در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
از واقعه 15 خرداد 1342 چه خاطراتی دارید؟
من آن روزها به مدرسهای در گذر خان میرفتم. آن روز به ما گفتند کسی از طرف گذر خان عبور نکند، مگر کسانی که خانهشان آنجاست. در مسیر دیدم که اوضاع شهر آشفته است. وقتی به خانه رسیدم، دیدم آقا خانه نیستند. به ما گفتند ایشان به حرم رفتهاند و ما هم نباید از خانه بیرون برویم. عدهای از اعضای دفتر و بازاریها و محترمین شهر، در بیرونی منزل جمع شده بودند و اخباری را رد و بدل میکردند. من بچه کنجکاوی بودم و سعی کردم هر جور که شده از بیرون خبر بگیرم. به گذر خان رفتم و دیدم عده زیادی جلوی گذر خان، خیابان ارم و میدان آستانه تجمع کردهاند، طوری که رفتوآمد دشوار و غیرعادی بود. معلوم بود که داخل صحن پر از جمعیت است. مردم هیاهو میکردند و از بلندگوی آستانه صدا میآمد. فهمیدم که مرحوم آقا با عدهای از آقایان مراجع و مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی، در داخل صحن هستند. ظاهرا آقا در همان وقت اطلاعیهای میدهند که کسی برود و آن را بخواند. در آن اطلاعیه، آقا از مردم خواسته بودند متفرق شوند، چون با آن وضع نمیشد کاری کرد. اطلاعیه همینطور روی دست آقا مانده بود و کسی جرأت نمیکرد برود بخواند تا بالاخره آقای شیخ اسماعیل معزی ملایری به آقا عرض میکند اگر شما حکم بدهید، میروم میخوانم که اگر کشته شدم، شهید باشم! آقا حکم میکنند و آن بنده خدا میرود و اطلاعیه را میخواند و مردم متفرق میشوند. گمانم آن روز حاجآقا مصطفی همراه آقا به منزل ما آمدند. یادم هست تیراندازیها چنان پشت سر هم بودند که انگار داشتند سنگ خالی میکردند! ما رفته بودیم روی پشتبام و هواپیماها به قدری پایین پرواز میکردند که ما فکر میکردیم به ساختمانها خواهند خورد! آنها برای شکستن دیوار صوتی و ارعاب مردم، در ارتفاع خیلی پایین پرواز میکردند.
پس از تبعید امام و طبق بسیاری از اسناد ساواک، تقریبا تنها صدای اعتراضی که از مراجع برمی خاست، صدای مرحوم آیتا... گلپایگانی بود. از مصادیق شاخص اعتراضات ایشان خاطرهای دارید؟
رژیم به انحای مختلف سعی میکرد ابهت حوزه و حرمت مراجع قم را مخدوش کند. از جمله تلاش کرد در قم سینما بسازد که مرکز فساد بود و هر شهری را که میخواستند خراب کنند، در آنجا سینما میساختند. آقا از همان ابتدا با این کار مخالفت و با دولتیها قطع رابطه کردند و دیگر آنها را به خانه راه ندادند! آنها برای درست کردن سینما دلایل مسخرهای میآوردند. از جمله میگفتند قم که از مشهد مذهبیتر نیست، مشهد سینما دارد. میگفتند میخواهیم در سینمای قم فیلمهای مذهبی نشان بدهیم! آن روزها تازه فیلم مکه آمده بود. آقا میفرمودند مگر چند تا فیلم مذهبی دارید؟ گیریم یک ماه فیلم مکه گذاشتید، ماه بعد میخواهید چه کار کنید؟... و درست هم میگفتند، چون کمکم همان فیلمهایی را که در تهران نمایش میدادند، در سینما دروازه طلایی قم هم گذاشتند! منبریها به تحریک آقا دائما علیه سینما سخنرانی میکردند. آقایان منبری به طعنه میگفتند: دروازه حلبی نمیخواهیم! آقای شریعتمداری گفته بود قول دادهاند فیلمهای اسلامی بگذارند! از سر همین قضیه، رابطه آقا و آقای شریعتمداری شکرآب شد! بعد از اینکه جوانان انقلابی سینما را منفجر کردند، آیتا... نجفی مرعشی زمین آنجا را خریدند و تبدیل به مدرسه کردند. یکی دیگر از موارد دادن اطلاعیه توسط آقا، در پی آتش زدن مسجدالاقصی توسط اسرائیل بود. ایشان در مدرسه فیضیه و به همین مناسبت، مجلسی را برگزار کردند. آقا ضمن درس به دستگیری کارکنان چاپخانه آقای طباطبائی که اعلامیه را چاپ کرده بود، اعتراض کردند و فرمودند: «چرا آنها را میگیرید؟ بیایید مرا بگیرید که اعلامیه را نوشتهام!»
مورد بعدی موضوع دادگاه خانواده و دادن اختیار طلاق به زن بود. همینطور تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی. ایشان به رؤسای مجلس سنا و شورای ملی ریاضی و شریف امامی تلگراف زدند و گفتند: «به زودی خودتان مجبور میشوید دوباره تاریخ را برگردانید!».
اعتراضات ایشان تا چه حد تأثیر داشت؟
واقعیت این است که رژیم خیلی از نفوذ و قدرت آقا میترسید. در قضیه شهادت آقای سعیدی، در حالی که خفقان بسیار سنگینی حاکم بود، آقا اعلامیه دادند و مجلس ترحیم برگزار کردند. مهمترین اثر وجودی آقا این بود که نمیگذاشتند جریان نهضت در قم خاموش و فراموش شود و به هر شکل ممکن، اعتراض و اخطار میکردند. آقا وقتی تصمیم میگرفتند کاری را انجام بدهند، کسی جرأت جیک زدن نداشت. بعد از فوت حاجآقا مصطفی، اخوان حاجآقا مهدی و حاجآقا جواد برای تسلیت به منزل آقای پسندیده رفتند و گفتند که: آقا فرمودهاند در مسجد اعظم مجلس فاتحه میگیریم! یادم است که مجلس عظیم و عجیبی شد و آقای آلطاها هم منبر رفت. از همین جا بود که دیگران هم جرأت کردند فاتحه بگیرند و جرقه انقلاب زده شد. در اسنادی که بعدها در پرونده ساواک آقا دیدیم، معلوم شد که گزارشگرهای ساواک از کوچکترین مسائل خانوادگی تا مهمترین مسائل سیاسی را گزارش میدادند و همهچیز را تحت کنترل داشتند. رفتار آقا در دوران تبعید امام و در جریان مبارزات، بسیار حساب شده بود که گزک دست رژیم ندهند و رژیم جرأت نکند مستقیم با ایشان برخورد کند. در عین حال اعتراضاتشان را هم مطرح میکردند. آقا برخوردهای فوقالعاده حساب شدهای در قضایای مختلف داشتند و در عین حال پناهی برای انقلابیون بودند و این موضوع بسیار برای رژیم سنگین بود. قم مرکز انقلاب بود و اگر از دست میرفت، بعید بود از جای دیگری حرکتی صورت بگیرد. یکی از مهمترین ویژگیهای آقا، زیرکی و فراست ایشان بود. در روایت هم است که، «المومن کیس» مؤمن باید زرنگ باشد. به نظر من اگر زیرکی آقا نبود، شاید جریان انقلاب به آن شکل زنده و متحرک باقی نمیماند؛ مخصوصا که آقای شریعتمداری در امور سیاسی و مبارزاتی با آقا همراهی نمیکرد و معتقد بود که باید با دستگاه مدارا کرد، در حالی که ابدا جای مدارا نبود و اگر صدایی بلند نمیشد، رژیم به هدف خود میرسید. ساواک سعی میکرد به این اختلافات دامن بزند، اما آقا خیلی حواسشان جمع بود و طوری رفتار میکردند که شأن حوزه و مرجعیت حفظ شود.
از روزهایی که مقاله رشیدیمطلق در روزنامه اطلاعات چاپ و منجر به حوادث 19 دی سال 56 قم شد، چه به یاد دارید؟
آقا همان روز مقاله را خواندند. صبح روز بعد میخواستم برای درس بروم که دیدم آقای سیدحسن طاهری و آقای مؤمن دارند به طرف منزل آیتا... حاجآقا مرتضی حائری -که همسایه ما بودند- میروند. ما پیشبینی میکردیم که پس از چاپ آن مقاله، مراجعه به آقا زیاد شود. به همین دلیل به مرحوم حاجآقا مهدی زنگ زدم که زود بیایید اینجا. آقای مؤمن و آقای طاهری آمدند پیش آقا و گفتند: با این توهینی که به آقای خمینی شده، از شما میخواهیم که به نشانه اعتراض، یک روز درس را تعطیل کنید. آن روز درس تعطیل شد و ساعت 10 بود که طلبهها به خانه آقا آمدند و آقا برایشان صحبت کردند. البته تعطیلی به دو روز کشید و طلاب به منزل سایر علما هم رفتند و این قضایا طول کشید تا عصر روز نوزدهم که آن کشتار در خیابان صفائیه اتفاق افتاد.
ظاهرا مرحوم آیتا... گلپایگانی به رغم حمایتهای گسترده از بنیصدر و مخصوصا گرایش برخی از انقلابیون به او، از ابتدا نظر خوشی نسبت به بنیصدر نداشتند. اینطور نیست؟
همینطور است. ایشان همان موقعی که امام به قم آمدند و اولین جایی که آمدند، منزل آقا بود ـ ایشان برای تسلیت فوت حاج آقا مهدی آمده بودند ـ با بنی صدر صحبت کردند و پس از آن گفتند: من چشمم از او آب نمیخورد! امام گفته بودند: من تأییدش نکردهام و آقا گفته بودند به هر حال از بیت شما دارند حمایتش میکنند. بعد که آن قضایا پیش آمد، حاج احمد آقا گفته بود که امام گفتند آقای گلپایگانی بنیصدر را بهتر و زودتر از همه ما شناخت! آقا برای پیروزی بنیصدر در انتخابات هم برای او تلگرام تبریک نفرستادند. بنیصدر به مناسبت عید برای آقا تلگرام فرستاد و آقا با اصرار افراد زیادی که میآمدند و پیله میکردند، جواب خیلی سستی به او دادند. آقا از همان اول هم از او خوششان نمیآمد.
همیشه حاج احمد آقا از طرف امام میآمد و از آیتا... گلپایگانی مشورت میگرفت. از آن مشورتها چیزی یادتان هست؟
گاهی امام برای آقا پیغام میفرستادند که من در اینجا شرایطم طوری نیست که به فلان مساله اعتراض کنم. شما اقدام کنید و من دنباله کار را میگیرم. در اینگونه موارد آقا تذکر میدادند و امام بلافاصله دستور میدادند که به تذکر آقای گلپایگانی عمل شود.
گویا امام پس از عزل آقای منتظری، احتیاطات خود را به آیتا... گلپایگانی ارجاع دادند؟
از قبل هم همینطور بود. غیر از مرحوم امام، آیات عظام خوئی، شاهرودی، خوانساری و... هم فقاهت آقا را قبول داشتند و احتیاطات خود را به ایشان ارجاع میدادند. از قول آقاموسیصدر نقل شده که از امام میپرسند مراجع نجف را چگونه میبینید؟ و امام پاسخ میدهند: «کسی مانند آسید محمدرضای خودمان ندارند!» امام یک بار گفته بودند: «اگر آقای گلپایگانی مرا تخطئه هم بکنند، میدانم که از روی عقیده و برای خداست!».
امام بر ریاست آیتا... گلپایگانی بر حوزه هم تأکید داشتند. علت این امر چه بود؟
همینطور است. خیلیها بودند که میخواستند حوزه را به دست آقای منتظری بسپارند. امام از مدتها قبل، از کارهای مهدی هاشمی و دار و دسته او خبر داشتند. منتها شرایط را برای طرح موضوع مناسب نمیدانستند. ایشان میدانستند اگر آقای منتظری رئیس حوزه شود، حوزه به دست این دار و دسته میافتد، به همین دلیل در برابر اصرار افرادی که نامه مینوشتند و درخواست میکردند، مقاومت کردند. امام حتی به صورت کتبی نوشتند که در تمام کلیات و جزئیات حوزه، باید نظر آیتا... گلپایگانی مد نظر قرار گیرد. امام از مدیریت خوب آقا کاملا خبر داشتند و مدارس و بیمارستانها و خیریههای ایشان را میشناختند.
بار آخر که امام در بیمارستان بستری شدند و قرار شد تحت جراحی قرار بگیرند، واکنش آیتا... گلپایگانی چه بود؟
ایشان فوقالعاده نگران شدند و دستور دادند در مدرسه فیضیه مجلس دعایی برگزار شود. اول قرار بود آقای آلطاها منبر برود، ولی بعد آسید صادق شمس انتخاب شد. بعد که کسالت امام شدت یافت، آقا حاجآقا جواد را برای عیادت به تهران فرستادند. ما دائما با بیمارستان در تماس تلفنی بودیم تا وقتی که ساعت 9 شب 13 خرداد خبر دادند دیگر امیدی به بهبود امام نیست و فردا صبحش هم خبر ارتحال ایشان منتشر شد و آقا اعلامیه بسیار بلیغی دادند.
نظر آیتا... گلپایگانی به رهبری آیتا... خامنهای چه بود؟
ایشان میگفتند من رأی مجلس خبرگان را قبول دارم و بنای مخالفت با ایشان را ندارم. یکبار هم ایشان برای احوالپرسی همراه آقای محمدی گلپایگانی به منزل آقا در قم آمدند. آقا گفتند: هر وقت نکته خاصی به نظرم رسید، برایتان مینویسم. صحبتهای معمولی بود و موضوع خاصی مطرح نشد.
محمدرضا کائینی
تاریخ
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: