در نگاه اول خصوصا برای مخاطب عام اینطور بهنظر میرسد که مقوله غذا و پخت و پز، سطح پایینتر و غیروزینتر از آن است که بهعنوان بخشی از فعالیت حرفهای رسانهها، جایگاهی داشته باشد اما دقیقا خلاف این ذهنیت، حالا یکی از مهمترین بخشها از جهت مدیریت افکار عمومی، یکی از سودآورترین حرفهها در حوزه رسانه و یکی از تنظیمکنندهترین تولید محتواها در صحنه اجتماعی هر کشور، برنامه های آشپزی است چرا که بهعلت اتصال گروههای مختلف شغلی در سطح جامعه به این موضوع و همچنین پشتوانههای فرهنگی و اجتماعی گسترده غذا، هم رهاورد اقتصادی انبوهی دارد و هم برای همه رسانهها از جهت شکل ارتباطشان با افکارعمومی مهم است که حتما به نحوی به این مبحث بپردازند. اما این اشکال ارتباطی کدامند و چرا اینقدر مهم هستند؟ بیایید به تلویزیون نگاهی بیندازیم.
آشپزی، خانواده، مردان و زنان
برنامه های آشپزی در تلویزیون ما با برنامههای عصرگاهی و صبحگاهی خانواده گره خورده است. این پیوند یک خاستگاه اجتماعی و فرهنگی نادیده دارد که از قضا برای مقایسه میان تلویزیون ما و سایر رسانههای غربی، محور جالبی است.
غالب جامعه ایرانی، مقوله غذا خوردن را تنها در خانه و در کنار خانواده تجربه کرده و به همین علت بهطور ناخودآگاه نوعی پیوند ناگسستنی و البته نادیدنی میان این دو برقرار میکنند.
از اینجاست که برنامههای آشپزی اولین صورت خود را در برنامههای خانوادگی کشف و پیدا کرده و هر قدر که به عقبتر بازگردیم متوجه خواهیم شد که شمایل آشپزها هم شمایلهای زنانهتری پیدا میکند.
این خاستگاه فرهنگی و اجتماعی هر قدر که جامعه ایران به سمت مدرنیته بیشتر حرکت میکند و از آن متاثرتر میشود، خصوصا در طبقه متوسط شهرنشین تغییراتی ایجاد میکند؛ رستورانها در سطح شهر بیشتر میشود.
غذاخوریهایی که پیشتر مکانی برای تفریحات خانوادگی بودند، کوچک شده و تبدیل به فستفودیهایی میشود که گاهی حتی یک صندلی هم برای مراجعهکنندههای خود ندارد بنابراین مخاطب مقوله غذا در شهر از خانواده پنج نفره که برای تفریح به رستوران میروند به سمت افراد منفردی حرکت میکند که تنها برای سیر شدن، دنبال جایی برای تهیه غذای آماده میگردد. اما تدریجا ارزشهای اجتماعی باز تغییر میکند؛ خوردن به خودی خود تبدیل به یک ارزش میشود و لذت بردن از لحظات زندگی، فارغ از تاهل یا تجرد، محوریت مییابد. شبکههای اجتماعی به این ملغمه اضافه میشود و نهایتا با جامعه جدیدی مواجه میشویم که یک مجرد دنبال یک غذای خوب و یک تجربه خوردن لذتبخش در سطح شهر به جستوجو میپردازد.
بنابراین رسانهای که در چنین فضایی رشد میکند برعکس راه انداختن میانبرنامههای آشپزی در برنامههای مشابه سینمای خانواده که در آن زنان نماینده حفظ سنگر غذا بهعنوان مرکزیت خانواده هستند، «کوکشو»ها، ریلیتیشوهای مبتنی بر مسابقه روی دستپخت بهتر یا معرفی بهترین رستورانهای سطح شهر را راه میاندازد.
در اینجا اتفاقا آشپزها بیشتر شمایل مردانه دارند و برعکس تصور غالب یک جامعه سنتی، به تزئینات غذا که آن را گارنیش مینامند بسیار اهمیت میدهند و از شمایل مصرفکننده غذا به تولیدکننده آن در رقابت با زنان ارتقا مییابند.
خاصیت ثانوی این دست برنامهها جدا شدن جایگاه آشپزی در رسانه از وجه خانوادگی است؛ چرا که مجبورید انتخاب کنید یا مرد محوریت پخت و پز و خانواده باشد یا او و آشپزیاش را جدای از خانواده در بستر یک شغل که حالا کمی هم نیازمند سلیقه و هنر است، بپذیرید. این مواجهه دستکم مواجهه یک جامعه سنتی در حال گذار است که هنوز نمیخواهد یا نمیتواند به خود بقبولاند که آشپزی، وظیفه ذاتی زن در خانواده نیست و حتی فعالیت وابسته به شکل زیست و سلوک او در خانواده هم محسوب نمیشود.
این تغییرات اجتماعی، ارزشهای ذهنی و سبک زندگی، مستقیما بر بازنمایی رسانهها در موضوع آشپزی اثر میگذارند و از همینجاست که برنامهسازان به ایدههای جدیدتری مثل برنامههای مستقل آشپزی یا تورهای غذاگردی در شهرها یا حتی کشورهای مختلف، مسابقات و ایدههایی از این دست میرسند که هرچند بر تنوع برنامههای تلویزیونی در حوزه غذا میافزاید اما بر سبک زندگی و زیست مخاطب هم تاثیر میگذارد.
واسه نونه!
داستان غذا در رسانه حتی به اینجا هم محدود نمیشود. نه تنها اینفلوئنسرهای اینستاگرامی و یوتیوبرهای متخصص حوزه غذا بلکه حتی بسیاری از رسانههای رسمی از برنامههای جذاب خوراکی برای تامین بودجه خود بهره میبرند. این بخش پولساز ماجراست که هرچند ساده به نظر میرسد اما از قضا یک فعالیت حرفهای بسیار معتبر است که اوج آن را میتوان در تکنولوژیهای تصویربرداری تبلیغاتی برای پیامهای بازرگانی در حوزه غذا دید؛ تکنولوژیهایی که برای هرچه لذتبخشتر جلوه دادن یک محصول خوراکی ابداع میشود و البته چندین برابر آن هزینه را هم به جیب سازندگانشان بازمیگردانند.
جالبترین و شاید حساسترین تاثیر برنامههای غذایی را میتوان در مقاطع بحرانهای اجتماعی و سیاسی جوامع هم دید؛ مواقعی که رسانهها ترجیح میدهند به جای ورود مستقیم و موضعگیری در یک بحران اجتماعی با نمایش لذتبخشترین موضوع برای مخاطبان خود از شیوههای نرمسازی استفاده کنند تا فشار حوادث و بحرانها بر مخاطب کاهش یابد.
غذا و نمایش شکل تهیه و فرآوری آن از جمله برنامههای پرمخاطب و بدون حاشیه و در عین حال مثبت است که میتواند چنین رهاوردی برای مخاطبان رسانهها داشته باشد.
بازنمایی طبقات اجتماعی در سبک خوردن
مهمترین بعد تاثیر بازنمایی رسانه از سبک غذایی جامعه بر مخاطبان آن به بازنمایی طبقات اجتماعی، توان اقتصادی آنها در تهیه غذا، سلوکشان هنگام خوردن و ارتباط این خوردن با موقعیتهای متلاطم اجتماعی و بحرانهاست.
اولین و روشنترین سطح این بازنمایی همان بعد اقتصادی است که خصوصا در برنامههای نمایشی به سرعت از سوی مخاطب درک میشود و مورد مداقه قرار میگیرد. فرض کنید خانواده «یاور» در سریال مناسبتی ماه رمضان شبکه 3، با آن سطح اقتصادی و آن منش فرهنگی و پدربزرگ قاهری که خودش رستوراندار است، در حال ساندویچ خوردن دیده میشدند. طبیعتا چنین موقعیتی باید به سؤالات زیادی پاسخ میداد که چرا عضوی از این خانواده میتواند ساندویچ هاتداگ بخورد؟ یا مثلا کافهای که زوج جوان از طبقه برخوردار جامعه برای قرار آشنایی یا نامزدی انتخاب میکنند، ارتباط مستقیمی با نمایش خوراک آنها و علایق و توانایی مالیشان دارد که هر انتخاب دیگری خلاف آن میتواند موقعیت را برای مخاطب غیرباورپذیر جلوه دهد.
بنابراین میشود پرسید آیا تلویزیون بازنمایی درستی از میزان و شکل خورد و خوراک و سبک غذایی همه طبقات اجتماعی موجود در کشور خصوصا در آثار نمایشی داشته است؟ آیا برخی طبقات را نمیتوان طبقات محذوف در این بازنماییها دانست؟ علت این حذف چیست؟ نمایش شیوههای خاص و محدود غذایی چه تاثیری بر تغییر سلوک مردم در مقوله خوردن دارد؟
فاطمه ترکاشوند - روزنامهنگار / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد