زیان ‌انباشته، شفاف نبودن صورت‌های مالی، سازوكارهای غیرمنطبق با استانداردهای مالی و محدودیت‌های بازار سرمایه، مهم‌ترین كلیدواژه‌های سه سال گذشته در بحث ورود استارت‌آپ‌ها به بورس هستند.
زیان ‌انباشته، شفاف نبودن صورت‌های مالی، سازوكارهای غیرمنطبق با استانداردهای مالی و محدودیت‌های بازار سرمایه، مهم‌ترین كلیدواژه‌های سه سال گذشته در بحث ورود استارت‌آپ‌ها به بورس هستند.
کد خبر: ۱۲۶۷۹۱۸
بیشتر افرادی كه درباره استارت‌آپ‌ها صحبت می‌كنند منظورشان دیجی‌كالا و اسنپ است؛ نه آن جوان‌هایی كه در فضاهای كار اشتراكی فعالیت می‌كنند و به آنها می‌گوییم استارت‌آپ.
 
به همین دلیل ممكن است در مفهوم استارت‌آپ با هم توافق نداشته باشیم و وقتی درباره ورود استارت‌آپ‌ها به بورس صحبت می‌كنیم درباره موضوعات یكسان حرف نزنیم.

 همه طرف‌های ماجرا

حدود سه سال است موضوع ورود استارت‌آپ‌ها به بورس مطرح می‌شود. تا چند وقت پیش نظر غالب این بود كه با وضعیت استارت‌آپ‌های ایرانی امكان ورود آنها به بورس وجود ندارد و سرمایه‌گذارها و بنیانگذارها فعلا نمی‌توانند سهام كسب‌وكارشان را از طریق بورس به پول نقد تبدیل كنند! بورس، استارت‌آپ‌های ایرانی را شركت‌هایی غیراستاندارد و نابالغ می‌بیند كه ورود آنها به بازار سرمایه، خطر ریزش و نامتعادل شدن این بازار نه‌چندان باثبات را در پی خواهد داشت؛ به عبارتی ورود استارت‌آپ‌ها به بورس از نظر بورس یعنی تحمیل هزینه بر اقتصاد ضعیف و بیمار كشور. 

سمت استارت‌آپ‌ها هم می‌گویند در بورس‌های مطرح جهان كسب‌وكارهای زیان‌ده‌ مانند اوبر را به بورس راه می‌دهند تا از طریق واگذاری سهام، سرمایه لازم برای مراحل پایانی رشد كسب‌وكار را تامین كنند؛ در حالی كه در ایران موضوع سودده‌ نبودن كسب‌وكارهای نو (یا همان استارت‌آپ‌ها) باعث شده آنها را به بورس راه ندهند.

بورس می‌گوید مدیران استارت‌آپی وقتی در پنل‌های رویدادها می‌نشینند، صحبت از رقم‌های چند‌صد میلیاردی و فروش‌های روزانه میلیاردی می‌كنند، پس چرا توان ارائه صورت‌های مالی شفاف را ندارند؟ حرف ساده بورس دردناك است: اجازه نمی‌دهیم زیان‌های انباشته‌ كسب‌وكار را به بورس بیاورید و با یك ریزش سهمگین در یك روز، هزینه‌های زیادی برای مدیران این بازار ایجاد كنید. یعنی بنیانگذاران كسب‌وكارها یا استارت‌آ‌پ‌هایی كه سهام مالكیت استارت‌آپ‌های چند صد میلیاردی را در اختیار دارند نمی‌توانند این كاغذها را در بورس بفروشند و مثل بنیانگذاران كسب‌وكارهای خارجی به مردان و زنانی ثروتمند تبدیل شوند. سرمایه‌گذارهای خطرپذیر هم معلوم نیست سهام این استارت‌آپ‌ها را باید به چه كسی بفروشند كه سرمایه و سودشان را با یك خروج موفق به پول نقد تبدیل كنند.

   استارت‌آپ‌های بزرگ بدون دستاورد مالی

گفته می‌شود بسیاری از چهره‌های معروف استارت‌آپی ایران مانند فعالان بخش‌های سنتی اقتصاد دستاورد مالی بزرگی برای خودشان نداشته‌اند؛ مثلا بنیانگذاران دیجی‌كالا كه ۳۴درصد سهام این كسب‌وكار بزرگ را در اختیار دارند تا امروز پول زیادی از كسب‌وكارشان به دست نیاورده‌اند یا مثلا گفته می‌شود كسب‌وكاری مانند اسنپ برای توسعه نیاز به جذب سرمایه‌ا‌ی حدود ۵۰۰ میلیارد تومان دارد. این پول‌ها در بورس امروز راحت جمع می‌شود، ولی هیچ شركت سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا جایی نیست كه چنین پولی داشته باشد و حاضر باشد روی كسب‌وكارهای نو سرمایه‌گذاری كند.

   وقتی درباره استارت‌آپ‌ها حرف می‌زنیم

اگر وقتی درباره استارت‌‌آپ صحبت می‌كنیم منظورمان كافه بازار، دیجی‌كالا، شیپور، اسنپ و تپسی است باید بگویم این حق هر كسب‌وكاری است كه وارد بورس شود یا برای تامین مالی هر راهی را كه می‌شناسد و می‌تواند انتخاب كند. به‌عنوان روزنامه‌نگار لحظه‌شماری می‌كنم این كسب‌وكارها وارد بورس شوند تا بتوانیم صورت‌های مالی حسابرسی شده آنها را بررسی كنیم و ببینیم این كسب‌وكارها در چند سال گذشته چه وضعیتی داشتند. منتها اگر منظورمان از ورود استارت‌آپ‌ها به بورس صحبت از یك جریان است با این مخالفم. وقتی استارت‌آپ تعریف فراخی دارد، چگونه از ورود استارت‌آپ‌ها به بورس صحبت می‌كنیم؟ دقیقا نخ تسبیح ما در تعریف استارت‌آپ چیست؟ چه چیزی این كسب‌وكارها (و گاهی ایده‌هایی كه فقط در حد MVP هستند) را به هم متصل می‌كند كه حالا به این نتیجه رسید‌ه‌ایم كه زمان ورود این كسب‌وكارها به بورس است؟

   حركت سریعی كه كند شد

من جزو كسانی بودم كه در سال‌های گذشته پیوسته نسبت به روند روبان پاره‌كنی و افتتاح‌های استارت‌آپی هشدار دادم و بعدا هم كه این حباب تركید و گفتند نگذاشتند، نشد، تحریم‌ها و… گفتم اشكال از خود همین جریان بود و نباید آن را گردن محیط و عوامل بیرونی انداخت.

جریان استارت‌آپی در سال‌های گذشته امیدهای زیادی را زنده كرد كه در نهایت جز چند مورد خاص نتوانست به نتیجه برسد و سردمداران این جریان هیچ‌گاه نگفتند نتوانستیم و از ابتدا مسیر را اشتباه رفتیم.

جریان استارت‌آپی از نظر من یعنی ساختن كسب‌وكارهایی كه باعث شود جوان‌ها از ایران نروند و همین جا خلق ارزش كنند، اما این جریان تبدیل شد به این‌كه هر جوان ایرانی برود دنبال راه انداختن كسب‌وكار.

متاسفانه در جاده خاكی كه باید با ۵۰ كیلومتر حركت می‌كردیم و ابتدا جاده را می‌ساختیم با ۲۲۰ كیلومتر بر ساعت تاختیم و گفتیم سیلیكون‌ولی را در تهران پیاده می‌كنیم. بعد از این‌كه جو افسردگی و ناامیدی سایه انداخت بر تلاش‌هایی كه نام اكوسیستم بر آن گذاشته بودیم، حالا از یك مسیر خطرناك دیگر پرده‌برداری می‌كنیم:‌ ورود به بورس!

​​​​​​​ورود به بورس به پشتوانه كدام دستاوردها؟

بار دیگر تاكید می‌كنم وقتی درباره ورود جریان استارت‌آپی به بورس صحبت می‌كنیم اگر داریم درباره چند كسب‌وكاری كه گفتم صحبت می‌كنیم این مقوله، موضوعی شخصی و مرتبط با كسب‌وكارهایی است كه نامشان رفت. این كسب‌وكارها حق دارند در ادامه مسیر خود هر راهی را كه می‌پسندند بروند، اما این به معنای این نیست كه كسب‌وكارهای استارت‌آپی همه در این مسیر قرار گرفته‌اند. این اكوسیستم به‌شدت متنوع است و در سال‌های آینده می‌تواند بزرگ‌تر و بالغ‌تر شود؛ ولی امروز با یك اكوسیستم بالغ روبه‌رو نیستیم؛ امروز بیشتر با یك جریان و جنبش روبه‌رو هستیم كه هنوز نتوانسته جایگاه خود را در اقتصاد ایران به دست آورد. هنوز بخش اصلی اقتصاد ایران دست كسب‌وكارهای سنتی است و در صورتی كه اكوسیستم استارت‌آپی به بلوغ كافی نرسیده باشد و این جریان را به جریان پیچیده تامین مالی از طریق بورس گره بزنیم آخرین میخ تابوت اكوسیستم استارت‌آپی را هم خواهیم كوبید.

موفقیت‌های چند كسب‌وكار و ورود آنها به بورس، دستاوردهای شخصی آنهاست و گره زدن آن به كل اكوسیستم باعث می‌شود مسائل این اكوسیستم فراموش شود و با اكوسیستمی مواجه شویم كه بزرگ شده، ولی بالغ نشده است.
 
رضا قربانی - تحلیلگر کسب و کارهای فناوری / ضمیمه کلیک روزنامه جام جم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها