داستان جذاب گرگ تنها

داستان جذاب گرگ تنها

در سریال‌های اکشن تلویزیونی معمولا بیش از هر چیز، سکانس‌های هیجان‌انگیز تعقیب و گریز توجه تماشاگران و علاقه‌مندان را به خود جلب می‌کنند اما آنچه در درام اکشن «ردیاب» مورد توجه عموم تماشاگران و منتقدان تلویزیونی قرار گرفته، بازی بسیار خوب جاستین‌ هارتلی بازیگر اصلی آن است. او حرکات اکشن خود را با معصومیتی خاص در چهره و رفتارش بازتاب می‌دهد که کمتر در سریال‌های اکشن دیده شده.
کد خبر: ۱۵۱۱۷۹۸
نویسنده مهکامه درودی - گروه رسانه
 
حضور این هنرمند و تهیه‌کننده در کنار داستان‌هایی جذاب و هیجانی، ردیاب را تبدیل به یکی از موفق‌ترین کارهای قاب کوچک در یک‌سال اخیر کرده. به این جمع باید لوکیشن‌های بسیار چشم‌نواز و متنوع را نیز افزود. بی‌دلیل نیست که بلافاصله بعد از پخش فصل اول سریال در فوریه ۲۰۲۴ و در فاصله زمانی بسیار کوتاه، چراغ سبز تولید فصل دوم آن داده شد. این فصل خیلی سریع جلوی دوربین رفت و اکتبر همین سال روی آنتن رفت. سازندگان «ردیاب» به‌قدری از موفقیت چشمگیر آن بین تماشاگران هیجان‌زده بودند که بلافاصله دستور ساخت سومین فصل آن را دادند. این فصل هم سریعا ساخته شد و اواخر اکتبر سال جاری تماشاگران علاقه‌مند می‌توانند آن را ببینند .
   
اتفاقات پیش‌بینی نشده 
هارتلی در سریال در نقش کولتر شاو ظاهر شده است؛ مردی مهربان، حرفه‌ای، کاردرست و مردم‌دوست که تلاش دارد تخصص خود را در خدمت کمک به اهالی جامعه و مجریان قانون قرار دهد. کولتر یک ردیاب حرفه‌ای است که به مناطق مختلف دنیا سفرمی‌کند وازتخصص خود برای حل معماهای پیچیده‌ای بهره می‌گیردکه شامل افراد گمشده یا اتفاقات پیش‌بینی‌نشده غیرمتعارف است. او، هم با نهادهای دولتی همکاری می‌کند و هم با شهروندان معمولی. کولتر در هر اپیزود سریال با پرونده عجیب و غریب و مرموز تازه‌ای روبه‌رو می‌شود که باید به حل منطقی و مثبت آن بپردازد. هر یک از این پرونده‌ها، شخصیت کولتر را وارد دنیایی متفاوت و تازه می‌کند که سرشار از رازهای پنهان و حادثه‌های پیش‌بینی نشده و غیرمنتظره‌است. 
   
اکشنی معمایی و دراماتیک 
سازندگان ردیاب از آن به‌عنوان اثری در ژانر اکشن اسم می‌برند که در عین حال معمایی، دراماتیک و جنایی است. با چنین ملغمه‌ای است که شخصیت کولتر شاو، دنیایی جذاب و خاص برای تماشاگران تلویزیونی خلق می‌کند که شاید تا امروز نمونه‌‎اش در کمترسریالی دیده شده باشد. این در شرایطی است که هریک از داستان‌های معماگونه سریال، بامعرفی شخصیت‌های تازه به بررسی روابط خانوادگی و گذشته آنها پرداخته و درامی ‌تأثیرگذار ارائه می‌دهد. بن اچ وینترز که خالق ردیاب است، با بهره‌گیری از رمان پرخواننده جفری دیورز به نام «بازی هیچ‌وقت» فیلمنامه اقتباسی سریال را نوشت. 
   
سفر به کانادا 
‌این رمان سال ۲۰۱۹ روی پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار گرفت و خیلی زود، در صدر کتاب های موفق هفته روزنامه و نشریات قرار گرفت. کمی‌ بعد از انتشار رمان بود که وینترز طرح تولید سریال را داد و خیلی زود، واحد تلویزیونی کمپانی فاکس قرن بیستم به‌عنوان سرمایه‌گذار به جمع سازندگان آن پیوست. دسامبر ۲۰۲۲ با انتخاب جاستین ‌هارتلی به‌عنوان بازیگر اصلی، کار تولید سریال آغاز شد. سازندگان این درام اکشن معمایی برای فیلمبرداری صحنه‌های آن، مناطقی از کشور کانادا را انتخاب کردند که لوکیشن‌های بدیع و در عین حال وهم‌آلودی داشت. این لوکیشن‌ها کمک زیادی به داستان معماگونه سریال کردند و با فضاسازی منحصر‌به‌فرد خود، جذابیت و هیجان داستان و سکانس‌های سریال را بیشتر کردند. مدیران شبکه سی‌بی‌اس، تهیه‌کنندگان سریال با انتخاب لوکیشن‌های کانادا در حقیقت موفق شدند مقدار زیادی از هزینه‌های تولید را کاهش دهند. ارزان‌تر بودن امکانات فیلمبرداری در کانادا، همواره یکی از دلایل اصلی جذب گروه‌های فیلمسازی خارجی و به‌خصوص آمریکایی به این کشور بوده است. نکته جالب این‌که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا مدتی قبل اعتراض خود نسبت به عزیمت و حضور فیلمسازان آمریکایی به کانادا را اعلام کرد و گفت می‌خواهد مانع انجام این کار و تداوم سفر آنها به کانادا و دیگر کشورها برای فیلمبرداری تولیدات‌شان بشود. 
   
شبیه وسترن‌های کلاسیک 
رسانه‌های گروهی از کاراکتر کولتر شاو به‌عنوان یک «گرگ تنها» اسم برده‌اند که ترجیح می‌دهد تنها و دور از اجتماع باشد و در‌ مواقع بروز مشکلات، از پیله خود بیرون آمده و به کمک دیگران برود. از این منظر، شخصیت کولتر با کاراکترهای تنها، آواره و تیرانداز محصولات ژانر وسترن مقایسه شده است. حتی سفرهای او به مناطق مختلف کشور برای کمک به دیگران که او را یک ‌پاداش‌دهنده‌ معرفی می‌کند، اشاراتی به نوع فعالیت‌ شخصیت‌های خسته فیلم‌های کلاسیک وسترن دارد. با چنین کاراکتری در رأس ماجراهای ردیاب، این سریال توانست نظر مثبت عموم منتقدان را به خود جلب کند. به نوشته نشریات تلویزیونی، بالای ۹۰درصد نقدهای منتقدان در تحسین و ستایش سریال و عوامل آن بوده است. 
   
یک داستان تلویزیونی 
وینترز می‌گوید: «زمانی که رمان دیورز را خواندم بلافاصله احساس کردم داستان آن دقیقا همان چیزی است که یک سریال موفق تلویزیونی می‌طلبد. خیلی زود امتیاز برگردان تلویزیونی آن را خریداری کردم. هیجان ماجراهای داستان از آنجا آغاز می‌شود که آخرین پرونده شخصیت اصلی همه چیز را تغییر داده و ماجراها را به‌سمت متفاوتی می‌برد. خوشبختانه داستان رمان به‌قدر کافی در خودش هیجان داشت. بنابراین نیازی نبود در مقام تولید‌کننده سریال، چیز زیادی به آن اضافه کنیم. در عین حال، سبک نگارش نویسنده به‌شدت تصویری بود و صحنه‌ها را با جزئیات کامل و دقیق توضیح می‌داد. این نکته هم کار ما را در دوران فیلمبرداری خیلی راحت‌تر کرد.» 
   
هارتلی، گزینه اول و آخر! 
این برنامه‌سازموفق تلویزیونی، در رابطه باانتخاب‌ هارتلی برای ایفای نقش اصلی سریال می‌گوید:«ازهمان ابتدای کار پیش‌تولید سریال، ‌هارتلی را برای ایفای نقش کاراکتر کولتر شاو در نظرداشتم. انگار نویسنده رمان، داستانش را به‌گونه‌ای نوشته بود که شخصیت محوری آن‌ هارتلی است. شما وقتی کتاب را می‌خوانید قبل از هر بازیگر دیگری، چهره‌ هارتلی در نظرتان مجسم می‌شود و انگار اوست که دارد کارهای کولتر شاو را انجام می‌دهد. با‌ هارتلی تماس گرفتم و داستان را برایش شرح دادم. در کل با حضور در سریال موافقت کرد اما گفت باید رمان را بخواند وبعد از آن پاسخ نهایی را می‌دهد. طبیعی بود که چنین چیزی بگوید. چند روز بعد تماس گرفت و گفت هم داستان رمان را پسندیده و هم کاراکتر کولتر شاو را. بعد از صحبت او، دیگر دلیلی برای توقف و تعلل وجود نداشت و همه می‌دانستیم که خیلی سریع تمام کارها جلو خواهد رفت و ما سریال را می‌سازیم.» 
   
غیرمتعارف بودن شخصیت 
هارتلی بازیگر اصلی فیلم به غیرمتعارف بودن شخصیت کولتر شاو اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «این آدم یکجورهایی خودش را وقف بقیه آدم‌ها کرده و با آن ماشین و سفرهایی که می‌کند، تلاش دارد فردی باشد که به‌درد جامعه می‌خورد. این یک عنصر خیلی خوب و حیاتی برای قبول بازی در نقش بود. نکته اصلی در شخصیت او، نگاه مثبتش به محیط پیرامون و تلاش برای حل مشکلات دیگران بود. احساس کردم این کاراکتر را باید به‌گونه‌ای بازی کنم که در تماشاچی این احساس به‌وجود بیاید که اقدامات امروزی او نتیجه نوع پرورشی است که در کودکی داشته و براساس آن بزرگ شده. خروجی کارهای این مرد، خلق نوعی حس مثبت بودن است و همین نکته است که او را از بقیه کاراکترهای مشابه تلویزیونی جدا می‌کند.» 
به گفته ‌هارتلی، خلق یک شخصیت خاص توسط او برای بازی در جلوی دوربین، کار چندان ساده‌ای نبود. او می‌گوید: «در کتاب توضیح چندانی درباره دوران کودکی و نوجوانی این آدم ارائه نشده بود. پس خودم دست به‌کار شدم تا برایش شخصیت‌سازی کنم. فکر کردم او باید دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته باشد تا به اینجا و به امروز برسد. او حتما پس‌زمینه تلخی داشته و در خانواده‌ای درگیر و سرشار از مشکل بزرگ شده. تلاش کولتر در بزرگسالی برای کمک به دیگران، حکایت از گذشته‌ای تلخ می‌کند که او در آن تنها بوده و یار و یاوری نداشته است. نمی‌خواهم ردیاب را با بقیه کارهایم مقایسه کنم. هر کدام از سریال‌هایی که بازی کرده‌ام حال و هوای خاص خود را داشته و حتما در خودشان چیزهایی داشته‌اند که مرا جذب بازی در آنها کرده‌اند اما ردیاب یک چیز دیگر است و احساس ویژه‌ای نسبت به آن دارم. سریال «این ما هستیم» تا شش فصل ادامه یافت و ردیاب هم دارد همان راه را می‌رود. زمان انتخاب نقش به این مسأله توجه دارم که بتواند مورد پسند و رضایت تماشاگران قرار گیرد و آنها در چندین و چند فصل به تماشای ماجراها و کارهای کاراکترم در آن سریال بنشینند. طبیعتا خوشحالم که ردیاب در چنین فاصله زمانی کوتاهی توانسته تا این حد مورد توجه عمومی ‌قرار بگیرد. این توجه نشان از آن دارد که ما کار درست را انجام داده‌ایم و این همان وظیفه‌ای است که یک سریال تلویزیونی به‌عهده دارد.  ردیاب در کنار عنصر سرگرمی، حرف‌هایی را هم با مخاطب خود در رابطه با زندگی اجتماعی و نوع برخورد آدم‌های جامعه با هم مطرح می‌کند و تلاش دارد به مخاطبانش این نکته مهم را یادآوری کند که افراد جامعه باید هوای یکدیگر را داشته باشند و همواره به کمک کسانی بیایند که با دردسر یا مشکلی روبه‌رو‌ هستند.»  

خوش‌شانسی بازیگر 
جاستین ‌هارتلی ۴۸ساله از سال ۲۰۰۲ در رشته‌های بازیگری، تهیه‌کنندگی و کارگردانی فعالیت تلویزیونی‌اش را شروع کرد و در همان ابتدای کار با حضور در چند سریال پربیننده، به‌صورت یکی از سرشناس‌ترین و محبوب‌ترین چهرهای قاب کوچک درآمد. او در ارتباط با قبول بازی در ردیاب چنین می‌گوید: «با سازندگان سریال از قبل آشنایی داشتم و با هم چند کار مشترک انجام داده بودیم. کن اولین از تهیه‌کنندگان سریال را از زمان فیلمبرداری «این ما هستیم» می‌شناختم. سریال موفق و پربیننده‌ای بود. دوستی بین ما کمک زیادی به خلق پروژه‌های بهتر می‌کرد. نمی‌توانم از او به‌عنوان یک همکار اسم ببرم. واژه «عضوی از خانواده» واژه بهتری است. منتظر یک پروژه بهتر بودم که همراه با وینترز، ردیاب را به من پیشنهاد کرد. کتاب را خواندم و خیلی زود تحت تأثیرش قرار گرفتم. کاراکتر بسیار جالبی داشت و داستانش یکجورهایی تازه و بدیع بود. فکر می‌کنم آدم بسیار خوش‌شانسی هستم که امکان همکاری با این پروژه نصیبم شد.»
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰