دود همه چیز در چشم مصرفکننده
بخشی از گرانی کاغذ به وضعیت تحریم برمیگردد. الان واردات کالا به این شکل شده که چون بارنامه از مبدا به اسم ایران صادر نمیشود.
باید مدام عوض شود تا بار به ایران برسد. همه اینها هزینه دارد که در نهایت دودش به چشم مصرف کننده میرود، نه تاجر!
ای گلاسه که میروی بهسویش
کاغذ گلاسه از کالاهایی بود که ارز نیمایی میگرفت. قیمت جهانیاش همیشه کیلویی حول و حوش یک دلار است. دو سال پیش قیمت دلار روی 3800 تومان بود و قیمت گلاسه هم همین حدودها بود. الان دلار حدود 13 هزار تومان است. اصلا بگویید 15 هزار تومان. طبعا گلاسه هم باید همین حول و حوش باشد. اما به بازار نگاه کنید ببینید چه خبراست؟ گلاسه کیلویی چند است؟! الان [این قید زمانی مربوط به زمان گفتوگوی ما میشود؛ حدود دو هفته قبل] حدود 25هزار تومان؛ تا 40 هزار تومان هم رسیده بود! با یکی از تجار صحبت میکردم میگفت گلاسه برای من کیلویی 16هزار تومان تمام میشود، ولی چون خواب پول دارم آن را زیر 30هزار تومان نمیدهم! خب از نظر شما مشکل خواب پول باید از کجا حل شود؟!
بازهم قمر در عقرببودگی این بار در نظارت
گلاسههایی که الان در بازار آزاد به فروش میرسد و قیمتش بعضا تا 40هزار تومان هم میرسد همان بارهایی است که با ارز 4000تومانی وارد شده ولی دارند به قیمت آزاد میفروشند. چند وقت قبل یکی از تاجران اینجا بود میگفت یکسال است که واردات نداریم. میدانید این حرف یعنی چه؟ یعنی اینقدر جنس وارد شده که هنوز دارند میفروشند و تمام هم نشده است. نکته اما اینجاست اجناسی که صحبتش را میکرد کالاهایی است که با قیمت ارز 3800 تومانی وارد شده، ولی دارند به قیمت آزاد در بازار به فروش میرسانند. خیلیها از این فضا درآمد دارند. دو نفر از کلهگندههای بازار ما را گرفتند و بازداشت کردند. ارز دولتی گرفته و آزاد فروخته بودند. رفتند بازداشت. ثروتشان 500 میلیارد بود وقتی آزاد شدند ثروتشان شده بود 2000 میلیارد تومان! خیلیها در همین بازار تریلیاردر شدند!
اوضاع قمر در عقرب واردات
قبلا واردات به این شکل بود که شما 10 درصد قیمت کل را به حساب دولت واریز میکردید تا جنس شما وارد گمرک شود. در این فاصله هم فرآیند اداریاش انجام میشد. بعد از اینکه جنس به گمرک رسید، الباقی هزینه را واریز میکردید و جنس ترخیص میشد.
الان ولی به این شکل است که همان اول کار باید 130 درصد قیمت کل را به حساب دولت واریز کنید. این 30 درصد اضافه برای نوسانات قیمت ارز است.
یک دلیل دیگر هم دارد. اینکه کالایی که با قیمت ارز دولتی وارد کشور شده است با قیمت ارز آزاد در بازار به فروش نرسد، ولی در عمل دارد این اتفاق میافتد.
چون این 30 درصد اضافه باز هم از قیمت بازار آزاد کمتر است. قیمتها را برابر هم بگیرند باز هم این اتفاق میافتد. تاجران ما همه علیهالسلام نیستند. وضعیت خوبی نیست و دود ماجرا هم باز به چشم مصرفکننده میرود.
فروش کاغذ با حواله دولتی توسط ناشران چقدر رواج دارد؟
خیلی! درآوردن ته و تویش کاری ندارد. همین الان بروید در این مغازههای ظهیرالاسلام بگویید حواله کاغذ دارم. بگویید 200بند کاغذ 70 در 100 دارم، ببینید میخرند یا نه! ناشر، حواله دولتی را متوسط بندی 150 هزار تومان از ارشاد میگیرد و میآورد در بازار و 450 تا 500 هزار تومان به فروش میرساند. یک ماه قبل یکی از ناشران آمد و گفت 6 پالت حواله دارم و میخواهم دو پالت آن را بفروشم. هر پالت تقریبا 21 بند کاغذ است. پرسیدم چرا میخواهی بفروشی؟ گفت پول خریدش را ندارم! 2پالت را به من فروخت و پول ارشاد را داد و 4 پالت بقیه برایش مجانی و رایگان افتاد. از من حدود 18میلیون تومان پول گرفت و رفت با پول من، پول 6 پالت حواله دولتی را به ارشاد داد. ببینید دارد چه بلایی سر کاغذی میآید که قرار بود بازار کاغذ را تنظیم کند و جلوی افزایش قیمت کتاب را بگیرد تا به مصرفکننده فشاری وارد نشود.
باز هم رد پای کمکآموزشیها
بزرگترین معضل حوزه نشر، کمکآموزشیها هستند. مصرف زیادی هم دارند و نمیتوانند اینها را حذف کنند. میدانید اینها چه تاثیری روی سیستم میگذارند؟! اینها هم بعضا کاغذ دولتی میگیرند؛ مگر میشود نگیرند؟! الان تا مهرماه اوج نیاز کمکآموزشیهاست.
نیاز اینها هم باید تامین شود. طبعا بازار تشنه است. با این تفاوت که این ناشران، ناشر عمومی نیستند و مشتریشان اما همیشه هست.
قیمت کتابهایشان هم از قیمت عرف بالاتر است. همه هم مجبورند بخرند! همیشه هم کاغذ کم میآورند.
رابطه حواله دولتی و قیمت کاغذ
زمانی که حوالهها بیرون میآید قیمتها افت میکند. البته بازار آن زمان، قیمت را پایین میکشد تا بتوانند حوالهها را ارزان بخرند. به محض اینکه توزیع حواله قطع شد، قیمتها را بالا میبرند. مدعی نیستم همه مردم فاسد هستند، ولی این اتفاق میافتد. اینها که حواله خرید و فروش میکنند چند درصد مردم هستند، ولی روی زندگی بقیه مردم تاثیر میگذارد.
با ناشران متخلف برخورد نمیشود؟
نه! چه برخوردی؟! برگه حواله را به من میدهند و دغدغهای ندارند که مثلا پروانه نشرشان باطل شود. اصلا این کارها چطور قابل پیگیری است؟! طرف میگوید من هزار بند کاغذ آزاد از تو خریدهام و حالا هم هزار بند را به تو تحویل میدهم. شما خودتان را بگذارید ناظر این بازار.
میخواهید چه کار کنید؟ من خودم به سودهای این شکلی باور ندارم. همان جور که میآید همان طور هم میرود. اول و آخرش ضرر با فرهنگ است و مصرفکننده. مردم دیگر نمیخوانند.
کارآگاهبازی در ظهیرالاسلام
بهجز صحبتهایی که با کاغذفروش منصف داشتیم، ادامه ماموریت را به شکل دیگری پیگیری میکنیم. از طریق یکی از واسطههایمان به یکی از کاغذفروشهای ظهیرالاسلام وصل میشویم که دفترش در یکی از کوچهپسکوچههای راسته کاغذفروشهاست.
جوانی همسن و سال خودمان که یکی از خریداران حوالههایی است که ناشران میآورند. طبق اطلاعاتی که او به ما میدهد، حجم حوالههایی که الان به ناشران میدهند کمتر شده. یکی از مشتریانش که ناشر هم هست 400بند سفارش داده بود که 150بند تحویلش دادهاند. به عقیده او، الان هم عموما حوالهها زیر صدبند است که به کار ناشر نمیآید جز فروختن در بازار و جبران هزینهها.
آقای تاجر جوان از حواله مورد ادعای ما میپرسد. دستپاچه میشوم و میگوییم 200بند است. میپرسد حواله کدام بنگاه است. جوابی ندارم بدهم. واسطهمان که همراهم آمده توضیحاتی میدهد و قانعش میکند که من تازهکارم و تجربه خرید و فروش حواله نداشتهام.
کاغذفروش جوان میگوید حواله را که از من میگیرد باید فورا برود بنگاه و کاغذ را تحویل بگیرد و بلافاصله هم در یک چاپخانه تخلیه کند چون احتمال توقیف هست. میپرسم یعنی دم در بنگاه ایستاهاند و چک میکند؟ جوابش جالب است: «توقیف نمیکنند، ولی مثلا من اگر بردارم بار را از این بنگاه تحویل بگیرم و به بنگاه دیگری ببرم تابلو میشود و این هم برای شما بد میشود هم برای من. باید فورا به دست مصرف کننده برسد و روی دستمان نماند.»
در ادامه هم به منِ حوالهفروشِ تازهکار تفهیم میکند حوالهای که از ارشاد تحویل من میشود مهلت ده روزه دارد و توی این ده روز باید حواله را بفروشم و او هم بار را تحویل بگیرد و بلافاصله برایش مشتری پیدا کند. میپرسیم این حوالههایی که توی بازار به فروش میرسد چرا توی قیمت تاثیری ندارد؟
پاسخش دوباره برای ما جالب میشود: «درست است که ناشران زیادی در بازار حواله میفروشند اما آن طرف را هم ببینید که بازار تشنه است. حالا به خودتان نگاه نکنید که توی کار کتاب هستید. الان مثلا دفترسازها هم به کاغذ نیاز دارند!» دوزاری ما جا میافتد که بخشی از کاغذهایی که با قیمت دولتی وارد شده و قرار بوده سر از نشر در بیاورند و کتاب شوند، مصارف دیگری پیدا میکنند! فقط یکفقره دفترسازها مصرف زیادی دارند.
تاجر جوان در ادامه گریزی میزند به وضعیت بی حساب و کتاب بازار و اینکه رفیقش با دلار هفت هشت تومانی وسایل آرایشی وارد کرده و بارش توقیف شده. در نهایت جریمه داده و حدود 60 درصد محمولهاش رفع توقیف شده، ولی در این مدت که بارش توقیف بوده به خاطر بالا و پایین ارز، ارزش محمولهاش بالاتر هم رفته و نه تنها ضرر نکرده که توانسته سود بیشتری هم بکند.
من اما رفتهام توی نخ خودم که این بیحساب کتاب و ضابطه بودن چه بلایی دارد سر بازار میآورد و اگر اینگونه باشد، کامیون کامیون هم کاغذ وارد شود هیچ نفعی به جیب جماعت کتابخوان و فرهنگ کتابخوانی نمیشود.
محمدصادق علیزاده
دبیر فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: