سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چه در سطح منطقهای و چه در سطح فرامنطقهای شکل نگرفته بود. در چنین شرایطی ناگهان نظام نوپای ایران با هجومی همهجانبه از سوی عراق روبهرو شد که بهتدریج، از حمایت منطقه و قدرتهای جهان برخوردار شد. ملت ایران در این مواجهه نابرابر خود را تنهای تنها دید. کمکم، جاافتادن روایتهای قومی (تقابل عرب و عجم) و مذهبی (اختلاف سنی و شیعه) از درگیری عراق و ایران، افکار عمومی منطقه و جهان اسلام را نیز از ما برگرداند.
در چنین شرائطی، انقلاب نوپای ما میباید درکنار ساماندهی اوضاع داخلی و مقابله با جبهه نفاق، مانع پیش روی دشمنی میشد که سودای فتح چندروزه تهران را در سر داشت.
در اینجا بود که مقاومت بهعنوان تنها راهحل در ذهن ملت انقلابی جای خود را باز کرد. مقاومت ایرانیان ترکیبی بود از صبر و جهاد که هم با سازش و تسلیم مرز داشت، هم بعد دفاعیاش بر بعد هجومیاش غلبه داشت. مقاومت، صرفِ صبر، تاب آوری و تحمل نبود، بلکه درپی عقبراندن دشمن و بازپسگیری سرزمینهای اشغالشده بود. مقاومت مردم ما با هرنوع انفعال و وادادگی بیگانه بود. پایداریای بود کنشگرانه و خلاقانه. خلاقیت در بالاترین سطح، خودش را در صنایع دفاعی ایران نشان داد که بهزودی، از وابستگی رهایی یافت و به مرز خودکفایی و خوداتکایی رسید.
مقاومت ملت ایران جواب داد. دشمن از سرزمینهای اشغالشده عقب نشست و به قطعنامه ۵۹۸ تن داد و مقاومت درسی شد که ملت ایران هم آن را فراگرفت، هم به دیگر ملتها، بهویژه مردم دربندِ فلسطین آموخت. در اینجا بود که در منطقه ما رویکردی تحت عنوان مقاومت اسلامی شکل گرفت که مرزبندی آشکاری با سازش و بهاصطلاح عربها «تطبیع» داشت و راه نجات را در تقابل با دشمن صهیونیستی میجست.
تحت تاثیر انقلاب اسلامی، انتفاضههای گوناگونی در داخل سرزمینهای اشغالی صورت گرفت که در مرحلهای در قالب «ثوره الحجاره» یا انقلاب سنگها تبلور یافت و بهزودی، شکل مسلحانهای پیدا کرد.
فراگیرشدن پیام و روحیه مقاومت با محوریت قضیه فلسطین و با مرکزیت جمهوری اسلامی ایران، صفحه جدیدی را در خاورمیانه و در جهان اسلام باز کرد. لبنان سرافراز اولین جبهه جدید را تحت عنوان مقاومت مؤمنانه باز کرد که ریشه در جنبش «امل» داشت و بهزودی، با نام حزبالله شناخته شد.
از شیخ راغب حرب تا شهید سیدعباس موسوی هرکدام مرحلهای از حیات حزبالله را راهبری کردند تا نوبت به شهید سیدحسن نصرالله رسید که مقاومت را به اوج رسانید، برای اولین بار در حرب تموز، دشمن صهیونیستی را به عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی لبنان واداشت و همزمان، فرهنگ مقاومت اسلامی را به فلسطینیان در داخل و خارج فلسطین منتقل و از آن حمایت کرد.
بهزودی، عراق و یمن نیز به این جبهه پیوستند و مقاومت منطقهای اسلامی را شکل دادند. ترکیبی از دسیسههای دشمنان و جهالت مقدس، نسخهی فیک و دروغین القاعده و سپس داعش را دربرابر مقاومت اسلامی علم کرد تا هم چهره مقاومت اسلامی را در جهان مخدوش سازد، هم با گشودن جبههای داخلی دربرابر مقاومت اسلامی، آن را به خود مشغول کند.
تردیدی نیست که جبهه مقاومت در این رویاروییها هم آسیب نظامی دید، هم آسیب سیاسی، اما به سرعت، خود را بازسازی کرد و دشمنی و رویارویی را به دشمن صهیونیستی معطوف کرد.
در اینجا بود که اسرائیل و حامیانش ناگزیر پردهها را کنار زدند و مراکز منطقهای مقاومت و سپس مرکزیتش ایران را مورد هدف قرار دادند. نقطه اوج این دشمنیها جنگ ۱۲ روزهای بود که بر ایران اسلامی تحمیل کردند.
تردیدی نیست که مقاومت اسلامی ضربات سهمگینی را دریافت کرد. تلخترین پرده در این مرحله که به بهانه حمله ۷ اکتبر/ ۱۵مهرماه صورت گرفت، شهادت سیدحسن نصرالله بود که اینروزها به سالگرد شهادتش نزدیک میشویم. پیشقراول و الهامبخش مقاومت اسلامی در منطقه، حزبالله لبنان بود که از عراق تا یمن تا فلسطین اشغالی را تحت تاثیر خود قرار داده بود. با آسیبدیدن این مرکزیت منطقهای، دشمن صهیونیستی درپی دستاندازی به پیشران مقاومت اسلامی، ایران عزیز برآمد و بهتعبیر خودش اقدام به قطع سر مار کرد، اما هرگز نتوانست به اهداف شومش نائل شود.
آنچه نجاتبخش ملت و نظام سیاسی ایران شد، همان مقاومتی بود که از ۸ سال دفاعمقدس آموخته بود و نیز همان دستاوردهای دفاع مقدس، یعنی صنعت موشکی و پهپادی.
مردم آبدیده ایران با ایستادگی و انسجامشان، رهبری نظام اسلامی با سرعت عمل و فرماندهیاش و نیروهای مسلح سپاه و ارتش با قدرت آفندیشان، دشمن و حامیان قدرتمندش در مغربزمین را به ارسال پیام و درخواست آتشبس واداشت.
همه این رویدادها و تحولات نشان داده که ما همچنان بر سر سفره مقاومت نشستهایم که مقاومت برگ برنده ما در دنیای امروز است. این سفره در ۸ سال دفاعمقدس گشوده شد و این برگ برنده در همان دوران درخشان به ملت ما پیشکش شد و این میطلبد که ما همواره قدردان دفاعمقدس و نگاهبان میراث جاودانش، یعنی مقاومت مؤمنانه باشیم.