ازجمله شهید باهنر که در طول این سالها اثر نمایشی مستقلی دربارهاش ساخته نشده و حالا امین امانی، کارگردان، همراه گروه سازندهاش از سال گذشته مشغول ساخت سریالی با عنوان «راز ناتمام» شدهاند.
این سریال روایت زندگی دکتر محمدجواد باهنر و زندگی پرفراز و نشیب این شهید گرانقدر است و به مرور اتفاقهای سالهای پس از جنگ و نفوذ دشمن در ارکان دولت در زمان حال را میپردازد.
این مجموعه به قلم جلالالدین دری به نگارش درآمده و همچنان در مرحله تصویربرداری است. از این رو جامجم به پشتصحنه این سریال رفته و گزارشی از روند تولید آن تهیه و با کارگردان و بازیگران اصلی سریال گفتوگو کرده است. این سریال به سفارش مرکز سیمای استانها تولید صداوسیمای مرکز کرمان است.
هتلی در قلب پایتخت
مجموعه راز ناتمام در دو فاز زمانی گذشته و حال تولید میشود. روزی که ما برای تهیه گزارش از این سریال به پشتصحنه آن رفتیم، اعضای گروه در هتل پارسیان آزادی مستقر بودند و سکانسهای زمان حال را میگرفتند.
کارگردان و گروهش در محوطه بیرونی هتل مستقر شده بودند و روبهروی در اصلی ورودی هم یک سینهموبیل قرار داشت که فیلمبردار روی آن در حال تصویربرداری از یکی از سکانسهای شلوغ این سریال بود. در این سکانس عدهای با عجله از در هتل خارج میشدند و تعدادی بادیگارد هم آنها را به سمتی هدایت میکردند.
در این میان یک مرد زنپوش هم بود که با شمایل خاصی از لابهلای جمعیت عبور میکرد. گاهی رفتوآمد خودروهای مهمانان هتل، کارگردان را مجبور به کاتدادن میکرد؛ چون خودروها مانع کار میشدند.
با این حال این سکانس پس از چند برداشت ضبط شد و اعضای گروه به داخل لابی هتل رفتند و دوربینها را در آنجا قرار دادند. کارگردان با فیلمبردارها زاویه دوربینها را بررسی میکرد تا همان سکانس از زاویه دیگری ضبط شود.
این در حالی بود که مهمانهای زیادی در هتل مشغول آمدوشد بودند و اغلب بدون اینکه توجهی به دوربینها داشته باشند به کار خود میپرداختند. حتی پرسنل هتل نیز بدون اینکه خللی در کارشان ایجاد شود، به وظایف خود عمل میکردند. با صحبت کارگردان، هنرورها خودشان را به در اصلی میرسانند و بهسرعت از هتل خارج میشوند.
سکانس فرار از هتل
با صلاحدید کارگردان، دوربینها به طبقه دوم هتل و مقابل آسانسورها منتقل میشوند تا سکانس فرار هنرورها از این زاویه ضبط شود.
شاید بهظاهر پلان راحتی باشد اما وقتی از نزدیک با آن برخورد میکنید متوجه میشوید کار بسیار سخت و زمانبری است.
هنرورها در آسانسورها منتظر میمانند اما به دلیل اینکه در طبقات بالاتر مسافران از آسانسور استفاده میکنند، اتفاقی را که کارگردان میخواهد رقم نمیخورد و مدام آسانسورها بالا و پایین میروند. به همین دلیل مدام به مشکل برمیخوردند. بادیگاردها با بیسیم در طبقه پایین منتظرند اما کار آنطور که باید پیش نمیرود.
نکته جالب، شلوغی هتل در شرایط کروناست. شهرام عبدلی و رامین راستاد در گوشهای از هتل ایستادهاند که تعدادی از مهمانان هتل با دیدن آنها به سمتشان میروند و با این بازیگران عکس یادگاری میگیرند و مدام هم اصرار دارند که بازیگران ماسکشان را بردارند. اعضای گروه به طبقه پایین و لابی برمیگردند و دوربینها را مستقر میکنند.
جالب اینکه یک مرد جوان بدون اطلاع از اصل ماجرا درحالی که جعبههای پیتزا در دست دارد وارد شده و با سکانس فرار هنرورها روبهرو میشود و متعجب دنبال کسی است که به سوالش پاسخ دهد.
دو خانم توریست هم در گوشهای از لابی نشستهاند و با هم گپ میزنند که توجهشان به فیلمبرداری و سکانس فرار جلب میشود اما عدهای هم هستند که روی مبلها نشسته و توجهشان به نمایشگر بزرگی است که اخبار پخش میکند.
کمی که گوشهایمان را تیز میکنیم متوجه میشویم گاهی هم وارد مسائل سیاسی و اقتصادی و کرونا میشوند و نظرات کارشناسی میدهند. در نهایت این سکانس بارها و از جهات مختلف فیلمبرداری میشود تا مورد تایید کارگردان قرار گیرد.
فرهاد جم از بازی در نقش شهید باهنر میگوید
صبوری و وقار، مهمترین ویژگی شهید باهنر بود
ایفای نقشهایی که در تاریخ معاصر حضور دارند، سختیهای خودش را دارد، زیرا زیر ذرهبین منتقدان و مردم قرار دارند، این موضوع تا چه میزان برای بازیگر چالش برانگیز است؟
واقعا بازی در قالب چنین نقشهایی برای هر بازیگری چالشبرانگیز است و نیاز به تفکر، تحقیق و بررسی موقعیت و جوانب امر دارد. البته در عین اینکه بازی در چنین نقشهایی سخت است اما جذاب هم هست و به نوعی با چنین نقشهایی بازیگر میتواند خودش را محک بزند. در مجموع چالش جذابی است.
کدام بخش از زندگی و شخصیت شهید باهنر توجهتان را جلب کرد؟
در کنار جذابیتی که این شخصیت برای من داشت، فیلمنامه هم برایم جذاب بود. بههرحال من نوجوان بودم که این اتفاق در تاریخ افتاده بود. بنابراین همیشه در پس ذهنم این سوال وجود داشت که چرا مسببین این اتفاق دستگیر نشدند و اصلا چطور توانستند رخنه کنند. سالها از این ماجرا گذشته است و من هم فراموش کرده بودم، ولی با پیشنهادی که به من شد، انگار این دفتر قدیمی باز شد و برایم جذاب بود ببینم واقعا چه اتفاقی افتاد و دلیلش چه بود.
پس از این شخصیت شناخت نسبی داشتید.
بله، شناختم تا پیش از این سریال نسبی بود اما وقتی این سریال پیشنهاد شد تحقیق بیشتری کردم و فیلمها و عکسها و سخنرانیهای شهید باهنر را دیدم و شنیدم. همچنین راجعبه شخصیت ایشان خیلی گفتوگو کردیم و تلاش کردم این نزدیکی و قرابت را بین بازیگر و نقش ایجاد کنم.
گریم و لباس و فضاسازی صحنه چقدر توانست در نزدیکتر شدن شما به نقش کمک کند و برای خودتان باورپذیر باشد؟
یکی از ویژگیهای کارهای اینچنینی گریم و صحنه است. یعنی شما نمیتوانید این دو را در کار لحاظ نکنید و مد نظر قرار ندهید. بههرحال به لحاظ ظاهری آدمهایی که 40سال قبل زندگی میکردند با مردم امروز بسیار متفاوت بودند و وقتی این اتفاق در یک سریال درست میافتد باعث میشود در ابتدا برای بازیگر باورپذیر باشد و بعد مخاطب آن را باور کند. بنابراین گریم، صحنه و لباس خیلی مهم است، در این کار هم فکر میکنم این بخش از کار نمره قبولی گرفته است.
از تعاملتان با کارگردان بگویید و اینکه با خانواده شهید باهنر هم در ارتباط بودید؟
آقای امانی خیلی روی قصه، شخصیتهاو موقعیت اشراف دارد. بنابراین درباره این شخصیت و نکات ریزی که در فیلمنامه وجود داشت خیلی گفتوگو کردیم. حتی در نوع جملهبندیها، گفتمانها و اتفاقات هم با هم بحث و مشورت کردیم. بنابراین ارتباط خوبی در کار با هم داریم. خیلی دلم میخواست با خانواده شهید باهنر ملاقات کنم اما متاسفانه میسر نشد. البته میدانم یکی از فرزندان ایشان همسن من است و به همین دلیل خیلی دوست داشتم با فرزند ایشان ارتباط بگیرم که متاسفانه این فرصت مهیا نشد.
کدام ویژگی اخلاقی شهید در کار بیشتر دیده میشود و روی شما هم تاثیرگذار بود؟
فکر میکنم من و آقای امانی مهمترین ویژگی شهید را که در گفتوگوها و بحثهای بسیار به آن رسیدیم و سعی کردیم پررنگترش کنیم، صبوری اش بود. حتی در مواقعی که عصبانی هم بود، وقار خاصی داشت و حتی من در سخنرانیهای شهید هم عصبانیت و فریادزدن ندیدم. به نوعی آرامش همراه با صبوری، هوش و ذکاوت پشت چهره مهربان و در عین حال جدی و مصمم ایشان بود. در مجموع فکر میکنم نوجوانهایی که در آن موقع مثل من بودند و همیشه در ذهنشان این سوال بود که چه اتفاقی و چرا در آن سالها افتاد، با ساخت و پخش این مجموعه به نوعی این رازی که ناتمام مانده و پرسشی که شاید برای عدهای بیجواب مانده، پاسخ داده شود. امیدوارم زحماتی که همه گروه کشیدند دیده شود و سریال مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.
مسعود رحیمپور از تجربهاش میگوید:
جذابیت زندگی شخصیتهای تاریخی
مسعود رحیم پور که نقش شهید بهشتی را در این سریال بازی میکند در این باره به جامجم میگوید: من در هیچ سریالی تاکنون نقش یک شخصیت حقیقی را بهطور گسترده بازی نکرده بودم. البته در معمای شاه و ستارخان در حد چند سکانس نقش تاریخی بازی کرده بودم اما شخصیتی به این بزرگی و معروفی را تاکنون نداشتهام. فکر میکنم نه فقط برای ما به عنوان بازیگران این سریال بلکه برای همه مردم تماشای چنین سریالی جذاب باشد که به زندگی و مبارزات شخصیتهای تاریخی میپردازد.
وی ادامه میدهد: تمام تلاشم را کردم تا این نقش را به خوبی بازی کنم. ماهها فیلمهای بسیاری درباره شهیدبهشتی دیدم و فقط به فیلمنامه بسنده نکردم. به نوعی خیلی برای این نقش زحمت کشیدم. یک خطبهای از ایشان در نماز جمعه در شبکه مستند بود که من بارها آن را دیدم و با دقت هم دیدم و به حرکات دست و سر ایشان هم خیلی دقت میکردم.
این بازیگر درباره صداسازی این نقش هم میافزاید: در فیلمهایی که از شهیدبهشتی دیدم احساس کردم یک گرفتگی خاصی در صدایش هست و من هم به وسیله یک شیء که در بینیام گذاشتم صداسازی را انجام دادم و به قدری خودم را به ایشان نزدیک کردم که دیگر بدون آن شیء هم میتوانستم صدای ایشان را تقلید کنم. به نوعی صدای من به صدای ایشان تبدیل شدهبود. یادم هست یکبار از پشت نمایشگر بازی خودم را دیدم و دیگر خودم را نمیدیدم و فقط شهیدبهشتی را میدیدم.
وی در ادامه درباره حساسیتهای بازی در چنین نقشهایی هم میگوید: به آقای امانی اعتماد داشتم و فیلمنامه هم درست و بدون هیچ تحریفی نوشته شدهبود. خودم هم تلاش کردهبودم که حساسیتی ایجاد نشود و برای مردم باورپذیر باشد. به خصوص در گریم که بسیار گریم سختی داشتم و حدود چهار ساعت هر بار زیر دست گریمور بودم. حتی گاهی آقای امانی ایرادهای کار را میگرفت و باز هم گریم من طول میکشید. بنابراین دقتی که کارگردان در گریم داشت باعث شد برای خودم باورپذیر باشد و امیدوارم در زمان پخش این اتفاق برای مردم هم بیفتد. البته فکر میکنم مردم همچنان سریالهای تاریخی را دوست دارند و با آن همراه خواهندشد. از آقای امانی هم خیلی ممنونم که به من اعتماد کرد و این نقش را به من سپرد.
رحیم پور در پایان میگوید: کار کردن در شرایط کرونا خیلی سخت است. من ساعتها بدون ماسک زیر دست گریمور بودم و این نگرانی مدام با من بود. ضمن اینکه ما دوستان زیادی را در این دوران از دست دادیم. این اواخر هم که علی سلیمانی عزیز از میان ما رفت. امیدوارم هر چه زودتر بازیگرها واکسن بزنند. چون همه میتوانند در محیط کارشان ماسک بزنند اما ما نمیتوانیم و این خطر و نگرانی همراه ما هست.
رامین راستاد از بازی در نقش مرحوم هاشمی میگوید
آرزو داشتم نقش آیتا... هاشمی رفسنجانی را بازی کنم
رامین راستاد در این سریال نقش آیتا...هاشمیرفسنجانی را بازی میکند که در این باره میگوید: نقشی را که بازی میکنم خیلی دوست دارم. این حرفم بهدلیل بازی در این سریال و حرف امروزم نیست. 10سال پیش هم در مصاحبه هایم میگفتم آرزو دارم یک روز نقش ایشان را بازی کنم که خوشبختانه این اتفاق افتاد.
وی درباره جذابیت این نقش توضیح میدهد: ایشان سالهای بسیاری در رأس امور بود و خیلی کارها برای کشور کرد. ما هشت سال در کشور جنگ داشتیم اما اصلا نمیدانستیم تورم چیست و این اتفاق عجیبی است. به نظرم آیت ا... رفسنجانی یکی از بهترین سیاستمداران خاورمیانه بود و یک طنازی خاصی در گفتوگوها و سخنرانی هایش بود که خیلی دوست داشتم.
راستاد درباره نزدیک شدن به نقش و باورپذیرتر کردن آن در بازی عنوان میکند: تا جایی که توانستم تمام سخنرانیهای آقای رفسنجانی را دیدم و رصد کردم اما معمولا دو دهه آخر زندگی ایشان را بیشتر به یاد داریم و کسی دهه 50 را یادش نیست. یکی از جذابیتهایی که قصه این سریال برای من داشت این بود که مستقیم وارد تاریخ نمیشدیم و قصه با زمان حال شروع میشود و در فلاش بکها مبارزهها و تاثیر روحانیت را میبینیم. آقای رفسنجانی از آن شخصیتهایی است که خیلی خوب در ذهن مخاطب مانده و خیلی از افراد با لحن و بیان ایشان شوخی میکردند. من هم سعی کردم در این سریال که 30سالگی ایشان را میبینیم و صدایشان خیلی خشدار نیست، فقط لهجهشان را در بازی نشان دهم و خیلی کم سراغ اینکه صدایی که معمولا شنیدهایم را بازی کنم.
این بازیگر درباره حساسیتهای بازی در این نقش و واکنشهای احتمالی میگوید: حساسیت موقعی ایجاد میشود که در واقع اتفاقی تحریف شده باشد و بهعنوان بازیگر در آن اتفاق بازی کنم اما تاریخی که ما به تصویر کشیدیم، براساس مستندات است، یعنی بسیاری از روحانیون خاطراتشان را نوشتهاند و به آنها در این سریال رجوع شده است اما به هر حال کار بسیار سختی بود. بازی در نقشهایی که شخصیت حقیقی هستند و مردم میشناسند، سخت و حساس است.
وی درباره کلیت سریال بیان میکند: مخاطب را هیچوقت نمیتوان پیشبینی کرد اما تا به حال سریالی درباره آن مقطع از تاریخ تا این حد کامل ساخته نشده و معمولا این شخصیتها را در حاشیه میدیدیم . در این سریال به این شخصیتها کامل پرداخته میشود و قصه این شخصیتها و کشمکشهای سیاسی آن دوران است. بنابراین فکر میکنم مخاطب سریال را دوست خواهد داشت و آقای امانی از جمله کارگردانهای آینده داری است که بهزودی از او بیشتر خواهیم شنید.
گفتوگو با نگین معتضدی که در این سریال نقش همسر یک مامور امنیتی را بازی کرده است
به قهرمانهای تاریخیمان بیشتر اهمیت بدهیم
در ادامه او در گفتوگویی که با جامجم داشت از جزئیات این ماجرا تعریف کرد.
در مورد نقشی که در این سریال بازی میکنید توضیح دهید و اینکه حضور در سریالی که بخشی از تاریخ معاصر را به تصویر میکشد، چقدر برایتان جذاب بود؟
من نقش لیلا را بازی میکنم که همسر یک مامور امنیتی است و ناخواسته به علت شغل همسرش وارد چالشهایی میشود که به پایاننامه خودش هم بیربط نیست. زمانی که فیلمنامه اولیه را خواندم برایم بازی در آن جذابیتی نداشت چون نقشی بود که در روند داستان تاثیرگذار نبود اما در بازنویسی دوباره چالشهایی به این نقش اضافه شد که برایم جذابیت به وجود آورد. اینکه سریال دو فاز گذشته و حال دارد ابتدا برای من کمی ترسناک بود، چون میترسیدم روایت تحریف شدهای از تاریخ را ارائه بدهیم اما در ادامه با دیدن دقت کارگردان برای درست به تصویر کشیدن وقایع گذشته کار برایم جذاب و باعث شد اطمینانی ایجاد شود که بخواهم در این سریال حضور داشته باشم و بکوشم در سریالی که همه اتفاقات و شخصیتها به درستی پیش میرود نقشم را آنطور که باید ایفا کنم.
معمولا زوجهای هنرمند موقع کار بسیار حرفهای برخورد میکنند. با توجه به اینکه همسر شما کارگردان سریال است،مسألهای در طول کار پیش نیامده؟
این دومین همکاری من با آقای امانی بود و قطعا اگر همکاری اول ما دلچسب و راضی کننده نبود، این اتفاق تکرار نمیشد. من بهشدت از کار با آقای امانی لذت میبرم و به نظرم جدیت و پشتکاری که در زمان فیلمبرداری دارد، باعث میشود نتیجه نهایی جا برای صحبت زیاد داشته باشد. این از نکاتی است که فارغ از اینکه آقای امانی همسر من است به عنوان کارگردان علاقه مندم با ایشان همکاری کنم.
با توجه به فیلمنامهای که مطالعه کردید و در جریان قصه و کلیت کار هستید، پیش بینی میکنید با شرایط موجود که مردم مشغله بسیاری دارند، سریال در زمان پخش چقدر میتواند مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد؟
به نظرم دغدغهمند بودن مردم دلیل بر ندیدن سریالهای تلویزیونی نیست، چون تلویزیون به عنوان مهمترین رسانه هر کشوری همیشه باید بالاترین میزان مخاطب را داشته باشد اما در سالهای اخیر به دلایلی این اتفاق نیفتاده و برخی سریالها باب طبع سلیقه مخاطبان نبوده است.
در مورد این سریال با اطمینان میگویم مخاطب علاقهمند به تاریخ را جذب خواهد کرد، چون سریالهای تاریخی در تلویزیون به تعداد انگشت شماری ساخته میشوند. بنابراین قسمت تاریخی سریال «راز ناتمام» قطعا میتواند مخاطب علاقهمند به کارهای تاریخی را جذب کند.
حضور در سریالی که به وقایع و شخصیتهای حقیقی تاریخی میپردازد برای خودتان چقدر جذاب بود؟
من در بخش دوم کار که بر اساس تخیل نویسنده ساخته شده و وقایع حقیقی نیستند، بازی میکنم اما بخش تاریخی قصه برایم خیلی جذابیت داشت. از طرفی درباره شهید باهنر یا شهید بهشتی و خیلی از شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ نمیدانستم ولی بودن در این سریال و خواندن فیلمنامه خیلی شخصیتها را به من شناساند. ضمن اینکه فکر میکنم آنطور که باید و شاید به شخصیتهای تاریخی در طول این سالها نپرداختهایم و هرگز درباره قهرمانانی که در تاریخ تاثیرگذار بودند آنقدر که در خورشان باشد به آنها توجه نشده است، بنابراین باید به قهرمانهای گذشته بیشتر اهمیت بدهیم.
امین امانی، کارگردان و تهیهکننده این سریال درباره این تجربه سخت و جذاب نکاتی را بیان کرد: تلاش برای نشان دادن تصویر واقعی از تاریخ
من پیش از این سریال تجربه کارگردانی سریالهای تلویزیونی را داشتم. اما «راز ناتمام» اتفاق ویژهای برای من است و به نوعی خودم را با آن محک میزنم. گرچه بودجهای که برای این سریال در نظر گرفتهشد بودجه سریالهای (الف) نیست، با وجود این تمام تلاشم را برای ساخت این مجموعه به کار گرفتم. به لحاظ فنی هیچ نگرانی نداشتم و سختی این کار برای من وجود این شخصیتها در کنار هم بود. در همان چند سریالی که به تاریخ معاصر پرداخته شدهبود، به این شخصیتها خیلی توجه نشده و فقط اشارههایی به آنها شدهبود. درباره شهیدباهنر هم که تا به حال اصلا سریالی ساخته نشدهاست اما قصه «راز ناتمام» درباره حزب جمهوریاسلامی است. بنابراین کنار هم قرار گرفتن این افراد برای من کار را به شدت سخت میکرد؛ چه به لحاظ گریم و چه به لحاظ انتخاب بازیگر. چراکه در انتخاب بازیگر باید به قد بازیگرها وقتی کنار هم قرار میگرفتند دقت میکردم. در این سریال پلانی داشتیم که پنج نفر از بازیگران باید کنار هم راه میرفتند. بنابراین باید فیزیک و قد و وزن مطابق همان شخصیتها و مهمتر از آن خود بازیگران باشد. چون من نمیخواستم از نابازیگر در کار استفاده کنم. به همین دلیل فرآیند انتخاب بازیگر زمان زیادی برد. با گریم هم سعی کردیم این شباهت ایجاد شود و حتی در راه رفتن و حرف زدن هم میخواستیم این اتفاق بیفتد. چون صداها هم واقعی و مربوط به سرصحنه هستندو بازیگرها صداسازی کردهاند.
نگاه شهیدباهنر به سریال
من به جرات میگویم تا به حال کسی جرات نکردهبود چنین کاری انجام بدهد. اولین چیزی که به من میگفتند این بود که نمیگذارند بسازی یا اجازه پخش نمیدهند. من هم در پاسخ معمولا میگفتم شما سریال خوب بساز، دروغ نگو و شعار نده، حتما پخش میشود. من در این سریال تکتک شخصیتها را به تصویر کشیدم و تلاش کردم تصویر درستی از این شخصیتها به مخاطب ارائه کنم. البته محوریت ما شهیدباهنر بود و به روابط خانوادگی ایشان پرداختیم. به همین دلیل فضاسازی آن دوران خیلی سخت بود. با این اوصاف معتقدم نگاه شهیدباهنر روی این کار هست. چون در خیلی اوقات با موانع و مشکلات بسیاری در کار روبهرو میشدیم که در ادامه رفع میشد. در کل خودم خیلی به این شخصیت علاقه داشتم. از طرفی همشهری شهیدباهنر هم هستم و همیشه دوست داشتم سریالی درباره ایشان ساخته شود. با فرزند ایشان هم خیلی در ارتباط بودیم. به خصوص برای لحظه شهادت شهیدباهنر با هم صحبت کردیم تا اطلاعات درستی از آنها برای تصویرسازی وقایع بگیریم.
دروغ نگفتیم و تحریف نکردیم
یکی از سختیهای کار مساله کرونا بود. یعنی باید در هیچ سکانسی کسی ماسک نمیزد. گرچه یکی از بخشهای سریال به زمان حال و سال 1400 برمیگردد ولی در کل کار کردن در شرایط کرونا خیلی سخت بود. به هر حال بازیگرها که با ماسک نمیتوانستند کار کنند و نگرانی بیماری هم وجود داشت. با این حال فکر میکنم مخاطب فضاسازی دهه 50 را در سریالها دوست دارد و البته اینکه چگونه به آن پرداخته شود، مهم است. اینکه جذابیت را برای مخاطب ایجاد کنیم ، تاریخ را هم تحریف نکنیم و دروغ نگوییم.
شهرام عبدلی از ایفای نقش مسعود کشمیری میگوید
نقش عجیب ولی وسوسه کننده
کشمیری از آن شخصیتهایی است که کسی اطلاع درستی از آن ندارد و کسی هم از سرنوشت این فرد مطلع نیست؛ بنابراین همین موضوع کار را برای بازیگر سخت میکرد. البته کشمیری از آن نقشهای بسیار عجیب اما برای بازیگر بسیار وسوسهکنندهاست؛ چون دست به کارهایی زده که غیرقابل باور است. برای بازی در این نقش هم از فیلمنامه کمک گرفتم و هم زیاد تحقیق کردم. البته کارگردان هم اطلاعات خیلی خوبی در این زمینه داشت. از نظر درام شخصیت فوقالعادهای برای بازیگر داشت و چون شخصیتی بسیار پیچیده دارد، بازی کردن در قالب چنین نقشی چالشهای بسیاری برای بازیگر دارد. البته این شخصیت گریم بسیارسختی داشت و من هم عادت به چنین گریمی نداشتم و همین کار را برای من سخت میکرد. اما چون نقشم را دوست داشتم با وجود سختیها و بیماری کرونا، حضور در این سریال را پذیرفتم.
از طرفی امین امانی کارش را به خوبی میشناسد و بلد است و میتوان به او در کار اعتماد کرد. در کل اولین چیزی که برای من مهم است فیلمنامه است. فیلمنامه خوب را حتی اگر به کارگردان غیرحرفهای بدهید باز هم اثر متوسطی میشود اما اگر فیلمنامه بد باشد حتی کوبریک هم نمیتواند کاری کند. بنابراین فیلمنامه در اولویت است و این کار فیلمنامه خوبی دارد. بعد از آن کارگردان برای من مهم است که آقای امانی هم کارگردان جوان اما با تجربه و پرتلاشی است. عوامل پشت صحنه هم خوب بودند و در کل گروه تیم خوبی داریم بنابراین فکر میکنم کار خروجی خوبی داشتهباشد و مردم هم با قصه و شخصیتها همراه شوند.
زینب علیپور طهرانی - رسانه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد