یادداشتی بر فیلم تحسین‌شده و خاطره‌انگیزی که بار دیگر پخش شد

مرثیه‌ای بر حقوق از دست رفته

فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» محصول سال ۱۹۷۵ میلادی به کارگردانی میلوش فورمن، اقتباسی از رمانی به همین نام به قلم کن کیسی (۱۹۶۲) بوده و در کشور ما براساس ترجمه مفهومی به‌نام «دیوانه از قفس پرید» شناخته شده است.
کد خبر: ۱۴۴۵۹۹۱
نویسنده محمدمهدی زمانی‌ جمشیدی - گروه رسانه

 جدا از این باور کلی برخی که عظمت هر اثر هنری متمایزی را منحصر به محیط اولیه خلق آن می‌دانند و اعتقاد دارند نمی‌توان اثری سینمایی را براساس نوشته‌ای ادبی در همان سطح و تاثیرگذاری ارائه کرد، این فیلم را می‌توان به‌رغم برخی تفاوت‌های جزئی، نمونه‌ای قابل‌قبول از اقتباس ادبی در سینما دانست.

داستان با حضور رندال پاتریک مک‌مورفی در یک آسایشگاه روانی آغاز می‌شود؛ شخصیتی خاص که برای فرار از مجازات زندان، خود را به دیوانگی زده است. این فیلم نگاهی انتقادی به «مکتب رفتارگرایی در روان‌شناسی» دارد که بدون توجه به تفکر و حالت‌های درونی افراد و علل و انگیزه‌های درونی بروز رفتارها، صرفا براساس ظواهر رفتار و علل بیرونی بروز آنها، در مورد انسان‌ها اظهارنظر و تصمیم‌گیری می‌کند و بین افکار و روحیات درونی متفاوت افرادی که شکل ظاهری مشابهی را در رفتار نشان داده‌اند، تفاوتی قائل نیست.

آسایشگاه روانی در این داستان نیز تحت سلطه پرستار راچد با چنین شیوه فکری و مدیریتی است؛ ساختاری که ترجیح می‌دهد بیماران را به‌شکل سرکوب‌شده از ارضای نیاز‌های روحی‌شان نگهداری کند تا افرادی هوشیار، شاداب و بالطبع خواهان حقوق ازدست رفته‌شان و از این رو، داستان نگاهی انتقادی به معایب ساختار‌های قدرت نیز به مخاطب ارائه می‌دهد.

مک‌مورفی پس از ورود و آشنایی با چنین محیطی، علیه رژیم تحت کنترل پرستار راچد برمی-خیزد و اوج این رویارویی، بعد از خودکشی بیماری جوان (براثر تهدیدات پرستار راچد و رفتار مستبدانه او) رخ می‌دهد و مک‌مورفی اقدام به خفه‌کردن پرستار راچد می‌کند و در اینجا یک‌بار دیگر در فیلم، پرسش در مورد مرز عقل و دیوانگی مطرح می‌شود؛ موضوعی که پیشتر مک‌مورفی خود به آن پرداخته بود. پس از این‌که پرستار راچد نهایتا از سوء‌قصد جان سالم به در می‌برد، جراحی «لوبوتومی» روی مک‌مورفی انجام می‌شود؛ اقدامی که مک‌مورفی را تبدیل به فردی با زندگی نباتی می‌کند تا برای همه بیماران حال و آینده، آیینه عبرتی برای سرنوشت مبارزه با ساختار قدرت باشد؛ اما در اینجا پای «سرخپوست» به میان می‌آید که درواقع، فرد وعده‌داده‌شده برای تحقق رویای مک‌مورفی است. او که نمی‌خواهد ساختار‌های قدرت به هدف مستبدانه خود برسند، مک‌مورفی را از «زندگی نباتی آیینه عبرت‌وار» رهایی داده و به اسم و در قالب شخصیت او فرار موفقیت‌آمیزی را به سرانجام می‌رساند که مک‌ مورفی را تبدیل به اسطوره‌ای قابل ستایش می‌کند، گویی که روح مبارز او در کالبد سرخپوست حلول کرده است. این داستان همچنین بهانه‌ای برای اندیشیدن در مورد تفاوت‌ها و مرز‌های دیوانگی با عقل و نیز دیوانگی با خباثت برای مخاطب فراهم می‌سازد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها