به گزارش
جام جم آنلاین، همین بهانه خوبی بود تا با محمدرضا جوانآراسته، درباره شکلگیری اختلافنظرهای دینی بین خانوادهها و چگونگی رفتار درست با این اتفاق همکلام شویم؛ پدیدهای که امروز کمتر خانوادهای است که درگیرش نشدهباشد و بهدنبال راهحلی کوتاه و موثر برای حل آن نباشد. البته که حاجآقا آراسته معتقد است راهحل نمیتواند هم سریع باشد و هم موثر؛ بلکه این زمان است که حلال خیلی از مشکلات خواهد بود.
اولین سوال ما درباره وقتی است که تفاوت نگاه اعتقادی بین برخی اعضای خانواده زیاد میشود؛ در چنین مواقعی واکنش ما بهعنوان والد چه باید باشد؟
این موضوع خیلی عجیب و غریب و دوری نیست که ممکن است ما یک روزی با سرکشیهای نوجوانمان در خانواده روبهرو شویم. اینکه بهسادگی مخالفتش را با موضوعی که در خانواده ارزش است اعلام کند؛ یا در حالتی دیگر، بیان و اعلام بلندی وجود نداشتهباشد اما ما ببینیم آن رفتاری که شرع و عرف و فرهنگ خانواده از آن انتظار دارد را انجام نمیدهد.اما پیش از اینکه دست به هرکار و هر رفتار و تصمیمی بزنیم، باید این را بگویم که در چنین شرایطی، خانواده از نیمه راه وارد شده و خیلی از فرصتها را برای بهبود اوضاع از دست دادهاست.
یعنی چه؟
یعنی بهنظر من اگر فرزند خانوادهای امروز به باورهای دینی اعتقاد چندانی ندارد، شاید آن خانواده از ابتدا خیلی مذهبی نبوده یا رفتار درستی نداشته که امروز با چنین پدیدهای روبهرو میشود. در واقع والدین پیش از مواجه شدن با این اتفاق، حتما یکسری از کارها را بهدرستی انجام نداده که امروز کار به اینجا رسیدهاست.
پس چرا پسر حضرت نوح چنین سرنوشتی داشت؟ او که پسر پیامبر خدا بود؟
درباره پسر حضرت نوح، موضوع به مادرش برمیگردد. جالب است بدانید که خداوند در قرآن، زمانی که میخواهد مثالی برای نمونه کافرها بزند، دو نفر را مثال میزند که هردو مادرند؛ یکی همسر حضرت لوط و یکی همسر حضرت نوح. درست است که حضرت نوح هم نقش تربیتی داشتهاست ولی چه کسی است منکر این موضوع شود که بچهها غالبا تحت تاثیر تربیت مادر هستند؟ قدرت عاطفی بیشتر مادر و زمان بیشتری که او با بچه میگذراند، میتواند در رفتار بچه تاثیرگذارباشد.
در نهایت منظورتان این است که اگر در سنین کمتر، به چنین روزی فکر کنیم، میتوانیم جلوی پیشامد آن را بگیریم؟
بله همینطور است. شخصا فکر میکنم که اگر کسی هنوز به چنین چالشی برنخوردهاست، میتواند از وقوع آن پیشگیری کند یا اینکه بداند در دوران نهفتگی این چالش با فرزندش است و ممکن است بروز پیدا کند؛ پس قبل از روبهرو شدن با آن چارهای برایشبیندیشد.خلاصه اینکه پیش از اقدام برای هرکاری، این را بدانیم که ما از میانه قصه وارد شدهایم و با توجه به همین موضوع حیاتی، حتما مدل رفتاریمان سنجیدهتر خواهد بود.
حالا فرض کنیم که بالاخره با این اتفاق روبهرو شدهایم؛ چه میشود کرد؟ مدارا؟ غضب؟ نسخه دین برای چنین مواقعی چیست؟
واقعیت این است که ما در فضای تربیتی، نمیتوانیم یک نسخه واحد به همه آدمها بدهیم و بگوییم همین را اجرایی کن. هر خانوادهای فارغ از درست و غلطی فرهنگ و رفتارش، یک مدل تربیتی خاص داشته که باید در همان چهارچوب عمل کرد. مثلا یکی آزادی زیادی به فرزندش داده و دیگری محدودیت زیادی برقرار کردهاست؛ پس اگر بخواهیم یک نسخه واحد ارائه بدهیم، یعنی یک راهحل مشترک به هر دوی اینها که عملا ممکن نیست.
بنابراین هرچه که میگوییم، باید پیش از هرچیز، وارد بافت فرهنگی خانواده شود و مطابق چهارچوبهای آنها تغییر کند و سپس اجرایی شود.
حالا و با چنین پیشفرضی، ما با موردی مواجه هستیم که این پسر یا این دختر به انجام رفتارهای ضدارزش روی آوردهاست؛ مثلا با دختری که نمیخواهد حجاب داشتهباشد باید چهکار کنیم؟
بدترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که برخورد قهری و جدی داشتهباشیم. قهر، دعوا، تشر و بدتر از همه اینها طرد کردن، بدترین و بینتیجهترین رفتاری است که در چنین مواقعی میتوانیم از خودمان نشان دهیم.
والدین و بزرگترها مخالفت و اعتراض خودشان را چطور نشان بدهند؟
ما یک موضوع مهم را باید بدانیم و آن هم این است که اگر فرزند من، رفتار و عملی خلاف ارزشهای دین که خانواده به آن پایبند است انجام میدهد، یک جامعه حمایتگر بیرون از محیط خانواده دارد که از این رفتار او حمایت میکند. حالا اگر من با او خشمگینانه رفتار و او را طرد کنم، اتفاقی که در نهایت افتادهاست اینکه او را از محیط اثرپذیری خانه دور کردم و به همان محیط اثرپذیر بیرون فرستادم.در واقع بدترین کار این است که نوجوان و جوان از جایگاهی که در خانه و خانواده و بین پدر و مادر دارد، رانده شود و به جای دیگری پناه ببرد؛ جایی که ارزشهایش با ما متفاوت است.
و خب راه درست چیست؟
اینكه به طرف مقابلمان، خواه فرزندمان باشد خواه یكی دیگر از اعضای خانوادهمان، شخصیت بدهیم. بگوییم كه من برای اینكه باحجاب باشم، دلیل دارم و رفتارم برای خودم منطقیاست. تو دلیل و انگیزهات برای این رفتار چیست؟ البته من دوباره تاكید كنم كه ما از وسط ماجرا وارد شدهایم و قطعا اگر در روزهای اول بودیم، باید كار دیگری میكردیم.
بهطوركلی شما مدارا را پیشنهاد میكنید؟
چارهای جز این نداریم. من غضب را در هیچ مرحلهای پیشنهاد نمیكنم چون نتیجهای جز بدتر شدن موضوع نخواهد داشت؛ ضمن اینكه باید بدانیم مطابق دستورات دین و الگویی كه دین به من میدهد، من وظیفه دارم خانواده و فرزندانم را تربیت كنم اما من نمیتوانم كسی را به چیزی مجبور و او را ملزم كنم بهگونهای باشد كه من میخواهم.
و اگر مدارا كردن جواب نداد، چه؟
بههرحال، من همواره باید این كد را به فرزندم بدهم كه از این كار، از این حرف و از این رفتار تو راضی نیستم. آنهم نه با دعوا و نه با زبان بلكه با كمتوجهی؛ با ندیدن چیزی كه او دوست دارد من ببینم. مثلا فرض كنید دختر خانواده، آرایش زیادی كرده و این رفتارش با ارزشهای خانواده مطابقت ندارد؛ طبیعتا نوجوان علاقه دارد كه دیگران او را ببینند و مورد تحسین قرار دهند درحالیكه من به عنوان والد او، با اینكه مشخص است او را میبینم اما به روی خودم نمیآورم.
همین یعنی او این كد را از من گرفته كه از رفتارش احساس نارضایتی دارم. در واقع اگر میگویم مدارا، منظورم این نیست كه او حاكم شود و من مغلوب رفتارش شوم؛ منظورم این است كه همواره باید به او نشان دهم من حامی این رفتار تو نیستم اما حامی بچهام هستم. من فرزندم را طرد نمیكنم و در بدترین شرایط هم جایش در خانه ما است ولی طبیعتا رفتارش را دوست ندارم. نهایتا اینكه من تاكید به مدارایی دارم كه در آن، موضع خودمان هم مشخص باشد.
فكر میكنید گذر زمان، برای بهبود چنین شكافی در خانواده چقدر تاثیرگذار خواهد بود؟
بسیار زیاد؛ این را فراموش نكنیم كه همه ما و همه پدر و مادرها در دوران نوجوانی و جوانی، رفتاری انجام دادهایم كه به نظرمان خلاف اعتقاد خانوادهمان بودهاست. حالا یكی خلافش كوچك بوده و یكی درشت؛ یكی رفتاری مخالف مذهب انجام داده و دیگری خلاف عرف. چه كسی است كه نداند دوران نوجوانی و بعد دوران جوانی، دوران شكستن كلیشهها است؟ پس با درنظر داشتن این نكته مهم، علاوهبر همه رفتارهای مداراگونه با فرزندمان، باید به او زمان دهیم.
یعنی امید به پی بردن اشتباه به مرور زمان دارید؟
قطعا همینطور است. امروز است كه من به شما میگویم در گذشته اشتباههایی داشتهام وگرنه همان موقع كه متوجه اشتباههایم نبودهام! آن روزها فكر میكردم درست رفتار میكنم اما زمان است كه میتواند خیلی از موضوعات را برای آدمها روشن كند.موضوعی كه متاسفانه علاجی هم برایش نیست و نمیشود سرعتش را تند كنیم. پس بهتر است در چنین مواقعی، به طرف مقابلمان زمان بدهیم. فراموش نكنیم رفتاری كه از طرف مقابل سر میزند مانند آتشی است كه هرچه بیشتر با او مخالفت كنیم، شبیه نسیمی بودهایم كه آتشاش را بیشتر كردهایم؛ در حالی كه باید زمان بدهیم تا آتش بهطور طبیعی فروكش كند.
حالا كمی از دایره والدین و فرزند خارج شویم و این چگونگی رفتار با افرادی كه خلاف ارزشهای ما رفتار میكنند را گستردهتر كنیم؛ مثلا در بین فامیل. اگر كسی در فامیل باشد كه در زمان رفتوآمد و صلهرحم، رفتاری انجام میدهد كه با معیارهای دینی ما همخوانی ندارد، وظیفه ما چیست؟ سكوت؟ اعتراض؟ نصیحت؟
بگذارید از همین اول یک چیز را مشخص كنیم كه سكوت هیچوقت وظیفه ما نیست. اما متاسفانه در امر به معروف كردن هم رفتارهایی كلیشهای به ذهن ما میرسد كه این رفتارها غالبا خطاست.
خب، فرض كنید در خانواده با كسی همنشین هستیم كه حیوانی مانند سگ دارد و ما با این كار مخالف هستیم. اگر سكوت نه، پس چه باید كرد؟
اجازه بدهید كه برای پاسخ به این سوال، مثالی بزنم؛ حتما از كوهنوردیهای رهبری شنیدهاید. یكی از همراهان ایشان نقل میكند در یكی از همین كوهنوردیها، از روبهرو دختر و پسری میآیند كه سگی همراه خودشان دارند.
شاید در نظر اول، انتظار داریم كه رفتاری سختگیرانه از رهبر ببینیم اما ایشان چه میكند؟ با آنها همكلام میشود و میپرسد كه آیا شما احكام نگهداشتن سگ را میدانید؟ تنها بخشی از این احكام نجس و پاكی است اما بخشی از آن، حقی است كه این حیوان گردن ما دارد؛ آیا شما واقعا میتوانید حق او را ادا كنید؟ و این نمونه یك برخورد دینی است.
پس به نظر شما توصیه دین در چنین مواقعی هم یك رفتار قهری نیست؟
البته كه كار، كار غلطی است و نگهداری خیلی از حیوانات به صورت خانگی، اخلاقا كار درستی نیست و من موضع مخالفت خودم را اعلام میكنم اما اینكه به دلیل داشتن این حیوان، با او قطع رابطه كنم، رو ترش كنم و دعوا راه بیندازم، اصلا و ابدا توصیه مناسبی نیست. من همواره اعلام مخالفت میكنم اما در عین حال، سعی میكنم در یك رابطه انسانی و دوستانه با این فرد، آن دانشی درباره رفتارش لازم دارد به او بدهم.
ممکن است از حرف شما برداشت شود در برابر هررفتاری، ما ساکت و با مدارا و بدون عکسالعملی خاص ردشویم؛ شما چنین منظوری دارید؟
قطعا در برابر هر رفتاری خیر؛ گاهی یک رفتار تنها جنبه فردی دارد اما گاهی برخی افراد با رفتاری غلط در حال ترویج و شبکهسازی در یک جامعه مثل خانواده، فامیل یا اجتماعات بیرون از خانواده هستند. در چنین مواقعی فقط خود او نیست که مرتکب خطا میشود بلکه او در حال شکل دادن جریانی است که دیگران هم در طرفی باشند که او ایستادهاست. در چنین مواقعی شاید لازم باشد مدل رفتاری ما عوض شود. آنقدر که به حذف رابطه بکشد؛ چرا که رابطه و رفت و آمد من با این فرد باعث میشود اینطور به نظر برسد این کار او مورد تایید من است و دیگران هم وارد بازی او بشوند.
پس بالاخره به جایی میرسیم که به رفتار تند و تیزتری از مدارا کردن نیاز داریم.
چون طرف مقابل، یک قدم رفتارش را غلیظتر کرده است، پس من هم یک قدم مبارزه خودم را غلیظتر میکنم. البته که همچنان در این نوع از رفتار هم بیاحترامی وجود ندارد و نباید کار غلط را با کار غلط جواب بدهیم اما بدون شک، ابراز مخالفتی جدیتر باید وجود
داشتهباشد.
و نهایتا اینکه به نظر میرسد نتیجه تمام این صحبتها، یک رفتار تعاملی برای جذب حداکثری و دفع حداقلی است؛ درست است؟
قطعا همینطور است اما یک چیزی را در این میان فراموش نکنیم که ما موظف هستیم در چنین مواردی، دانش خود را افزایش بدهیم و رفتارمان را تصحیح کنیم.بدون شک، بخش زیادی از آن چیزی که دیگران از دین میفهمند، نتیجه مشاهده رفتار دینداران است و حالا اگر رفتار من به عنوان دیندار، رفتار درستی باشد اثرگذاری این رفتار در جامعه اطرافمان قطعا بسیار زیاد است.
منبع: چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم
نرگس خانعلی زاده / روزنامه نگار