این حرفهای آقا سیدمرتضی آوینی است که همین روزها سالگرد شهادتش است درباره سریال تلویزیونی «قصههای مجید» ساخته کیومرث پوراحمد که صبح امروز به دیار باقی شتافت. پوراحمدی که سالها پیش خود درباره سیدمرتضی، مستندی به نام «مرتضی و ما» را ساخته بود و از نگاه خود، آنور ناگفتههای آقامرتضی را روایت کرده بود.
نمره تک به مجید
شاید از کیومرث پوراحمد بیش از هر اثری، «قصههای مجید» در ذهنمان مانده باشد با همه شیرینزبانیهای مجید و حرفهای دلنشین بیبی که به قول آقا سیدمرتضی، مادربزرگهایمان را به یاد میآورد و آن خانه صمیمی و کاهگلی و معلمی که نمره تک به ورزش مجید داده بود و آقا ناظم که میخواست از زبان مجید فحش محترمانه بشنود و ۱۰۰ تومنی که مجید برای ساخت فیلمش نیاز داشت و رویش نمیشد آن را طلب کند و میگو خوردنهایی که بیبی آنها را آشغال میدانست و آقا محمود که همیشه مجید را دلداری میداد که اوووَه اینقدر شیراز بیای و آثار باستانی را ببینی و... اما پوراحمد قبل از اینها در سریال تماشایی «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی (که او هم همین روزها سالگرد وفاتش بود) دستیاری کرد و خاطرات تلخ و شیرینش را هم از دستیاری مرحوم کیارستمی در فیلم «خانه دوست کجاست» نوشت و خواندیم و حیرت کردیم از آن همه دقت و وسواس و موشکافی در فیلمسازی. فیلمهای کوتاهی مانند «عینک» و «آلبوم تمبر» و... هم از آثار دوستداشتنی پوراحمد قبل از «قصههای مجید» بود و اینکه شیرینی فیلمهایش را از همان زمان و فیلمها داشت و بازی گرفتن از بچهها که هنر عجیب و غریبی است و کمتر کسی به آنها احاطه دارد و همین شیرینیبازیها و کاراکترهای دلچسب و دوستداشتنی ویژگی کارهای پوراحمد بود که او را از سایر فیلمسازان و فیلمهای کودک و نوجوان متمایز میکرد. موزیکال «خواهران غریب» که بهشدت خانوادهگرایی ایرانی در نماهای آن جاری بود و فیلمهایی مانند «گاویار» و «شکار خاموش» و «بیبیچلچله» و... همه نشان از همین هنر پوراحمد داشت.
اولین سریال پلیسی ایران
وقتی به قول خودش بچههایش بزرگ شدند، سریال «سرنخ» را ساخت که شاید بتوان آن را اولین سریال پلیسی ایرانی دانست که برخلاف آثار رایج در آن، هیچ گرتهبرداری از نمونههای خارجی به چشم نمیخورد و حتی زد و خوردهایش هم ایرانی بود و بعد «شب یلدا» که روایتی تلخ از زندگی خودش به نظر رسید. سینمای پوراحمد اما در این سالها دیگر عوض شده بود و فیلمهایش دیگر نشانی از آن پوراحمد آشنا و صمیمی و دوستداشتنی نداشتند، اغلب فاصلهای بعید با سینما پیدا کرده و... مجید همیشه میگفت «آقا ما یک کاری را شروع نمیکنیم و وقتی شروع کردیم دیگه تا آخرش میریم...» و پوراحمد هنوز به آخرش نرسیده بود. به هر حال آثار کیومرث پوراحمد خاطرات خوشی برایمان برجای گذارد و هنوز برای چندمینبار هرکدام را که میبینیم، کیف میکنیم و حظ میبریم. با خوابنما شدن بیبی هراسان میشویم و با کراوات زدن مجید هوس شعر خواندن و سخنرانی به سرمان میزند. از صدای پای آقا ناظم مضطرب میشویم و کف بازار برای پس گرفتن طلب ۱۰۰تومنی بهدنبال آقای کیوان راه میافتیم. روی پشتبامهای کاهگلی دنبال هم میدویم و حتی رختخوابهایی را هم که بیبی برای اردو روی چرخ قدیمی علیمراد برایمان گذاشته با خود میبریم. شاید حالا پوراحمد هم از آن بالا میگوید «اوووَه اینقدر از این پوراحمدها بیایند و بروند... اوووَه...»