زندگی به سبک شهداء؛

نماز شبش ترک نشد...

وقت بازار رفتن نداشت. برای خرید عقد و عروسی هم پول داد به خواهرها و مادرش، گفت: خانم فاطمه را ببرند  بازار،  هرچه میخواهد برایش بخرند.
وقت بازار رفتن نداشت. برای خرید عقد و عروسی هم پول داد به خواهرها و مادرش، گفت: خانم فاطمه را ببرند  بازار،  هرچه میخواهد برایش بخرند.
کد خبر: ۱۲۹۳۰۰۹

به گزارش جام جم آنلاین، قم آشیانه آل محمد (ص)، در چهارم دی ماه  هزار و سیصد و سی و شش
همزمان با شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در دامان خود مرغ حقی را پرورانید که نام زیبای حسین را بر او نهادند؛
حسین مولوی پس از سال ها تلاش و جهاد در راه اسلام، جان خود را در سن بیست و هفت سالگی فدای دفاع از میهن اسلامی کرد و به مقام والای شهادت نائل آمد.

خاطره ای از شهید حسین مولوی در دوران عقد 

حسین آدم یک جا ماندن نبود. این را همان اول به خانم فاطمه (همسرمحترمه شهید) گفت.
خانم فاطمه سیده بود و حسین دوست داشت از همان ابتدا ایشان را با پسوند خانم صدا کند؛ برایش مهم بود حرمت زنش را حفظ کند تا دیگران هم به او احترام بگذارن. 

خانم فاطمه هم مشکلی نداشت،  یعنی دوست داشت همسرش را تمام وقت داشته باشد؛
اما در شرایط آن زمان و با روحیه حسین ممکن نبود.

وقت بازار رفتن نداشت. برای خرید عقد و عروسی هم پول داد به خواهرها و مادرش، گفت: خانم فاطمه را ببرند  بازار،  هرچه میخواهد برایش بخرند. آن موقع ها رسم بود برای فامیل های عروس هم خرید میکردند؛
کیف و کفش و جوراب و پیراهنی.
حسین اما توصیه ای به خواهرش کرده و گفته بود: در کنار لباس ها و چادر،  یک پوشیه هم برای خانم فاطمه  بخر.
همین یک خواسته ی غیر مستقیم برای خانم فاطمه، دنیا دنیا  معنی  داشت؛ بعد از آن روز حجابش را سفت تر گرفت.

در مدت عقد، حسین پنجشنبه ها بعد از شام، آنهم با خبر قبلی میرفت خانه شان هرچه اصرار میکردند، هرهفته برای شام بیا؛ قبول نمیکرد، نمیخواست کل خانواده را به زحمت بیندازد تا شام تدارک ببینند.
بعد از شام میرفت تا زحمتش کمتر  باشد.

برگرفته از کتاب بابای زینب

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها