احتمالا بسیاری از کسانی که این متن را میخوانند، با به یاد آوردن دوران مدرسه، به سوالی که در ابتدای متن پرسیده شد، پاسخ منفی میدهند. فقط عده کمی هستند که میخواهند دوباره همان تجربهها را ازسربگذرانند؛کسانی که احتمالا بیشتر به فکر نوستالژی هستند تا یادگیری! باتوجه به این موضوع،میتوان نتیجه گرفت که هیچکس مدرسه را دوست ندارد؛ بهخصوص دانشآموزان.دانیل تی.ویلینگامDaniel T. Willinghamدرکتاب چرا دانشآموزان مدرسه رادوست ندارند،علت این بیعلاقگی را پیدا میکند.
ویلینگام عقیده دارد که بیشتر دانشآموزان از مدرسه فراری هستند؛ زیرا محتوای آموزشی مطابق با ساختار مغزی آنها طراحی نشده است. این دانشمند استاد روانشناسی شناختی دانشگاه ویرجینیا که مدرک دکترای خود را ازدانشگاه هاروارد دریافت کرده، روزی با دوستش ای. دی هرش هنگام صرف ناهار درباره اهمیت روانشناسی شناختی صحبت میکند. ناگهان ویلینگام ادعا میکند که بسیاری ازحقایق دربارهی یادگیری وآموزش هنوزمشخص نیست و اومیتواند همه اصول روانشناسی شناختی درباره این دو موضوع را روی نصف کاغذی بیاورد. اینچنین ۹ اصل موجود درکتاب چرا دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند به وجود آمد و با اضافه شدن دیگر اصول علوم شناختی، این کتاب به چنین حجمی رسید. اصلیترین ادعای دانیل ویلینگام در این کتاب به معلمان بازمیگردد. اوعقیده دارد که دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند؛ زیرا معلمان اصول شناختی را بهخوبی نمیشناسند و آنطورکه باید تدریس نمیکنند.سوالاتی درباره حافظه دانشآموزان،مشق دادن، مطابقت دادن روش تدریس با انواع هوش و دیگر مشکلاتی که معلمان دارند، در کتاب چرادانشآموزان مدرسه رادوست ندارند پاسخ داده میشود. این کتاب دانیل تی. ویلینگام را انتشارات امرتات با ترجمه فرامرز آسنجرانی، مهدی قزلسفلو و محبوبه روحاللهی منتشر کرده است.
درباره کتاب
در بخشی از کتاب چرا دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند؟ دیدگاه یک متخصص شناختی در مورد کارکرد مغز و ارتباط آن با کلاس درس، میخوانیم:
دانش پسزمینه نهتنها شما را به خواننده بهتری تبدیل میکند، بلکه برای متفکری خوب بودن نیز ضروری است. تفکر انتقادی و منطقی که امیدواریم در دانشآموزان ایجاد کنیم، بدون دانش پسزمینه امکانپذیر نیستند. ابتدا باید بدانید بیشتر زمانی که به نظر میرسد فرد ظاهرا در حال تفکر منطقی است در واقع در حال بازیابی حافظه است.همانطور که در فصل یک اشاره کردم، حافظه همان فرآیندشناختی است که در ابتدا از آن کمک میگیریم. وقتی با یک مساله روبهرو میشوید، ابتدا در حافظه خود به دنبال راهحل میگردید و اگر یک راهحل پیدا کنید به احتمال زیاد از آن استفاده خواهید کرد. این کار آسان بوده و احتمالا موثر است؛ احتمالا راهحل مساله رابه این دلیل به یادداریدکه آخرین بار موثر بود وشکست نخورد. برای درک این تأثیر ابتدا مسالهای را حل کنید که دانش پسزمینه مرتبط با آن را ندارید.