گزارش پشت‌صحنه از سریال «تب و تاب» همراه گفت‌و‌گو با بازیگران، تهیه‌کننده و کارگردان

قصه تاب‌آوری آدم‌ها

زندگی مدرن و امروزی باعث شده گاهی روابط خانوادگی و فامیلی را هم تحت‌الشعاع خود قرار بدهد و بعضی نکات اخلاقی و انسانی به فراموشی سپرده‌شود. از طرفی کرونا هم مزید بر علت شده و روی روابط خانوادگی و فامیلی تاثیر گذاشته‌است. در این میان تلویزیون به‌عنوان مهم‌ترین و فراگیرترین رسانه تلاش دارد تا یک‌سری نکات مهم اخلاقی و انسانی را در قالب برنامه‌های سرگرم‌کننده و سریال‌های نمایشی به مخاطبان خود منتقل کند؛ از این‌رو یکی از سریال‌هایی که با چنین مضمونی در حال تولید است، مجموعه «تب و تاب» است که به نویسندگی وکارگردانی داریوش مختاری و تهیه‌کنندگی مهدی شفیعی در حال تصویربرداری است. در این مجموعه تلاش شده تا موضوعاتی که خانواده با آن درگیر است همچنین سبک زندگی را در بستر یک ملودرام اجتماعی روایت کند. این مجموعه در ۲۵ قسمت برای پخش از شبکه دو تولید می‌شود. جام‌جم در یکی از روزهای سرد پاییزی به پشت‌صحنه این مجموعه رفته و گزارشی از آن تهیه کرده و با کارگردان، تهیه‌کننده و بازیگران آن گفت‌و‌گویی داشته‌است. پس اگر می‌خواهید با این سریال بیشتر آشنا شوید، می‌توانید در این گزارش همراه ما باشید
کد خبر: ۱۳۵۳۸۴۹

قصه تاب‌آوری آدم‌ها

بیمارستانی در دل دانشگاه

یکی از لوکیشن‌های اصلی این مجموعه، دانشگاه شهیدرجایی است که گروه مدتی را در این مکان مستقر بودند و سکانس‌هایی از سریال را مقابل دوربین می‌بردند. جالب است بدانید معاونت پژوهش و فناوری این دانشگاه به بیمارستان تبدیل شده‌است.
روزی که ما برای گزارش از پشت‌صحنه این سریال وارد دانشگاه شدیم، هنوز کلاس‌های حضوری تشکیل نشده‌بود و دانشگاه به حالت تعطیل بود. با راهنمایی بچه‌های حراست دانشگاه توانستیم گروه را در این لوکیشن پیچیده پیدا کنیم. گروه از ساعات ابتدایی روز مقابل ساختمان معاونت پژوهش و فناوری مستقر شده‌بودند. به محض ورود ما به لوکیشن، خیام وقار‌کاشانی یکی از بازیگران سریال بازی‌اش تمام شده‌بود و در حال خروج از دانشگاه بود. مقابل ساختمان یک آمبولانس مستقر شده‌بود و تعدادی از هنرورها با لباس بیمار و پرستار در آن حوالی منتظر ضبط سکانس‌ها بودند.
یکی از هنرورها با لباس بیمار روی ویلچر نشسته‌بود. بازیگران هم برای فرار از سرما برای دورخوانی فیلمنامه کنار دیوار نشسته‌بودند که آفتابی بود. دوربین‌ها و دستگاه ضبط صدا هم در بخش دیگری قرار گرفته‌بودند. سینه‌موبیل هم کنار ساختمان پارک شده‌بود. سمت چپ را که نگاه می‌کردیم، می‌توانستیم اتوبان و تردد خودرو‌ها را هم ببینیم. با دستور کارگردان، دوربین را به داخل می‌برند و مقابل در اصلی ساختمان قرار می‌دهند. صدابردار هم وسایلش را کنار کارگردان می‌گذارد و برای این‌که نور آفتاب مزاحمتی برای کارگردان نداشته‌باشد، چادر سیاهی روی مانیتور می‌کشند. همه چیز برای ضبط مهیاست که صدای آژیر پلیس باعث توقف تصویربرداری می‌شود. بعد از یک وقفه کوتاه، بازیگران روی پله‌های مقابل ساختمان می‌ایستند و با اشاره کارگردان دیالوگ‌هایشان را می‌گویند.

کلاسی که به رستوران تبدیل شد

در ادامه دوربین را کنار پله‌ها قرار می‌دهند و بوم‌من، روی صندلی رفته و بوم صدا را تا جایی که می‌تواند بالا می‌گیرد تا وارد قاب دوربین نشود. به‌گفته یکی از عوامل پشت‌صحنه، این سکانس یکی از سنگین‌ترین و سخت‌ترین سکانس‌های سریال است که به‌دلیل برداشت‌های مختلف هم بازیگران باید راکورد حسی‌شان را حفظ کنند. هوا همچنان سرد است و همان آفتاب نیمه‌جان هم کمتر شده و تبدیل به سایه می‌شود و همه لباس‌های بیشتری می‌پوشند. اغلب عوامل پشت‌صحنه حتی کلاه بافتنی به سر دارند اما بازیگران باید با همان لباس صحنه و بدون ماسک باشند. لوکیشن تقریبا آرامی است و تردد زیادی ندارد. معمولا یکی دو نفر از کارمندان دانشگاه گاهی عبور می‌کنند ولی کنجکاوی‌شان به حدی نیست که بایستند و از نزدیک تماشا کنند. در این سکانس بازیگران باید از در ورودی ساختمان خارج شوند؛ ولی در به مشکل می‌خورد و باز می‌ماند. تصویربرداری را متوقف کرده و به دنبال مسؤول ساختمان هستند. همین موضوع باز هم در کارشان وقفه ایجاد می‌کند اما بازیگران فرصتی پیدا می‌کنند تا هم متن را مرور کنند و هم لباس بیشتری بپوشند. به‌دلیل مساله پیش آمده ترجیح می‌دهند سکانس دیگری را ضبط کنند که در محوطه دانشگاه است و همه بازیگرهای اصلی در آن سکانس حضور دارند. این سکانس هم از زوایای مختلف و تغییر جای دوربین‌ها نهایی می‌شود و گروه برای صرف ناهار راهی ساختمان دیگری می‌شوند که یکی از کلاس‌ها را به رستوران تبدیل کرده‌اند. کارگردان همچنان فیلمنامه را در دست دارد و با دستیارانش در حال صحبت کردن است تا دکوپاژ صحنه را برای سکانس‌های بعد انجام بدهد.

خانواده تکرار می‌شود اما تکراری نیست

مهدی شفیعی، تهیه‌کنندگی این مجموعه را برعهده دارد و در این‌باره می‌گوید: پیش از این قرار بود سریالی درباره شهید نادر مهدوی بسازیم و نگارش سریال هم آغاز شد اما به‌دلیل این‌که شرایط مهیا نبود
در حال حاضر آن سریال کنار گذاشته‌شد و تولید سریال «تب و تاب» را آغاز کردیم. در ابتدا من مشاور فیلمنامه این سریال بودم و روند نگارش را دنبال می‌کردم. وی درباره فیلمنامه هم توضیحاتی ارائه می‌کند: تلویزیون به عنوان رسانه‌ای که در همه خانه‌ها حضور دارد، عموم مخاطبانش خانواده‌ها هستند و بخش عمده‌ای از آنها را نیز خانم‌ها شامل می‌شود، پس لازم است تلویزیون برای این دست از مخاطبان برنامه‌های خاصی داشته‌باشد. به همین دلیل قصه تب‌و‌تاب کاملا خانوادگی و درباره روابط خانوادگی و مسائل مبتلا به است. در این سریال هم محوریت داستان، خانم‌ها هستند. به همین دلیل فکر می‌کنم در کنار مخاطب عام که دارد، خانم‌های خانه‌دار خیلی ارتباط بهتر و بیشتری با سریال پیدا خواهند کرد. به نظرم می‌رسد این کار می‌تواند فضای جدیدی ایجاد کند و اصولا یک ضرورت است. این‌که با جهان مخاطب رسانه ارتباط بگیریم و فکر نکنیم فقط می‌توان با سریال‌های اکشن و معمایی مخاطب را با سریال همراه کرد. خانواده و مسائل مربوط به آن چیزی است که تکرار می‌شود اما تکراری نیست. چون همیشه اختلاف‌هایی درون خانواده‌ها بوده و هست و خواهد بود. بنابراین رسانه به چنین سریال‌هایی نیاز دارد. سادگی در داستانگویی چیز عجیبی نیست.
شفیعی همچنین درباره انتخاب داریوش مختاری که نخستین تجربه کارگردانی سریال را دارد، توضیح می‌دهد: آقای مختاری سریال «اغما» را هم در کارنامه هنری‌اش دارد و نویسنده توانمندی است و مهم‌تر این‌که تحصیلاتش در زمینه کارگردانی است و دغدغه کارگردانی هم دارد. بنابراین بر اساس گفت‌وگویی که با هم داشتیم و کارهایی که دیدم باعث شد کارگردانی این سریال را به عهده بگیرد. از طرفی فکر می‌کنم ما به نگاه‌های جدید و تازه نفس هم در این حرفه نیاز داریم و باید فرصت را برای کارگردان‌های دیگر هم فراهم کنیم.
این تهیه‌کننده در پایان درباره انتخاب بازیگران می‌گوید: بحث دستمزد بازیگران یک مساله است؛ ولی مهم‌تر از آن توانمندی بازیگر است و این‌که مناسب آن نقش باشد. بازیگران خوبی در این سریال با ما همکاری می‌کنند و به معنای واقعی بازیگر هستند.

یک خانواده کاملا ایرانی

نسرین مرادی را با نقشه فریده، همسر کیوان در سریال «نون.خ» بیشتر می‌شناسیم. وی درباره نقشی که در این سریال بازی می‌کند، می‌گوید: در این سریال نقش ژاله، دختر بزرگ خانواده را بازی می‌کنم که مادر دو فرزند است و مسائلی را پشت سر می‌گذارد. در کنار نقش ژاله که دوست دارم، کلیت فیلمنامه هم برایم جذاب بود، چون فضای متفاوتی دارد و داستان کاملا به روز و داستان‌هایش ملموس است.
وی ادامه می‌دهد: به هر حال خانواده‌های ایرانی قصه‌های ایرانی را هم دوست دارند. این سریال هم داستان‌های ایرانی دارد و روابط خانواده‌ها را به تصویر می‌کشد؛ روابطی که در آن چالش‌هایی وجود دارد اما همچنان خانواده کنار هم هستند. همین نکته برای من خیلی جذاب بود. این‌که مثل همه خانواده‌های ایرانی، خانواده تحت هر شرایطی کنار هم هستند و هوای هم را دارند و همبستگی بین شان وجود دارد.
این بازیگر درباره همکاری‌اش با کارگردان و تعاملی که در کار با هم داشتند هم عنوان می‌کند: من پیش از این کار با آقای مختاری آشنایی داشتم، چون همشهری هستیم و هم به واسطه نویسندگی او را می‌شناختم اما با وجود این‌که نخستین تجربه کارگردانی ایشان است ولی بسیار تعامل خوبی داریم و همه چیز در کار خوب پیش می‌رود. فکر می‌کنم سریال خوبی هم خواهد شد و مردم روابط خانوادگی این شخصیت‌ها را دوست خواهند داشت و با آنها ارتباط برقرار خواهند کرد. به نظرم مخاطب دوست دارد چنین قصه و روابطی را دنبال کند. وی می‌گوید: تا به حال تجربه کار برای مخاطبان شبکه دو را نداشتم و امیدوارم تجربه خوبی برای من و آنها باشد و از تماشای این سریال لذت ببرند.

فرشته سرابندی نکاتی را درباره این سریال ارائه کرد:
تاکنون چنین تجربه‌ای نداشتم

با وجود این‌که آقای مختاری همسر شماست و کارگردانی و نویسندگی سریال را به‌عهده دارد اما چه ویژگی‌ای در فیلمنامه و نقش مه‌لقا وجود داشت که در این کار حضور پیدا کردید؟
ابتدا قصد ورود به این کار را نداشتم تا این‌که یک‌سری شرایط مهیا شد. البته از فیلمنامه خیلی خوشم می‌آمد و از ابتدای شروع فیلمنامه هم در جریان شخصیت‌ها و قصه‌ها کنار آقای مختاری بودم. فیلمنامه این سریال جزو معدود فیلمنامه‌هایی بود که من واقعا شیفته آن شدم.
زمانی که آقای مختاری مشغول نگارش فیلمنامه بود و شما هم در جریان کار قرار گرفته‌بودید، دوست داشتید شخصیت مه‌لقا را بازی کنید؟
به‌دلیل چالش‌های متفاوتی که این نقش داشت دوست داشتم مه‌لقا را بازی کنم.
منظورتان چه چالش‌هایی است؟
اولین چالشی که برای من داشت اختلاف سنی‌ای بود که نقش با من داشت. همین موضوع باعث می‌شود تا برای باورپذیرتر شدن نقش از ابزارهایی مثل بیان و فیزیک استفاده کنم. ضمن این‌که تا به حال من چنین نقشی بازی نکرده‌بودم تا مجبور شوم روی بیانم و فیزیکم به گونه دیگری کار کنم. من هر قدمی که برمی‌دارم سن نقشم را در نظر می‌گیرم و همچنین روی بیانم کار می‌کنم. گریم هم به کمکم آمد تا به نقش نزدیک‌تر شوم. چون تجاربی که این نقش دارد را من نداشتم. مثل تجربه عروس و داماد داشتن. بنابراین سعی‌ام را کردم که خودم را در قالب مه‌لقا ببرم تا بفهمم چه حسی دارد و می‌خواهد در موقعیت‌های مختلف چگونه رفتار کند.
فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین نکات این سریال ، محوریت زنان است؟
بله. به گونه‌ای این سریال زنانه مادرانه است و زن‌ها محوریت داستان هستند. اتفاقا همیشه دنبال متنی بودم که زن‌ها محوریت آن را داشته‌باشند. چون اغلب فیلمنامه‌هایمان چه آنها که خانم‌ها می‌نویسند و چه آنها که نویسنده‌هایشان آقاست، خیلی مردانه است. تب و تاب اولین فیلمنامه‌ای است که یک درام مادرانه و زنانه است. به نظرم مه‌لقا نماینده طیفی از زنان و مادران ایرانی است.
با وجود خصوصیاتی که این فیلمنامه دارد، پیش‌بینی‌تان از بازخورد مخاطب و به‌خصوص خانم‌ها چیست؟
از آنجا که مه‌لقا نماینده طیفی از زنان و مادران ایرانی است، تک‌تک شخصیت‌هایی که در این متن هستند، هر کدام به نوعی نماینده زنان جامعه محسوب می‌شوند. از طرفی مخاطبان به‌راحتی می‌توانند با خانواده‌هایی که در این سریال می‌بینند ارتباط برقرار کنند. نکته مهم‌تر این‌که همه شخصیت‌های این سریال خاکستری هستند و همین مساله هم به باورپذیری بیشتر مخاطب کمک می‌کند.

فریده شخصیت چند بعدی دارد

فهیمه مؤمنی را حتما در سریال «افرا» به خاطر دارید. او نقش همسر پژمان بازغی را بازی می‌کرد. وی درباره حضورش در این سریال می‌گوید: فکر می‌کنم بازی در سریال افرا در دیده‌شدنم خیلی مؤثر بود. از طرفی سه ماه بعد از آن سریال وارد این پروژه شدم. من پیش از آن سریال خیلی کار تصویری انجام داده‌بودم اما افرا باعث شد مخاطب مرا بشناسد. در این سریال هم نقش فریده را بازی می‌کنم که با پسرخاله‌اش ازدواج فامیلی داشته و درگیر برخی مسائل می‌شود و مشکلی هم دارد که بهتر است خودتان با تماشای سریال غافلگیر شوید. وی ادامه می‌دهد: یکی از ویژگی‌های فریده این است که خیلی دوست دارد به دیگران کمک کند و یک سازمان مردم نهاد هم برای کمک به بچه‌های بی‌سرپرست و بد سرپرست دارد. چند بعدی بودن این شخصیت برایم خیلی جذاب است. این‌که سعی می‌کند یک سری وظایف اجتماعی‌اش را به‌درستی انجام بدهد. می‌توانم بگویم یک خانم جوان امروزی است و دغدغه‌های خاص خودش را دارد و به دنبال راه حلی برای مشکلش است.
مومنی همچنین می‌افزاید: من خیلی خوشحالم که با آقای مختاری در این سریال آشنا شدم. چون بسیار انسان باسواد و صبور و مهربان و حرفه‌ای است. به نظرم این‌که کارگردان، نویسنده فیلمنامه هم است اتفاق خوبی برای بازیگر می‌تواند باشد. البته ایشان خیلی روی متن تعصب دارد و ما هم تلاش می‌کنیم به متن وفادار باشیم. همین موضوع کار را کمی سخت می‌کند اما خروجی کار مهم است، امیدوارم همین‌طور که پیش‌بینی می‌کنیم باشد و مردم دوست داشته‌باشند. چون وقتی فیلمنامه و کارگردانی خوب و حرفه‌ای باشد، قطعا کار باکیفیتی هم خواهد شد.

پاک‌نیت از حضورش در این سریال می‌گوید:
وقت مردم ارزشمند است

محمود پاک‌نیت که در این سریال ایفاگر یکی از نقش‌های اصلی است توضیحاتی را درباره این سریال و نقشی که بازی می‌کند، می‌دهد:
شما در این سریال نقش حاج اقبال را بازی می‌کنید. این نقش چه ویژگی‌ای داشت که شما را به بازی در این سریال ترغیب کرد؟
حاج اقبال پدر یک خانواده است که هم عروس دارد و هم نوه. در کل شخصیتی دارد که سعی می‌کند خانواده را در آرامش نگه دارد. چون اتفاقاتی در قصه می‌افتد که حاج اقبال به نوعی برقرارکننده آرامش در خانواده است. ضمن این‌که همه چیز را هم مدیریت می‌کند. به هر حال هر شخصیتی جذابیت‌هایی برای بازیگر دارد. من هم سعی می‌کنم در زندگی نقش‌ها و کارهای شبیه به هم بازی نکنم. این نقش هم برای من کاملا متفاوت از نقش‌هایی است که تا امروز بازی کرده‌ام. یعنی هم از نظر قصه و هم از نظر شخصیت‌پردازی حاج اقبال با نقش‌های قبلی من تفاوت دارد.
فکر می‌کنم بازیگر تا جایی می‌تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد و اصل قضیه به فیلمنامه برمی‌گردد؟
بله، موافقم. من در اغلب سریال‌ها نقش یک پدر را بازی کرده‌ام؛ پدرهایی که شبیه هم نیستند. مثلا نقش پدری که در سریال «جشن سربرون» دارم با پدری که در این سریال بازی می‌کنم کاملا متفاوت است. این بازیگر است که در کنار فیلمنامه، می‌تواند این تفاوت را ایجاد کند.
به نظر شما این سریال قابلیت جذب مخاطب را هنگام پخش خواهد داشت؟
فکر می‌کنم مردم نیاز به تماشای سریال‌های روز دارند. سریال‌هایی که بتوانند دغدغه‌ها و مسائل و مشکلات خودشان را در آنها ببینند. البته من علاقه بسیاری به کارهای تاریخی دارم. در این زمینه هم تجربه‌های بسیاری دارم. با این حال معتقدم باید داستان‌هایی که مرتبط با زندگی روزمره مردم است بیشتر ساخته‌شود. چون در این‌گونه آثار پیام‌هایی هست که می‌تواند برای مخاطبان جذاب باشد. در ضمن فکر می‌کنم آدم‌هایی که به کارشان علاقه دارند و کار را سرسری نمی‌گیرند و با دقت کار می‌کنند، در نهایت نتیجه خوبی حاصل می‌شود. از طرفی به نظرم می‌رسد ماجراها و شخصیت‌ها به قدری برای مخاطبان ملموس است که مورد توجه‌شان قرار می‌گیرد. چون اگر سریال خوب باشد مردم تماشا می‌کنند. شما ببینید سریال «پدر سالار» چه سالی پخش شد؟ هنوز هم مردم بازپخش‌ها را می‌بینند و درباره‌اش صحبت می‌کنند. پس کار خوب، دیده می‌شود. اگر هم مردم برای تماشای برخی سریال‌ها رغبتی نشان نمی‌دهند به این دلیل است که آن کار خوب نیست. وقت ارزشمند است و به همین دلیل نباید وقت مردم را با هر کار بدی گرفت.
آقای مختاری نخستین‌بار است که در مقام کارگردان پشت دوربین قرار می‌گیرد. از تعاملی که با هم داشتید بگویید؟
البته او تجربه نویسندگی دارد اما من هیچ شناختی نداشتم ولی با همسرشان، خانم فرشته سرابندی همکاری داشتم. با این حال وقتی فیلمنامه را خواندم خیلی از قصه خوشم آمد. ضمن این‌که قبلا هم با خیلی‌ها کار کردم که هیچ شناختی از آنها نداشتم اما به هر حال اعتماد با کار به وجود می‌آید. وقتی فیلمنامه‌ای را می‌خوانم و متوجه جذابیت‌هایش می‌شوم، آن کار را قبول می‌کنم. فیلمنامه این سریال هم برایم جذاب بود و آقای مختاری هم تعامل خوبی با بازیگران دارد و آدم بسیار منعطفی است.

دنبال آرامش در کار هستم

عطا عمرانی این روزها بازپخش سریال «شاهرگ» را به‌عهده دارد. او در آن سریال نقش شاهو را بازی می‌کرد که در اواسط داستان شهید شد. وی در این سریال نقش پسر خانواده را بازی می‌کند. عمرانی تصریح می‌کند: همیشه دنبال اتفاقات جدید هستم. ضمن این‌که نقشی را که بازی می‌کنم حتما باید دوست داشته‌باشم. به همین دلیل هم کم کار می‌کنم. فیلمنامه این سریال را هم دوست دارم
و همین طور نقشی که به من پیشنهاد شده، چون یک آدم کاملا معمولی است و اتفاقات خانواده این سریال هم معمولی است. من در این دوره دغدغه خانواده دارم و دنبال آرامش در کار هستم که در این کار وجود دارد. فکر می‌کنم مردم هم سریال را دوست داشته‌باشند. این‌که کارگردان خودش هم مؤلف است و فیلمنامه سریال را نوشته اتفاق خوبی است.
این هنرمند می‌افزاید: یکی از دلایل حضورم در این سریال شخصیت خود کارگردان و قلم خوبی است که دارد. به هر حال کم و کاستی‌ها همیشه هست و ممکن است در این کار هم وجود داشته‌باشد. با این حال از حضورم در این سریال راضی هستم. من حتی نمی‌دانستم که ایشان اولین تجربه کارگردانی‌اش است، چون برایم خود کار مهم است و نگاه مثبتی که به کلیت سریال دارم. در این سریال هم نقش پسر آقای پاک نیت را دارم و فکر می‌کنم همین که می‌توانم در کنار چنین هنرمندی تجربه کسب کنم ،اتفاق خوبی برای من است.

از «دلشوره» به «تب و تاب»

داریوش مختاری، نویسنده و کارگردان سریال، توضیحاتی را درباره فیلمنامه و کلیت کار ارائه کرد: واقعیت این است که تحصیلات و گرایش من در حوزه کارگردانی است اما به مرور بیشتر به سمت نویسندگی متمایل شدم و شاید عقبه این گرایش به‌دلیل سوابق من در نگارش نمایشنامه تئاتر بود. حتی در مقطعی تصمیم گرفتم در فضای نویسندگی باقی بمانم. به‌جز چند مورد از متونی که نوشتم و توسط دیگر دوستان و همکاران ساخته‌شد، رضایت عمومی حاصل نمی‌شد. به طوری که کمتر رغبت داشتم کارهای ساخته‌شده را ببینم. لذا با توجه به عقبه تئاتری‌ام و تجربیات کارگردانی‌ در این زمینه، کم‌کم مصمم شدم به حوزه کارگردانی ورود کنم. اولین کارم تله‌فیلم «دلشوره» بودکه تنها اثر نمایشی ساخته‌شده درباره مسائل دریاچه ارومیه است. یکی دو تجربه نگارش فیلمنامه سریال هم از ابتدای دهه ۹۰ داشتم که به دلایلی به نتیجه نرسید و من را مصمم به ورود به حوزه کارگردانی سریال کرد.
احاطه کارگردان روی متن
مهم‌ترین ویژگی این‌که کارگردان و نویسنده یکی است، احاطه کارگردان روی متن است. شاید از این جنبه بتوان گفت کارگردان برای بقیه عوامل مانند بانک اطلاعات می‌ماند. با این حال معتقدم نوشتن یک سازوکار است و کارگردانی یک فرآیند دیگر. لذا روی متن خودم به گونه‌ای کار می‌کنم که انگار متن نویسنده دیگری است. به همین دلیل از کم و زیاد کردن‌ها و تغییر دادن‌ها و متعادل‌سازی‌ها هیچ ابایی ندارم.
انتخاب بازیگر مه‌لقا
به دلیل شناختی که از خانم سرابندی داشتم، ایشان را برای یکی دیگر از شخصیت‌ها انتخاب کردم ؛ ولی از آنجا که خانم سرابندی گفت پیش از این هم نقش‌های مشابهی را بازی و تجربه کرده و برایش آن نقش وجه تازه‌ای ندارد، پیشنهاد آن نقش را نپذیرفت. جالب این‌که خانم‌هایی که فیلمنامه را می‌خواندند خواهان آن نقش بودند. با این حال خانم سرابندی نقش مه‌لقا را بیشتر دوست داشت. هرچند به دلیل فاکتور سنی، ایشان باید با گریم به نقش مه لقا نزدیک می‌شد. بنابراین من فکر نمی‌کردم چنین خطری کند اما این ریسک را پذیرفت و من هم دوست دارم به آدم‌های ریسک‌پذیر فرصت بدهم. بنابراین در یک اجماع کلی به این نتیجه رسیدیم خانم سرابندی نقش مه‌لقا را بازی کند.
انعکاس تصویر مخاطب در سریال
به باور من مخاطب تلویزیون ما چیز پیچیده‌ای نمی‌خواهد؛ به این معنی که حتما نباید سریالی خارق‌العاده و عجیب ارائه کنیم. مخاطب ما صاحب این هوشمندی است که هر جا رسانه و سریال به آیینه زندگی آنها تبدیل می‌شود و تصویری از خودشان را در داستان‌ها می‌بینند و آن را بازتابی از خودشان قلمداد می‌کنند، همدلی می‌کنند. به همین دلیل نگاه من به مخاطب نگاهی بسیار جدی است. در نگارش این داستان هم به دلیل نوع فضای ایرانی و روح شرقی و جغرافیایی که دارد، احساس کردم سال‌هاست تلویزیون از این نوع داستان‌ها فاصله گرفته‌است.
ما در داستانمان حدود ۳۰ شخصیت داریم که تقریبا همه در داستان و ماجراها سهیم هستند و این از آن دست روایت‌هاست که بیننده خیلی نباید دنبال نفر اول بگردد. به هر حال در زندگی واقعی هم هر کسی قهرمان داستان زندگی خودش است.
نگاه استراتژیک به روابط خانوادگی
به این دلیل این روایت را انتخاب کردم که به بحث سبک زندگی ایرانی -اسلامی و آن چیزی که سال‌هاست در رسانه مطرح است، نگاه جدی به این مولفه نشده و خلاصه شده در شکل‌گرایی. مثلا به یک تخت چوبی و سماور بسنده شده تا بنابراین از ظاهر به باطن هیچ وقت حرکت نکرده‌ایم. با این اوصاف برای پرداختن به مقوله خانواده و گونه نمایشی ملودرام که اساسا مبتنی بر روابط خانوادگی است، نیاز داریم به آن نگاه استراتژیک شود. یعنی رسانه موظف است این نوع روایت‌ها را همیشه به مخاطب ارائه کند. نام سریال را هم از این جهت انتخاب کردیم که شاهد روابط تب‌آلودی هستیم که تاب‌آوری آدم‌ها را به محک آزمون می‌کشد.

تاثیر مثبت سریال روی مخاطبان

مهری آل‌آقا یکی دیگر از بازیگران این سریال است که همواره نقش مادران مهربان را در سریال‌ها بازی می‌کند. او از تجربه و حضورش در این سریال می‌گوید: من نقش احترام را بازی می‌کنم که خواهر مه‌لقاست که خانم سرابندی آن نقش را بازی می‌کند. تا جایی که به یاد دارم هیچ‌وقت نقش خواهر بازی نکرده‌بودم و معمولا مادر خانواده بودم. همین نکته برایم خیلی جالب است. چون انواع و اقسام مادرها را من در سریال‌ها بازی کردم، به‌خصوص مادرهای سختی کشیده ولی در این سریال یک خواهر هستم. من فکر می‌کنم وقتی مردم این سریال را تماشا می‌کنند، اگر اختلافی با یکی از اعضای خانواده‌شان دارند به نوعی حل می‌شود. بنابراین تصور من این است که روی خیلی از رفتارهای ما و زندگی‌ها این سریال بی‌تاثیر نباشد. چون روابط و شخصیت‌ها کاملا به زندگی و شخصیت‌های روزمره ما نزدیک است و اتفاقاتی هم که در داستان رخ می‌دهد، شبیه به همین اتفاقات زندگی خودمان یا اطرافیان‌مان است. به نظرم مردم هم سریال‌هایی را دوست دارند که آدم‌ها و اتفاقات برایشان آشنا باشد و خیلی از خودشان و جامعه‌شان دور نباشد. این ویژگی در سریال تب و تاب هست. یعنی روابط اعضای خانوداه با هم خوب و در کنار هم سعی دارند مشکلات را پشت سر بگذارند که می‌تواند این نکته تاثیرگذار باشد و چیزهای مهمی که رو به فراموشی است را به همه ما یادآور می‌شود.

زینب علیپور طهرانی - رسانه / روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها