رضا ادیبی و مرجان اسدی زوج گزارش این هفته ما اما هیچگاه دلبسته زندگی شهری نبودند. آنها با وجود این که در پایتخت به دنیا آمدند، بزرگ شدند، درس خواندند و بعدها زندگی تشکیل دادند و فرزندشان را هم به دنیا آوردند اما در فکر زندگی روستایی بودند.
به همین دلیل یک روز تصمیم گرفتند که خود را از همه بندهایی که آنها را به زندگی شهری وصل میکردند رها کنند و مهاجرت کردند به روستا. به جایی که مزرعهای ساختند که همسو با محیطزیست است و در آن خیلی محصولات بدون فرآورده شیمیایی رشد می کند.
هدف آنها ساخت زندگی سالم برای فرزندشان بود. رضا ادیبی و مرجان اسدی هر دو دهه شصتی هستند و تا دو سال پیش تهراننشین بودند. رضا صبحها باید به اداره میرفت و بهعنوان یکی از نیروهای دفاعی کار میکرد و مرجان هم بهعنوان معلم به شاگردانش زبان انگلیسی آموزش میداد. ادیبی هفت سال و اسدی هم ۱۲ سال زندگی کارمندی داشتند تا اینکه متوجه شدند قرار است بهزودی پدر و مادر شوند. آنها همیشه از زندگی شهری و کارمندی ناراضی بودند و دوست نداشتند فرزندشان هم در شهر بزرگ شود. یاد بچگی خودشان میافتادند، یاد زمانی که کوچک بودند و به روستای میراش سر میزدند. بازی کردن در باغهای گیلاس و سیب و نفس کشیدن در هوای پاک همیشه در یاد آنها بود و آنها هم دوست داشتند فرزندشان هم با جان و تنش زندگی در روستا را تجربه کند. یک اتفاق باعث شد زندگی آنها به سمت خواستهشان پیش برود.
مستند سرنوشتساز
همه چیز از یک روز معمولی شروع شد. از استراحت بعد از یک شیفت کاری طولانی و بازگشت به خانه که نشستند پای تلویزیون. تماشای یک مستند انتخاب آنها بود. مستند درباره یک مزرعه بود که با ساختاری کاملا محیطزیستی ساخته شده.
رضا ادیبی تعریف میکند که بعد از تماشای مستند انرژی مثبت زیادی تمام وجودشان را گرفت. انگار اثرات مثبت زندگی کردن در مزرعهای شبیه به این از امواج تلویزیونی منتقل شده بود به خانه کوچک آنها. حالا آنها با وجود خستگی کار روزانه حس سرزندگی داشتند. پس عجیب نبود که ذهن هر دو به یک سمت برود و هر دو به یک چیز فکر کنند. به اینکه در محیطی شبیه به مزرعه زندگی کنند. جرقه راهاندازی مزرعه از همانجا شروع شد، به همین سادگی. به همین دلیل هر شب که از محل کارشان بازمیگشتند خیالبافی میکردند و درباره زندگی در مزرعه میگفتند. آنها حتی رویایشان را روی یک کاغذ نوشته بودند. در مزرعه کاغذیشان جا برای پرورش همه چیز بود. جای مرغداری، پرورش غاز و بوقلمون و درختان میوه در نظر گرفته شده بود و هر روز خود را در آنجا میدیدند. علاقه آنها تنها به نقشه کشیدن روی کاغذ خلاصه نشد، تصمیم خود را گرفته بودند و وارد عمل شدند. برای عملی کردن آرزویشان اما دیدن یک مستند کافی نبود. دست به کار شدند و تحقیق و بررسی را شروع کردند. هر روز مقاله میخواندند و مستند و فیلم آموزشی میدیدند تا به رویایشان بیشتر نزدیک شوند.
قدم اول راهاندازی مزرعه
شرکت در کلاسهای آموزشی مزرعهداری یکی از کارهایشان بود. آنها بارها به جهاد دانشگاهی مراجعه کردند و از آنها اطلاعات گرفتند. برای شروع کار اما کار کم ریسکتری مانند پرورش قارچ را در پیش گرفتند. هرچند که ابتدا دوست داشتند قارچ دکمهای پرورش دهند اما آشنایی با یک مهندس کشاورزی باعث شد تصمیم دیگری بگیرند و قارچ صدفی پرورش دهند.
قارچ صدفی خواص بیشتری نسبت به قارچ دکمهای دارد و پرگوشتتر هم است اما برای پرورش قارچ صدفی دستگاه رطوبتساز لازم بود. دستگاهی که هزینه زیادی داشت و زوج جوان گزارش ما آن زمان توان خریدش را نداشتند. اما علاقه به پرورش قارچ باعث شد خودشان دست بهکار شوند و با یک دبه و چند وسیله جانبی دیگر دستگاه را ساختند. در این راه مادر خانم اسدی هم همراهیشان کرد. او فضایی در خانهشان به دستگاه اختصاص داد و کمک کرد تا آنها پرورش قارچ را شروع کنند. خیلی زود و در مدت زمان کوتاهی تعداد زیادی قارچ سفید با کلاهکهای بزرگ رشد کرد. پرورش اولین محصول به مذاق زوج جوان خوش آمد. آنها از مزرعهداری لذت بردند و به این ترتیب قدمهای ابتدایی خود را برای راهاندازی مزرعه را برداشتند. با به دنیا آمدن پسرشان برای مدتی کار را کنار گذاشتند اما خیلی زود زمانی که فرزندشان چند ماهی به عمرش اضافه شد با انرژی بیشتری تصمیمشان را عملی کردند.
مخالفت بزرگ
«رفاه شهر را میخواهی رها کنی و در روستا زندگی کنی؟»، «همه از روستا مهاجرت میکنند و میآیند شهر شما میخواهید مهاجرت کنید بروید روستا؟» زوج جوان این حرفها را زمانی از زبان دوستان و آشنایان شنیدند که قصد داشتند تصمیم بزرگشان را عملی کنند و به همه اطلاع دادند که قصد مهاجرت به روستا را دارند. بسیاری از دوستان از زندگی کردن پسربچه کوچکشان در روستا ابراز نگرانی کردند. اسدی اما توضیح میدهد که اتفاقا به خاطر پسر کوچکشان دوست داشتند که زندگی کردن در روستا را تجربه کنند.
او توضیح میدهد که پا گذاشتن پسرشان به زندگی باعث شد که آنها بخواهند بهتر و سالمتر زندگی کنند و یکی از دلایل مهم تصمیمشان هم اتفاقا پسرشان بوده است. به همین دلیل باروبنهشان را بستند و از تهران مهاجرت کردند. به روستایی در دل کوههای طالقان، به روستای میراش.
راه اندازی یک مزرعه باید از جایی کلید میخورد. زوج جوان دهه شصتی داستان تنها یک طرح داشتند. آنها اینقدر به طرحشان مطمئن بودند که به فرمانداری رفتند و آن را ارائه دادند. فرمانداری از طرح استقبال کرد.
اولین شرکت سرمایهگذاری هم که طرح آنها را دید تصمیم گرفت روی آن سرمایهگذاری کند. راهاندازی یک مزرعه همسو با محیطزیست میتواند خوشایند هر شرکتی که دغدغه محیطزیست دارد باشد بنابراین زوج جوان داستان ما مزرعه خود را با کلی امید و آرزو راه انداختند.
شروع با فازبندی
نه خودشان و نه شرکتی که روی طرح آنها سرمایه گذاری کرد، هیچکدامشان انتظار نداشتند که از همان ابتدا مزرعه متنوعی بسازند که همه محصولات کشاورزی در آنجا پرورش داده شود. برای شروع کار آقای ادیبی و خانم اسدی فازبندی کردند و تولید بخشی از محصولات را در دستور کار قرار دادند.در فاز اول راهاندازی مزرعه بخشی از آن به پرورش بوقلمون، ماهی و عسل طبیعی در دامنه کوه اختصاص داده شد.
همزمان کاشت نهال و رسیدگی به درختان میوهای که چند سال دیگر به بار مینشیند را هم پیگیری کردند بنابراین پرورش کفشدوزک هم برای آفتکشی درختان شروع شد. در کنار همه اینها مرغداری کوچکی هم راهاندازی شد تا به مصرف روزانه خانواده اختصاص پیدا کند. حالا محصولات اصلی مزرعه خانوادگی عسل طبیعی، گوشت بوقلمون و ماهی است که دو محصول ماهی و عسل به صورت فصلی برداشت میشود.
در فاز نخست شش نفر کارگر به صورت مستقیم و غیرمستقیم در مزرعه کار میکنند. بهزودی اما درختان میوه به بار مینشینند و میوهها برداشت میشوند و مزرعه توسعه پیدا میکند. فازهای بعدی توسعه مزرعه به سمت کامل شدن محصولات میرود، یعنی کاشت و برداشت میوههای بیشتر، پرورش گوسفند، مرغ، گاو و درست کردن محصولاتی که کاملا و به معنای واقعی ارگانیک هستند.
مزرعهای برای گردش
درست است که سالم زندگی کردن یکی از اهداف بزرگ این خانواده سه نفره است. با این وجود آنها دوست دارند سبک زندگی سالم خود را که موافق با محیطزیست است به دیگران هم نشان دهند. به همین دلیل یکی از مهمترین هدفهای این مزرعه تبدیل شدن به مزرعه گردشگری است. مزرعهای که هر خانواده میتوانند یک روز در آنجا حاضر شود و از زندگی کردن در روستا لذت ببرد. در مزرعه گردشگری مراجعان میتوانند خودشان شیر بدوشند، میوه بچینند و حتی به بوقلمونها یا مرغها دانه دهند و از تخم مرغی که خودشان جمع کردهاند نیمرو درست کنند و بهعنوان ناهار مصرف کنند.
آنها طرح پنجساله دارند که هرچه زودتر مزرعه گردشگریشان را که برای بازدید عموم باز است درست کنند. مزرعه ای که بازدید از آن میتواند به خاطرات لذتبخش یک خانواده تبدیل شود و حتی فکر مهاجرت معکوس و زندگی کردن در روستا را به ذهن خانوادهای دیگری بیندازد.
خانواده خوشبخت
باید از حال این روزهای پسر خانواده ادیبی پرسید. از این که پسربچه دو سال و سه ماهه خانواده این روزها در مزرعه و روستا چه کار میکند؟ مرجان تعریف میکند که حال پسربچهاش خوب است و بهراحتی با مرغها، خروسها و بوقلمونها ارتباط برقرار میکند و در مزرعه بدون هیچ دغدغهای بازی میکند. زندگی در روستا و مزرعه اما باعث نشدهاست که آنها آموزش به پسربچهشان را فراموش کنند. او مانند بسیاری از بچههای همسن و سالش آموزش نقاشی و زبان میبیند و آنطور که مادرش میگوید با سبک زندگی سالم بهتر از همسالانش رشد کرده است و آموزش خوبی دارد.
وقتی از آنها درباره نتیجه تصمیم بزرگشان میپرسیم با انرژی از تصمیمشان دفاع میکنند و یکصدا میگویند که از مهاجرتشان پشیمان نیستند. آنها حتی دوست داشتند که زودتر تصمیمشان را عملی میکردند و روستانشین میشدند.
البته اینطور نیست که زندگی کردن در مزرعه ساده باشد یا زحمتی نداشته باشد، چنین سبک زندگیای هم مشکلات خاص خودش را دارد. اتفاقا کارهای مزرعه زیاد است و انرژی مضاعفی را هم میطلبد با وجود این اما آنها با حس خوب خم به ابرو نمیآورند در هوای پاک روستا کار میکنند و از تصمیمشان هم راضیاند. شاید به همین دلیل است که خانواده تصمیم گرفتند اعضایشان را بیشتر کنند و دوباره فرزند دیگری به دنیا بیاورند. حالا خانواده سه نفره ادیبی منتظر ورود یک عضو جدید است. مادر خانه میگوید که شرایط بزرگ کردن فرزند دیگری را داشتهاند.
هم مزرعه محیط مناسبی برای پرورش فرزندانشان است و هم سلامت جسمی و روحی فرزندان تامین میشود. والدین چه میخواهند برای زندگی فرزندشان جز ساختن یک زندگی آرام و بدون دغدغه؟ زندگی که رضا و مرجان از همان روزهای ابتدایی ورود فرزندانشان به دنیا برایش ساختند.
مزرعه محیطزیستی و ویژگیهایش
میگویند در کشور تنها سه چهار مزرعه با الگو و روش آنها کار میکند، مزرعهای که همسو با محیطزیست است و مهمترین هدفش هم این است که پیوندی عمیق با طبیعت برقرار کند. اما ویژگیهای یک مزرعه محیطزیستی چیست؟ در یک مزرعه محیطزیست سبک زندگی و کشاورزی تغییر میکند. هیچ افزودنی، هیچ کود شیمیایی و هیچ خوراک دامی فرآوری شدهای برای پرورش گیاهان و حیوانات مزرعه استفاده نمیشود.
اینطور نیست که برای آفتزدایی سم درختان سیب و گیلاس سمی به درختان زده شود. آبی که پای درختان ریخته میشود هم سهم آب کشاورزی نیست. بلکه آبی است که ماهیها در حوضچهها در آنجا شنا میکنند.
درواقع آبی که پر از مواد مغذی است پای درختان ریخته میشود. برای آفتکشی درختان از روش طبیعی یعنی استفاده از کفشدوزک کمک گرفته میشود و بنابراین در یک مزرعه همسو با محیطزیست کفشدوزک کار آفتکشی درختان را انجام میدهد.
کودها همه طبیعیاند و از فضولات حیوانات تامین میشود. در چنین مزرعهای نهتنها مراقبت از محیطزیست که حتی سبک زندگی پرمصرف هم هدف است. در این سبک زندگی کمتر زبالهای تولید میشود و بخش زیادی از زبالهها دوباره برای خود مزرعه استفاده میشود.
لیلا شوقی - روزنامه نگار / ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه