پرسش اصلی این که چرا پسوند موقت از پشت اسم سرمربی پرسپولیس خط نمیخورد؟ برای پاسخ به این سوال باید دو خط داستانی موازی را به هر ضرب و زوری به هم پیوند دهیم. خط داستانی اول، مربوط به کریم باقری است؛ کسی که همه شرایط نشستن روی نیمکت پرسپولیس را دارد به غیر از اشتیاق. کریم باقری اسطوره فوتبال ایران و به تبع آن باشگاه پرسپولیس است. مردی که نامش هیچ ستارهای را در مقابلش پرفروغ نمیگذارد. یک مربی از بدنه باشگاه که در همه این سالها بخشی از موفقیت این تیم بوده و برای احراز پست سرمربی هیچ چیزی کم ندارد اما خب نمیخواهد .... چرا نمیخواهد؟ شاید به این دلیل که بیشتر از همه از عاقبت نشستن روی این نیمکت آگاه است. او از زمانی که به عنوان بازیکن بزرگتر کنار علی دایی بود، تا آن زمان که دستیار برانکو، کالدرون، گلمحمدی، اوسمار و گاریدو بود، به چشم دیده است که به هیچ تشویق و هیچ پشتیبانی در این باشگاه نباید دل بست که همه چیز در ثانیهای دود میشود و هوا میرود. کریم باقری بهتر از چه کسی ساختار باشگاه را میشناسد و از اتفاقات درون آن آگاه است و لابد آن قدر باهوش هست که ترجیح میدهد نام نیک خود را به نتایج تیم گره نزند و خود را از مهلکه «حیا کن رها کن» دور کند.
خط داستانی دوم به باشگاه برمیگردد. چرا این تیم نمیتواند سرمربی مناسب خود را انتخاب کند؟ مدیریت باشگاه پرسپولیس هم مثل مارگزیده میماند که از ریسمان سیاه و سفید میترسد. انتخاب دیگر با اعتماد به نفس ابتدای فصل همراه نیست؛ این که مهم نیست چه کسی سرمربی شود، چون ما این قدر خوبیم که تیم موفق میشود. آنها پس از انتخاب گاریدو و بنبست اسپانیایی حالا دنبال کسی میگردند که هم نامش همه را مبهوت کند و هم آن قدر کار آزموده باشد که کار به ریسک نرسد و موفقیت تضمینی باشد. اما وقتی چند تا عدد حوالی ۷۰ تا ۸۰ در ماشینحساب ضرب میشود و دستمزد مربی خارجی مطمئن از دلار به ریال تبدیل میشود، رقم ترسناک میشود. تازه این اعداد مربوط به الان است، فردا چقدر میشود؟ آخر فصل چقدر؟ الان مدیریت پرسپولیس هم دچار وسواس شده و برای بیصدا کردن «حیاکن رها کن»ها میخواهد بهترین انتخاب را داشته باشد.این دو خط داستانی را میتوان در یک ترکیب وصفی به هم رساند؛ نیمکت هراسآور. نیمکت پرسپولیس هم برای آن که انتخاب میکند و هم برای آن که انتخاب میشود، با همه جذابیتش ترسناک است. اگر همه چیز بر وفق مراد پیش نرفت چه؟ شاید پایان کار باشد آن زمان... رنگ این نیمکت قرمز است، به رنگ خون!