در گفتوگوی پیش رو، بنیطبا از انگیزهها، سختیها، پیام فیلم و گلهمندیهایش از شرایط حاکم بر سینما میگوید.
آقای بنیطبا، اگر بخواهید فیلم مرجان را برای مخاطبی که هنوز آن را ندیده توصیف کنید، در چند جمله چه میگویید؟
من این فیلم را برای مردم و دغدغههایشان ساختم و از ابتدا هم نگاهی به جنبه مالی آن نداشتم؛ علیرغم اینکه سینما امروز به یک صنعت تبدیل شده و وقتی بحث صنعت پیش میآید، موضوع مالی هم مطرح میشود. حتی در اخبار مرتبا از میزان فروش فیلمها میشنویم. اکنون اطلاعات زیادی درباره فیلمهای پیرپسر، زن و بچه و مرد عینکی منتشر شده و همه از فروش آنها صحبت میکنند، اما هیچکس نمیپرسد که یک فیلم چه دستاوردی دارد یا قرار است چه چیزی را به تصویر بکشد. دستهای از فیلمها حکم سرگرمی دارند و گروهی دیگر که من آنها را «آموزنده» مینامم؛ فیلمهایی که میخواهند به مخاطب یاری رسانند و او را به صورت ناخودآگاه در موقعیتهایی قرار دهند که ممکن است برایش پیش بیاید.
رویکرد شما در ساخت این فیلم از نظر فنی و هنری چگونه بوده است؟
من فیلمی بدون اغراق ساختهام؛ یعنی در ساختار آن سعی نکردهام کارگردانی خودم را به رخ بکشم و لزوما از تکنیکهای پیچیده کارگردانی، دکوپاژها و میزانسنهای عجیبوغریب استفاده کنم تا بیننده مبهوت شده و از داستان خارج شود. بهعنوان کارگردان، به دیگر همکارانم، از بازیگر و فیلمبردار گرفته تا تدوینگر، مسئول اصلاح رنگ و صداگذار نیز اجازه چنین کاری را ندادم. اگر دقت کنید، با فیلمی مواجه هستید که شما را لحظه به لحظه در خود غرق میکند و با قاببندیها و دکوپاژهای غریب ذهن شما را درگیر این پرسش نمیسازد که «این پلان چگونه فیلمبرداری شده؟» تا برای ۳۰ ثانیه از داستان دور شوید. نه در تدوین و نه حتی در صداگذاری و موسیقی چنین رویکردی را دنبال نکردیم و همه چیز در خدمت داستان بود. پس ما با فیلمی مواجهیم که حرفی برای گفتن دارد؛ نیامده است که خود را به نمایش بگذارد، بلکه آمده تا حرفش را بزند و تأثیرش را بگذارد و برود.
به نظر میرسد شرایط اکران برای فیلم شما چندان مساعد نیست. در این مورد چه نظری دارید؟
متأسفانه امروز همه صحبت از فروش است و در چنین کارزاری، حق برخی فیلمها ضایع میشود. حرف من به مخاطبم این است که من این فیلم را برای شما ساختم و از سرمایه زندگیام برای آن مایه گذاشتم. عذرخواهی میکنم اگر کمی پراکنده صحبت میکنم، حالم با توجه به شرایط حاکم بر سینما که این روزها گریبانگیر فیلم من شده، چندان خوب نیست. ما درحالحاضر با سه فیلم پیرپسر، زن و بچه و مرد عینکی مواجهیم که گیشه را قبضه کردهاند. از طرفی، سالنداران تمرکز خود را روی آنها گذاشتهاند و سالن و سانسهای محدودی برای فیلمی مانند مرجان قائل میشوند؛ فیلمی که جنبه روانشناختی دارد، روایتی را نقل میکند و به اعتقاد من میتواند تأثیرگذار باشد.
فیلم مرجان برای چه مخاطبانی ساخته شده و چه پیامی برای آنها دارد؟
من این فیلم را برای زنان ساختم، اما بخشی از مخاطبان آن مردها هستند؛ مردهایی که با کمی فاصله به قضیه نگاه کنند و ببینند اگر دست به اقدام خاصی بزنند، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد. از طرفی، فیلم را از نگاه دختران ساختم تا ببینند اگر در چنین چارچوبهایی قرار بگیرند، در عمل چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود. فیلم را از منظر برادر معتاد نیز ساختم؛ برای جوانی که به سمت اعتیاد میرود و آنقدر در آن غرق میشود که دیگر خانواده، خواهر، فرزند کوچک و همسرش را نمیشناسد. من به قصه نگاه تکبعدی نداشتم و از ابتدای نگارش تا لحظه آمادهسازی برای اکران، سعی کردم فیلم را به گونهای بسازم که هر تیپ مخاطبی در سالن با آن ارتباط برقرار کند. تلاش کردم نبود مادر در خانواده را بهدرستی نشان دهم و بگویم وقتی مادری نباشد، چه اتفاقاتی میتواند رخ دهد.
به نظر شما چرا این فیلم نیاز به حمایت دارد و چه موانعی پیشروی آن است؟
این فیلم نیاز به حمایت و دیدهشدن دارد تا صدایش به گوش کسانی که باید، برسد. این روزها اخباری از ایندست زیاد میشنویم: فلان دختر در فلان مکان، داخل تاکسی اینترنتی کشته شد. این خبر را شاید تا ۱۰ روز مرتب بشنویم، یا فلان شخص مورد ظلم قرار گرفت. این اخبار مدام تکرار میشوند. شما که در حوزه رسانه فعالیت میکنید، بهتر میدانید که در ۹ ــ ۸ سال اخیر از ایندست خبرها کمنداشتهایم. حال وقتی یک فیلم، آنهم بهصورت مستقل، به این موضوع میپردازد و این پرداخت به گونهای است که من مخاطب را به خود میآورد، چرا نباید از آن حمایت کنیم؟ چرا نباید دیده شود؟ وقتی میتواند تأثیرگذار باشد و از وقوع اتفاقی تلخ جلوگیری کند، چرا برایمان ارزش بیشتری ندارد؟ اگر دلم میسوزد و ناراحتم، به این دلیل است که احساس میکنم ما جماعتی شعارزده هستیم. در مواجهه با یک اتفاق، همه پست و استوری میگذاریم. سال ۱۴۰۱ را به خاطر دارید؟ همه برای «زن، زندگی، آزادی» به پا خاستند. بعد سیاسیاش را کنار بگذارید؛ بعد خانوادگی و آزادیاش مگر غیر از این است؟ اما آن را به جامعه و سیاست چسباندند و ملیاش کردند. پیام این بود که من را ببینید؛ من یک دخترم، یک زنم، حق انتخاب دارم و نیاز به توجه دارم، اما حمایت نمیشوم.
با توجه به این شرایط، چه انتظاری از مخاطبان دارید؟
گاهی مردم مقصر نیستند و خبردار نمیشوند. آنقدر فضای مجازی از اخبار و فیلمهای دیگر انباشته میشود که مجالی باقی نمیماند. قصد جسارت به آن فیلمها را ندارم، آنها آثار بسیار خوبی هستند و ارزش دیدن دارند، ولی ما انتظار داریم این فیلم توسط مردم استقبال شود، چون فیلمی مردمی است. نه حمایت دولتی پشت آن است و نه حمایت بخش خصوصی. من مرجان را با چنگ و دندان به سرانجام رساندم. میتوانستم یک فیلم کمدی یا تجاری بسازم و خیالم راحت باشد و مانند دیگر دوستان، مانورهای تبلیغاتی بدهم، لباسهای زیبا بپوشم و عکسهای مردمی بگیرم تا خودم را مطرح کنم، اما نکردم. سراغ دغدغهام رفتم؛ چیزی که به درد مردم بخورد تا ببینند و آگاه شوند. میلاد بنیطبا را رها کنید، مرجان میتواند تغییر ایجاد کند، به شرطی که دیده شود.
با توجه به مشکلات اکران و محدودیتهای تبلیغاتی که اشاره کردید، چه موانع دیگری در مسیر این فیلم وجود داشته است؟
وقتی هیچگونه حمایتی وجود ندارد، من از مردم میخواهم که از این فیلم حمایت کنند. ما فضای تبلیغاتی، بیلبوردهای شهری و تبلیغات تلویزیونی نداریم، چون اجازه آن را به ما نمیدهند. حتی تبلیغات در فضای مجازی نیز هزینههای هنگفتی دارد. من بهعنوان جوانی که با هزینه شخصی و بهصورت مستقل فیلمی ساخته و تا مرحله اکران رسانده، در این مسیر پیر شدم. کسی از سختیهای چنین کاری خبر ندارد. من این فیلم را سال ۱۴۰۱ ساختم و سال ۱۴۰۴ در حال اکران است. هیچکس نمیداند چه زحمتهایی برای آن کشیدم، چقدر اذیت شدم، چقدر ممیزی خورد، چقدر گلویم را فشردند و از جشنواره فجر کنارم گذاشتند. کسی اینها را نمیداند و نمیبیند. اکنون به یک اکران محدود رسیدهام؛ با سالنهای محدود، سانسهای محدود و سالنهای کوچک، و در نهایت میگویند اگر استقبال نشود، فیلم از پرده پایین میآید.
تأثیرگذاری فیلم مرجان را چگونه ارزیابی میکنید و چه انتظاری از مخاطبان دارید؟
من الان با کسی صحبت میکنم که فیلم را دیده است. آیا این فیلم تأثیرگذار است؟
حتما تأثیر خود را میگذارد.
من فقط همین را میخواهم. نگفتم فیلم خوبی است یا نه، نگفتم کارگردانیاش خوب است یا نه. از تأثیرش گفتم، از خود مرجان گفتم. از اینکه مردم باید فیلم را ببینند. کمترین انتظارم این است که جامعه زنان از این فیلم حمایت کند. این فیلم برای زنهاست. تمام آنهایی که برای رومینا اشرفی، برای مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ و برای آن خانم که اخیرا در اسنپ به قتل رسید استوری گذاشتند، تمام آنهایی که با شعار «نه به خشونت علیه زنان» از زنان حمایت کردند الان کجا هستند؟ کجا هستند تا از ما حمایت کنند و بگویند این فیلم را ببینید؟
با توجه به این شرایط، چه پیامی برای فیلمسازان دیگر و مخاطبان دارید؟
خواهش من این است که اجازه ندهید یک فیلمساز پشیمان شود و سراغ ساخت آثار کمدی و تجاری برود. با حمایت خود به من انگیزه دهید تا دوباره در این مسیر فیلم بسازم. من قصد داشتم دو فیلم دیگر در زمینه خشونت علیه زنان بسازم تا یک سهگانه جذاب و متفاوت شکل بگیرد. اما شما خود را جای من بگذارید؛ وقتی از فیلمت استقبال نمیشود، چون مردم خبردار نیستند و ترجیح میدهند «مرد عینکی» را ببینند تا بخندند، یا «زن و بچه» و «پیرپسر» را ببینند که سروصدا کرده است، آیا شما دوباره در این سبک فیلمسازی ادامه میدهید؟ واقعا سخت است. وقتی شکست بخوری، اذیت میشوی و دیگر رمقی برایت باقی نمیماند. جمله آخرم این است که امیدم اول به خدا و بعد به مردم است. من این فیلم را برای مردم ساختم و از آنها میخواهم حمایتش کنند. میخواهم صدای فیلمم باشم، منی که تبلیغات ندارم و نمیتوانم داشته باشم. لااقل همین مردم که جامعه را تشکیل میدهند، همین زنها، به داد این فیلم برسند و کمک کنند تا دیده شود. اگر واقعا دلشان میخواهد این اتفاقات کمتر بیفتد و خشونت علیه زنان در ایران کنترل شود، باید بدانند که با پست و استوری اتفاقی نمیافتد. اینکه من برای خانم ایکس و ایگرگ پستی بگذارم، تنها یک ابراز همدردی است، چون آن اتفاق برای آن شخص افتاده و او از بین رفته است. وظیفه ما اکنون این است که برای جلوگیری از تکرار این وقایع، اطلاعرسانی کنیم و شرایطی را فراهم آوریم. من به سهم خودم این کار را تا اینجا انجام دادهام و از اینجا به بعد، کمک مردم و زنان را میطلبد. من هم دوست دارم فیلمم دست به دست بچرخد، نه به خاطر خودم، بلکه به خاطر مفهومی که در خود دارد.
با توجه به چالشهایی که در مسیر ساخت و اکران فیلم مرجان تجربه کردید، محدودیتهای روایی و ساختاری این فیلم چه تأثیری بر نتیجه نهایی گذاشت؟
درخصوص محدودیتها، باید بگویم تصویری که در ابتدا از فیلم در ذهن داشتم، با آنچه اکنون روی پرده رفته، تفاوتهایی دارد. در معنا، مفهوم و نتیجهگیری نهایی، فیلم به همان چیزی که میخواستم نزدیک است. اما در روایت، با محدودیتهای زیادی روبهرو شدیم. در ایران، رفتن سراغ چنین سوژههایی ریسک بزرگی است. از همان مرحله نگارش، برای پروانه ساخت به مشکل خوردم و بهسختی توانستم مجوز بگیرم. برای پروانه نمایش و اکران نیز با مشکلات مشابه و درنهایت با اکرانی محدود مواجه شدم. اما آن را تا اینجا رساندهام و از این به بعد اگر استقبال شود، فیلم میتواند سانس و سینمای بیشتری بگیرد. پس معنا و مفهوم همان چیزی است که میخواستم، اما در روایت، بهدلیل مشکلات فراوان و حذفیات زیادی که فیلم داشت، نتوانستم عینا آنچه را که روز اول در ذهن داشتم به تصویر بکشم.
یکی از نکات برجسته فیلم، شخصیتپردازی برادر کوچکتر، مرتضی امینیتبار است که گاهی تحت تأثیر تفکر سنتی قرار میگیرد. این رویکرد چگونه شکلگرفت؟
این مسأله کاملا آگاهانه طراحی شده است. این همان چیزی است که در واقعیت میبینیم. جوانان امروزی ما، که اصطلاحا دهه هشتادی هستند، ممکن است همچنان در خانوادههای سنتی زندگی کنند. پدر آن خانواده نمیتوانست یک پدر دهه ۳۰ یا ۴۰ باشد؛ باید حتما یک شخصیت دهه ۵۰ میبود که تفکرش با نسل قبل و نسل جدید متفاوت است. برادر کوچک خانواده از یکسو در اجتماع امروزی زیست میکند و همنسلان خود را میبیند که نگاه متفاوتی به این مقوله دارند، و از سوی دیگر، در خانوادهای با تفکر سنتی تربیت شده و در این تضاد گرفتار میشود. به همین دلیل است که شخصیت او در بخشهایی مقاومت میکند و در بخشهایی، همانطور که فرمودید، تسلیم میشود. حتی در سکانسی که برای قرضگرفتن پول به مغازهداری که قبلا نزد او کار میکرد مراجعه میکند و در انتها آن مرد درباره خواهرش میپرسد، تازه با حرفهای مردم محله که برادران و پدرش به او گفته بودند مواجه میشود. من در این فیلم سعی کردم تمام نسلها را قرار دهم. عدم حضور مادر نیز دلیل داشت؛ واقعا بنیان یک خانواده مادر است. اگر مادر بود، شرایط فرق میکرد. مادر، سنگصبور فرزندش است.
با توجه به اکران محدود فیلم مرجان، بازخوردهایی که از مخاطبان دریافت کردهاید چگونه بوده است؟
در مدتی که فیلم اکران شده، برخوردهای نزدیکی با مخاطبان داشتهام. هدف اصلی ما رساندن پیام فیلم به مردم بود، نه صرفا حضور در جشنوارههای معتبر جهانی؛ به همین دلیل برخی جشنوارهها مانند کن را از دست دادیم. من بهصورت مخفیانه به سینماها سر میزنم تا واکنش واقعی مخاطبان را ببینم و بازخوردها، بهویژه از سوی زنان، رضایتبخش بوده و نشاندهنده موفقیت محتوایی فیلم است. این فیلم با انگیزه و هدف خاصی ساخته شده و بازیگران و عوامل معتبر و حرفهای سینمای ایران در آن حضور دارند. همه اعضای گروه، بدون آنکه بهدنبال مطرحشدن نام خود باشند، هدفشان رساندن پیام فیلم بود.
وضعیت فروش و اکران فیلم درحالحاضر چگونه است و چه چالشهایی در این زمینه وجود دارد؟
فیلم ما در یک هفته حدود هزار بلیت فروخته است که با توجه به سانسها و سالنهای محدودی که داریم و ساعات عجیبوغریب اکران (مثلا بهترین سانس ما ساعت ۶ بعدازظهر و تکسانس است)، رکورد قابل توجهی محسوب میشود. اما حق فیلم من با چنین مضمونی این نیست. با توجه به این همه شعاری که در چند سال اخیر در حمایت از زنان دادهایم، چرا اکنون که اثری برای بسترسازی در این زمینه ساخته شده، از آن حمایت نمیکنید؟ من از سینماداری که میگوید سالنش را باید به فیلمی بدهد که بفروشد، از مسئولین سینمایی کشور و از همه مهمتر، از مردم، و همچنین از آن سازمانهای مردمنهادی (NGO) که سالهاست در زمینه مسائل مربوط به زنان فعالیت میکنند میپرسم: کجایید؟ چرا کسی به داد این فیلم نمیرسد تا کمی آن را برجسته کند و به مخاطب هدفش برساند؟ ما داریم از این شرایط آسیب میبینیم.
اگر نکتهای مغفول مانده یا سخنی دارید که فکر میکنید بیانش لازم است خوشحال میشوم آن را بشنویم.
احساس میکنم مرجان من نیز دارد شبیه همان زنانی میشود که از بین رفتند و ما پس از آنکه دیگر نبودند، به خودمان آمدیم و برایشان استوری گذاشتیم. واقعا حالم بد است وقتی میبینم برای یک فیلم کمدی، سانس ۱۱:۲۵ صبح پر میشود، اما فیلم ما نمیتواند سالنش را پر کند. ما درگیر گمنامی هستیم، نه کیفیت بد محتوا. من در این فیلم از بازیگران خوب و شناختهشدهای استفاده کردهام که اگرچه ستاره سینما نیستند، اما بازی درخشانی ارائه میدهند. وقتی به سینما میروم و به من میگویند تمرکزمان فقط روی آن سه فیلم است، حالم بد میشود. این عین تبعیض است.
سینمای ما مدتهاست که مدیریت و تقسیمبندی درستی ندارد و اطلاعرسانی فقط سهم عدهای خاص میشود. اوج بدشانسی یک فیلمساز این است که پس از سه سال خون دل خوردن، فیلمش همزمان با سه فیلم پرفروش اکران شود. در سینماها برای هر فیلمی ۱۰ بنر نصب کردهاند، اما برای ما به یک بنر کفایت کردند. این شرایط حال آدم را بد میکند. خواهش من از همه این دوستان، و بازهم تأکید میکنم خواهشم از مردم این است که از این فیلم حمایت کنند تا تأثیرش را در ضمیر ناخودآگاه بگذارد و قدرت تفکر را در انسان بیدار کند. فیلم من، فیلمی است که پس از پایانش تازه شروع میشود و این گواهی است بر اینکه برای ما، مضمون فیلم مهمتر از خودمان بود. میتوانستم فیلمی بسازم که بعد از پایانش همه درباره من صحبت کنند، اما فیلمی ساختم که همه درباره مضمون آن فکر و صحبت کنند و دیگر به یاد نیاورند چه کسی آن را ساخته است.