عموم مردم تصور میکنند بر ذهن خود و دادههای آن تسلط دارند و ذهنشان تحت کنترل خودشان است در صورتی که خیلی این طور نیست و ذهن ما گاهی میتواند برای خود تصورات غیر واقع ایجاد کند حتی ممکن است این تصورات آنقدر عمیق شود و به باور تبدیل شود که ترمیم آن سخت خواهد بود و زندگی کردن با این باورها برای ما سبک زندگی ایجاد میکند که در نظر خود و دیگران ما به گونهای دیگر تعریف خواهیم شد که به چند نمونه آن اشاره میشود.
_ ذهن قضاوت گرا
ذهن ما مرتب وقایع و اتفاقات پیرامون خود را مورد قضاوت قرار میدهد و معمولا یک سر این قضاوت به خود ما برمی گردد و دائم در این فکر است که تمامی رفتارهای من مورد قضاوت دیگران است از جمله موفقیتها، شکستها، پیشرفتها تغییرات و تحولات من از نظر دیگران دور نیست و اطرافیان آنها را پیگیری و رصد میکنند به همین دلیل مرا مورد قضاوت خودشان قرار میدهند چه بسا هر کسی در زندگی به دنبال کارهای شخصی، خودش است و اصلا فرصتی ندارد که دیگران را مورد قضاوت قرار دهد و حتی اگر این گونه هم باشد عده معدودی از آدمها این گونه رفتار میکنند، ولی ذهن مرتب هشدار میدهد که این طور نیست و همه در حال قضاوت کردن تو هستند بنابر این سعی میکند به گونهای زندگی کند که اگر مورد قضاوت دیگران قرار گرفت رفتار و عملکردش مورد تایید قرار بگیرد.
_ ذهن فاجعه ساز
افرادی که ذهن فاجعه ساز دارند تصور میکنند اگر کاری را که قرار است انجام شود به هر دلیلی انجام نشود فاجعه رخ خواهد داد در واقع قدرت واکنش بیرونی را پر رنگ و قدرتمندتر از انچه که هست ارزیابی میکند مثلا اگر من در کنکور قبول نشوم فاجعه میشود در صورتی که این طور نیست شما میتوانید سال آینده هم این کار را انجام دهید با فرصت و آرامش بیشتر، ذهن فاجعه ساز از کاه کوه میسازد و این گونه افراد، انعطاف بسیار کمی در مواجهه با شرایط متفاوت خصوصا وقایع و حوادث از خود نشان میدهند در صورتی که ذهن آگاه برنامه ریزی و تدبیر کرده از بحران عبور میکند و حتی این گونه موقعیتها را فرصتی برای پیشرفت تعریف میکند.
_ ذهن پیشگو
عدهای از مردم تصور میکنند که ذهن آنها قابلیت پیشگویی دارد به طور مثال اگر میخواهند از منزل به جایی بروند از قبل میگویند رفتن ما بی فایده است این کار انجام نمیشود و زمانی که در موقعیت قرار میگیرند و کار انجام نمیشود خوشحال و راضی به نظر میآیند، زیرا تصور میکنند که پیش گویی من درست از آب در آمد ویا در مورد ازدواج دو نفر پیشگویی میکنند که این دو با هم خوشبخت نمیشوند و با بروز اختلاف بین آن دو نفر بر خود میبالند که مشکلات این دو نفر را پیش بینی کرده بودم.
افرادی که عادت دارند پیشگویی انجام دهند بیشتر تصورات آنها به سمت بخش منفی متمرکز است تا مثبت و زمانی که پیشگویی منفی آنها تایید شود در دفعات بعد بیشتر به الگوی رفتاری خود ادامه میدهند، زیرا تصور میکنند قادر هستند مسائل آینده را پیشگویی نمایند در صورتی که واقعا این طور نیست گاهی ما اطلاعاتی از شرایط و موقعیتی که قرار است در آن قرار بگیریم داریم و تا حدی هم میتوانیم احتمال بعضی از اتفاقات را پیش بینی کنیم و همان احتمال هم انجام میشود، ولی در پیشگویی فرد اصرار میورزد که همین که من میگویم میشود و کاری به احتمال ندارد، زیرا در احتمال یا میشود یا نمیشود وجود دارد.
_ تعمیم افراطی
باور عدهای بر این است وقتی یک تجربه منفی در کاری را داشتند آن را به کارهای دیگر در موقعیت دیگر تعمیم میدهند که این بار نیز من شانسی ندارم و این کار هم مثل کارهای قبلی با شکست روبرو خواهد شد.
زمان و موقعیت برایشان تاثیری ندارد برآورد آنها از باورهای خودشان است که من شانسی برای موفقیت ندارم.
غالبا افرادی که ذهن تعمیم دهنده دارند در مواجهه با موقعیتهای مختلف زندگی منفعل عمل میکنند و تلاشی انجام نمیدهند، زیرا تصور غالب در ذهن آنها همان چیزی است که پیش بینی کرده بودند در حالی که تفاوتهای فردی و موقعیتهایی وجود دارد که میتواند در شرایط یکسان خروجیهای متفاوت داشته باشند و بسیاری از دلایل میتواند روی کنش و واکنش در موقیتهای مختلف تاثیر گذار باشد.
_ بر چسب زدن
عدهای از مردم به راحتی به خودشان و دیگران برچسب میزنند و عموما برچسبهای مربوط به خود منفی است که من شانس ندارم یا از اول هم بدبخت بود، دریا هم که برم خشک میشود و ...
در مورد دیگران هم برچسبهای متعدد خوشبختی و شانس را میزنند مثلا بچههای مردم شانس دارند ازدواجهای موفق انجام میدهند ویا این که به راحتی دانشگاه خوب قبول میشوند و به موفقیتهای شغلی دست پیدا میکنند، ولی ما اصلا شانس نداریم در حالی که هر کسی در زندگی با تلاش و کوشش میتواند موفقیت کسب کند، ولی این گروه از افراد خوشبختی و موفقیت را کاملا به شانس نسبت میدهند و باور دارند که خودش هیچ شانسی در کسب موفقیت خود ندارد و اگر در کاری توفیق به دست آورد آن را نیز به شانس و تصادف نسبت میدهد و سهم تلاش خود را کم یا هیچ میبیند.
_ شخصی سازی
بعضی از افراد عادت دارند که ناکامیها و شکستها را شخصی کنند و به خودشان نسبت دهند مثلا اگر در کنکور قبول نشود میگوید تقصیر خودم بود سوالات را سر سری خواندم یا اگر بیمار شود میگوید من خودم مقصر هستم که مریض شدم باید لباس مناسب میپوشیدم حتی اگر حادثهای غیر قابل پیش بینی هم رخ دهد به خودشان نسبت میدهند مثلا اگر من بیرون نمیرفتم تصادف نمیکردم.
معمولا وقتی افراد از قدرت تجزیه و تحلیل ضعیف تری بر خوردار باشند در هنگام مواجهه با شرایط نا همسان زندگی علت وقایع را به خودشان نسبت میدهند و قادر نیستند وقایع شعاع خود و نقش عوامل محیطی را بررسی کرده بعد نتیجه گیری کنند که چه عوامل و عللی در بروز حوادث و آسیبها نقش داشته و کمتر قضاوتهای سطحی انجام بدهند یا پیشگویی کنند و انرژیهای منفی نشان دهند
در حالی که هر اتفاقی یک معلول است با علل بسیار متفاوت و اگر ما پر تلاش ظاهر شویم در بسیاری از موقعیتها قادر خواهیم بود تغییرات مثمر ثمری انجام دهیم.
کلام آخر این که اجازه ندهیم افکار آفت زا بر ذهن ما غلبه کند بلکه با مطالعه و بررسی و تحلیل مناسب سکان زندگی و ذهن خود را در اختیار بگیریم
به امید موفقیت
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سفیر ایران در لبنان در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم»:
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با دبیر سابق کارگروه مد و لباس کشور مطرح شد
امین شجاعی، کارگردان و تهیهکننده مینیسریال «دم زندگی» در گفتوگو با «جامجم» از شیرینیهای تولید اثر تلویزیونی در فضای کرمان گفت