به گزارش
جام جم آنلاین، در این میان علیرضا بذرافشان در مورد راه بیپایان که سال ۱۳۸۶ از شبکه سه روی آنتن رفت به جامجم میگوید: ساختار دراماتیک این اثر به فرمولی کلاسیک برای دیگر سریالها با مضمون پرداختن به دستاوردهای علمی تبدیل شد؛ ساختاری که در آن با مافیایی مواجه بودیم که مانع عملکرد درست جوانانی میشدند که میخواستند دستاوردهای علمی خود را در کشور اجرایی کنند.
بذرافشان معتقد است هنوز کسی به این ماجرا فکر نکرده است که چطور میتوان کاری علمی نوشت که در عین جذابیت، براساس ساختار تقابل جوانان مشتاق اجراییکردن دستاوردهای پروژههای علمی با گروه مافیا پیش نرود و درعینحال میگوید اگر سناریونویسها میتوانستند بهآسانی در مورد اصناف گوناگون صحبت کنند و جامعه و حاکمیت پذیرای آنچه آنها در این مورد مینوشتند بود بزرگترین مانع هنگام نگارش متونی در مورد دستاوردهای علمی از میان راه برداشته میشد.
میلی که چندان نیست
بذرافشان در پاسخ به این سوال که آیا با این اظهارنظر موافق است که تهیهکنندگان، کارگردانان و فیلمنامهنویسان سریالهای تلویزیونی تمایل چندانی برای رفتن سراغ موضوعات علمی بهطور اعم و موضوعات پزشکی بهطور اخص ندارند و اگر این اظهارنظر را میپذیرد دلیل آن را در چه میداند؟ چنین میگوید: «در پاسخ به این سوال که چرا سازندگان اصلی یک اثر؛ فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده تمایل چندانی برای رفتن سراغ موضوعات علمی ندارد، دو یا سه مورد به ذهنم میرسد که میگویم. نکته اول اینکه وقتی میخواهید اثری نمایشی در مورد دستاوردهای علمی بسازید خواه ناخواه عنصر جذابیت کمرنگ میشود و بار علمی قضیه بر بار دراماتیک میچربد و ایجاد مساله میکند. درواقع عنصر سرگرمسازی، بهعنوان مهمترین عنصر اثر نمایشی ضعیف میشود و عنصر مضمون و محتوا که علیرغم اهمیت بالایشان، از نظر ساختاری باید در پسزمینه اثر نمایشی قرار بگیرند، به لایههای رویی میآیند و به این طریق موجب کاهش جذایبت اثر میشوند.» او با اشاره به دلیل دوم این اتفاق میافزاید: «دلیل دوم که دلیل بسیار مهمی هم هست از این قرار است که بعضی تهیهکنندگان سریال در ایران سفارشپذیرند. به این معنا که خودشان پول نمیگذارند، نه در پلتفرمها و نه در تلویزیون و پول را سفارشدهنده، خواه تلویزیون و خواه پلتفرم به آنها میپردازد. در نتیجه اصولا از خودشان نظر خاصی ندارند و بیشتر منتظر پیبردن به آنچه مورد نظر ساختار است هستند و برای بهدستآوردن کار و سفارش، ترجیح میدهند به سمتی که ساختار علاقهمند به پرداخت پول در مورد آن است، بروند. درنتیجه اصولا مضمون برای برخی تهیهکنندگان سریالهای ایرانی اهمیت آنچنانی ندارد مگر اینکه آن مضمون برای سفارشدهنده مهم باشد؛ بنابراین چندان نباید به این نکته اندیشید که چرا برخی تهیهکنندگان تمایل چندانی به ساخت اثر در مورد دستاوردهای علمی ندارند، چراکه این باید تمایل سفارشدهنده باشد و تهیهکننده آنچه را سفارشدهنده بگوید انجام میدهد.»
سفارشی ساختن همیشه هم بد نیست
او در جواب اینکه پس یکی از مسائلی که این قبیل سریالها با آن مواجه میشوند شائبه سفارشیبودن است و چه میتوان کرد که چنین شائبهای پیش نیاید؟ یا اینکه به نظرش اساسا میتوان گفت ایرادی بر سفارشیسازی وارد نیست؟ میگوید: «همانطور که اشاره کردم، چون اصولا در ایران هیچ سریالسازی، خود هزینه تولید اثر را تامین نمیکند و همواره بنابر سفارش دیگری کار میکند، کار کردن در حوزه دستاوردهای علمی نیز به سفارش سفارشدهنده خواهد بود و این سفارشیبودن بروز و ظهور پیدا میکند. هرچند به عقیده من اینگونه نیست که کار سفارشیکردن همواره محل ایراد باشد. بهعنوانمثال من سریال «خطقرمز» را به سفارش وزارت بهداشت نوشتم و هرچند کار سفارشی بود، اما جزو پربینندهترین سریالهای تلویزیونی شد و در صدر جدول پربینندهها ایستاد. پس سفارشیبودن نه همواره بلکه تنها زمانی آزاردهنده است که بخواهید مفاهیمی را به بیننده حقنه کنید. بهعنوانمثال اگر از شما بخواهند سناریویی در اهمیت نماز بنویسید درصورتیکه به آنچه مینویسید معتقد نباشید و صرفا برای خوشایند سفارشدهنده قلم در دست بگیرید سفارشیبودن اثر و سفارشی کار کردن شما اظهرمنالشمس میشود، اما اگر به آنچه مینویسید معتقد باشید و آنچه مینویسید مطابق با واقعیت جامعه باشد آن زمان است که میتوان گفت سفارشینویسی اشکالی ندارد.»
وقتی راهبیپایان به فرمول تبدیل شد
بذرافشان در جواب اینکه با توجه به تجربه شخصیاش به عنوان نویسنده در سریال راهبیپایان با چه چالشهایی برای بهتصویرکشیدن دستاوردهای علمی و پزشکی در یک سریال تلویزیونی مواجه بوده است؟ میگوید: «اولین چالش هنگام ساخت اثری در مورد دستاوردهای علمی همان نکتهای است که در ابتدای پاسخ به سوال قبلیتان اشاره کردم؛ اینکه بتوانید عنصر جذابیت را به آن بیفزایید و دراماتیک تعریفش کنید. بهعنوانمثال ما در سریال راهبیپایان از فرمولی استفاده کردیم که اتفاقا جذاب هم بود و طبق آن با مافیایی مواجه بودیم که مانع عملکرد درست جوانانی میشد که میخواستند دستاوردهای علمی خود را در کشور اجرایی کنند. برای آن مافیا نیز ساختاری تعریف کردیم و بدمنهایی جذاب در میانشان گذاشتیم و روایت را اینگونه پیش بردیم. این فرمول، تبدیل به فرمولی کلاسیک شد و الان هرکسی میخواهد سناریویی در مورد دستاوردهای علمی بنویسد تقریبا از همان فرمول استفاده میکند. بهعنوانمثال اخیرا در سریالی که ماهرمضان سالجاری در مورد دستاوردهای علمی تولید و پخش شد نیز مشاهدهاش کردیم و گروهی از جوانان مشتاق و پیگیر کار را در کنار گروهی مافیایی دیدیم که تقریبا میتوان گفت یک الگوبرداری نعلبهنعل از سریال راهبیپایان بود.»
بگذارید اصناف را نقد کنیم
بذرافشان در پاسخ به این که بزرگترین چالش پیش پای فیلمنامهنویس هنگام تلاش برای افزایش بار دراماتیک اثر و تبدیل فیلمنامهای با موضوع دستاوردهای علمی و پزشکی به اثری که اصول اولیه درامنویسی در آن رعایت شده باشد چیست؟ میگوید: «اصولا در ایران، چه در تلویزیون و چه در پلتفرمها، دست ما بهعنوان نویسنده بسته است و نمیتوانیم هیچ صنفی را درگیر گرههای دراماتیک کنیم یا بار منفی احتمالی موجود در اصناف گوناگون را به تصویر بکشیم، چون با اعتراض شدید جامعه مواجه میشویم و به همین علت سفارشدهندگان اصلی که مدیران تلویزیون یا مدیران پلتفرمها هستند بسیار دستبهعصا راه میروند و نگرانند که مبادا آنچه مینویسید اعتراض یک صنف خاص را برانگیزد. این مشکل از نظر من فرهنگی و اولین نیاز ما حلشدن آن است و اگر بتوانیم بهآسانی صحبت کنیم به گونهای که جامعه و حاکمیت نیز پذیرای آن باشند از نظر من بزرگترین مانع پیش پای فیلمنامهنویسان هنگام نگارش چنین متونی برداشته میشود.»
تکرار یک تقابل
علیرضا بذرافشان با اشاره به تکرار فرمولی که او در راهبیپایان بهعنوان سریالی با موضوع دستاوردهای علمی به کار گرفت در دیگر آثار میگوید: «من این فرمول را در کارهای دیگری هم دیدهام و معتقدم هنوز کسی به این ماجرا فکر نکرده است که چطور میتوان یک کار علمی دیگر نوشت که در عین جذابیت، براساس ساختار تقابل جوانان مشتاق اجراییکردن دستاوردهای پروژههای علمی با گروه مافیا پیش نرود و من هنوز ندیدهام نویسندهای از سناریوی دیگری استفاده کند.»
منبع: روزنامه جام جم