خاطرات کاغذی

خانه سه بچه گربه

خاطرات کاغذی

چوپان دروغگو

روزی‌روزگاری پسری چوپان که هر روز برای گله‌داری به کوه می‌رفت، خیلی احساس بی‌حوصلگی کرد؛ بنابراین به این فکر افتاد که مردم روستا را برای سرگرمی، اذیت کند.
کد خبر: ۱۴۷۳۲۸۲
نویسنده مریم فلاح - نویسنده و پژوهشگر

او برای کشاورزانی که در پایین کوه کشاورزی می‌کردند، فریاد زد: «گرگ آمد! گرگ آمد!» کشاورزان نفس‌نفس‌زنان به سمت کوه هجوم آوردند و نگاهی انداختند، اما حتی سایه‌ای هم از گرگ ندیدند! چوپان با صدای بلند به کشاورزان خندید و گفت که چقدر زودباور بوده و گول خورده‌اند.

دهقانان دلخور از این وضعیت به پایین کوه بازگشتند. روز بعد چوپان باز هم حقه‌اش را تکرار کرد و کشاورزان خوش‌قلب برای شکار گرگ به کمک او شتافتند، اما باز هم اثری از گرگ نبود.

همه از دست چوپان به خاطر دروغ‌گویی مکرر عصبانی بودند و پسر چوپان بی‌تفاوت به احساس آن‌ها آنقدر خندید که نمی‌توانست صاف بایستد. چند روز بعد واقعا گرگی به گله زد. پسر چوپان خیلی ترسیده و با ناامیدی از کشاورزان کمک خواست. کشاورزان درحالی که صدای او را شنیدند، فکر کردند که او باز هم دروغ می‌گوید و....

«چوپان دروغگو» (با نام اصلی: Lang Lai Le) به‌معنای «گرگ می‌آید» محصول ۱۹۸۲ چین که در استودیوی فیلم انیمیشن شانگ‌های به کارگردانی «شیا بینجوون» ساخته شد. «بائو لی» و «ژان تانگ» فیلمنلمه این فیلم کوتاه را براساس داستان‌های ازوپ تنظیم کرده‌اند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها