاراکترهای ماندنی ، چند بعد دارد. در یک نمایشنامه رادیویی 50درصد کار به نوع مطلب بستگی دارد و 50درصد دیگر وظیفه بازیگر است . اگر احیانا کسی گل می کرد و کارش به دل مخاطب می نشست ، بخشی از آن به دلیل طنز نوشتاری قوی بود. مثلا برای همین صبح جمعه ما 9نفر نویسنده داشتیم که بسیار هم در کارشان نخبه بودند. من در مواجهه با مطالب ، قدرت انتخاب داشتم . بهترین مطالب را با بهترین بازیگران کار می کردم . الان هم بازیگران خوب داریم ، منتها آن کسی که کارگردانی می کند باید حب و بغض کمتری داشته باشد. من نمی گویم مثلا حسن را دوست نداشته باشد، نه ، اگر او را دوست دارد، نیم نگاهی هم به حسین داشته باشد. شاید حسین هم خوب باشد. حالا هم می توان از نویسندگان و بازیگران خوب دعوت به کار کرد.
پس چرا این کار انجام نمی شود؛
این دیگر برمی گردد به سلیقه مسوولان رادیو.
خوب ، شما سابقه کارگردانی هم دارید. به هر حال کارگردان یکی از ارکان برنامه های رادیویی است و قطعا در حیطه کار خود، قدرت گزینش و انتخاب و نفوذ کلام نیز باید داشته باشد.
کارگردان انتخاب می کند؛ اما این مدیران شبکه ها هستند که می بایست تصمیم گیری کنند؛ چرا که آنها پرداخت کننده پول هستند و به هر دلیل ، انتخاب کننده ، من که دیگر جزو کمی مسن ترهای این حرفه هستم . خیلی از جوانترها می توانند بیایند و این کار را بکنند؛ البته اگر بخواهند.
دوباره مثل همیشه ، وقتی قرار است مشکلاتی را کالبدشکافی کنیم همه خودشان را کنار می کشند و کسی چیزی گردن نمی گیرد.
برای این که کسی نمی تواند چیزی را گردن بگیرد. ببین ، من می گویم خب ، من فلان کار را بلدم . وقتی من کاری را بلدم ، باید به من پیشنهاد کار شود که مثلا آقا تو بیا و فلان کار را انجام بده ، من نیستم که بروم و تقاضای کار کنم ، من امتحانم را پس داده ام ، کارهایی را هم انجام داده ام . بعضی از کارگردان ها برای اجرای نمایش رادیویی از بازیگران تئاتر استفاده می کنند. این زمانی قابل قبول است که ما در رادیو کسی را نداشته باشیم ، حال آن که این طور نیست . بچه های رادیو هم حقی دارند، عمری را گذرانده اند و باید کار کنند. اگر در بخشی از بابت بازیگر کمبودی داریم ، باید برای همانجا کسی را بیاوریم . کسانی را هم که داریم کنار بگذاریم . همین حالا هم افرادی را داریم که شاید می توانند کار مرتضی خان احمدی را انجام دهند. باید به آنها میدان داد و توانایی های آنها را سنجید. این که تو می گویی تا کالبدشکافی می کنیم ، همه پا پس می کشند موضوع این نیست ؛ موضوع این است که من به شما می گویم . مثلا من این فندک را بلدم بسازم ، این فندک را که همه کارش را نباید من انجام بدهم . اگر هم بتوانم که انجام هم دهم ، اصلا درست نیست این کار را بکنم . همین طور که بزرگانی آمدند و الفبای کار را به ما آموختند، حالا هم عزیزان باید بیایند و کار را یاد بگیرند. من 18سال پیش این حرف را در مصاحبه ام با آقای جمشید جم در رادیو گفتم . او از من پرسید آیا باید برای رادیو هنرپیشه گرفت یا خیر؛ گفتم چرا نباید گرفت . باید بیایند؛ اما از راه درست آن . جوانها باید بیایند و کنار دست قدیمی ها الفبای کار را یاد بگیرند، نه این که به محض آوردن دو جوان بگویند خوب منوچهری تو بازنشسته شده ای و خداحافظ. من از لحاظ اداری بازنشست شده ام ، ولی آیا توانایی انجام کار را دارم یا نه؛ هیچ کس ماندگار نیست آنها می آیند و ما می رویم . هیچ کس جای کسی را نمی تواند بگیرد. مثلا جای مقبلی را چه کسی می تواند پر کند؛!
هم از مسوولان رادیو صحبت کردیم ، هم از دعوت پیشکسوتان . حقیقتا چرا از همکار پیشین و قدیمی تر برای انتقال تجربه هم که شده استفاده نمی شود. مثلا یادم هست آقای مرتضی احمدی می گفت پس از انقلاب از من هیچ دعوتی به عمل نیامد.
درباره مرتضی خان احمدی ، من شخصا بیش از 10بار از او دعوت کردم و عین همین جمله را گفتم که آقای مرتضی خان احمدی ، صبح جمعه مال شماست . من دارم به اشتباه این کار را می کنم ، ولی یک وظیفه اداری به من داده شده است . من اول از همه خدمت حمیدخان قنبری و زنده یاد تابش رفتم ، گفتم این برنامه برای شماها بوده است ، تشریف بیاورید. آقای مرتضی احمدی گفت نه من دیگر کار نمی کنم ، حالا اگر اداره از ایشان دعوت نکرده ، علتش را نمی دانم.
از صبح جمعه حرف زدیم ، اصلا چرا این برنامه تعطیل شد؛
شاید ندانم کاری.
از جانب؛
نمی دانم (می خندد) این را دیگر مطمئنا نمی دانم.
به عقیده شما یک متن رادیویی چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا ماندگار شود؛
نویسندگی کار کمی نیست ، حالا هم نویسندگان خوبی داریم ، اما باز هم تمام حرفهایم به عشق منتهی می شود. موفقیت فقط به کار دل وابسته است . اگر احیانا پول کم هم بود، زیاد مساله مهمی نبود. در مورد این مساله بیشتر عزیزان نویسنده باید صحبت کنند. گفتم ، خیلی ها هنوز هم خیلی خوب می نویسند، اما شاید متنها را به رادیو نمی دهند. شما ببینید فرق بین نوشتار رادیویی و تلویزیونی چقدر است ؛ اصلا قابل قیاس نیستند. متن رادیویی باید به دل به مردم بنشیند، آن را باید طوری نوشت که مردم پذیرای آن باشند، باید با زبان خود مردم حرف زد. اگر طنزی قرار است بیان شود، باید منطق با سلیقه مخاطب باشد. خنده را از طنز داریم در حالی که اصل مطلب این نیست . اگر موضوع را ساده بگیریم و فکر کنیم که مردم ما کم می فهمند، اشتباه کرده ایم . آنها خیلی خوب می فهمند و براحتی هم کار درست را از نادرست تشخیص می دهند. پس هر چیزی را نمی بایست ضبط کرد. ما الان 8شبکه رادیویی داریم . همه آنها روی هم 70درصد مخاطب ندارد؛ پس چرا در گذشته این همه شنونده داشتیم؛ این شنونده ها کجا رفتند؛ ما شنونده را که وارد نکرده بودیم . شنونده ای داشتیم که با علاقه برنامه ای را دنبال می کرد و اگر فرصت شنیدن آن را نداشت ، می گفت فلانی این برنامه را برای من ضبط کن . خب ، حالا چه اتفاقی افتاده؛ در حالی که هم نویسنده ها و هم بازیگرها همه هستند.
حالا من از شما می پرسم واقعا چه اتفاقی افتاده است؛
والله من عقلم نمی رسد (می خندد).
زیرکانه جواب ندهید؛
نه ، واقعا همین بود که گفتم ، نمی دانم.
شما که در حال حاضر فعالیت رادیویی دارید.
کار کردن داریم تا کار کردن . بله من کار می کنم و شکر، نسبت به عزیزانی که اصلا کار نمی کنند، من خوب کار می کنم به هر دلیل وقتی کسی روزی 10تا 20ساعت کار رادیویی می کرد و بعد یکباره این حجم کار بشود 20دقیقه ، احساس می کنی چیزی نزدیک به 19ساعت و 40دقیقه زمان برای فکر کردن داری . یک روز،دو روز، ده روز وضع همین است . بالاخره اذیتت می کند. ممکن است احیانا تصمیم بگیری در مسیری که می روم ، دو تا مسافر هم سوار کنم ، ان شاءالله برای هیچ عزیزی پیش نیاید؛ اما من در مورد این مساله گله مند هستم.
و حرف آخر:
اگر جوانها می خواهند وارد این کار شوند، اول درسش را بخوانند و بعد با عشق وارد شوند، اگر با عشق وارد نشوند، می آیند و چهار روزی می مانند و بعد هم می روند. در هر کاری اگر با عشق وارد نشوند ماندگار نخواهند شد. اگر با علاقه شروع کنند با علاقه هم کارشان را تمام می کنند و دیگر پشیمان نیستند که یک عمر کاری کردیم که دوست نداشتیم.
شهاب نادری مقدم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها