*شما از ابتدا و تقریبا همزمان با تأسیس شبکه، حضور داشتید. پیش از آن هم، در «پیک بامدادی» رادیو و برنامه «سلام صبح بخیر» شبکه سه سیما، مجری بودید. همکاری شما با افق از کجا شروع شد؟
قبل از شبکه افق با بچههایی که بعدا شبکه افق با آنها شکل گرفت، مرتبط بودم. احسان محمدحسنی، حسین دلاوری و چند نفر دیگر که با هم تعامل و جلساتی داشتیم. از ساعت ۵ صبح در جلسات حضور داشتم و تا ظهر طول میکشید و باید برای خبر ساعت ۱۴ برمیگشتم. طرحی که برای افق وجود داشت، این نبود که بعدا روی آنتن رفت. قرار بود بخشی برای تولید و بخشی برای خبر باشد. آقای وحید یامینپور، مدیر گروه تولیدات تلویزیونی بود و من قرار بود مدیر گروه خبر شوم. ما به ادبیات متفاوت خبر در شبکه افق هم فکر کرده بودیم. تست هم کردیم؛ اما شروع افق به شکل دیگری رقم خورد.
بعد از مدتی در همکاری من با شبکه افق فاصله افتاد. یاسر قدسی، برنامهای خبری راهاندازی کرد که شبیه یکی از برنامههای خبری معروف دنیا بود. یاسر کار فوقالعادهای کرد و برنامه «پیوست» را به عنوان میانبرنامه، روی آنتن برد. گزارشهای خبری دو الی سه دقیقهای بود. قرار بود این گزارشها جمع شوند و یک برنامه خبری را تشکیل دهند؛ اما هیچوقت اتفاق نیفتاد. من داشتم پیک بامدادی را ادامه میدادم. در سال ۹۲-۹۱ به من گفته شد که به شبکه افق بیا تا بخش خبر آن را راهاندازی کنیم. بعد از اینکه شبکه شروع کرد و دیدم آن چیزی که در ذهن ما بود، نیست، فاصله گرفتم. من اصلا به اجرای تلویزیونی فکر نمیکردم. بعد از جدایی از پیک بامدادی در سال ۹۷ به شبکه سه رفتم. با جواد رمضاننژاد در خبر همکار بودم و شبکه افق هم میآمدم و به جواد سر میزدم و کمکهایی هم میکردم، تا اینکه بعد از دو سال تعلیق، کاملا به شبکه افق آمدم.
* جنس اجرای شما، مطالبهگر و اغلب چالشی است، آیا این سنخیت هویتی با شبکه افق بود که مسیر شما را به این شبکه کشاند؟
بله، چند پیشنهاد از شبکه سه داشتم، اما آنها را نمیپسندیدم. برای یک مجری، روی آنتن بودن مهم است؛ اما برنامههای پیشنهادی برای من قانعکننده نبودند. ترجیح دادم به رادیو برگردم. برنامه «پارک شهر» رادیو تهران را شروع کردیم و چالش ما با عروس سفیر ایران در دانمارک، باعث شد صدای من دوباره روی آنتن برود. ما در پارک شهر خبرسازترین برنامه روی آنتن صداوسیما بودیم و هر روز از صحبتهای مسئولان که روی خطِ ما میآمدند؛ خبر درمیآمد. تا اینکه گفتند در شبکه افق برنامه صبحگاهی اجرا کنم که خیلی آن را میپسندیدم؛ اما روی آنتن نرفت؛ بعد از آن «فرامتن» پیشنهاد شد که کاملا مطلوب من بود و مطالبهگر بود و در مطالبهگری هم موفق بود، نشانهاش هم این است که بازتاب خوبی در فضای مجازی داشت. نه به دلیل حرفهای زرد؛ بخاطر شکل مطالبهگری ما.
* چه شد که به افق فلسطین رسیدید؟
فرامتن روی آنتن بود که طوفانالاقصی شروع شد. سازمان در حد چند خبر بسنده کرد؛ تا اینکه ۲۵ مهر، به من پیشنهاد شد که یک برنامه اختصاصی روی آنتن برود. محمدرضا شهیدیفر کارگردانی میکرد و مهدی عرفاتی سردبیر برنامه بود. بچههای هنری و گرافیستها و سوژهیابها همگی فوقالعاده بودند. احسان محمدحسنی هم هر شب پای آنتن و پایِکار بود. برنامه سه ساعته با تحلیل، خبر و مهمانهایی تراز اول از جناحهای مختلف سیاسی بود. این موضوع به مذاق مخاطب خوش آمد. رسانهها هم همراهی کردند. از یکجایی به بعد همه به افق فلسطین را میدیدند تا بفهمند در میدان طوفانالاقصی چه خبر است.
* چه شد که، برنامه به افق فلسطین را قبول کردید؟ از این جهت میپرسم که این برنامه گفتوگو محور است و مطالبهگری مستقیم نیست؛ روحیه مطالبهگر شما در به افق فلسطین که یک برنامه گفتوگو محور بود، چگونه نمایان شد؟
برای این برنامه، درخواست یک مجری خانم و آقا شده بود و من گزینه اول بودم. منطقی هم بود؛ چون من مجری شبکه افق بودم. به افق فلسطین مطالبهگری هم داشت؛ مثلا ما از جمعیت دفاع از مردم فلسطین میپرسیدیم که ۱۶ الی ۲۰ سال است که فعال هستید، چه کردهاید؟ یا در مورد تحریم کالاهای ساخت رژیم صحبت میکردیم که چرا هنوز این کالاها در کشور هست و استفاده میشود؟ یا از دیپلماتها میپرسیدیم که چهکار میکنند؟
* با توجه به اینکه بیش از ۴۰۰ برنامه داشتید و پنجشنبه و جمعه هم مشغول بودید؛ خسته نشدید؟
بله، البته کار بهشدت فرسایشی بود. هماهنگیها و جمعآوری اخبار و تحلیلها هر شب خستهکننده بود؛ اما اینکه روی آنتن بودم دو دلیل داشت، اول اینکه قلبا رسانه را دوست دارم و شاید به همین دلیل ۲۶ سال است که در آن مشغولم؛ دوم اینکه به افق فلسطین یک برنامه حیثیتی بود. این برنامه جدی بود و شبکه هم میگفت مجری نباید تغییر کند. احساس میکنم در این ۱۵ ماه پیر شدهام. روزی که برنامه را شروع کردم، یک موی سفید نداشتم؛ اما الآن محاسن و موهایم سفید شدهاند. هزار اتفاق دیگر هم درکنار این برنامه افتاد. یک شب بیمارستان المعمدانی را زدند و ما تا سه صبح برنامه رفتیم. شب بدی بود. من چون دوقلو دارم، به ماجرای بچهها به خصوص دخترها حساس هستم؛ آن شب خیلی برایم سخت بود.در حادثه سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی، آن شب تا ۴ صبح و بعد از آن در روز تشییع ایشان، ویژهبرنامه رفتیم. اگر کسی رکوردگیری میکرد، به لحاظ حجم زمان روی آنتن بودن، میتوانستم رکورد گینس را بزنم! احساس میکردم چون سازمان برایم هزینه کرده، باید محتوا را در قالبی که میتوانم به مخاطب منتقل کنم، خبر را درست منتقل کنم و از مسئول روی خط، سؤالات تکراری نپرسم.
* جذابترین گفتوگوهای شما در به افق فلسطین کدام بودند؟
یک شب یک راوی دفاعمقدس را آوردیم که خیلی صریح و خوب صحبت میکرد. او روی آنتن گریه میکرد و میگفت: «دوستان من جلوی چشمم شهید شدند. آقای مسئول، درست که حواستان به فلسطین هست؛ به معیشت مردم هم باید باشد. از مردم دزدی نکنید.» این خیلی برای مخاطب جذاب بود و به دل مردم نشست چون این جانباز از عمق دل حرف میزد. گفتوگو با آقای محسن رضایی هم جالب بود و ویدئوی آن خیلی پخش شد.
* وقتی شروع کردید، فکر میکردید برنامه تا این حد بازخورد داشته باشد؟
اینکه حتما میدانستم به افق فلسطین مهمترین برنامه حوزه مقاومت میشود، نه؛ اما میدانستم برنامه گیرایی است، چون تمرکزش روی فلسطین و در روزهایی بود که مردم در اینباره سؤال داشتند. ما ۴۰ سال، روز قدس برگزار کردهایم؛ اما مخاطب اینقدر از نزدیک و صریح اتفاقات را ندیده بود. من ۴۶ سال عمر کردهام و تا آن روز چنین چیزی ندیده بودم. بارها شنیده بودیم فلسطینیها خودشان زمینهایشان را فروختهاند، پس چرا ما باید دایه مهربانتر از مادر باشیم؟ اینجا در به افق فلسطین پاسخش داده شد. یا اینکه حماس جنگ را شروع کردهاست، پاسخ دادیم که شما فقط مقطع ۷ اکتبر را میبینید؛ باید به ۷۵ سال قبل برگردید. فکر نمیکردم به افق فلسطین پربینندهترین برنامه حوزه مقاومت شود؛ همچنین این برنامه کمک کرد تا شبکه افق به پنجمین شبکه پربیننده سیما در تاریخ شبکه افق تبدیل شود.
معتقدم ظرفیتهای زیادی وجود داشته که ما از آن غافل بودهایم. شبکه افق فضای ویژهای دارد و با فضای رسانههای دیگر کشور متفاوت است، اینجا صمیمیت و برادری وجود دارد. اما از یک جایی به بعد، ما هم وارد همان خطکشیهای رسانههای رسمی شدیم. میگوییم بروید از اردوی جهادی گزارش تهیه کنید. بقیه شبکههای سیما هم این را پخش میکند. ما چه تفاوتی داریم؟ شهید آوینی در روایت فتح چون خودش از غرب آمده بود و به اینجا رسیده بود، میدانست چه میگوید، پس برنامهاش ماندگار شد. اگر خودتان قاطی اردوی جهادی شوید و کنار جهادیها لرزیده باشید، آن وقت است که اگر دوربین را دست بگیرید؛ جنس گفتوگوی شما با بقیه فرق میکند. ما باید تربیت برنامهساز را شروع کنیم و اگر بخواهیم مجری هم تربیت کنیم، کار از این هم سختتر است.
* اگر بخواهید برند شبکه افق را به عنوان یک شخصیت ترسیم کنید، چه ویژگیهایی دارد؟
افق، یک فرد، بااخلاق و مودب ایرانی و اسلامی است. یک جاهایی خطا داشته و یک جاهایی خوب عمل کرده است. مثل یک بچه بااستعداد که اگر کشف شود و پرورش یابد، دانشمند و نخبه میشود.
* شما با مرحوم نادر طالبزاده هم ارتباط داشتید؟ اگر ایشان بود، چه کارهایی در افق انجام میداد؟
ایشان به برنامه پیک بامدادی هم لطف داشتند؛ حاج نادر بدون اغراق یک لری کینگ بود، یکی از بهترین گفتوگو کننده تلویزیون در جهان که از دنیا رفت. حاج نادر هم افراد مختلفی را در دنیا میشناخت و از زیر سنگ آدمهایی را پیدا میکرد که باور نمیکردید وجود داشته باشند. با آنها گفتوگو و چالش میکرد. من از صحبتهای او چیزهای زیادی یاد میگرفتم. خداوند روح ایشان را غریق رحمت کند.