درکنار آن نیز، برنامهای مدون، جامع و مانع را برای همه امور زندگی به نام دین که منبعث از قرآن و روایات است، به واسطه همین اشخاص کریم دراختیار مردم گذاشت. اما در طول تربیت انسانها به آنان بیان داشتند که ای انسان این برنامه کامل، ظهور و تجلیاش در یک کلمه است و آن همان محبت است.
برشی از کتاب
محبت درمسیر تقرب الهی و زندگی بشر آنچنان اهمیت دارد که امام باقر(علیهالسلام) میفرمایند: درروابطی که انسانهاباهم برقرار میکنند، محبت وجود دارد، ولی متأسفانه بسیاری از افراد از نحوه ابرازمحبت به طرف مقابل وراههای اثربخشی آن اطلاع کافی ندارند. این موضوع سبب میشود که انسانها از هم دلسرد شده و بزهکاریها و بسیاری از رذایل اخلاقی فردی و اجتماعی افزایش یابد، در صورتی که همدیگر را دوست دارند.
بر این اساس حسن ورمقانی برای حل این مسأله و به وجود آمدن فضای اخلاقی و بستر مناسب برای تقرب به پروردگار درزندگی انسانها، این کتاب را در قالب سه فصل به رشته تحریر درآورده است.ضرورت محبت در روابط خانواده نمایانگر اهمیت و ضرورت محبت در زندگی بشر است. ورمقانی با ارائه راهکارهای اثربخش، در قالب راهکارهای عام و خاص به شما کمک خواهد کرد تا خانوادهای سرشار از عشق و محبت داشته باشید. لازم به ذکر است راهکارهای عام برای همه افرادخانواده وراهکارهای خاص مختص عضوی ازاعضای خانواده با توجه به روحیات و خصوصیات آن عضو است که به پنج قسم، تقسیم میشود از قبیل: محبت به زن، محبت به مرد، محبت به فرزند،محبت به والدین،محبت به برادروخواهر.کتاب راهکارهای اثربخش محبت درروابط درون خانواده ازمنظرآیاتو روایات، نوشته حسن ورمقانی به کلیات و مفاهیمی ازقبیل تعریف محبت واقسام و درجات آن، تعریف خانواده و تعریف روابط درون آن پرداخته و سپس به آثار محبت در روابط خانواده همچون آرامش، عزتنفس، احساس امنیت عاطفی و...اشاره کرده است.
در بخشی از کتاب راهکارهای اثربخش محبت در روابط درون خانواده از منظر آیات و روایات میخوانیم:
کمالطلبی با حب بقا آمیخته است؛ زیرا تکامل بدون بقا ممکن نیست اما بقا میتواند همراه با تکامل یا بدون آن باشد. در کمالخواهی، انسان در پی چیزهایی است که بهره وجودیاش بیشتر گردد و این امری است جدای از بقا و استمرار اصل حیات. محبت به خویشاوندان و دوستان ریشه در حب کمال دارد؛ زیرا آنها به منزله بالی هستند که انسان را در یافتن و رسیدن به کمال ذات یاری میرسانند. حب کمال ذات، بسته به نوع شناخت و عمق آگاهی انسان از آن به صور گوناگونی ظاهر میشود. اگر آدمی کمال را در مظاهر دنیوی ببیند، به امور مادی روی میآورد و در این راه از دوستان خاص استفاده میکند اما اگر کمال را در امور فرامادی بداند، به مسائل معنوی میپردازد و در سلوک خود از همراهان مخصوصی بهره میگیرد. مقصود از حب ذات با خودپرستی که در علم اخلاق صفتی ناپسندومانع بزرگ تعالی بهشمار میرود، کاملا متفاوت است.مقصود ازحب ذات دراصطلاح فلسفی آن است که امری واحد وبسیط باشد ودرعین حال قوا ومراتب گوناگون داشته باشد. خودپرستی به این معنا عین نفس و جوهره وجود انسان است. ازاین رو،حب ذات مانند علم به خویشتن یک حقیقت خارجی و از حیطه اختیار بیرون است و در نتیجه بار ارزشی ندارد البته خودپرستی در علم اخلاق امری اختیاری است وبازگشت آن به ترجیح خواستهای حیوانی بر گرایشهای والای انسانی است.