گفت‌وگو با نویسنده نمایش «مرثیه‌ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ» از خوزستان كه در جشنواره چهلم درخشید

همنشینی شاعرانه عطار با شكسپیر

به انگیزه روز نکوداشت شاعر و عارف نیشابوری نوشته‌ایم

تو خود به تنهایی سیمرغی

ادبیات عرفانی، سرشار از رهنمودهای ناب صاحبدلان روشن‌ضمیری است که آرامشی ژرف و بی‌نظیر را برای انسان به ارمغان می‌آورد.
کد خبر: ۱۳۶۲۱۴۶
فریدالدین عطار نیشابوری، یکی از بزرگ‌ترین شاعران عارف ایرانی است که با عطر جان‌پرور آثارش، روح مشتاقان را تا عالم والا پرواز می‌دهد و عطش سالکان را با بیان اسرار الهی فرو می‌نشاند. این شاعر دانا و عارف توانای قرن ششم هجری، در دو حوزه نظم و نثر، الگوی بسیاری از پسینیان خود بوده است، به این سان که مولانا در ستایش وی می‌گوید: عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم
عطار ، حقایق عرفانی را با زبانی شیوا به نظم درمی‌آورد. آثار او به‌ویژه مثنوی‌های بی‌بدیلش: منطق‌الطیر، الهی‌نامه، اسرارنامه و مصیبت‌نامه، مملو از اندیشه‌های پندآموز و تعلیمی است که همچون میراثی گرانبها، درس‌های بسیاری برای جهان امروز دارد. همزمان با ۲۵ فروردین، روز بزرگداشت عطار نیشابوری به بازتاب آموزه‌های اخلاقی و معنوی در آثار عطار  و نقش آن در تحول درونی انسان معاصر می‌پردازیم.
پیوند با مبدا هستی
انسان معاصر با دل بستن به جاذبه‌های فریبنده و پیشرفت‌های خیره‌کننده علم و فناوری در دنیای مدرن امروز از مبدا حقیقی و اصلی خود که ذات پروردگار است دور افتاده و گرفتار شتاب‌زدگی شده است؛ شاید انسان در هیچ دوره‌ای به اندازه امروز، چنین با حقیقت راستین خود بیگانه نشده باشد. دوری و بی‌توجهی به مبدا هستی سبب ناامیدی، نگرانی، افسردگی و ناآرامی روزافزون  انسان‌ها شده است. عطار، شناخت خداوند و اتصال با مبدا هستی را راه‌حل همه مشکلات می‌داند و انسان‌ها را به ذکر و یاد معبود ترغیب می‌کند زیرا به فرمایش قرآن تنها با یاد اوست که جان‌ها آرام می‌گیرد. او در مثنوی اسرارنامه بارها یاد خدا را سبب آرامش دل و صیقل جان می‌داند که لحظه‌ای نباید از یادش غافل شد:
گرت باید به هر دم تازه جانی/ فرو مگذار یاد او زمانی
عطار در ضمن حکایتی در اسرارنامه، از قول بایزید بسطامی، می‌گوید: اگر دیدگان انسان سرشار از نور الهی و جان او در پی حق باشد از پراکندگی و آشفتگی خاطر رهایی خواهد یافت و این جز با ذکر و یاد پروردگار به‌دست نمی‌آید. به نظر عطار انسان باید از هر سخنی که یاد خدا در آن نباشد خاموشی ورزد. این شاعر عارف در مثنوی منطق‌الطیر خویش با بیان تمثیلی، داستان سی مرغ را برای رسیدن به سیمرغ که نمادی از حقیقت ازلی است بازگو می‌کند تا میل شناخت و دریافت او در جان‌های مرده و دنیای ظلمانی زنده شود. او در منطق‌الطیر به زیبایی بیان کرده است که وقتی یکی از پرندگان از هدهد می‌پرسد: آیا در محضر سیمرغ گستاخی جایز است؟ و او در پاسخ می‌گوید: آنها که به دریای معرفت رسیده و به مقامی فرا انسانی و فوق‌بشری رسیده‌اند، می‌توانند در محضر خداوند خوش بگویند و بشنوند و دارای آرامش و طمأنینه دائم باشند. عطار بیش از هر چیز به عشق ارزش می‌دهد زیرا به گمان وی تا کسی را درد عشق نباشد میل طلب در او بیدار نخواهد شد. اگر انسانی به خالق هستی با دیدی عاشقانه بنگرد میل طلب در او بیدار خواهد شد و بددلی‌هایش درمان می‌شود. شاید بتوان عشق به آفریینده هستی را مهم‌ترین آموزه عطار برای جهان امروز دانست. از نظر او محو شدن در وجود یار، شرط وصال است. اگر انسان با دیدی عاشقانه به هستی بنگرد و دل را که آیینه یار حقیقی است از زنگارها بزداید جز پروردگار چیزی را شایسته توجه نخواهد دید و درمی‌یابد همه هستی پرتوی از وجود پرودگار است و جز خدا هیچ چیز حقیقت ندارد در نتیجه نگرانی‌های دنیایی او رخت برخواهد بست:
پادشاه خویش را در دل ببین/ هوش را در ذره‌ای حاصل ببین
هر لباسی کان به صحرا آمده است/ سایه سیمرغ زیبا آمده است
عطار بارها به این نکته تاکید می‌کند که انسان باید در همه کارها خدا را مدنظر داشته باشد و نباید وابسته تعلقات زودگذر و پوچ دنیایی شود. او در یکی از حکایت‌های مصیبت‌نامه، از استادی می‌گوید که چهارصد صندوق علم در یاد داشت و پیوسته در حال عبادت و علم‌آموزی بود. با این حال از جانب خداوند به پیامبر زمانش وحی رسید که به استاد بگو: گرچه شبانه‌روز در علم و کار هستی لیک چون دنیادوست هستی خداوند ذره‌ای از علم و کوشش تو را نخواهد پذیرفت.
شناخت جوهره درونی
یکی از مشکلات مهم جهان امروز، بیگانه بودن انسان‌ها با خویشتن و نشناختن جوهره درونی خویش است. در جهان مدرن و الگوی تمدنی عصر جدید، انسان صرفا به‌عنوان ابزاری در خدمت پیشرفت صنعتی قرار گرفته است. رواج احساس پوچی و بیهودگی در زندگی انسان‌ها و بی‌اهمیت شدن ارزش‌های انسانی و معنوی از نتایج این نگاه مادی است. عطار در جای‌جای اشعار عرفانی خود به انسان یادآوری می‌کند که استعداد تعالی دارد و مقام خلیفه‌الهی و تبدیل‌شدن به جام جهان‌نمای خالق هستی، تنها زیبنده اوست اما چون اسیر تعلقات دنیوی گشته، در عالم محسوسات و توهمات خویش محصور مانده است. انسان در شعر عطار به‌طور مداوم در پی خودشناسی است. مثنوی‌های منطق‌الطیر، الهی‌نامه و مصیبت‌نامه، سفرنامه‌های عارفانه‌ای هستند که انسان را به شناخت خویش رهنمون می‌شوند و در پایان درمی‌یابند، آنچه طالب آنند در باطن خودشان خانه دارد:
خویش را دیدند سیمرغ تمام/ بود خود سیمرغ، سی مرغ مدام
بشر امروزی نیز اگر با ارزش درونی خود آشنا شود دیگر اسیر جهل، عصبیت و تنگ‌نظری، سطحی‌نگری و دشمنی نخواهد شد.
دوری از خودبینی و غرور
جهان مدرن با اصالت دادن به نفس لوامه، سبب دوری انسان از فطرت الهی و غرور و خودبرتربینی وی شده است. انسان در عصر جدید، خود را محور همه چیز دانسته و منافع شخصی را بر همه چیز ترجیح می‌دهد؛ در نتیجه برای رسیدن به اهداف مادی خویش، به راحتی دیگران را  فدا می‌کند و ارزش‌های انسانی را زیر پا می‌گذارد. عطار غرور و خودبینی را ناشی از تسلط نفس بر جان آدمی و سبب اعتماد به نفس کاذب و نادیده گرفتن اسباب الهی می‌داند. او در مثنوی اسرارنامه، داستان بلعم باعور را بیان می‌کند که به‌دلیل غرور و خودخواهی علمی را که به‌عنوان عطیه الهی به وی ارزانی شده بود از دست داد. عطار در مثنوی منطق‌الطیر، شرط همراهی با مُلک وجود را دور شدن از نفس اماره می‌داند:
ای شده سرگشته ماهی نفس/ چند خواهی دید بدخواهی نفس
گر بود از ماهی نفست خلاص/ مونس یونس شوی در صدر خاص
عطار در مثنوی مصیبت‌نامه، نفس را بدتر از سگ می‌داند زیرا انسان را به دوزخ رهنمون می‌شود. او در منطق‌الطیر از زبان هدهد، خطاب به انسان‌های دراج‌صفت و مغرور می‌گوید: نفس را مانند خر عیسی بسوزان تا عیسی جانت پرفروغ شود. عطار در اسرارنامه به انسان چنین پند می‌دهد که: نهاد کافر خود را گردن بزن زیرا مسلمان‌شدنی نیست و در صورت تبعیت از آن، اگر یک روز در اجابت از آرزوهایش تاخیر کنی، به سگی خشمگین تبدیل می‌شود و بر تو نهیب می‌زند.
شکیبایی و مدارا
در بینش عرفانی عطار، صبر و مدارا جایگاه برجسته‌ای دارد. این شاعر عارف، شکیبایی را سبب تقویت اراده درونی و معرفت الهی می‌داند و با بیان تمثیل‌های مختلف، انسان معاصر و بشر کم‌حوصله امروز را به پایداری و مقاومت در برابر رنج‌ها و سختی‌ها دعوت می‌کند. او در ابیات و حکایات مختلف بارها به این نکته تاکید دارد که اگر انسان در برابر رنج‌ها، مشکلات و تمایلات نفسانی شکیبایی ورزد و مدارا کند به رشد و تعالی معنوی خواهد رسید. صبر در بینش عطار، راز و رمز موفقیت در تمامی سطوح زندگی است. عطار در اسرارنامه به انسان معاصر یادآور می‌شود که انسان با صبر پیشه‌کردن، می‌تواند از محدوده بشری خود رها شود و به بی‌نهایت برسد:
نخواهی یافت به زین دستگاهی/ تو را خاموشی و صبر است راهی
او در اسرارنامه داستانی را بیان می‌کند که در آن مردی تهیدست، شبی را در تنوری سرد به صبح می‌رساند درحالی‌که پادشاهی پوست سمور بر تن دارد و در پایان چنین نتیجه‌گیری می‌کند که صبر در برابر تمایلات نفسانی، روش مردان الهی است:
حکیمی در مثل رمزی نموده است/ که صبر اندر همه کاری ستوده است
در دو کتاب منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه نیز، صبر در معنای وسیع عرفانی جلوه‌گر شده است؛ چنان‌که سفر مرغان در جست‌وجوی سیمرغ در منطق‌الطیر، با ره‌توشه صبر به مقصد می‌رسد.
توکل به پروردگار
توکل به معنای اعتماد و سپردن امور خویش به خداوند و قطع امید از مخلوقات اوست. در دنیای پیچیده امروز داشتن توکل به قدرت لایزال الهی می‌تواند غبار غم و اضطراب را از روح و جان انسان درمانده این عصر بزداید. عطار بارها در اشعار خود انسان‌ها را به توکل فراخوانده است. چنان‌که در اسرارنامه می‌گوید:
تو بر رزاق ایمن باش آخر/ صبوری ورز و ساکن باش آخر
عطار در الهی‌نامه حکایت جالبی را درباره توکل بیان می‌نماید: شقیق بلخی در بغداد درباره توکل مجلس می‌گفت و خود را مثال می‌زد که: از بیابان می‌گذشتم. درحالی‌که یک درهم بیشتر نداشتم. به دلیل توکل به خدا با وجود سفر به مکه و بازگشت از آنجا به این یک درهم نیز نیاز پیدا نکردم و اکنون همراه من است. جوانی از میان جمع گفت: آنگاه که یک درم را در جیبت می‌نهادی توکل و اعتمادت به خداوند کجا بود؟ شقیق به او حق داد.
عطار در کتاب مصیبت‌نامه، با بیان داستانی به تعریف توکل می‌پردازد: روزی فردی از کشتی‌بان پیر و کاردان درخواست نمود تا از شگفتی‌های دریا چیزی بازگوید. کشتی‌بان گفت: شگفت این است که کشتی از روی دریا به سلامت به ساحل برسد. کشتی همواره روی گرداب حرکت می‌کند، ما میان موج و گرداب گرفتاریم و کاری از ما برنمی‌آید جز این‌که به خداوند توکل نماییم.
رضا به تقدیر الهی
رضا به قضای الهی آرام‌بخش انسان در پیچ‌وتاب زندگی پرشتاب امروز است. عطار در اشعار خویش انسان را به شادی در برابر قضای الهی فرامی‌خواند و او را از ناسپاسی برحذر می‌دارد. در اسرارنامه می‌خوانیم:
مکن در هیچ کاری ناسپاسی/ رضا ده در قضا گر حق‌شناسی
به نظر عطار، اعتراض به وضع موجود و ناسپاسی به درگاه خداوند، شرایط را برای انسان دشوارتر می‌کند. او در مصیبت‌نامه در این زمینه می‌گوید: دیوانه‌ای، بسیار گرسنه به سوی صحرا می‌رفت. گفت: خدایا از من کسی گرسنه‌تر وجود دارد؟  هاتفی به او گفت: اکنون کسی گرسنه‌تر از تو را نشانت خواهیم داد. ناگهان گرگی پیر و گرسنه ظاهر شد و جامه وی را پاره کرد. فرد دیوانه درحالی‌که خون از بدنش جاری بود از خدا طلب مغفرت نمود. عطار ضمن حکایتی در مصیبت‌نامه، رضای حقیقی را در این می‌داند که انسان در همه حال حتی در زمان سختی و رنج، از آنچه خداوند نصیبش کرده شادمان و خرسند باشد.
 
زهرا دلپذیر - پژوهشگر و استاد دانشگاه / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها