درگیری لفظی کاپیتان آبی‌ها با 2 نفر

قرار بود پرواز تبریز به تهران ساعت 22و 15 دقیقه تیک آف کند ولی با توجه به این‌که استقلالی‌ها به ترافیک خوردند، مسؤولان این باشگاه در تماسی که با مسؤولان پرواز داشتند از آنها خواستند هواپیما را کمی نگه دارند تا به فرودگاه برسند. حدود ساعت 22 و 25 دقیقه بود که کاروان استقلال به هواپیما رسید و بازیکنان یکی یکی سوار شدند.
آندره‌آ استراماچونی، سرمربی استقلال همراه اعضای کادر فنی در همان ردیف اول پرواز نشستند و بازیکنان به ردیف‌های عقب‌تر رفتند. وریا غفوری، کاپیتان استقلال جلوتر از همه آنها بود و در مسیر که می‌رفت، از مسافران عذرخواهی می‌کرد چون چند نفر از آنها گفتند به‌خاطر استقلالی‌ها معطل شده‌اند. در این بین اما دو نفر کاملا عصبی بودند؛ دو مردی که تاکید داشتند باید پرواز به‌موقع می‌پرید چون کار دارند. وقتی وریا از جلوی آنها رد می‌شد به ناگهان درگیری لفظی بین‌شان به‌وجود آمد. ظاهرا این دو که دل‌خوشی از غفوری نداشتند، چیزی به این بازیکن گفتند که باعث شد کاپیتان استقلال از کوره در برود و در چشم به هم‌ زدنی به آنها بپرد. در این بین الفاظی بین طرفین رد و بدل شد که اصلا جالب نبود. یکی از عکاسان که در پرواز حضور داشت، سریعا سمت وریا رفت و از او خواست به جای او بنشیند و نزدیک به این دو نفر نباشد. حرف‌های رد و بدل شده جالب نبود، به شکلی که یکی از خانم‌ها بلند شد و با اعتراض گفت: «اینجا خانواده نشسته و مراعات کنید. فکر کنید خانواده خودتان در پرواز هستند.»
وریا غفوری که کاملا شاکی بود، بعد از نشستن روی صندلی آن عکاس، با دلخوری گفت: «من از لحظه‌ای که وارد هواپیما شدم دارم عذرخواهی می‌کنم ولی این دو نفر به من و استقلال توهین کردند.» چند نفری هم مشغول فیلم گرفتن از اتفاقات رخ داده بودند که با واکنش بازیکنان استقلال روبه‌رو شدند. آنها درخواست کردند فیلمبرداری را تمام کنند. یک نفر بود که از صندلی‌های عقب‌تر توانست اتفاقات را ضبط کند و فیلم آن را در اختیار کانال‌ها دهد. خلاصه برای این‌که ماجرای اختلاف وریا و دو فرد حاضر در هواپیما تمام شود، مسؤولان پرواز و همین‌طور مامور امنیت پرواز هم در صحنه حاضر شدند و دو طرف را دعوت به آرامش کردند. این درگیری لفظی باعث شد هواپیما دوباره با تاخیر برای پرواز روبه‌رو شد و نزدیک به 15 دقیقه همه معطل شدند.
نکته اینجا بود که استراماچونی، سرمربی استقلال هم بعد از شنیدن صدای وریا به عقب هواپیما رفت تا ببیند چه خبر است. او هم هاج و واج مانده بود که چه اتفاقی رخ داده است.