در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
از کجا شروع شد؟
خبرش را 19 آذر ماه منتشر کرده بودند. سهشنبه هفته گذشته بود که بعضی رسانهها از عمل جراحی علی فضلی خبر زده بودند. به طور مشخص، خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از منابع خود اعلام کرده بود که عمل پیوند مغز استخوان سردار پس از انجام یک دوره شیمیدرمانی، انجام شد که به گفته پزشکان موفقیتآمیز بوده است. نفس دیدن این کلمات و واژهها کنار همدیگر خودش به تنهایی ته دل هر آدمی را خالی میکند. خبرگزاری دفاع مقدس در ادامه به رمزگشایی این پیام چندخطی پرداخته و نوشته بود: «مشکلات سلامت سردار علی فضلی که در ماههای اخیر منجر به شیمیدرمانی و حالا انجام عمل پیوند مغز استخوان شده است، برآیند جراحات و صدماتی است که او در جنگ تحمیلی متحمل شده است. برخی جراحات او به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی در دوران جنگ بوده، به نحوی که اکنون برای این سردار رشید سپاه اسلام مشکلات ریوی را به همراه آورده است.»
این حرفها تقریبا در ادامه حرفهایی بود که چند ماه قبل درباره وضعیت سلامت فرمانده دانشگاه تربیت پاسداری سپاه پاسداران منتشر شده بود. شایعاتی که هرچند در غلو کردن، راه به خطا رفته و از کاه، کوه ساخته بودند ولی آن سمت ماجرا را هم نمیشد نادیده گرفت که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. به طور مشخص این شایعات در تابستان گذشته به قدری پررنگ شد که سخنگوی سپاه مجبور به واکنش شد و به کما رفتن فضلی را تکذیب کرد. سخنگو و مسؤول روابط عمومی کل سپاه در ابتدای تیرماه در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم هرچند به کما رفتن سردار را تکذیب کرده بود، اما در ادامه حرفهایی بر زبان رانده بود که نشان میداد قضیه آنقدرها هم ساده نیست: «به دلیل فشار بالای کاری، کسالتی برای سردار فضلی پیش آمده بود که چند روزی در بیمارستان بستری شدند و هم اکنون نیز حال عمومی ایشان در وضعیت مناسبی قرار دارد.»
سردار رمضان شریف در ادامه از مردم خواسته بود برای سلامت همه جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس دعا کنند. حالا بعد از تقریبا شش ماه از آن مصاحبه بهتر میتوان درباره آن مصاحبه حرف زد. سردار فضلی از چند ماه قبل تحت درمان و شیمیدرمانی بوده و احتمالا آن حواشی هم مربوط به طی دوره درمان شیمیدرمانی بوده. حالا و بعد از اتمام دوره شیمیدرمانی گویا کار به عمل جراحی پیوند مغز استخوان رسیده. عملی که هنوز هیچ خبر و اطلاعاتی درباره نتایج آن اعلام نشده هرچند به گفته پزشکان با موفقیت انجام گرفته است. ما هم امیدواریم به زودی زود و در همین روزها، سردار را در سلامت کامل و در اتاق کارش در دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین(ع) ملاقات کنیم.
پاسدار 19 ساله لب مرز
«یک ماه قبل از شروع جنگ با توجه به تحرکات عراقیها ما حدس میزدیم یک حادثه بزرگ در راه است. به همین دلیل در اطراف مرز موانعی را ایجاد کرده بودیم... گزارش تهیه شد و بنا به تکلیفی که احساس میکردیم آن را به تهران آوردیم. نسخههایی از آن گزارش را به امام(ره)، شهید رجایی، فرمانده کل قوا، فرمانده کل سپاه و رئیس ستاد مشترک سپاه تقدیم کردیم و بلافاصله هم از مسیر گچساران همراه چهار نفر از دوستان پاسدار و بسیجی به سمت سومار حرکت کردیم.» اینها روایت علی فضلی است از روزهای قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی است. زمانی که او جوانی 19 ساله بود. علی برای مبارزه با گروهکهای تجزیهطلب، خودش را از شرق تهران در حوالی نارمک به غرب رسانده بود. هرچند علی سواد و آگاهی نظامی چندانی نداشت اما او هم در تابستان 59 مثل خیلیهای دیگر به نقل و انتقالات ارتش عراق در آن سوی مرز حساس شد. پیشبینی خودش این بود که حادثه بزرگی در پیش است. حادثهای که تصورش هم وحشتناک بود.
بلیت یکسره از نارمک به غرب
علی با محیط غرب ایران بیگانه نبود. او خودش اهل استان همدان بود. هفت سالی را هم در این استان زندگی کرده و در نهایت سال 47همراه خانواده به تهران کوچ کرده بودند. از همان سالهای میانی دهه 50 وارد بحثهای مبارزاتی شده بود. در کنار این موضوع از درس و مشق هم غافل نبود. بعد از پیروزی انقلاب بود که موفق به اخذ دیپلم شد و در ادامه هم به عضویت سپاه پاسداران در آمد. یک پاسدار 18 ساله صفر کیلومتر که به عضویت یک نهاد نظامی تازه تاسیس در آمده بود. علی و دوستانش در مسیر برگشت به غرب بودند. صبح اول مهر بود که به اندیمشک رسیدند. صبحش، نیروی هوایی ارتش گل کاشته بود. یک عملیات کمرشکن 140 فروندی علیه پایگاههای ستون فقرات ارتش عراق که تا مدتها هواپیماهای عراقی نای بلند شدن از زمین را نداشتند.
تنفس در محیط آلوده به گاز شیمیایی
با شروع شدن رسمی جنگ، شب و روز علی هم در غرب ایران به هم دوخته شد. آن طور که بعضی همرزمان علی میگویند، او در عملیات والفجر 4 در سال 1362 تا پای شهادت پیش رفت اما تقدیر این بود که زنده بماند. احتمالا هم در همین عملیات بوده که برای اولین مرتبه، تنفس در محیط آلوده به گازهای شیمیایی را تجربه کرده. عملیات والفجر 4 از روز 27 مهر 62 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالی سلیمانیه و پنجوین انجام شد. دشت و دره وسیعی میان شهر مرزی بانه و مریوان با فرورفتگی خاصی که از خاک عراق به داخل ایران دارد. بلندیهای کانی مانگا در همین منطقه قرار دارد. والفجر 4 با همکاری بخشی از پیشمرگههای کرد مسلمان انجام گرفت. ارتش بعث در پاسخ به این اقدام و وقتی که بعضی از مناطق خودش را از دست رفته دید دست به حمله شیمیایی به مناطق کردنشین خاک خودش زد و شهر حلبچه را در خاک عراق مورد بمباران شیمیایی قرار داد.
یادی از جعفر
در اسناد دفاع مقدس در کنار نام علی، نام دیگری هم به چشم میخورد: «جعفر جنگروی!» نمیشود از علی حرف زد و از جعفر سخن نگفت. جعفر جنگروی از راویان جنگ بود که برای ثبت و ضبط اتفاقات و وقایع جنگ در کنار فرمانده قرار داشتند. تقدیر اما این بود که راوی علی درست در کنارش به شهادت برسد ولی علی زنده بماند. بهمن 64 بود. شهر استراتژیک فاو در جنوب بصره در قالب عملیات والفجر8 آزاده شده بود. جنگروی به اتفاق تعدادی از فرماندهان از جمله علی فضلی میخواستند منطقه را تحویل نیروهای تازهنفس بدهند. 27 بهمن نزدیک اذان ظهر بود. در حالی که خود را برای اقامه نماز آماده میکردند موشکی که از امالقصر به فاو شلیک شده بود در نزدیکی این جمع به زمین میخورد.
جنگروی از ناحیه ریه و پایین قلب ترکش خورده و به شهادت میرسد. علی فضلی هم از قسمت چشم و کلیه مورد اصابت ترکش واقع میشود. یکی دیگر از حاضران هم سرش از بدن جدا شده و درجا به شهادت میرسد. سالهای بعد سردار فضلی درباره لحظه اصابت موشک گفت: «15 متری ما به زمین خورد. من، حاجی جنگروی، کلهر و احسانی نژاد بودیم. موجش همهمان را بلند کرد و به زمین کوبید. تا به خودم آمدم صدای جنگروی را شنیدم که ذکر میگفت. صدای همدیگر را میشنیدیم ولی یکدیگر را نمیدیدیم. ترکش به شکمش خورده بود. ما را روی لنج گذاشتند. جنگروی در داخل لنج به شهادت رسید.» نابینایی علی از همین عملیات والفجر 8 رقم خورد.
پیرجوان زخمچشیده
اولین مسؤولیت علی در همان سالهای نخست جنگ واگذار شد. او در 20 سالگی فرماندهی تیپ 23 المهدی استان فارس را عهدهدار شد. تیپی که حالا به یک لشکر از لشکرهای سپاه پاسداران تبدیل شده است. بعد از یک سال در سال 1361 در مقطع کوتاهی، فرمانده تیپ 27 محمد رسول ا... (ص) را به او واگذار کردند. در نهایت هم از سال 64 به مدت 12 سال فرماندهی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) را عهدهدار شد. جانشینی فرمانده قرارگاه ثارا...(ع)، معاون عملیات ستاد مشترک سپاه پاسداران و جانشینی رئیس سازمان بسیج مستضعفین از دیگر مسؤولیتهایی بود که سردار علی فضلی تا سال 1397 به خوبی از عهده آنها بر آمد. در نهایت هم از اردیبهشت گذشته سردار علی فضلی فرماندهی دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین(ع) را پذیرفت که تا امروز هم ادامه داشته است.
چهره ماندگار اما تحریم شده
علی سالهای دور و حاج علی یا سردار علی فضلی سالهای نزدیک از ابتدای دهه 90 در فهرست تحریم اتحادیه اروپا و در ادامه هم در لیست تحریم ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. با این حال نام او در یک فهرست دیگر هم هست. سال 1384 در کنار نامهایی مانند هوشنگ مرادی کرمانی و جلالالدین کزازی به عنوان یکی از چهرههای پنجمین دوره همایش چهرههای ماندگار انتخاب شد. روایت ضرغامی از آن سال خواندنی است: «در دوره پنجم که پیشنهاد قراردادن نام سردار فضلی در فهرست چهرههای ماندگار را مطرح کردم، برخی دوستان ضمن اظهار ارادت به ایشان گفتند معرفی یک فرمانده نظامی در این همایش که تعریف خاصی دارد به مصلحت نیست و ممکن است به وجهه علمی و دانشگاهی آن لطمه بزند. دردسرهای هماهنگی با نیروهای مسلح هم داستان مفصل و مستقلی داشت... ورود او به سالن همایشها، حال و هوای سالن را عوض کرد؛ معنویت، صلابت و تواضع او، همه را گرفت. وقتی با شرح عملکرد او توسط مجری برنامه، به جایگاه رفت و به حضار سلام نظامی داد؛ تا مدتی طولانی همه ایستاده او را تشویق میکردند. صحنه بسیار زیبایی بود.»
محمدصادق علیزاده
ادبیات و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: