مرسوم است برای نشان دادن جنبه های مهم و حیاتی زندگی و تاریخ بشر و هشدار به جهانیان نسبت موضوعاتی که به مرز نگران کننده یا بحرانی رسیده و نیاز به اراده جهانی و کنش های آگاهی بخشانه برای چاره جویی و گره گشایی است، یک روز را بدان نامور می کنند که یکی از این روزها، روز جهانی بیابان زدایی است. اصولا فلسفه و ذات نامگذاری باید متناسب با هدف باشد و چنانچه در نامگذاری کژی و کاستی شود بی گمان رهاوردی باژگونه خواهد داشت. برای پرداختن به این موضوع نخست شرحی کوتاه از بیابان بگویم:
بیابان یکی از مهمترین، حساس ترین و خاص ترین زیست بوم های ارزشمندی است که بی مهری های فراوان دیده است. بیابان منطقه ای است با نوسانات دمایی بسیار بالا، کم آبی، خشکسالی های متوالی و تبخیر بسیار شدید در عرض ۱۵ تا ۳۵ درجه جغرافیایی و بارش سالانه ای کمتر از ۲۵٠ میلمتر که با بی نظمی بارشی همراه است و از نظر نوع مواد تشکیل دهنده، درجه حرارت، میزان بارش و حجم تنوع زیستی گیاهی و جانوری، متنوع و متفاوت اند. بیابانها بر پایه مواد تشکیل به بیابانهای سنگی، ریگی، ماسه ای و رسی تقسیم می شوند که بیابانهای ماسه ای ۲٠ درصد بیابانهای جهان را در بر می گیرند که طی میلیونها سال بر اثر فرسایش بادی سنگها پدیدار گشته که در سیر تکاملی خود به بیابانهای رسی تبدیل می شوند و پیدایش اغلب بیابانها ناشی از بقایای آتشفشانها بوده و وجه مشترک همه آنها کم آبی است. بیابان زیست بومی زنده است و نه سرزمینی مرده و بدون حیات. در اقلیمی چنین سخت، شکننده و طاقت فرسا با تنوع زیستی بسیار بالا، بی نظیر و ویژه که این تنوع و پایداری زیستی مبتنی بر زیست سازگارانه و خاص گونه هایی از جانوران، حشرات و پرندگانی با سرعتی بسیار بالا و قابلیت پنهان شوندگی از گرما، شب فعال و سازگار با کم غذایی و کم آبی بطوری که مدت طولانی بدون آب زنده می مانند و متناسب با شرایط سخت بیابانی آفریده شده اند و در دیگر زیست بوم ها تاب آوری ندارند و روده و کلیه بسیاری از حیوانات بیابانی مقدار زیادی آب را دوبار جذب می کنند و مدفوع آنها کاملا بدون آب می شود. گیاهان این اقلیم شامل: شور پسند، خشکی پسند، ماسه دوست، صخره دوست، شن دوست و گچ دوست و بسیار متنوع اند و زیستی پر رمز و راز دارند که اغلب شامل بوته ای، نیمه بوته ای، گیاهان چندساله گلدار و گیاهان همیشه سبز و... تا جایی که برخی گونه ها پس از بارندگی دوره رشدشان در چند روز کامل می شود و پس از دوره باران می میرند اما دانه هایشان می مانند و پس از مهیا شدن شرایط دوباره جوانه می زنند.
بیابان از منظر دانش جغرافیا دارای متوسط بارش سالانه کمتر از ۵۵ میلیمتر، در دانش منابع طبیعی و گیاه شناسی دارای پوشش گیاهی فقیر و از دیدگاه اکولوژی و سازمان ملل متحد؛ کاهش فعالیتهای بیولوژیکی(انسان، حیوان و گیاه) است که بر مبنای این تعریف تخلیه روستاها و مهاجرت روستاییان و کاهش یا نابودی پوشش گیاهی را بیابان زایی می نامند که به باور من نادرست ترین تعریف از بیابان زایی است و همین تعریف ناروا سبب یورش و دست اندازی بشر به زیست بوم های ارزشمند بیابانی شده است. آنچه در بالا گفته شد شمه ای از ویژگی های بیابان بود و بیابان با چنین در هم تنیدگی با این همه تنوع زیستی از میکرو ارگانیسم ها تا جانوری درشت پیکر همچون فیل و زرافه و شتر و.... آیا سزاست که نادیده انگاشته شود و بشر به ستیزه با آن برآید؟! اصطلاح بیابان زدایی یعنی اینکه باید دامن طبیعت را از وجود بیابان زدود و این بزرگترین خطای راهبردی است. مگر می شود با بیابان مقابله کرد؟ اصلا چرا باید با بیابان مقابله کرد؟ چرا انسان دست از خودخواهی و تمامیت خواهی بر نمی دارد و چه از جان طبیعت می خواهد؟! انسان باید بیاموزد و به کار بندد که تنها یک گونه از بیشمار گونه های زیستمندی است و باید به قدر سهم خودش از محیط زیست برخوردار شود و نه با رویکرد مالکانه و متصرفانه! محیط زیست و زیستمندان باید چگونه صدایشان را به بشر آزمند برسانند و به این موجود خودخواه بفهمانند که دارد بنیاد هستی خویش را بر فنا می دهد و زیانکاران بزرگ همانا انسان است و نه محیط زیست چرا که محیط زیست توان بازتولید خود را دارد. با تعریفی که سازمان ملل متحد از بیابان زایی دارد تداوم همان نگاه ویرانگرانه انسان محوری به محیط زیست است که همه چیز را در سیطره و تسخیر انسان می پندارد و این درازدستی به زیستمندان مصداق جرم تصرف عدوانی در حقوق مالکیت است با این تفاوت که اینجا انسان بر دیگر زیستمندان تاخته و موجودیت و هستی و ملک آنان را تصرف عدوانی کرده است. اینکه خالی شدن روستاها از انسان و مهاجرت آنان را بیابان زایی بنامیم یعنی عدم شناخت از ساختار. مگر شاخصه های زیست بوم بیابانی وجود انسان است که با نبودش بیابان حاصل شود. روستای خالی از انسان، بیابان نیست، بیابان با مجموعه زیستمندیاش و با شرایط حاکم بر آن بیابان است و نمی توان مناطق سکونتگاهی که بخاطر عدم امکانات و محرومیت و بیکاری و... خالی از سکنه شده را بیابان نامید. همین خوانش نادرست از مفهوم بیابان زایی و بیابان زدایی سبب شده که بشر به مبارزه با بیابان و جنگلی ساختن آن نموده و تعادل اکولوژیکی زیست کره را بر هم زده است. جنگل را کف تراشی و خشک کرده ایم، بیابان را می خواهیم جنگل کنیم، رودخانه ها را با سدها و سازه های آبخیزداری بسته و تالاب ها و دریاچه ها و دشتها را خشکانده و شوره زار و منبع تولید ریزگرد کرده ایم و دست از این ستیزه جویی با طبیعت بر نمی داریم و معتقدم که این کار بشر همچون محاربه با خداست چرا که نبرد با زیستمندان و ستیزه با طبیعت یعنی پیکار با آفریدگار هستی و بشر گمان دارد که خداوند دانش و توان مدیریت جهان و تغییر وضعیت بیابان را ندارد و نیازمند یاری بشر است!!
اصطلاح بیابان زدایی در پی بیابان زایی پدید آمده و قرار نیست ساختار و کارکرد بیابان را بر هم بزنیم بلکه باید نگهداشت و حفاظت از بیابان را در دستور کار قرار داد. بیابان زدایی یعنی جاهایی که در حال خشکیدگی و خالی از انسان شده را مدیریت کنیم تا به حالت پیشین بازگردد. یعنی جنگل ها و مراتع نابود شده را قرق و مدیریت کنیم تا احیا و بازتولید شوند، یعنی زیست بوم های غیر بیابانی که آباد و سرسبز بودند و اینک نابود و خشکیده اند را احیا کنیم. یعنی به قانون طبیعت ارج نهیم و با روان ساختن جریانهای آبی طبیعی و برقراری شریانهای حیات طبیعت، تالاب ها و دریاچه ها و جلگه ها را احیا کنیم. اصطلاح بیابان زدایی، امر را بر مسئولان مشتبه ساخته و از یک سو مراتع و جنگل ها را نابود ساخته ایم و از دیگر سوی بر حیات بیابان و مجموعه شگرف و سترگ زیستمندی اش تاخته ایم و می خواهیم بیابان را جنگل کرده و آن را از روی زمین برچینیم. بیابان که در طی فرایندی چند میلیون ساله و در جاهایی چند ده هزار ساله پدیدار گشته چیزی نیست که با خالی شدن چند روستا و... بوجود آید و لقب و عنوان نیست که اعطا گردد. زیست بوم بیابانی همچون دیگر زیست بوم ها دارای کارکردهای ویژه و برجسته ای است که بر هم زدن ساختار و تعادل آن یعنی برهم زدن نظم طبیعت و پیدایش ابرچالش های زیست محیطی. بیابان های شنی کارکردی همچون جنگل های کهن در ترسیب کربن دارند. بر اساس پژوهش های علمی بیابان های شنی منبعی از کربن هستند و می توانند دی اکسید کربن را از محیط خود جمع آوری کنند. ترکیبات موجود در شن های بیابانی نظیر سیلیس و منیزیم باعث دور نگه داشتن دی اکسید کربن از جو می شوند.
فرجام سخن اینکه کنشگران محیط زیستی باید هوشمندانه نسبت به مسائل کلان این حوزه ورود کرده و اصلاح رویه های نادرست و مخرب را از سیستم تصمیم گیری و مدیریت کلان خواستار شوند تا بیش از پیش بنیان های زیستی نابود نگردند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد