خانواده جوانی از زندگی شهری دل کندند و با مهاجرت‌ معکوس یک مزرعه همسو با محیط‌ زیست راه‏ انداختند

کوچ به زندگی

دل کندن از زندگی شهری برای خیلی از مردم سخت است. صدای بوق ممتد و دزدگیر خودروها و آلودگی هوا و ده‌ها مشکل دیگر باعث نمی‌شود که مردم از زندگی و امکانات شهر دل بکنند.
دل کندن از زندگی شهری برای خیلی از مردم سخت است. صدای بوق ممتد و دزدگیر خودروها و آلودگی هوا و ده‌ها مشکل دیگر باعث نمی‌شود که مردم از زندگی و امکانات شهر دل بکنند.
کد خبر: ۱۳۴۷۷۲۳

رضا ادیبی و مرجان اسدی زوج گزارش این هفته ما اما هیچ‏گاه دلبسته زندگی شهری نبودند. آنها با وجود این که در پایتخت به دنیا آمدند، بزرگ شدند، درس خواندند و بعدها زندگی تشکیل دادند و فرزندشان را هم به دنیا آوردند اما در فکر زندگی روستایی بودند.

به همین دلیل یک روز تصمیم گرفتند که خود را از همه بندهایی که آنها را به زندگی شهری وصل می‏کردند رها کنند و مهاجرت کردند به روستا. به جایی که مزرعه‎ای ساختند که همسو با محیط‏زیست است و در آن خیلی محصولات بدون فرآورده شیمیایی رشد می‏ کند.

هدف آنها ساخت زندگی سالم برای فرزندشان بود. رضا ادیبی و مرجان اسدی هر دو دهه شصتی هستند و تا دو سال پیش تهران‏نشین بودند. رضا صبح‎ها باید به اداره می‏رفت و به‌عنوان یکی از نیروهای دفاعی کار می‏کرد و مرجان هم به‌عنوان معلم به شاگردانش زبان انگلیسی آموزش می‎داد. ادیبی هفت سال و اسدی هم ۱۲ سال زندگی کارمندی داشتند تا این‌که متوجه شدند قرار است به‌زودی پدر و مادر شوند. آنها همیشه از زندگی شهری و کارمندی ناراضی بودند و دوست نداشتند فرزندشان هم در شهر بزرگ شود. یاد بچگی خودشان می‎افتادند، یاد زمانی که کوچک بودند و به روستای میراش سر می‏زدند. بازی کردن در باغ‎های گیلاس و سیب و نفس کشیدن در هوای پاک همیشه در یاد آنها بود و آنها هم دوست داشتند فرزندشان هم با جان و تنش زندگی در روستا را تجربه کند. یک اتفاق باعث شد زندگی آنها به سمت خواسته‎شان پیش برود.

مستند سرنوشت‎ساز

همه چیز از یک روز معمولی شروع شد. از استراحت بعد از یک شیفت کاری طولانی و بازگشت به خانه که نشستند پای تلویزیون. تماشای یک مستند انتخاب آنها بود. مستند درباره یک مزرعه بود که با ساختاری کاملا محیط‌زیستی ساخته شده.

رضا ادیبی تعریف می‌کند که بعد از تماشای مستند انرژی مثبت زیادی تمام وجودشان را گرفت. انگار اثرات مثبت زندگی کردن در مزرعه‎ای شبیه به این از امواج تلویزیونی منتقل شده بود به خانه کوچک آنها. حالا آنها با وجود خستگی کار روزانه حس سرزندگی داشتند. پس عجیب نبود که ذهن هر دو به یک سمت برود و هر دو به یک چیز فکر کنند. به این‌که در محیطی شبیه به مزرعه زندگی کنند. جرقه راه‌اندازی مزرعه از همانجا شروع شد، به همین سادگی. به همین دلیل هر شب که از محل کارشان بازمی‏گشتند خیالبافی می‏کردند و درباره زندگی در مزرعه می‏گفتند. آنها حتی رویایشان را روی یک کاغذ نوشته بودند. در مزرعه کاغذی‏شان جا برای پرورش همه چیز بود. جای مرغداری، پرورش غاز و بوقلمون و درختان میوه در نظر گرفته شده بود و هر روز خود را در آنجا می‏دیدند. علاقه آنها تنها به نقشه کشیدن روی کاغذ خلاصه نشد، تصمیم خود را گرفته بودند و وارد عمل شدند. برای عملی کردن آرزویشان اما دیدن یک مستند کافی نبود. دست به کار شدند و تحقیق و بررسی را شروع کردند. هر روز مقاله می‏خواندند و مستند و فیلم آموزشی می‏دیدند تا به رویایشان بیشتر نزدیک شوند.

قدم اول راه‎اندازی مزرعه

شرکت در کلاس‎های آموزشی مزرعه‎داری یکی از کارهایشان بود. آنها بارها به جهاد دانشگاهی مراجعه کردند و از آنها اطلاعات گرفتند. برای شروع کار اما کار کم ریسک‌تری مانند پرورش قارچ را در پیش گرفتند. هرچند که ابتدا دوست داشتند قارچ دکمه‎ای پرورش دهند اما آشنایی با یک مهندس کشاورزی باعث شد تصمیم دیگری بگیرند و قارچ صدفی پرورش دهند.

قارچ صدفی خواص بیشتری نسبت به قارچ دکمه‏ای دارد و پرگوشت‎تر هم است اما برای پرورش قارچ صدفی دستگاه رطوبت‌ساز لازم بود. دستگاهی که هزینه زیادی داشت و زوج جوان گزارش ما آن زمان توان خریدش را نداشتند. اما علاقه به پرورش قارچ باعث شد خودشان دست به‌کار شوند و با یک دبه و چند وسیله جانبی دیگر دستگاه را ساختند. در این راه مادر خانم اسدی هم همراهی‏شان کرد. او فضایی در خانه‏شان به دستگاه اختصاص داد و کمک کرد تا آنها پرورش قارچ را شروع کنند. خیلی زود و در مدت زمان کوتاهی تعداد زیادی قارچ سفید با کلاهک‎های بزرگ رشد کرد. پرورش اولین محصول به مذاق زوج جوان خوش آمد. آنها از مزرعه‌داری لذت بردند و به این ترتیب قدم‎های ابتدایی خود را برای راه‏اندازی مزرعه را برداشتند. با به دنیا آمدن پسرشان برای مدتی کار را کنار گذاشتند اما خیلی زود زمانی که فرزندشان چند ماهی به عمرش اضافه شد با انرژی بیشتری تصمیم‌شان را عملی کردند.

مخالفت بزرگ

«رفاه شهر را می‏خواهی رها کنی و در روستا زندگی کنی؟»، «همه از روستا مهاجرت می‏کنند و می‎آیند شهر شما می‏خواهید مهاجرت کنید بروید روستا؟» زوج جوان این حرف‎ها را زمانی از زبان دوستان و آشنایان شنیدند که قصد داشتند تصمیم بزرگ‌شان را عملی کنند و به همه اطلاع دادند که قصد مهاجرت به روستا را دارند. بسیاری از دوستان از زندگی کردن پسربچه کوچک‌شان در روستا ابراز نگرانی کردند. اسدی اما توضیح می‎دهد که اتفاقا به خاطر پسر کوچک‌شان دوست داشتند که زندگی کردن در روستا را تجربه کنند.

او توضیح می‏دهد که پا گذاشتن پسرشان به زندگی باعث شد که آنها بخواهند بهتر و سالم‏تر زندگی کنند و یکی از دلایل مهم تصمیم‌شان هم اتفاقا پسرشان بوده است. به همین دلیل باروبنه‏شان را بستند و از تهران مهاجرت کردند. به روستایی در دل کوه‏های طالقان، به روستای میراش.

راه‏ اندازی یک مزرعه باید از جایی کلید می‏خورد. زوج جوان دهه شصتی داستان تنها یک طرح داشتند. آنها این‌قدر به طرح‌شان مطمئن بودند که به فرمانداری رفتند و آن را ارائه دادند. فرمانداری از طرح استقبال کرد.
اولین شرکت سرمایه‏گذاری هم که طرح آنها را دید تصمیم گرفت روی آن سرمایه‏گذاری کند. راه‎اندازی یک مزرعه همسو با محیط‏زیست می‎تواند خوشایند هر شرکتی که دغدغه محیط‏زیست دارد باشد بنابراین زوج جوان داستان ما مزرعه خود را با کلی امید و آرزو راه انداختند.

شروع با فازبندی

نه خودشان و نه شرکتی که روی طرح آنها سرمایه ‏گذاری کرد، هیچ‌کدام‌شان انتظار نداشتند که از همان ابتدا مزرعه متنوعی بسازند که همه محصولات کشاورزی در آنجا پرورش داده شود. برای شروع کار آقای ادیبی و خانم اسدی فازبندی کردند و تولید بخشی از محصولات را در دستور کار قرار دادند.در فاز اول راه‏اندازی مزرعه بخشی از آن به پرورش بوقلمون، ماهی و عسل طبیعی در دامنه کوه اختصاص داده شد.

همزمان کاشت نهال و رسیدگی به درختان میوه‎ای که چند سال دیگر به بار می‏نشیند را هم پیگیری کردند بنابراین پرورش کفشدوزک هم برای آفت‏کشی درختان شروع شد. در کنار همه اینها مرغداری کوچکی هم راه‎اندازی شد تا به مصرف روزانه خانواده اختصاص پیدا کند. حالا محصولات اصلی مزرعه خانوادگی عسل طبیعی، گوشت بوقلمون و ماهی است که دو محصول ماهی و عسل به صورت فصلی برداشت می‎شود.
در فاز نخست شش نفر کارگر به صورت مستقیم و غیرمستقیم در مزرعه کار می‎کنند. به‌زودی اما درختان میوه به بار می‎نشینند و میوه‎ها برداشت می‎شوند و مزرعه توسعه پیدا می‎کند. فازهای بعدی توسعه مزرعه به سمت کامل شدن محصولات می‌رود، یعنی کاشت و برداشت میوه‌های بیشتر، پرورش گوسفند، مرغ، گاو و درست کردن محصولاتی که کاملا و به معنای واقعی ا‌رگانیک هستند.

مزرعه‏‌ای برای گردش

درست است که سالم زندگی کردن یکی از اهداف بزرگ این خانواده سه نفره است. با این وجود آنها دوست دارند سبک زندگی سالم خود را که موافق با محیط‏زیست است به دیگران هم نشان دهند. به همین دلیل یکی از مهم‌ترین هدف‎های این مزرعه تبدیل شدن به مزرعه گردشگری است. مزرعه‏ای که هر خانواده می‎توانند یک روز در آنجا حاضر شود و از زندگی کردن در روستا لذت ببرد. در مزرعه گردشگری مراجعان می‎توانند خودشان شیر بدوشند، میوه بچینند و حتی به بوقلمون‎ها یا مرغ‏ها دانه دهند و از تخم‏ مرغی که خودشان جمع کرده‎اند نیمرو درست کنند و به‌عنوان ناهار مصرف کنند.

آنها طرح پنج‌ساله دارند که هرچه زودتر مزرعه گردشگری‎شان را که برای بازدید عموم باز است درست کنند. مزرعه ‏ای که بازدید از آن می‎تواند به خاطرات لذتبخش یک خانواده تبدیل شود و حتی فکر مهاجرت معکوس و زندگی کردن در روستا را به ذهن خانواده‎ای دیگری بیندازد.

خانواده خوشبخت

باید از حال این روزهای پسر خانواده ادیبی پرسید. از این که پسربچه دو سال و سه ماهه‎ خانواده این روزها در مزرعه و روستا چه کار می‎کند؟ مرجان تعریف می‎کند که حال پسربچه‌اش خوب است و به‌راحتی با مرغ‎ها، خروس‎ها و بوقلمون‎ها ارتباط برقرار می‎کند و در مزرعه بدون هیچ دغدغه‏ای بازی می‎کند. زندگی در روستا و مزرعه اما باعث نشده‌است که آنها آموزش به پسربچه‌شان را فراموش کنند. او مانند بسیاری از بچه‎های هم‏سن و سالش آموزش نقاشی و زبان می‎بیند و آن‌طور که مادرش می‏گوید با سبک زندگی سالم بهتر از هم‎سالانش رشد کرده است و آموزش خوبی دارد.

وقتی از آنها درباره نتیجه تصمیم بزرگ‌شان می‎پرسیم با انرژی از تصمیم‌شان دفاع می‎کنند و یکصدا می‎گویند که از مهاجرت‌شان پشیمان نیستند. آنها حتی دوست داشتند که زودتر تصمیم‌شان را عملی می‎کردند و روستانشین می‏شدند.

البته این‌طور نیست که زندگی کردن در مزرعه ساده باشد یا زحمتی نداشته باشد، چنین سبک زندگی‌ای هم مشکلات خاص خودش را دارد. اتفاقا کارهای مزرعه زیاد است و انرژی مضاعفی را هم می‎طلبد با وجود این اما آنها با حس خوب خم به ابرو نمی‎آورند در هوای پاک روستا کار می‎کنند و از تصمیم‌شان هم راضی‌اند. شاید به همین دلیل است که خانواده تصمیم گرفتند اعضای‎شان را بیشتر کنند و دوباره فرزند دیگری به دنیا بیاورند. حالا خانواده سه نفره ادیبی منتظر ورود یک عضو جدید است. مادر خانه می‎گوید که شرایط بزرگ کردن فرزند دیگری را داشته‎اند.

هم مزرعه محیط مناسبی برای پرورش فرزندان‌شان است و هم سلامت جسمی و روحی فرزندان تامین می‎شود. والدین چه می‏خواهند برای زندگی‎ فرزندشان جز ساختن یک زندگی آرام و بدون دغدغه؟ زندگی که رضا و مرجان از همان روزهای ابتدایی ورود فرزندان‌شان به دنیا برایش ساختند.

مزرعه محیط‏زیستی و ویژگی‌هایش

می‌گویند در کشور تنها سه چهار مزرعه با الگو و روش آنها کار می‏کند، مزرعه‎ای که همسو با محیط‏زیست است و مهم‌ترین هدفش هم این است که پیوندی عمیق با طبیعت برقرار کند. اما ویژگی‎های یک مزرعه محیط‏زیستی چیست؟ در یک مزرعه محیط‏زیست سبک زندگی و کشاورزی تغییر می‏کند. هیچ افزودنی، هیچ کود شیمیایی و هیچ خوراک دامی فرآوری شده‎ای برای پرورش گیاهان و حیوانات مزرعه استفاده نمی‎شود.

این‌طور نیست که برای آفت‌زدایی سم درختان سیب و گیلاس سمی به درختان زده شود. آبی که پای درختان ریخته می‏شود هم سهم آب کشاورزی نیست. بلکه آبی است که ماهی‌ها در حوضچه‏‌ها در آنجا شنا می‎کنند.

درواقع آبی که پر از مواد مغذی است پای درختان ریخته می‎شود. برای آفت‏کشی درختان از روش طبیعی یعنی استفاده از کفشدوزک کمک گرفته می‌شود و بنابراین در یک مزرعه همسو با محیط‏زیست کفشدوزک کار آفت‎کشی درختان را انجام می‎دهد.

کودها همه طبیعی‎اند و از فضولات حیوانات تامین می‎شود. در چنین مزرعه‌ای نه‌تنها مراقبت از محیط‎زیست که حتی سبک زندگی پرمصرف هم هدف است. در این سبک زندگی کمتر زباله‌ای تولید می‎شود و بخش زیادی از زباله‌ها دوباره برای خود مزرعه استفاده می‏شود.

لیلا شوقی - روزنامه نگار / ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها